۱۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲:۵۶
کد خبر: ۱۱۶۰۳۰
حجت الاسلام حقانی زنجانی:

بسیاری از مسؤولان نظام طلبه‎های مدرسه حقانی‎ بوده‌اند

خبرگزاری رسا ـ متولی مدرسه حقانی اظهار داشت: طلبه‎ها وقتی از این مدرسه خارج می‎شوند؛ آینده خوبی خواهند داشت و در هر جایی که قرار گیرند می‎توانند فعالیت مفیدی داشته و کار‎ساز باشند چون همه شرایط‎شان خوب بوده است.
مدرسه علميه حقاني


به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از نشریه پنجره، کسانی‎که آشنایی جزیی با حوزه دارند؛ مدرسه حقانی را می‎شناسند. این را که چرا این مدرسه از مدرسه‎های دیگر متمایز شده و برنامه‎‎های منظم آموزشی‎ که دارد در چه شرایطی اجرایی شده و عکس‎العمل رژیم پهلوی در مقابله با اقدامات انقلابی این مدرسه به چه صورت بوده است، می‎توانیم از زبان متولی مدرسه، حجت‌الاسلام حسین حقانی زنجانی به‎صورت دقیق بشنویم.

مدرسه حقانی چطور تأسیس شد؟
قبل از تأسیس مدرسه در سال 1339 وارد قم شدم؛ برای تحصیل علوم دینی. پدر می‎گفت: «با خدا عهد بسته‎ام که جز در کار‎های دینی، در زمینه دیگری کار نکنم و هفت مدرسه علمیه برای طلاب تأسیس کنم.» وقتی این حرف پدرم را شنیدم؛ در همان سال‎ها به فکر افتادم و دنبال زمینی مناسب برای تأسیس یک حوزه علمیه گشتم. در آن زمان، تمام زمین‎های اطراف حرم باغ و مزرعه بودند. به زحمت زمینی به مساحت 10 هزار متر پیدا کردم و به پدر گفتم شما که این عهد را با خدا بسته‎اید، این زمین را بسازید و تبدیل به مدرسه کنید. ایشان قبول کردند و کار ساخت مدرسه را شروع کردیم.

یک مدرسه خوب دو رکن دارد؛ یکی ساختمان مناسب و دیگری برنامه آموزشی مناسب. برای این‎که بتوانید مدرسه‎ای با برنامه‎‎های درسی منظم و مناسب طلبه‎ها داشته باشید، چه‎کار کردید؟
در آن زمان در حوزه‎ها این‎گونه نبود که برنامه منظمی وجود داشته باشد. معمولا همه طلبه‎ها به‎صورت آزاد درس‎های خود را می‎خواندند. دیدم این کار درست نیست و باید یک برنامه‎ریزی منظم برای طلبه‎ها وجود داشته باشد. در عین‎حال دنبال کسی بودم که بتواند این نیاز ما را تأمین کند و از افراد مختلف درخواست هم‎فکری کردم که آیت‎الله بهشتی را به من معرفی کردند. نسبت به ایشان هیچ شناختی نداشتم. رفتم به مدرسه دین و دانش که در خیابان باجک بود. گفته بودند ایشان مدیر آن‎جاست. وقتی وارد شدم، در دفترشان نشستم. ایشان گفتند کار شما چیست؟ گفتم ما یک مدرسه‎ای ساخته‎ایم که حالا می‎تواند طلبه پذیرش کند ولی نمی‎دانیم با چه برنامه آموزشی این طلبه‎ها را بپذیریم. پرسیدند شما کی هستید؟ خودم را معرفی کردم. شهید بهشتی گفتند برنامه 18 ساله‎ای برای مدرسه آیت‎الله گلپایگانی نوشته بودم که عملی نشده است، الان جای مناسبی برای صحبت کردن در این‎باره نیست؛ شما فردا تشریف بیاورید منزل ما تا در این‎باره حرف بزنیم و مسائل را با هم در میان بگذاریم که ببینیم چه‎کار می‎توانیم کنیم.

