مروری بر کتاب «نان سالهای جنگ»
سرویس کتاب ونشرخبرگزاری رسا؛ روستای صدخَرو در ۵۵ کیلومتری سبزهوار و در مسیر راه شوسه شاهرود، سبزهوار قرار دارد. این روستا که از شمال در ادامه رشتهکوه البرز به کوه صدخرو میرسد، بزرگترین روستا در بخش داورزن است و در حال حاضر بیش از ۳۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
پیرزنان این روستا خاطرهها دارند از روزگار شاه قلدر ایران، از روزگاری که چادر از سرها میکشیدند و بعدها که پسر به جای پدر نشست و پای بیگانه به کشور باز شد و زن را از آنچه که بود خانهنشینتر کرد. روستاییان با اینکه دور بودهاند از شهرها و مراکز خبر، اما خاطرات بسیاری دارند از دوران انقلاب و شعارها و شکنجهها، همینطور از جنگ و بمباران و اسلحه به دست گرفتن مردان. این خاطرات که بیتردید زبانبهزبان میان خودشان میچرخد و برخی از آنها نیز به دست ما میرسد، برای آنها نان است، شاید از نان شب هم واجبتر، کسی چه میداند!
کتاب «نان سالهای جنگ»، خاطرات شنیدنی و تأملبرانگیز زنان روستای صدخرو را محمد شمآبادی نوشته است. او برای اینکه خاطرات را بنویسد نیاز داشته آنها را از زبان زنان روستا بشنود. این کار را محمد اصغرزاده برایش انجام داده است؛ او با زنان روستا مصاحبه کرده و نتیجه ۲۴ ساعتهاش را به دست شمآبادی رسانده. نویسنده نیز خاطرات زنان را در ۲۰۰ صفحه نوشته و به دست خوانندگان داده است.
«نان سالهای جنگ»، مصور است. میتوان چهره خیرالنساء و صدیقه و فاطمه و زهرا و طوبی را دید و شور زندگی را در چشمانشان احساس کرد. آنها دیگر همه پیر شدهاند، پیرزنهایی زیبا و پیروز. رزمندگان نیز پیر شدهاند. کسی چه میداند، شاید یکی از آنها هنوز نامهای را که زن روستایی لابهلای نانها و کلوچهها میگذاشت، به یادگار نگه داشته باشد. «سلام. خسته نباشید. شما در جبهه میجنگید، ما هم پشت جبهه میجنگیم.»
بنابراین گزارش، کتاب «نان سالهای جنگ» با قیمت ۳۰هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.