۱۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۹
کد خبر: ۶۸۶۳۰۴
یادداشت؛

بایسته‌های تغییرات در چرخش دولت‌ها

بایسته‌های تغییرات در چرخش دولت‌ها
به روال جاری تغییر دولت‌ها، سخن؛ دوباره سخن تغییر است. دولت‌ها اصولاً دولت‌های تغییر و بلکه تغییراتند و خلاف این متصور نیست. دولتی نیست که در دوره جدید، کلام اصلی و حتی فرعی آن تغییر نباشد.تغییرات از هر نوع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... بایسته‌هایی دارند که در چرخش دولت‌ها باید بدان توجه کنیم

به گزارش خبرگزاری رسا، کریم فیضی، پژوهشگر و نویسنده به انگیزه آغاز به کار دولت سیزدهم در یادداشتی اختصاصی که در اختیار ایکنا قرار داده است به «بررسی بایسته‌های تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در چرخش دولت‌ها» پرداخته است. متن یادداشت بدین شرح است:

به روال معمول و جاری زمان تغییر دولت‌ها، سخن، دوباره سخن تغییر است. دولت‌ها اصولاً دولت‌های تغییر و بلکه تغییراتند و خلاف این متصور نیست. دولتی نیست که در دوره جدید، کلام اصلی و حتی فرعی آن تغییر نباشد و در واقع این سنتی است که در روزگار جدید روی دیوار همه دولت‌ها با خطی درشت حک شده است. شاید موضوع اجتناب‌ناپذیر باشد. چون اگر دولتی سرود تغییر بر لب نداشته باشد استحقاق ارتقا یافتن به مرتبه مقبولیت را پیدا نمی‌کند و قبل از آن، طعم انتخاب شدن را نمی‌چشد.

بنابراین طبیعی است که دولت‌ها با ترنم زیبای تغییر بر سرکار بیایند و به جد هم دم از تغییر بزنند و ملت‌ها نیز از آنها مطالبه تغییر کنند و این سه، اضلاع یک مثلث واقعی و حقیقی است. نیک می‌دانیم که هیچ مثلثی بدون سه ضلع مثلث ساخته نمی‌شود و همه اضلاع مثلث باید مساوی باشند و به تعبیر ریاضیدانان: باید متساوی‌الاضلاع باشند. گویی شرایط جهان در دنیای سیاست و اقتصاد به گونه‌ای است که هر چهار سال و نهایتاً هر هشت سال یک‌بار، جهان باید تغییر کند و راه تغییر در پیش بگیرد.

در شرایطی که اکنون دولت در ایران تغییر کرده است طبیعی است که تغییر و تغییرات سخن نخست دولت و ملت - هر دو - باشد و این اقتضای ماهیت سیاست مدرن و جهان مدرن و فرآیند ملت - دولت در روزگار جدید است. در این راستا نکاتی به نظر می‌رسد که بیان آنها شاید خالی از وجه نباشد:

۱) تغییرها اصولاً باید مبنایی و پایه‌ای باشند تا مفهوم واقعی خودشان را متبادر کنند. تغییر پایه‌ای تفاوت‌هایی با تغییرات صوری دارد که موجب می‌شود نتوان درباره آنها حکم واحد صادر کرد. تغییرات صوری غالباً قائم به اشخاص هستند و اشخاص نشان داده‌اند که قادر به ایجاد تغییرات پایه‌ای و کلان نیستند مگر اینکه اراده‌ای ملی و مطالبه‌ای حقیقی آنها را همراهی کند.

۲) اما موضوع به همین محدوده محدود نمی‌شود که مطالبه‌ای شکل بگیرد و آن مجوز تغییر در محدوده‌ای وسیع شود. تجربه نشان داده است تغییرات تند، تغییرات تندتر بعدی را به دنبال می‌آورند. به عبارت دیگر تغییرات هر اندازه تندتر باشند، به همان اندازه برای جامعه و مردم بی حاصل‌ترند و در واقع برای آنها در درازمدت مشکل‌آفرینی می‌کنند. به همین جهت، متولیان تغییر باید این نکته را لحاظ کنند که در آستین سیاست همواره شخصی کمین کرده است که هر اندازه تغییرات آنها وسیع‌تر باشد، امکان نفی این تغییرات با فاصله‌ای اندک شدیدتر و وسیع‌تر است. مثال خارجی و جهانی اینگونه از تغییر که نوعی دور و تسلسل کاهنده است، دوگانه اوباما – ترامپ است. هر اندازه اوباما دایره تغییرات مورد نظرش را وسیع گرفت و تندتر اعمال کرد، در دوره‌ای که با فاصله شکل گرفت، ترامپ همان تغییرات را به شکلی تندتر زدود و به صورت دقیق به حالت اول و در مواردی عکس همه حالات متصور برگرداند. این مثال تنها به آمریکا و شخص ترامپ محدود نمی‌شود که اتفاقاً و انصافاً شخص نامتعادلی بود. تقریباً در همه کشورها شاهد چنین وضیعتی هستیم و همیشه از دل تغییرات تند، شخصی بیرون می‌آید که نیروی بی پایان خودش برای نفی تغییر و در واقع ضدتغییر را از شدت و حدت تغییرات تند پیشین کسب می‌کند و همه تغییرات را بی‌رحمانه بلااثر می‌کند و این با هیچ محاسبه‌ای امر معقولی نیست چون در کوتاه مدت و درازمدت موجب هدررفت طیف وسیعی از سرمایه‌های انسانی و اخلاقی و اجتماعی و حتی علمی و معرفتی می‌شود چون جامعه در برابر این تغییرات جز نشستن و نظاره کردن و پذیرفتن واکنش دیگری نمی‌تواند نشان دهد.

۳) تغییرات به عنوان یک امر انسانی محتاج جامع‌نگری، مطالعات دقیق همه جانبه و برنامه‌ریزی‌‌های چند وجهی‌اند. تغییر بدون برنامه‌ریزی و لحاظ‌های متعدد و متنوع، حتی اگر مثبت باشد عملی کور است و از عمل کور نمی‌توان انتظار فایده‌ای کلان، جامع و همه شمول و بی خطر را داشت. بیشتر تغییرات دهه‌های گذشته ما ایرانیان دقیقاً به این دلیل، خنثی و بلااثر بوده‌اند یا پایانی مفید فایده پیدا نکرده‌اند که پشتوانه مطالعاتی نداشته‌اند و در واقع هم به این دلیل و هم به دلیل تند و بیش از حد تند بودن، روی داده‌اند که روی بدهند و روی داده‌اند که تغییر قبلی را زایل کنند.

۴) اینجا و در این ساحت است که تغییر به چرخه‌ای باطل و در مواردی به «ضد تغییر» و «تغییر خطرناک» تبدیل می‌شود. موضوع آنقدر روشن است که احتیاجی به توضیح ندارد جز اینکه بگوییم: از تغییرات تند اکیداً بپرهیزیم و اکیداً بترسیم.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات