شرحی نوین بر کفایة الاصول
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مرحوم ملامحمد کاظم متوفای 1329 قمری (20 آذر 1290) معروف به آخوند خراسانی فرزند ملاحسین هروی، کتاب کفایةالاصول را دو جلد نوشت. از آن روز تا کنون، کفایه آخرین متن درسی حوزههای علمیه در سطح عالی است و یک مقدمه و دو مبحث الفاظ و ادله عقلی را شامل میشود.
مقدمه کتاب، خود از 13 امر تشکیل شده و مبحث نخست از 5 مقصد و مبحث دوم از 3 مقصد. خاتمه کتاب هم به اجتهاد و تقلید پرداخته است.
یکی از ویژگیهای کفایةالاصول، واردکردن مباحث فلسفی به مباحث اصولی است. هرچند پیش از این کتاب هم آثاری در علم اصول نگاشته شده بود ولی هیچ کتابی چنین مورد توجه نبوده و متن آموزشی نشده است. البته آخوند خراسانی خود آثار دیگری در اصول داشته است از جمله حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، فرائد الاصول و درر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد.
پس از نگارش کفایه، حاشیه ها و شروح مهم و مفصلی بر آن نوشته شد که برخی از آنها به قلم شاگردان مرحوم آخوند بوده است و به نوعی تقریر درس شمرده میشود. حاشیه شیخ محمدحسین اصفهانی کمپانی(نهایةالدرایة)، شیخ علی قوچانی (تعلیقه)، شیخ محمدعلی قمی، شیخ عبدالحسین آل شیخ، میرزا ابوالحسن مشکینی، سلطان العلمای اراکی، میرزا علی ایروانی (نهایةالنهایة)، شیخ مهدی خالصی (حاشیه)، سید محسن حکیم (حقائق الاصول)، سید مرتضی حسینی یزدی (عنایةالاصول)، سید محمد جعفر جزائری شوشتری (منتهیالدرایة)، آیةالله سید حسین بروجردی (الحاشیة علی الکفایة)، علامه طباطبایی (حاشیة الکفایة) و امام خمینی (انوارالهدایة) از مهمترین حاشیهها بر کفایه هستند.
در دوره جدید نیز شروح مفصلی بر کفایه نوشته شده اما همه این حاشیهها و شرحهای عالمانه و دقیق، درپی ایضاح مطلب و کشف مراد نویسنده بودهاند و هر کدام در بخشی به قلمفرسایی پرداخته و بخشی را چندان نپرداختهاند.
استاد سید مصطفی احمدی سیستانی از مدرسان کفایه، پس از چند سال تدریس و بهرهمندی از آثار گذشتگان، تصمیم گرفت شرح نوینی بر کفایه بنویسد که در مقایسه با شروح سابق، ممتاز باشد.
امتیاز این اثر جدید در آن است که تنها در پی روشن کردن معنای واژهها و عبارات کفایه نیست. این کار را میتوان با مراجعه به شروح موجود در بازار و کتابخانهها هم انجام داد.
استادان و شاگردان درس کفایه، امروز به راحتی میتوانند از قلمهای متنوع و تقریرات گوناگون بهره برده و متن کفایه را که نویسنده آن در موجز و مختصرگویی، تعمد داشته به خوبی درک کنند. هرچند برخی بخشهای آن، آنچنان که باید شرح نشده باشد.
«شرحی نوین بر کفایةالاصول» کتابی است که متناسب با پیشرفت دانشهای حوزه درک متن و بازخوانی و استنطاق اسناد، جای خود را در کتابخانههای تخصصی باز کرده است.
امروزه روشن است که فضای فکری، مبانی پیشفرض و افق انگارههای مؤلف، در کنار دیگر عناصر و مؤلفههای مؤثر در درک مطلب و فهم گفتهها و ناگفتههای نویسنده نقش دارد.
از همین رو استاد سید مصطفی احمدی سیستانی تلاش کرده است تفکر اجتهادی مرحوم آخوند را در قالب شرح کفایه، ترسیم کند.
این کار نوین در چهار محور به سرانجام رسیده است. در واقع ما در این اثر با یک نگاه شبکهای مواجه میشویم که ابعاد و اضلاع اجتهادی صاحب کفایه را میکاود. کاری که پیش از این در شرح آن، شاهد نبودهایم.
