۰۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۳
کد خبر: ۶۲۲۱۳۶
گزارش تفصیلی رسا از نشست علمی جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب؛

از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی
اساتید پارسانیا و خسروپناه ضمن تبیین تفاوت ها و تقابل های عقلانیت در غرب با عقلانیت در اسلام تأکید کردند: فلسفه می‌تواند به همراه فقه برای اداره جامعه کمک کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست علمی «جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب» از پیش نشست های همایش ملی نقش حکمت اسلامی در انقلاب اسلامی روز پنجشنبه چهارم مهرماه در سالن نشست های مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

سخنرانان این نشست حجج اسلام والمسلمین حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عبدالحسین خسروپناه عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بودند.

دبیری این نشست را که همراه با حضور جمع زیادی از پژوهشگران، اساتید و طلاب و فضلای علوم عقلی بود نیز حجت الاسلام سید احمد غفاری قره باغ استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیأت علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران برعهده داشت.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

حجت الاسلام غفاری در ابتدای این نشست با اشاره به صدور بیانیه گام دوم انقلاب از سوی رهبر معظم انقلاب اظهار داشت: این همایش در راستای چهل ساله دوم انقلاب و همچنین بیانیه ای است که  توسط رهبر حکیم انقلاب اسلامی به ملت مسلمان عرضه شد.

وی افزود: این نشست در حقیقت ذیل همایش ملی نقش حکمت اسلامی در انقلاب اسلامی است که در آینده ای نزدیک توسط جامعه المصطفی العالمیه برگزار می‌شود چراکه امتداد آموزه های حکمی و عقلانی در اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی انکار ناپذیر است.

صراحت امامین انقلاب به وجود اندیشه حکمی در انقلاب اسلامی

رهبران بزرگوار انقلاب اسلامی یعنی امام راحل و رهبر معظم انقلاب با صراحت به اندیشه حکمی و عقلانی اسلامی در آموزه های سیاسی انقلاب اسلامی تصریح کردند و این نشست نیز تلاش می‌ کند با رویکردی تحلیلی به این موضوع بپردازد.

جایگاه علوم عقلی در انقلاب اسلامی به بنیادی ترین عامل در اندیشه اسلامی و ریشه ای ترین علت برای تفکیک اندیشه اسلامی و اندیشه غربی هویت عقل است به همین جهت تمایز بنیادین میان عقل مدرن در فرهنگ غرب و عقل در فرهنگ اسلامی بنیاد همه تفاوت ها وفاصله ها بین دو تمدن غرب و تمدن اسلامی است.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

انقلاب اسلامی صرفا سیاسی نبود

در ادامه این نشست حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا به بیان سخنرانی پرداخت و با بیان این که گام دوم انقلاب بیشتر ناظر به استقرار انقلاب است، اظهار داشت: خصوصیتی که انقلاب اسلامی ایران دارد این است که به یک انقلاب سیاسی محدود نمی شود، هرچند نقطه عطف آن در افق سیاسی ظاهر و آشکار شد، چون هر انقلاب اجتماعی باید در عرصه سیاست بروز و ظهور داشته باشد.

وی تصریح کرد: انقلاب اسلامی ما صرفا اقتصادی یا ناظر به یک بخش و نهادی از نهادهای اجتماعی نیست، بلکه انقلاب همه جانبه ای است که شکل تمدنی و فرهنگی دارد بر خلاف انقلاب های دیگر که در قرن بیستم صورت گرفت که همگی از فرهنگ و تمدنی الگو می‌ گرفت که برای مقابله با حضور استعماری آنها پدید می‌ آمد.

انقلاب های سیاسی استقلال طلبان در قالب ایسم ها و مکاتب دو قطبی شرق و غرب آن روز شکل گرفت، اما انقلاب اسلامی ایران انقلاب تکبیر و توحید و فرهنگ و تمدن اسلامی بود که بعد از بیش از 200 یا 300 سال هجومی که از غرب در ابعاد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی به آن وارد شده بود و نقطه عطفی برای مقاومت به شمار می‌ آمد، شکل گرفت.

به گفته این استاد برجسته علوم عقلی اگر نگوییم اصلی ترین حداقل یکی از مهترین وجوه تمایز فرهنگ و تمدن اسلامی و تمدن غربی، نگاه فرهنگ و تمدن اسلامی به عقل و عقلانیت اسلامی است.

نگاه تمدن غرب به عقلانیت

همانطور که جهان مدرن را با نوع نگاهش به عقل و عقلانیت و به دنبال آن نوع مواجهه با آن علوم عقلی می‌ توان شناخت و معرفی کرد، همین طور می‌ توان معرفی کرد کسانی را که راجع به این جهان بحث کرده اند، از مشهورترین کسانی که در این زمینه صحبت کرده است «مارکس وبر» است که خصوصیت جهان مدرن را با نوع عقلانیت آن می‌ شناساند.

