دو عملیاتی که اسراییلیها فراموش نخواهند کرد
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا : همزمان با سال ۱۹۷۸ میلادی اسراییل وارد خاک لبنان شد و توانست با اشغال جنوب لبنان، پیشروی کرده و تجاوزش منجر به اشغال بیروت به عنوان اولین پایتخت عربی شود که به تصرف دشمن درآمده است.
طی چند سالی که جنوب در دست اشغالگران صهیونسیتی بود هر کاری از دست سربازانش بر میآمد علیه مردم لبنان انجام میداد. روزانه جوانانی را دستگیر میکرد و به مکانهای نامعلومی میبرد. اسراییل در آن روزها با همکاری مزدورانی که به گروه «لحد» معروف بودند و شخصی به نام «آنتوان لحد» فرماندهیشان میکرد، به نقشه و مکانها و آدمهای موثر لبنان دسترسی پیدا میکرد.
اما طولی نکشید که مقاومت جوانان لبنانی با رویکردی متفاوت ظاهر شد. حالا آنها دست به اقدامی میزدند که هر جایی را میتوانست برای اشغالگران ناامن کند و هیچ سلاحی یارای مقابله با آن را نداشت؛ عملیات «شهادت طلبانه».
در آستانه سالگرد پیروزی مقاومت لبنان در سال ۲۰۰۰ و شکست سنگینی که به اسراییل وارد کرد و آنها را مجبور به فرار و عقب نشینی از خاک کشورشان کرد سعی داریم به ذکر تو نمونه از اقدامات موثر جوانان مقاومت اسلامی بپردازیم که نقطه عطفی بودند برای مقابله با صهیونیستها که همین نقطه عطف پیروزی بزرگ را برایشان رقم زد.
*واقعه ساختمان هشت طبقه که صهیونیستها را میخکوب کرد
۱۱ اکتبر سال ۱۹۸۲ جوانی 19 ساله از خانواده اصیل و معروف قصیرها در لبنان سوار بر خودرو پژو سفید رنگی شد که با مقدار زیادی مواد منفجره مجهز شده بود. مقصد احمد ساختمانی هشت طبقه در شهر «صور» بود که مسئولان و سربازان نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در آن ساکن بودند.
عملیات بسیار با دقت و دقیق طرح ریزی شد و احمد برای اجرایش شرطی گذاشت و گفت میخواهم زمان و ساعت اجرای عملیات برعهده خودم باشد. او سه روز استخاره میکرد و هر بار جوابش بد میآمد، تعلل او که فرماندهان از علت آن بیخبر بودند، این ذهنیت را ایجاد کرد که این جوان لبنانی به هر علتی از انجام عملیات منصرف شده و کسی دیگر باید جایگزینش شود. اما احمد روز چهارم وقتی که جواب استخارهاش خوب آمد سوار بر پژو شد و به سمت هدف حرکت کرد. اما باز هم احمد با رسیدن به نزدیکی مقصد کار را تمام نمیکند و چندین بار طول خیابان را طی میکند.
آن روز باران به شدت میبارید و جوان استشهادی منتظر بود همه اسراییلیهایی که در اطراف زیر باران هستند برای در امان ماندن از باران خود را داخل ساختمان هشت طبقه برسانند. وقتی زمان مطلوب برای انجام عملیات فرا رسید ناگهان صدای انفجاری مهیب همراه با دود غلیظی مردم مناطق اطراف را میخکوب کرد.
شهید احمد قصیر
اسراییلیها هنوز نمیدانستند چه شده و سرگردان به دنبال فهمیدن واقعه بودند. واقعهای که منجر به کشته شدن ۱۴۱ افسر نظامی و امنیتی و ۱۰ پیکر مفقود، شد. این کشتار ضربه بسیار سنگینی برای دشمن صهیونیستی وارد کرد و برای اولین بار با نوع جدید از دفاع جوانان مقاومت از سرزمین شان، شدند.
با انجام این عملیات شهادت طلبانه صهیونیستها به خوبی این پیام را دریافتند که دیگر نمیشود بیش از این در آتش جنگ دمید. کشته شدن سربازان اسراییلی برایشان هزینههای زیادی داشت از جمله اینکه خانوادههای ساکن سرزمینهای اشغالی که با وعده و وعیدهای زندگی بهتر به این سرزمین آمده بودند چنان علقهای به این خاک نداشتند که حالا بابت نگه داشتنش بخواهند جان عزیزانشان را از دست بدهند و در صورت ناامنی آنجا را ترک کرده و به کشورهای خود برخواند گشت. موضوعی که اصلا برای سردمداران این رژیم خوشایند نبود و نگرانی مضاعف هم ایجاد میکرد.