عکس‎العمل ایشان نسبت به پیشنهاد شما چه بود؟
استقبال کردند و گفتند که ایده تأسیس مدرسه، فکر بسیار عالی‎ای است و این کار می‎تواند خدمت بزرگی به حوزه کند. فردای آن روز از ایشان درخواست کردم درباره برنامه 18 ساله توضیح دهند. گفتند ما برای طلبه‎ها سه سال مقدمات، شش سال دروس سطح مثل لمعه، مکاسب و غیره و یک دوره شش ساله برای درس خارج و بعد از آن دو سال هم دروس تخصصی در نظر گرفته‎ایم که جمعا می‎شود 18 سال. بعد از آن باید یک پایان‎نامه بنویسند و از آن دفاع کنند که در نهایت اجازه اجتهاد برای آن‎ها صادر شود. فقط در این صورت ما می‎توانستیم گرفتاری‎‎های آن زمان را مرتفع سازیم. مثلا دیگر کمبود قاضی نداشته باشیم، مبلغ به اندازه کافی در دانشگاه وجود داشته باشد یا در هر زمینه دیگری که نیاز به وجود طلبه‎های متخصص است؛ نیاز برطرف شود. ما استقبال کردیم و ایشان گفتند باید یک هیأت علمی برای نظارت نیز وجود داشته باشد. گفتم: کار این هیأت‎علمی چیست و نظارت چه تأثیری دارد؟ گفتند: شما باید پنج نفر را تعیین کنید که در کار‎های علمی به‎صورت کامل بر طلبه‎ها نظارت داشته باشند و شما پنج نفر را نام ببرید. گفتم اولین نفر خود شما هستید. دیگری آیت‎الله حائری مرحوم و آیت‎الله مشکینی و خودم و فرد دیگری هم بود که آیت‎الله بهشتی قبول نکردند و گفتند که اگر ایشان نباشد، بهتر است.

نام ایشان چه بود؟
از نام بردن اسم‎شان معذورم. گفتم مشکلی نیست. ایشان گفتند نکته دیگری هم وجود دارد؛ این‎که باید بودجه داشته باشیم و بودجه موردنظر برای مدیریت مدرسه، خدمت‎کاران، کارمند‎ها و استادان هزار و 500 تومان است که باید از منبعی تأمین شود.

آن زمان هزار و 500 تومان پول کمی نبود. چطور چنین حامی مالی پیدا کردید؟
درجه اول رفتیم پیش آقای شریعتمداری؛ آقای شریعتمداری گفت: من قبول می‎کنم که این بودجه را تأمین کنم. بعد از چند روز آقای شریعتمداری ما را صدا زد و گفت: شرطش این است که تمام مدیریت مدرسه را به من بسپارید! ما گفتیم باید بررسی کنیم و بعد از بررسی، دیدیم نظر هیأت‎مدیره منفی است و هیچ‎کس چنین شرطی را قبول نمی‎کند. بعد‎ها رفتیم از آیت‎الله میلانی این مبلغ را درخواست کردیم. ایشان فرمودند هزار و 500 تومان که چیزی نیست؛ هر قدر که نیاز باشد، برای‎تان تأمین می‎کنم به شرطی که اسمی از من آورده نشود! تا اواخر پیروزی انقلاب، ایشان این هزینه را بر عهده گرفته بودند و تأمین می‎کردند.

چرا می‎خواستند اسمی از ایشان به زبان آورده نشود؟ دلیل خاصی داشت؟
بعد‎ها رفتیم مشهد و از ایشان پرسیدیم دلیل این کار شما چیست؟ بالأخره از ما می‎پرسند بودجه شما را چه‎کسی تأمین می‎کند؟ ایشان فرمودند: «چون این کار برای رضای خداست؛ نباید اسمی از من آورده شود.»