الف. شبکه مفهومی:
هر مجتهدی از یک نظام منسجم فکری بهرهمند است که تحلیل و نقد یا تأیید نظریات را بر پایه آن انجام میدهد. به دیگر سخن، اگر ما به الگوریتم فکری یک مجتهد، پی ببریم تا حد زیادی میتوانیم حدس بزنیم که وی در برخورد با مسائل، چه رویکردی را پیش خواهد گرفت. اصولاً نظریهپردازی در هر دانشی، مبتنی است بر این شبکه فکری که با ذهنکاوی میتوان بدان رهیافت. مثلاً اتخاذ مبنای مسلک تعهد در حقیقت وضع، در فهم حقیقت انشاء و کیفیت فهم آن اثر دارد.
مرحوم آخوند هم مانند دیگر نویسندگان و متفکران، هرگز به آشکارا و صراحت، به این شبکه مفهومی اشاره ندارد و در نگاه نخست، این لایه درونی، در پشت واژهها و عبارتها نهفته است. هنر شرح نوین کفایه در بازشناسی و کاوش ابعاد درونی و پنهان متن است و از آن مهمتر، ترسیم شبکه و سلسلهواری آن است.
مثلاً آنجا که ملا محمد کاظم در مقام تحلیل موضوع علم است، شالوده فکری خود را بر قاعده فلسفی «الواحد لا یصدر الا من الواحد» بنا نهاده است. قاعدهای که کفایه به تلویح و کنایه از کنار آن رد شده است اما نقش آن بنیادین است. میتوان گفت ما با شناخت این شبکه به یک دانش میانی به نام فلسفه اصول، دست یافتهایم. دانشی که اگر چه جداگانه به آن پرداخته نشده اما با این کاوش ژرف، از آن آگاه شدهایم.
همچنین است مباحثی مانند واجب تعبدی و توصلی، مقدمات مفوته، اجتماع امر و نهی، قطع، علم اجمالی و دیگر مباحث، که خود برپایه یک شبکه مفهومی استوار شدهاند. پس درک و وضوح این مباحث، یک گام در شرح کفایه است و تشخیص لایه عمیقتر، یک گام پیشتر که بیسابقه است.
ب. شبکه ارتباطی:
در دانش تفسیر متن، شناسایی و غبارزدایی از حلقههای مفقوده ارتباطی میان مباحث، بسیار مهم است؛ چهاین که فهم بخشی و جزئی از عبارتها و مطالب یک متن اگر بدون نظرداشت ارتباط با دیگر مباحث باشد چه بسا مفهوی دگرگون بیابد. به عبارت دیگر، رابطه یک بحث با دیگر مباحث در یک دانش، ضمن انسجام و بافتاری متن، قرینهای برای فهم بهتر یک مسئله است. نکتهای که اگر لحاظ نشود و چه بسا در حواشی و شروحی که به نفس عبارت و نص آن پایبند هستند تا به شناخت فراگردهای معنایی، نتوان به مراد متکلم، دست یافت.
ج. شبکه محتوایی:
اگر در شرح یک متن، توجه داشته باشیم که بخش مورد نظر، به مثابه کل است؛ یعنی جزئی معنادار است که نمیتوان از آن به سرعت گذشت و از بار معنایی آن کاست، آنگاه درمییابیم که وزانت و گستره محتوایی هر جزء را باید به قدر کفایت و متوازن با دیگر بخشها و اجزاء در نظر گرفت. شارحان به هر دلیلی ممکن است به این شبکه محتوایی، دقت کافی نداشته و توجه لازم را در بخشهایی از شرح متن، مبذول نکرده باشند. در شرح نوین، به خوبی، فخامت محتوایی در گستره همه متن کفایه، مد نظر بوده و اندامواره بحث، از تناسب و توزیع یکسان، برخوردار شده است.
د. شبکه ساختاری:
شاید شبکه ساختاری در شرح یک متن به بافتار و محتوا و حلقههای ارتباطی آن ربطی نداشته باشد! شبکه ساختاری بیش از آن که به گفتار مؤلف، نظر داشته باشد به شیوه ایضاح و تفسیر آن توجه دارد. هر گاه شارح بتواند ساختاری روشمند و فراگیر بسازد که در تمام شرح، ساری و سازگار باشد، ما با یک شبکه ساختاری تفسیر متن، روبرو خواهیم بود. اگر محشین و شارحان، تنها در توضیح یک عبارت یا یک مفهوم یا یک مسئله علمی، درگیر آشکارسازی معنا و مراد باشند اما به روشی جامع و فراگیر نیاندیشند، در هر باری به هر جهتی، سخن خواهند گفت. اگرچه هدف آنان نیز ایضاح مغلقات کلمات و پیچیدگی عبارات کفایه بوده اما مخاطب در نهایت به یک روش ساختاری و مجتهدانه دست نمییابد تا ملاک و معیاری برای تسلط بر موضوعات متنوع دانش اصول داشته باشد.