این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه تصریح کرد:وبر نه تنها جهان مدرن بلکه جوامع مختلف را با نوع عقلانیتش معرفی می‌ کند و کنش های رفتارهای انسانی بر اساس عقلانیت و نوع معرفتی که بر کنش مستقر شده را معرفی می‌ کند، از نگاه او جهان مدرن با نگاه ابزاری شکل می‌ گیرد و مدل های دیگری از عقلانیت هم می‌ تواند وجود داشته باشد.

آنچه امروز زنده است از دیدگاه او مدلی از عقل است که تعین اجتماعی در بین انسان ها پیدا کرده است که او آن را عقلانیت ابزاری می‌ نامد این عقلانیت ابزاری لوازم زیادی دارد که معتقد است قبل از او برخی ها لوازم را خوب توجه نداشتند.

یکی از تأثیرات این عقلانیت ابزاری در علم است که به عقیده وبر علم مدرن هم ویژگی های جدیدی پیدا کرده است و علم به معنای «ساینسScience» همان چیزی است که خصوصیت آزمون پذیری داشته باشد و ویژگی دسترسی به هدف را داشته باشد و هستی شناسی هم پشت سر آن قرار بگیرد.

این عقلانیت محدودیت هایی دارد که وبر آن ها را شفاف کرده است که یکی از آنها جدایی دانش از ارزش است یعنی علمی که تجربی است در مورد گزارش های ارزشی و متافیزیکی داوری نمی کند، این خصوصیتی است که او برای فرهنگ و جهان مدرن ذکر کرده است؛ این نوع از عقلانیت یک تقسیم بندی های مخصوص به خودش را برای علوم به دنبال می‌ آورد مع یک نوع مرجعیت جهانی دارد.

روز گذشته بیانیه های مأموریت های 10 دانشگاه اول جهان را نگاه می‌ کردم که مرجعیت داشتن برای معنای علم در سطح جهانی از جمله مأموریت های آنها عنوان شده است، یعنی می‌ دانند در سطح جهانی باید از این معانی با یک سلطه و اقتداری دفاع کنند که حفظ این معنا از عقل و عقلانیت در حقیقت حفظ و تثبیت این جهان است.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

انقلاب اسلامی دارای چارچوبی عقلانی است

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: اگر انقلابی در برابر این سلطه جهانی و گسترش نفوذ سیاسی این عالم شکل گرفته و می‌ خواهد نه در چارچوب این جهان به هویت فرهنگی و تاریخی خودش بازگردد قاعدتا باید مبتنی بر عقلانیت خودش شکل گرفته باشد و بعد از آن باید بتواند عقلانیت مربوط به خودش را در نهادها و سازمان های اجتماعی و علمی نهادینه کند.

وی با بیان این که چهل ساله دوم انقلاب دقیقا در راستای همین مسأله است، گفت: اگر انقلابی رخ داده که اسلامی است حتما عقلانیتی وجود داشته است حالا موانع بسط این عقلانیت پشت مرزهای جغرافیایی نیست بلکه پشت مرزهای فرهنگی است، مرزهای جغرافیایی و حتی سیاسی امروز خیلی کمرنگ شده اند.

برای این که ویژگی عقلانیت اسلامی را بدانیم باید بیشتر به عقلانیت مدرن بپردازیم چون آن دیگری یعنی عقلانیت غیر اسلامی امروز در عرصه آگاهی عمومی علمی حتی برای جامعه روشن تر است از عقلانیتی که مربوط به هویت خود ما است و این یکی از آسیب های موجود در فضای انقلاب  اسلامی است که خودآگاهی نسبت به خود فعال ما کمرنگ است و اگر این خودآگاهی بیشتر شود فعالیت ها دقیق تر و پرشتاب تر می‌ شود.

به گفته این استاد دانشگاه عقلانیت مدرن چند نقطه عطف دارد؛ یک نقطه عطف آن روشن گری است یعنی می‌ گوید جهان مدرن انقلابی است که رخ داده و رویکرد روشن گری نسبت به این عالم دارد و این عقل تحولاتی در همین دنیا پیدا کرده است؛ این روشن گری در نخستین گام پیوند خود را با دکارت در  عقل شهودی و نقل مبتنی بر شهود از دست می‌ داد که از آن به عنوان اسطوره زدایی از وحی هم یاد می‌ شود اما عقل همچنان نوری بود که می‌ خواهد انسان و جهان را در دکارت روشن کند.

در ادامه دوران کانت آغاز می‌ شود؛ در این دوره عقل خود بنیاد می‌ شود نه یعنی مستعقل که به عقل بازگردد بلکه عقل به سوژه و عاقل باز می‌ گردد، یعنی عقل مربوط به ویژگی های فاعل شناسا است، عینکی است که با آن دیدن رخ می‌ دهد پس عقل صور جهان را درنمی یابد بلکه به جهان صورت می‌ دهد و این نقطه عطف بسیار مهمی است.

فیلسوفان جهان اسلام با مشکلاتی که می‌ توانستند از این سوی ببینند دفاع کردند ولی فیلسوفان بعد از دکارت به این سمت کشیده شدند، بعد از رویکردهای کانت، نوکانتی تحولات دیگری را به وجود آورد یعنی عقل بینا، ذهنیتی و فرهنگی و تاریخی شد و عینک های مربوط به خصوصیت انسان نبود بلکه عینکی بود که مربوط به انسان است ودر طول تاریخ عوض می‌ شود.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تفاوت های کانت و نوکانت در ارتباط با عقل یادآور شد: کانت اعتبار عقل نظری را از حاشیه عقل عملی که حکم می‌ کند نگاه می‌ کرد ولی هم اراده و عقل نظری در نوکانتی یک امر تاریخی و متغیر می‌ شود و عقل دیگر یک جنبه کامل سیار پیدا می‌ کند. عقل در نظر کانت ثباتی داشت که چیزی شبیه مجردات است هرچند مجرد ومفارق و متعالی نیست بلکه شبه متعالی است اما نزد بعدی ها کاملا تاریخی و زمینی و محصول کنش های انسانی شد و در واقع به تدریج با پدیده به اسم مرگ سوژه مواجه می‌ شویم و عقل کاملا این جهانی و سکولار می‌ شود پس عقل چیزی را نمی سازد بلکه عقل برساخته می‌ شود.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

عوض شدن بسیاری از معانی و مفاهیم عقلانی در اندیشه تمدنی غرب

پیامدهای این مسأله در خیلی از امور از جمله معنای علم عوض می‌ شود و جایگاه عقل نسبت علوم هم عوض می‌ شود و به دنبال آن حوادث بسیار دیگری رخ می‌ دهد از جمله فلسفه های سیاسی و اجتماعی و نسبت فلسفه و علم و علوم عقلی و علوم محض تحولاتی پیدا می‌ کنند و به نظر می‌ رسد با بیانی که در این جا ذکر شد جهان اسلام کاملا در عقلانیتی که با آن مواجه هست این گونه نیست و هویت دیگری دارد و این هویت در تاریخ ما بوده وزنده است ولی با چالش های زیادی در نظام آموزشی و نهادهای علمی مواجه است.

دکتر پارسانیا در بخش پایانی سخنان خود در قسمت اول تصریح کرد: در قلمرو فرهنگ اسلامی باید عقلانیت متناسب با این فرهنگ تعریف و اموری که پیامد آن است بازسازی و بازخوانی شود.

حجت الاسلام غفاری دبیر علمی در بیان خلاصه ای از سخنان کارشناس نشست ابراز داشت: استاد پارسانیا ناظر به تبیین تطورات عقلانیت در تاریخ اندیشه غرب به بیان نکاتی پرداختند و تقابل بنیاد عقل دکارتی با عقل شهودی و وحیانی و عقل نقلی و همینطور جایگاه رویکرد کانتی و نوکانتی که از بنیاد تاریخ به ساخت فرهنگ و تمدن منجر می‌ شود را تبیین کردند.

در سخنان رهبر معظم انقلاب ناظر به جایگاه عقلانیت در انقلاب اسلامی دلالت های روشن و شفافی وجود دارد، از جمله ایشان در سال 1384 ناظر به همین مسأله بیان کردند: «انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود. این‌طور نبود که مردم همین‌طور بی‌حساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیم آن‌چنانی را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانی و کار عقلانی و کار فکری شده بود. در طول سالهای متمادی به تعبیر رایج امروز یک گفتمان حق‌طلبی، عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی در بین مردم به وجود آمده بود و منتهی شد به اینکه نیروهای مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صف‌آرایی کند و بر آن دشمن پیروز کند».

حقیقتا همانطور که استاد فرمودند انقلاب اسلامی بیش از آن که دلالت های مطابقی خودش در اقتصاد و سیاست در تقابل با رژیم طاغوتی را به نمایش بگذارد بیشتر دلالت هایی در حوزه معرفتی و عقلانی دارد که بُعدهای عقلانی آن در گام دوم انقلاب در این بیانیه نیز مورد توجه قرار گرفته است.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

دبیر علمی: حالا در این قسمت سؤال من از استاد پارسانیا این است که با توجه به این که در فلسفه صدرایی هم برای عقل جایگاه فارق قائلیم و معتقدیم عقل و ادارک حسی و خیالی بر خلاف رویکردهای غربی فاعلیت دارد، فرق این نوع از فلسفه با فلسفه کانتی و نوکانتی چیست؟

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا در پاسخ به این سؤال ابراز داشت: ببینید در اندیشه اسلامی عقل نور است که مَثَل او به تعبیر بر خی روایات همچون چراغ در وسط خانه است و با آمدن آن جهان شناخته می‌ شود و حتی خوب و بد هم شناخته می‌ شود نه آنکه چه چیزی انشاء شود و ما در تقسیم بندی های قوای انسان دو عقل داشته باشیم، قوای عماله و قوای علامه، قوای علامه می‌ شناسند و قوای عماله عمل می‌ کنند.

در حقیقت انسان در مراتب سلوک خودش این دو قوه را بعد ازخیال و وهم و حس می‌ بینید و با حیوانات مشترک است ولی وقتی ادارک نظری عقل حاصل می‌ شود آن امر بالقوه که گرایش عقل عملی او است فعلیت پیدا می‌ کند، اگر بُعد عملی عقل در کناربعد انگیزه ای آمد انسان کامل است و عقل نظری او کامل است.

اگر انسان سکوت کرد و گوش کرد و حقیقت را یافت و بر اساس آن عمل کرد عقل بیشتر می‌ شود و صاحب عقل مستفاد می‌ شود ولی اگر عمل نکرد آکاهی نظری اش هم در خدمت هوای نفس گرفته و مانع رشدش می‌ شود.

خود عقل نظری دو قسمت است یا موضوع آن هستی هایی است که مستقل از اراده انسان است که همان حکمت نظری و قسمت دوم که مستقل از اراده انسان نیست، حکمت عمل است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود تأکید کرد: به هرحال اولا درک مبادی و حکمت عملی ارزشی بیشتری دارد چون حکمت عملی برای تدبیر جهان و حکمت نظری برای شناخت جهان است، بنابراین حکمت نظری فرادست و حکمت عملی فرودست است و یک نوع ربطی بین این دو وجود دارد و در مجموع عقل نظری مهمتر از عقل عملی است یعنی زمام عقل عملی به دست عقل نظری است.

در عقل نظری راجع به ارزش ها و آرمان ها و متافیزیک سخن می گوییم ولی در عقل مدرن این ها وجود ندارد و حوزه ارزش ها و آرمان ها، عقلانی نیست.

دبیر علمی: زاویه دیگری از عقلانیت ناظر به مفهوم انسان محوری یا اومانیسم در اندیشه تمدن غرب است که انکار ناپذیر است که این اومانیسم به رویکرد غرب جدید و غرب معاصر با زاویه نگرش های مکاتب مختلف کمک کرده است. استاد محترم! پیوند دادن رویکرد غرب در طول تاریخ نسبت به عقلانیت و سهم این نوع نگرش به عقلانیت در شاکله یابی اومانیسم در علوم انسانی را تبیین بفرمایید!

دکتر پارسانیا: در عقلانیت مدرن به تدریج به سوی تقدم اراده بر آگاهی پیش می‌ رویم، اراده معطوف به قدرت و آگاهی در حاشیه اراده انسان عمل می‌ کند ولی در جهان اسلام اراده در حاشیه آگاهی قرار می‌ گیرد. در عقلانیت اسلامی آگاهی نوری است که در جان انسان می‌ آید و حقایق را نشان می‌ دهد یعنی انسان تسلیم حقیقت است و عقل فراسوی انسان است که انسان به سوی آن می‌ رود ولی در عقلانیت مدرن انسان معرفت و جهان را می‌ سازد.

اگر بخواهیم به یکی از تبعات عقلانیت مدرن اشاره کنیم می توانیم بگوییم در جهان مدرن با این معنا از عقل و دانشگاه های رتبه جهانی که وظیفه خودشان را مرجعیت علمی در جهان می‌دانند، باید جهان اسلام از ذیل این مراکز جهان ساز و توسعه بخش به جهان مدرن خودش را بیرون بکشد.

البته باید توجه داشته باشیم که ما نمی خواهیم از صفر شروع کنیم چون عقلانیت نظام اسلامی از حوزه های علمیه گرفته شده و  بعد انقلاب قدرت شاهنشاهی فروپاشید ولی نظام آموزشی  معرفتی کانون های معرفت که حوزه های علمیه بود به صورت تدوامی پیدا کرد و در ارتباط با فرهنگ عمومی پیامدهای خودش را داشت و ارتباط مردم با عالمان با همان معنایی که جهان اسلام از علم و عقل می‌ داد، ادامه پیدا کرد.

