فاصله ها در امتداد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، شماره 54 ماهنامه فرهنگ و ادبیات مقاومت ، امتداد ، در 96 صفحه منتشر شد.
امتداد 54 از سریال فاصله ها متأثر شده و در مقاله ای می نویسد: « گرچه در این جایگاه در پی نقد این سریال و آدم های اصلی آن، یعنی جانباز منحرف ( فرهاد)، رزمنده گیج و عقب مانده (محسن) و بسیجی سرمایه دار (حاج رضا) نیستیم و نفهمیدیم دانشگاه عمومی صدا و سیما چه الگویی از آدم های پس از جنگ را ترویج می کند و اصولا خود کارگردان چه قدر اهل جنگ بوده است و چه قدر در اطراف این فضا تخصص دارد، اما امروزه خیلی ها حق دارند با دیدن چنین سریالی بپرسند که آیا همه آدم های جنگ، در مرحله نخست و خانواده های آن ها در مرحله بعد، به چه چنین روزگاری گرفتارند؟ در واقع، وقتی خانواده یک اهل جبهه و جنگ، چنین فاصله ای با آدم های جنگ گرفته اند، چگونه باید انتظار داشت جامعه میراث دار جنگ باشد.»
این مقاله با عنوان «فاصله های واقعی کجا شکل می گیرد؟» نوشته شده است که تیتر اصلی مجله را نیز به خود اختصاص داده است.
پرستوهای مجروح خمینی ، دومین تیتر مجله است که باز به نوعی به فاصله نسل ها پرداخته و شاید برای اولین بار به تفاوت برداشت اسرای قدیمی تر و جدید از جامعه ایران در زمان اسارت و نیز فاصله اسرا با جامعه ایرانی توجه کرده و این پدیده را برجسته کرده است ؛ به ویژه با نوشته ای با عنوان: « برای آزادی ما نرقصید!». این بخش در نقدی گذرا، اخراجی ها را نیز نواخته است.
مقاله دیگر، «آتا تورک زهرآگین ترین تیر دونمه» است که زیبا و مفید اما بی ربط است! در واقع مشخص نیست پرداختن به این شخصیت سیاسی ترکیه چه ارتباطی به ماهنامه فرهنگ و ادبیات مقاومت دارد؟! اما بخش اعظمی از این شماره امتداد به قدس، فلسطین ، لبنان و عماد مغنیه پرداخته که با توجه به انتشار آن در ماه رمضان، به جا است.
حمید داوود آبادی اما این بار زخم کاری خود را با قلم به جامعه ایرانی و ظاهر الصلاح ها زده و نقدی را با خاطرات تلخ اما واقعی وارد کرده است. در ابتدا باورش سخت است اما با نگاهی به دیروز و امروز جامعه می شود باور کرد « سیمان سنگر در ویلای لاهیجان» چه می کرده در کوران جنگ!؟
حجت الاسلام عبدالکریم مازندارانی ، (اسیر اردوگاه های 11 و 18) می نویسد: نخستین بار اسارت را موقعی احساس کردم که در اردوگاه ، مترجم به ما گفت عید نزدیک است این جا دیگر ایران نیست این جا باید بزنید ، برقصید ... در بیمارستان تکریت که بودم ، توانستم از تسلطم به زبان عربی استفاده کنم و با تکنیک های اخلاقی و دینی ، چند نفر از سربازان عراقی را که بعثی نبودند و بیش تر شیعه بودند، به راز خود یعنی دلدادگی به انقلاب و اسلام، آگاه کنم و آن ها را مخفیانه، در حد ابراز ارادت و هم دلی با خود همراه کنم. حد اقل این بود که جاسم از بغداد برای من و دوستانم که روزه بودیم افطاری مادرش را می آورد و در حق ما دعا می کرد و با ما دعای افتتاح می خواند ... قاسم سرباز نوزده ساله و خوش سیمای عراقی به دور از چشم بعثی ها اذان گفت ... اسماعیل نمازش را از سر گرفت ... در همان حال جواد دیگر سرباز شیعه عراقی به من سیلی زد به خاطر ترجمه اشتباه ... آن بهیار بعثی به مسخره مرا آیت الله خطاب می کرد و دائم سر به سرم می گذاشت... گاهی هم لذتی بود و غمی در آن مستتر. وقتی خبر تبادل اسرا را شنیدیم شادی کردیم و شعار دادیم فردا حسین پیراینده در جریان سرکوب جاسوس ها و منافقین تیر خورد و شهید شد... آری این چنین بود برادرم و خواهرم ! اسرا لاله هایی واژگون هستند. غمی در دل نهان دارند که کسی نتوانسته است پاسخی برای آن بیابد... دیگر نمی خواهم بگویم همین بس است.
قبله از این طرف است، آدرس خدا را داد، امکامل بازماندهای بر در خیمه، 3 کیلومتر خاکریز، سهم 13 نفر، آن روزها کسی دنبال دنیا نبود، ایمان ابابیل و دکترین عقاب و افعی، عماد مغنیه، موسیقی مرگ مرکاوا، AT - 14، ملیتا، روایت زمین برای آسمان، صلیب سرخ، فقط نظارهگر سرخی خون است، مردی از تبار ابوتراب، اگر به برخی بربخورد، عیبی ندارد! ، اسارت، دوربین نداشت، خط چه خبر؟، بیسیمچی، سنگر انفرادی،آغوش فکه باز شد، این قبر با سَرَم نمیسازد، کارخانه کربلا شد، ایمان ابابیل و دکترین عقاب و افعی، اسرائیل در چنبرة چنگالهای خود، مرد پنجمیلیون دلاری، اسطورهای که اسطوره شد، ابعاد دیده نشدة جنگ سیوسهروزه، آزادگان در اسارت زونکنها، اردوگاه مسلح به قلم، تارهای عنکبوت!، به یاد زنانی که آزادهاند، بوی خاک، عطر آسمان، پژواک فریاد «شهسواریها» گم شده است، کمکهای مردمی و التماس دعا، دیگر بخش ها و نوشته ها و مقالات امتداد این ماه را تشکیل می دهد.
گفتنی است امتداد پر فروش ترین رسانه مکتوب در حوزه فرهنگ مقاومت، ارزش های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است و به نشانی http://www.emtedad.ir قابل دریافت است./903/ ن 601/ ع