در واقع شرحی نوین بر کفایةالاصول، بیش از آن که شرحی بر محتوای یک کتاب باشد، نمونهای است از شیوه قرائت و تفسیر متن، که در جای خود اهمیت دارد و امتدادی است از دانش اصول، که کاربردی و منسجم ارائه شده است.
مخاطب چه استاد باشد چه شاگرد با مراجعه به این کتاب، تفاوت ماهوی و امتیاز آن را به خوبی درک میکند و هرگز خود را از آن بینیاز نمیداند حتی اگر از فحول اصول فقه باشد؛ چرا که با دنیای جدیدی از نگرش به متن و استنطاق آن آشنا میشود.
مؤلف محترم دقت دیگری را نیز لحاظ کرده و آن اتکا به متنی دقیق و محققانه از کفایةالاصول بوده که از مرحوم شهید منا استاد مسلم قلیپور گیلانی به یادگار مانده است. این متن دارای عنوانبندی دقیق و مشیری است که در متون دیگر، یافت نمیشود.
استاد سید مصطفی احمدی سیستانی در پرداخت به متن و چهار شبکه مفهومی، ارتباطی، محتوایی و ساختاری آن، تنها به اندوختهها و مهارتهای خود تکیه نکرده و به جز چند سال تدریس که پشتوانه تقویمی و بازخوردگیری از ارائه مطلب بوده است به آثار و شروحی اعتماد و استناد کرده که خود نشان از قوام کار دارد. این آثار، عبارتند از:
- نهایةالنهایة میرزا علی ایروانی
- دروس فی مسائل علم الاصول میرزا جواد تبریزی
- منتقی الاصول سید محمد حسین روحانی به قلم سید عبدالصاحب حکیم
- نهایةالدرایة شیخ محمد حسین اصفهانی مشهور به کمپانی
- محاضرات فی علم الاصول شیخ محمد اسحاق فیاض
- بحوث فی علم الاصول محمد باقر صدر به قلم سید محمود هاشمی شاهرودی
- اجود التقریرات میرزا محمد حسین غروی نائینی به قلم سید ابوالقاسم خوئی
- شرح کفایه استاد حیدری فسائی
- شرح کفایه استاد صالحی مازندرانی
- ایضاح الکفایه محمد فاضل موحد لنکرانی به قلم سید محمد حسین قمی
- دروس فی الکفایه بامیانی
از دیگر امتیازات شکلی این کتاب میتوان به فهرست موضوعات هر مقصد در آغاز آن اشاره کرد که خواننده را به محتوای هر فصل، رهنمون میشود و از حجم اطلاعات و محتوای بحث، آگاه میسازد.
ادبیات روان و طراحی و صفحهآرایی روشن و تمیز، را نمیتوان از نظر دور داشت به ویژه آن که نویسنده برخلاف رویههای شرحنویسی، کمترین پاورقی را در نگارش خود درج کرده است. شیوه چینش مطالب به این گونه است که ابتدا متن عربی کفایه آورده شده و در صفحات بعدی شرح آن میآید به روشی که پیشتر گفته شد. این چینش به زیبایی صفحه و خوانش آسان آن انجامیده است.
شرحی نوین بر کفایةالاصول در سه جلد گالینگور، سامان یافته و منشورات ذوی القربی آن را به زیور طبع آراسته و چاپ نخست آن در هزار نسخه در سال 1400 شمسی به بازار کتاب راه یافته است.
کتابی که در قفسه کتابخانه هر محقق حوزوی و هر طلبه فاضل و هر استاد فقه و اصول باید باشد تا از مراجعه به هر شرح دیگری بینیاز گردد.
امید است این اثر ارزشمند، که عصارهای از تلاشها و ثمرات علمی گذشتگان است به زودی به زبان عربی بازنویسی شود تا در مجامع علمی عربی نیز به توجه شایسته آن نائل گردد.
روشن است که تدریس بر پایه این کتاب و دقت در زوایا و کنجکاوی در لطائف آن به مرور زمان، نقصها وضعفهای پنهان آن را آشکار خواهد کرد و نقدهای عالمانه از آن گوهری سفته و زیوری درخشان خواهد ساخت.
حامد عبدالهی