این مسأله یعنی حضور عقلانیت در جهان اسلام که نور است یک قسمت بر عمل انسان سایه می‌ اندازد و یک قسمت بر آفرینش و مبدأ انسان متبلور می‌ شود، در این جهان شما سطح عالی عقلی حکمت نظری و در فراسوی همه این ها حکمت الهی و فلسفه اولی را دارید که الهیات و علم کلی و متافیزیک است و به آن ایمان می‌ آورید.

متافیزیک در جهان اسلام عقل مربوط به خودش را دارد و متافیزیک علم است، البته بعد از آن علوم عملی واقع می‌ شود و هستی هایی که باید ایجاد کنیم بر اساس فهم کنش های موجود شکل می‌ گیرد.

عقل دارای جنبه اعتقادی است

عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان این که عقل یک جنبه انتقادی هم دارد، تصریح کرد: چون باید و نباید می‌ گوید به همین جهت به عقیده ما اخلاق و حقوق و فقه نیز علم است در حالی که در تقسیم بندی جهان مدرن با چیزی دیگر مواجهید، در جهان اسلام تکثر هایی در مورد مواجهه با عقل و نقل وجود دارد، از جمله آنچه در سنت شیعی ما وجود داشته و دارد و یا آن چیزی که در فرهنگ ما و شخص حضرت امام(ره) متجلی بود و این حصه از رویکرد به عقل و عقلانیت را در جهان اسلام در این نشست بیان می‌ کنیم.

عقل در جهان اسلام _البته در غیر از غزالی و ابن تیمیه_ نور است ولی نور دکارتی نیست بلکه با نقل درارتباط است که به صورت ناپخته ارتباط عقل با دین و عقل با شریعت گفته می‌ شود ولی ریشه آن در ارتباط با نقل است.

عقل قوه دراکه است که امر مجرد و مستقل از انسان است و می‌ تواند جهان را بسازد، به همین جهت در تعابیر روایی و اندیشه حکمی اولین مخلوق خدا عقل دانسته شده است که قبل از زمین و زمان حضور داشته است ولی در جهان مدرن با غلبه عقلانیت ابزاری با تقسیم بندی های دیگری مواجهیم.

عقل در نگاه دانشمندان غربی

وی با تأکید بر این که عقل در نگاه کانت که سوبژکتیو شد، گفت: در این نگاه علوم عقلی اعتبار خودش را از دست می‌ دهد و ما دانشی به عنوان متافیزیک نداریم و نگاه عقلی در مورد عالم هیچ نوری ندارد چراکه این نگاه می گوید شما خودتان صوری به جهان خارج داده اید و فکر می‌ کردید جهان را شناخته اید در حالی که ذهن خود را شناسایی کرده اید. ازنتایج این بحث این می‌ شود که علوم عقلی در جهان معاصر نداریم.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

دبیر علمی: شما می گویید در نگاه کانت چیزی به نام متافیزیکی نداریم ولی در رویکرد کانت گرایش به متافیزیکی در حوزه ایمان دیده می‌شود، آیا این طور نیست؟

استاد پارسانیا: بله! کانت احکام عقلی را مطرح می‌ کند که مربوط به قوه عقل عملی انسان است، بعد از این احکام لوازمش این است که شما آن امور را داشته باشید؛ در عقل عملی، انسان حکم می‌ کند نه این که حکم بیابد منتهی هم احکام عقل عملی که مربوط به سوبژکتیو و خود بنیاد است نحوه ای ثبات دارد و هم عقل نظری اش شبه متعالی است، هرچند بعدی ها این حالت را انکار کردند.

ما در این جا یک تقسیم بندی علوم را داریم که قاعدتا این تقسیم بندی علوم باید دگرگون شود، اگر انقلاب اسلامی ایران در شکل فرهنگی و تمدنی خودش بخواهد مستقر باشد نمی تواند در ذیل تعاریف مدرن عقل و علم شکل بگیرد و اگر انقلاب اسلامی به برکت قیام مردم ساختارهای سیاسی اش را در حاشیه جهان مدرن فرو ریخت برای بازگشت به هویت فرهنگی وتاریخی و تمدنی باید ساختارهای معرفتی جهان مدرن را هم در هم بریزد.

شما در این ساختارهای مدرنی که در ذیل تقسیم های عقلانیت مدرن شکل می‌ گیرد متافیزیک ندارید و علم دیگر هویت عقلانی ندارد و عقل هم تولید علم نمی کند و نهایتا معرفت شناسی و نه جهان شناسی تولید می‌ کند.

یکی از کسانی که بر تقسیم بندی ها علوم سلطه داشت و نقطه عطف این جریان است «اگوست کنت» است که کاملا کانتی است و قائل است عقل یک امر ذهنی است و نوری نیست که جهان را نشان بدهد و لذا معرفتی که محصول عقل است هرگز علم تولید نمی کند.

فرهنگ و تمدن اسلامی که بر اساس فرا روی از عالم شکل گرفت نباید متأثر از فرهنگ های دیگر باشد و نمی تواند در تقسیم بندی های عقلانی عقل مدرن شکل بگیرد و متأثر از این درهم رفتن ها این فرهنگ استقرار پیدا نمی کند و عقلانیتی که مقتضای فرهنگ اسلامی بلکه مقتضی فرهنگ اسلامی است ثابت نمی شود یعنی انقلاب اسلامی بر اساس عقلانیتی شکل گرفت که تقسیم بندی های متناسب باخودش را در مورد علوم دارد.

ضروریات چهل ساله دوم انقلاب در عرصه علوم عقلی

من فکر می‌ کنم یکی از مسائلی که در چهل ساله دوم باید کار شود و در سطح راهبری علم مورد توجه قرار بگیرد خود آگاهی نسبت به این مسأله است تا انقلاب بتواند مرجعیت خود را حفظ کند و در ذیل آن تمام گذشته تاریخی خودمان را به عنوان ابجه در نظر بگیریم چون اگر تمدنی فرهنگ خودش را از دست بدهد جسدی بدون روح می‌ شود.

حجت الاسلام غفاری دبیر علمی: استاد پارسانیا بحث را با  تقابل دو سبک از عقلانیت مدرن و توحیدی آغاز کرده و تلاش کردند امتدادهای این دو نگاه به عقلانیت و نحوه تأثیر گذاری برای شکل گیری فرهنگ در تمدن اسلامی و غربی را بیان کنند.

دبیر علمی: بنده با یک سؤال از حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه دعوت به مشارکت در بحث می‌ کنم، استاد پارسانیا اومانیسم را در حوزه علم غربی با تقدم اراده بر علم به خوبی تبیین کردند و هم در حوزه فلسفه دکارت و کانت و نوکانتی که رویکرد تاریخی و فرهنگی حاکم شده است؛ حال سؤال این است که چه فارقی است اگر متافیزیک را در حوزه دانش حفظ کنیم یا نگاه ما به متافیزیک نگاه ارادی باشد؟  بعد از آن نیز می‌ خواهیم مؤلفه های عقلانیت در اندیشه اسلامی وتقابل آن را با اندیشه غربی یافت کنیم.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه در پاسخ به این سؤال ضمن تأکید بر این که باید برای این سؤال مقدماتی مطرح شود، گفت:دو سه نکته مهم را دکتر غفاری مطرح کردند که هرکدام بحث مفصلی را می‌ طلبد چون ابتدا باید جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب با زیرفصل هایی مثل حکمت اسلامی در بیداری فطرت انسانی، مشارکت مردمی، پیشرفت، امید به آینده و شعور معنوی تبیین شود چون بی شک سرّی بین بیانیه گام دوم انقلاب و این عناوین است.

جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب

این استاد حوزه و دانشگاه در مورد جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب خاطرنشان کرد: وقتی میگوییم «جایگاه» یعنی وارد بحث فلسفی نسبت به مسائل نمی شویم و روش شناسی هم نداریم بلکه بعد از آن مسائل فلسفی در مورد گام دوم انقلاب یا بیانیه و عقلانیت را مطرح می کنیم.

برای این که به جایگاه علوم عقلی در گام دوم انقلاب برسیم مقدمه اول این است که ما سه دسته نظریه داریم که در طول هم قرار دارند دسته اول نظریه های انتزاعی است یا اصطلاحا نظریه هایی است که مربوط به فلسفه های محض است که شامل هستی شناختی، ارزش شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و دین شناختی می‌شود.

از این نظریه ها انتزاعی و فلسفی محض به نظریه هایی می‌ رسیم به نام نظریه های ایدئولوژیکی یا نظریه های انضمامی مثلا نظریه اسلام در باب معنویت یا نظریه عدالت اسلامی، مالکیت اسلامی، اقتصاد مقاومتی و بیداری اسلامی که از صنف معرفت شناختی یا انسان شناختی نیست بلکه به نظریه هایی پرداخته می‌ شود که یک مقداری انضمامی هستند، بنابراین باید مشخص کنیم حکمت اسلامی و علوم عقلی شامل عرفان و کلام که به بحثهای انتزاعی می‌ پردازد و نظریه های هستی شناختی و امثال آن چه کاربستی در نظریه های ایدئولوژیکی دارد.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

از ساختارها غفلت کرده ایم

فرض کنید تکلیف این قسمت روشن شد و به تعبیری فلسفه های مضافی از فلسفه محض بیرون کشیده شد و به نظریه حکمی عدالت و یا امنیت رسیدیم این فرایند تمام نمی شود تازه بعد از این مرحله سومی داریم که به آن نظریه های ساختاری و کاربردی تعبیر می‌ کنیم که معمولا از آن غفلت می‌ کنیم.