قبل از انقلاب، مدرسه حقانی درگیری‎‎های شدیدی با رژیم پهلوی داشت. چطور در آن شرایط سخت مدرسه را اداره می‎کردید؟
یک روز در دانشگاه بودم؛ آمدند گفتند که آقای کامکار آمده است. تلفن مدرسه قطع شده بود لذا حرکت کردم به‎سمت مدرسه. وقتی وارد شدم، دیدم کامکار آن‎جاست و کلی نیروی مسلح داخل مدرسه هستند. وقتی خواستم داخل مدرسه شوم گفتند شما کی هستید؟ گفتم بنده متولی مدرسه حقانی، حسین حقانی هستم. گفتند: چرا در مدرسه شما علیه رژیم کار می‎کنند؟ گفتم: این‎ها همه سربازان امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) هستند و وظیفه‎شان را انجام می‎دهند. کامکار گفت: این‎جا کاروان‎سرایی است که ما در آن را می‎بندیم. گفتم: نه، این‎جا کاروان‎سرا نیست بلکه سربازخانه امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) است. رفتم اتاق‎‎های بالا را دیدم. در هر یک از اتاق‎ها یک سرباز ایستاده بود و طلبه‎ها را بررسی می‎کرد. اعتراض کردم. گفتم این کار مناسبی نیست. بعد دیدم که بالای مسجد مدرسه یک عکس بزرگ امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) زده شده. گفتند این عکس را چه‎کسی زده؟ گفتم که این عکس مقلدان امام و متعلق به کسانی است که مرید ایشان هستند. آن‎ها این عکس را در این‎جا گذاشته‎اند. کامکار گفت: نه، باید این عکس برداشته شود. نردبان بزرگی آوردند و می‎خواستند عکس را بردارند که دیدم دو تن از طلبه‎ها از آن طرف آمدند و شروع کردند به اعتراض، که این مرجع و رهبر ماست؛ چرا عکسش را می‎خواهید بردارید؟ کامکار دو تا سیلی محکم به این دو طلبه زد و آن‎ها بیهوش شدند.

چهار روز بعد آمدند منزل ما؛ دیدم که در را باز کردند. با هجوم به منزل ما، هفت اعلامیه درباره امام پیدا کردند؛ حدود 700 کتاب مهم غربی، مارکسیستی و... داشتم که همه آن‎ها را بردند. بعد ما را بردند و گفتند با تو کار داریم و رفتیم مرکز ساواک. من را بردند آن‎جا و کامکار گفت: ببرید پایین و از او سؤال بپرسید، ببینید جریان از چه قرار است؟
گفتند: ما هفت اعلامیه با امضای شما پیدا کرده‎ایم؛ به ما بگویید این افراد چه‎کسانی بودند؟ گفتم: آن‎ها را نمی‎شناسم. چند نفر غریبه بودند که آمدند؛ آن‎ها را گذاشتند و رفتند. مجددا من را بردند پیش کامکار و گفت چرا جواب نمی‎دهی؟ به مأموران گفت: ببرید پایین و اگر جواب نداد؛ ادبش کنید. مرتب ما را زیر شکنجه قرار دادند و بعد به من گفتند باید برویم تهران و بدون این‎که به خانواده‎ام اطلاع بدهم؛ من را بردند تهران. راننده در میان راه می‎خواست من را شست‎وشوی مغزی دهد؛ می‎گفت سر عقل بیا و جواب‎شان را بده. ولی من اعتنا نمی‎کردم. وقتی رسیدیم قزل‎قلعه، من را بردند انفرادی و تحت شرایط بدی نگه داشتند. دکتر منوچهری، شکنجه‎گر معروف برای شکنجه من آمده بود. وقتی دید زیر شکنجه هیچ حرفی نمی‎زنم، صندلی را برداشت که به سر من بکوبد؛ من گفتم یا امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) من طلبه تو هستم. منوچهری در همان‎حال دستش لرزید و خشک شد و عقب عقب رفت و از اتاق خارج شد. بعد از چند روز منوچهری آمد و با خواهش و تمنا از من درخواست کرد که اسم‎ها را به او بگویم. آرام‎تر شده بود. ولی باز زیر بار نرفتم و باز اسمی نبردم.
از بزرگان دیگری که آن زمان با شما در زندان بودند؛ نام می‎برید؟
آقایان قدوسی، ربانی املشی، شهید محمد منتظری، جنتی، آذری قمی و 12 نفر از بزرگان در آن‎جا بودند.

در حال حاضر وضعیت علمی مدرسه به چه صورت است؟
توجه داشته باشید که اکثر طلبه‎هایی که در جریان انقلاب تأثیرگذار بوده‎اند از طلبه‎های مدرسه ما برخاسته‎اند. شما می‎توانید ببینید چه عملکرد درستی در مدرسه صورت می‎گرفت که منجر به این موفقیت‎ها شد.