*آرامشی که شک برانگیز نبود!
«سمیر مطوط» بانام جهادی حاج جواد جوانی دیگر از مقاومت بود که با فرماندهی یک عملیات بسیار مهم و پیچیده ضربه سختی بر صهیونیستها که خاک کشورش را اشغال کرده بودند زد. او با انجام عملیاتی به نام «کونین» به معنای (دو عالم) نظامیهای اشغالگر را چنان غافلگیر کرد که مجبور شدند چند سال بعد بابت همین عملیات هزینه سنگینی بپردازند.
اسراییلیها که از پیامدهای چنین کاری به شدت میترسیدند تا به حال هر طور شده بود اجازه نداده بودند رزمندگان مقاومت از سربازان آنها اسیر بگیرد و هر بار که مقاومت دست به چنین کاری زده بود به خاطر موانع شدید امنیتی با شکست مواجه شده بود. اما حالا سمیر این کار نشدنی را انجام داده بود و به جهت همین اهمیت عملیات با نام «دو اسیرگیری» (عملیة الأسیرین) برای همه شناخته شد.
آرامشی که سمیر از خود در این عملیات نشان داد موجب شد هیچ کسی به او شک نکند. آنچه میخوانید روایت یکی از شاهدان است که از حالت حاج جواد اینگونه روایت میکند: «در آن روز، شهید سمیر مطوط به خانه خود در منطقه «اوزاعی» رفته و ماشین خود را در کنار تعداد زیادی از مردم که در آنجا تجمع کردند، پارک میکند تا به خانه رفته و لباس خود را عوض کند، از افرادی که در کنار خیابان تجمع کرده بودند، میپـرسد چه خبر است؟ آنها میگویند مگر اخبار را نشنیدی؟ مقاومت توانست دو سرباز اسرائیلی را به اسارت ببرد. وی بدون اینکه هیچ حرفی بزند، مدتی به سخنان پرشور و حماسی این افراد گوش میدهد و سپس به خانه رفته، لباسهایش را عوض میکند و با ماشینی که دو اسیر اسرائیلی در داخل آن بودند، از کنار جمعیت دور شده و به مکان نامعلومی میرود.»
اسراییلیها به سرعت و با جدیت تمام همه امکانات نظامی و امنیتی خود را آماده کردند تا هر طور شده این دو اسیر را آزاد کنند و یا رد و نشانی از آنها به دست آورند اما هر چه بیشتر تلاش کردند بیشتر از آن دو سرباز دور شدند.
شهید سمیر مطوط
سمیر مطوط که حالا به یکی از عناصر مهم مقاومت تبدیل شده بود در نقشی بسیار موثر در خطرناک ترین مناطق درگیری با دشمن حضور داشت و سرانجام یک سال بعد، سال ۱۹۸۷ در عملیات پاکسازی پایگاه اسرائیلی قله مرتفع «علی الطاهر» به همراه سی تن از همرزمانش به نام حسین شکر، جعفر المولی و حسن کسروانی به شهادت میرسد. پیکر سمیر حالا به دست دشمن افتاده بود و از دادن او خودداری میکردند.
خواهرش میگوید: «مادرم تنها یک آرزو داشت و آن این بود که بر سر خاک برادرم حاضر شود. ولى ۴۰ روز قبل از مبادله اسرا و بازگشت جسد سمیر مطوط، وى از دار فانى رفت و ترجیح داد فرزندش را در بهشت ملاقات کند. در تمام این نه سال تنها چیزى که مادرش را دلدارى مىداد، این بود که سمیر مطوط هر از چندگاهى در خواب و بیدارى به مادرش سر مىزد و او را دلدارى مىداد.»
بالاخره بعد از گذشت ۹ سال اسراییل مجبور شد در ازای مبادله همان دو سربازی که سمیر آنها را به اسارت گرفته بود جسد حاج جواد، ۴۵ اسیر لبنانی در بازداشتگاه خیام و جسد ۱۲۳ مبارز مقاومت را تحویل دهد.
این دو عملیاتی که به آن اشاره کردیم تنها گوشهای از رشادتهای فرزندان مقاومت بود که توانست اولین شکست سنگین را به دشمن اسراییلی که خود را ارتش شکست ناپذیر! معرفی کرده بود، تحمیل کند و نتیجه همه خونهایی که ریخته شد به ثمر نشستن تلاشها و مقاومتها در سال ۲۰۰۰ میلادی بود که دشمن صهیونیستی با فضاحت تمام از خاک لبنان فرار و عقب نشینی کرد.