ما فلسفه های محض را می‌ دانستیم و در یک دهه گذشته به فلسفه های مضاف هم تا حدودی پرداخته شده است، ولی مقوله سوم از نظریه هایی است که ساختاری و کاربردی است یعنی بر اساس نظریه های دسته اول که انتزاعی است و نظریه های دسته دوم که انضامی است برسیم به نظریه در حوزه ساختار پوشاک، ساختار رسانه، ساختار نوشت افزار، ساختار فضای مجازی، ساختار بانک و ساختار بیمه که از قضاء مردم با این ساختارها زندگی می‌ کنند.

مشکل مردم جامعه نظریه رئالیزم معرفتی نیست

وی با بیان این که مردم زندگی شان با نظریه رئالیزم معرفتی و حتی امنیت و عدالت و مالکیت نیست، خاطرنشان کرد: مردم با نظریه ساختار مالی که بانک و مثلا بیمه هست درگیر هستند، مردم با نظریه بهداشت و درمان که ساختار تأمین اجتماعی است درگیر هستند. سبک زندگی مردم را این ساختارها شکل می دهند نه نظریات انتزاعی دسته اول و نظریات انضمامی دسته دوم.

ما یک نظریه تعلیم و تربیت داریم که مربوط به دسته دوم است ولی یک نظریه ساختار تعلیم و تربیت داریم که به صورت ابجکتیو عینیت پیدا کرده است، بنابراین جایگاه علوم عقلی در سه دسته به ویژه دسته سوم که ساختارها است باید مورد توجه قرار بگیرد.

مقدمه دومی که باید عرض کنم این است که بیانیه گام دوم انقلاب در حقیقت تبیین گام دوم انقلاب است و بنده بیش از 20 بار آن را با دقت مطالعه کرده ام، این بیانیه یک نظریه دارد به نام نظریه نظام انقلاب مبتنی بر سه رکن خودسازی، جامعه سازی و تمدن سازی و ذیل این سه رکن بحث های دیگر ایشان نظریه معنویت، آزادی، استقلال، عزت و مقاومت و پیشرفت مطرح می‌ شود. این مباحثی که در گام دوم مطرح شده است در مورد نظریه های دسته دوم است یعنی در واقع رهبر معظم انقلاب مباحث خود را در نظریه های دسته اول نگفته اند بلکه آن را مفروغ عنه گرفته اند و بر اساس آن استقلال و آزادی و امثال آن را تعریف کرده اند.

بنده با شناختی که از منظومه فکری امام راحل و رهبر معظم انقلاب و همین طور استاد شهید مطهری(ره)، استاد مصباح و حضرت آیت الله جوادی آملی دارم به نظر من توانسته حکمت اسلامی یک جایگاه خوبی در مباحث فروعات هستی شناختی و سایر نظریه های دسته اول پیدا کند به ویژه این که با نظریه فلسفه غرب درگیر شده است که استاد پارسانیا نیز به آن پرداختند.

خلأهای ساختاری در عقلانیت بی شمار است

حوزه تا حدودی در نظریات دسته اول خوب کار کرده است و این بزرگان توانسته اند از این علوم عقلی در دسته دوم از نظریات استفاده کنند، الان نظریه عدالت حکمی و امنیت حکمی را داریم، نمی گوییم پرونده آن را باید ببندیم ولی الان خلأهایی در حوزه نظریه امنیت اجتماعی مبتنی بر حکمت متعالیه یا در حوزه پیشرفت و معنویت دیده می شود.

پس ما در این دو دسته کارهای جدی انجام داده ایم و بیانیه رهبری هم با توجه به منظومه فکری ایشان توضیح می‌ دهد ولی آنچه زمین مانده است که باید با کمک فقاهت به حکمت درست شود آن است که نظریه های دسته اول و دسته دوم را به کار بگیریم در تبیین ساختارها! ساختار اقتصادی که نتیجه آن اقتصاد مقاومتی است یا ساختار بانکی که نتیجه آن کنز و ربا نباشد و مبتنی بر اجیر بودن نباشد.

شما همه لیبرالیسم و سوسیالیسم و مارکسیسم را شنیده اید که هر سه مکتب نظریه های انضمامی دارد و هرسه مبتنی بر نظریه های فلسفی نظریه پردازی می‌ کنند. اولی بر آزادی و دومی و سومی بر عدالت تأکید دارند. فلسفه هگل که انتزاعی است و در مارکسیسم تجلی پیدا کرده است و در یک درجه پایین تر ساختار درست کرده است.