چهار سال است که آقای واحدی مدیر مدرسه هستند. برنامه‎ها خیلی بهتر از زمان شروع مدرسه شده است. تمام حوزه‎‎های علمیه سراسر کشور امتحان سراسری دادند که مدرسه ما میان آن‎ها رتبه اول را به‎دست آورده است. برنامه‎‎هایی در مدرسه ما وجود دارد که بسیار ارزنده است. این برنامه‎ها را خیلی بااحتیاط انتخاب می‎کنیم. وقتی می‎خواهیم طلبه گزینش کنیم، حتی اگر حوزه هم به ما ارجاع بدهد قبول نمی‎کنیم. زمانی مدیر مدرسه‎های حوزه آقای فیض گیلانی بود؛ نامه‎ای نوشته بود و شخصی را معرفی کرد برای پذیرش در مدرسه حقانی. گفتیم شرطش این است که مصاحبه حضوری و کتبی بدهد و سلامت جسم و روحش را بررسی کنیم و در آخر چند ماه آن طلبه را نگه می‎داریم؛ اگر خوب و درس‎خوان بود قبول می‎کنیم. آن زمان آقای کریمی مدیر مدرسه ما بود و از آن طلبه مصاحبه گرفت. بعد آقای کریمی پیش من آمد و گفت که من این طلبه را نمی‎توانم بپذیریم، اصلا نمی‎تواند حرف بزند. گفتم: اگر شرایط را ندارد؛ نباید پذیرفته شود. به آن طلبه جواب رد دادیم و بعد از 15 دقیقه دیدم که تلفن زنگ خورد و شخصی پشت خط گفت: من فیض گیلانی هستم؛ و شما چرا طلبه‎ای را که معرفی کردم، رد کردید؟ از این لحظه به بعد این مدرسه دیگر از ما نیست. گفتم ما طلبه‎ای را که به درد نخورد و آینده نداشته باشد نمی‎پذیریم. این شخص اصلا نمی‎تواند حرف بزند.
عوامل این‎چنینی باعث شد سال‎ها با حوزه اختلاف داشته باشیم ولی الحمدلله الان وضعیت مثل گذشته نیست و همکاری‎‎هایی بین مرکز مدیریت و مدرسه ما وجود دارد.

با مرکز مدیریت قرار گذاشته‎ایم که مدیر را من تعیین کنم. درخواست داشتند مدیر قبلی را تغییر دهم، ولی قبول نکردم. آقای بهجت‎پور آمد پیش من و گفت ما قبول می‎کنیم برنامه 18 ساله‎تان را پشتیبانی کنیم در صورتی‎که مدیر مدرسه را عوض کنید و طلبه‎ها بعد از 18 سال، درجه اجتهاد را می‎توانند دریافت کنند. در این صورت بود که من قبول کردم مدیر عوض شود.

اگر طلبه‎ای بعد از چند سال خواست مدرسه‎اش را تغییر دهد چه اتفاقی می‎افتد؟
می‎تواند برود. ولی اگر مدرسه دیگری هم بخواهد برود، باید زیر نظر ما و برنامه‎‎های مدرسه برود. البته ما اختلاف‎نظری با مرکز مدیریت داریم که باید این مشکل را با آیت‎الله مقتدایی حل کنیم.

همکاری‎تان با آیت‎الله مقتدایی چگونه است؟
زمان آقای بوشهری می‎گفتیم فردی باید باشد که مدیریت سایت را بر عهده گیرد ولی می‎گفت ما بودجه نداریم. اکنون این مشکل رفع شده و مشکلی وجود ندارد. البته اشکالاتی هم هست ولی باید با مرکز حل شود. طلبه‎ها باید بعد از این‎که از مدرسه ما انتقال پیدا کردند، در اختیار ما باشند تا 18 سال‎شان تمام شود و یقین پیدا کنیم که به درجه اجتهاد می‎رسند.

طلبه‎هایی که در مدرسه ما هستند باعث افتخار هستند. طلبه‎ها وقتی از این مدرسه خارج می‎شوند؛ آینده خوبی خواهند داشت و در هر جایی که قرار گیرند می‎توانند فعالیت مفیدی داشته و کار‎ساز باشند چون همه شرایط‎شان خوب بوده است. ببینید بیشتر طلبه‎هایی که در رأس نظام قرار دارند یا ائمه جماعات هستند، از مدرسه ما هستند. مشکلی که هست این‎که طلبه‎‎هایی که این‎جا هستند باید تأمین شوند. من با مرکز مدیریت صحبت کردم که باید مخارج طلبه‎هایی را که در این مدرسه درس می‎خوانند از مسکن و خوراک و غیره پرداخت کنید تا بعد از 18 سال طلبه‎ها مستقل شوند و در این مدت دغدغه دیگری نداشته باشند. ولی هنوز جوابی به ما داده نشده است. /901/د102/ع

برچسب ها: . . .
ارسال نظرات