لیبرالسیم معتقد به اصالت آزادی است و می گوید باید 95 درصد سرمایه دست پنج درصد جامعه باشد و آن 95 درصد اجیر و کارگر  پنج درصد باشند و حقوق و تأمین اجتماعی داشته باشند یعنی ساختار اقتصادی مبتنی بر اجاره است. سوسیالیسم و مارکسیست ها که بر عدالت تأکید دارند می گویند اقتدار باید با دولت باشد و نخبگان مدیریت کنند ولی 95 درصد جامعه باید اجیر دولت باشند که یا به اندازه نیاز تأمین شوند که مارکسیست ها می‌ گویند یا به اندازه تلاش تأمین شوند که سوسیالیست ها می‌ گویند، این ساختارها در غرب و آمریکا جواب داده است.

اکثر کسانی که در این حوزه کار کرده اند عمدتا گفته اند ایدئولوژی اقتصادی ما در جمهوری اسلامی ترکیبی از آزادی و عدالت است و ساختاری ترکیبی می‌ خواهیم در حالی که هیچکدام از این دو نیست چون اینها می‌ خواهند مزایای ایسم های سه گانه را جمع کنند ولی آیا لیبرالیسم و سوسیالیسم در غرب این طور پدید آمد؟ خیر بلکه اول «جان لاک» مبانی هستی شناختی و موارد دیگر را می‌ نویسد بعد لیبرالیسم کلاسیک شکل می‌ گیرد.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

باید یک بسیج نخبگانی در ایجاد ساختارها شکل بگیرد

اگر بخواهیم به پیشرفت و تمدن اسلامی برسیم و گام دوم را طی بکنیم باید یک بسیج نخبگانی در ایجاد ساختارها شکل بگیرد، ساختارهایی که مبتنی بر ایدوئولوژی و نظریه های دسته اولی باشد، باید از همان مبانی استفاده کنیم و از آموزه های فقاهت استفاده کنیم و به نتیجه برسیم.

وی با بیان این که فقه اسلامی اجیر شدن را حرام یا حداقل مکروه می‌ داند، اظهار داشت: فقه می‌ گوید اجیر نشوید بلکه مولد باشید؛ساختار سوسیالیسیتی و دو مورد دیگر بر اساس اجیر شدن نسبت به سرمایه داران یا دولت بود ولی فقه مخالف این مسأله است بلکه می‌ گوید مولد و استاد باش! شاید شما بگویید با این صنعت مدرن مگر می‌ شود این ساختار را عوض کرد؟ بله اگر شورای نگهبانی نگاه کنیم می‌ توانیم در زمینه بازی غرب حرکت کرده و به ساختارهای غربی رنگ حلیت بدهیم ولی فقه در زمینه بازی لیبرالیسم امثال آن نباید قرار بگیرد.

اگر احکام و مقاصد فقهی را بگیریم و علل الشرایع را که دقیقا احکام و مبانی ما را معین می‌کند، و از طریق نظریه های انتزاعی و مبانی انضمامی و بعد احکام فقهی و مقاصد شریعت ساختار سازی کنیم یقینا به نتیجه می رسیم.

صنعت خودرو سازی و فلسفه و فقه

از یک مثال کوچک در این حوزه می توانیم استفاده کنیم؛ صنعت خودرو سازی کشور ما در دست دو شرکت سرمایه دار به نام ایران خودرو و سایپا است که دولت نیز با آنها شریک است، بنابراین بخشی دولتی و بخشی سرمایه داری است و همه چیز از جمله قیمت گذاری دست خود آنها است در حالی که در فقه قیمت ها باید خودجوش تعیین شود ولی وقتی سرمایه دست دو گروه است قیمت پراید 10 میلیونی به 50 تومان می‌ رسد و شما هم چاره ای جز خرید ندارید.

از طرف دیگر این شرکت ها قطعاتی نیز برای خودروها تولید می‌کنند که قیمت های سنگینی دارد چون خودشان قیمت را مشخص می‌کنند، اما بر اساس مدل فقاهت می‌ گوید فرد کارگر نباشد بلکه تولید کننده باشد، در همین صنعت ساختن لنت ماشین دستگاهی می‌ خواهد که 15 میلیون قیمت دارد که اگر در بدنه کارگران بیاید می توانیم صدها آدم داشته باشیم که لنت تولید کنند و همین طور شما حساب کنید ما 5000 قطعه ماشین داریم که اگر در بین بدنه مردم بیاید و قیمت به صورت نرمال تعیین شود چه اتفاقی می افتد.

بنابراین باید نظامی اقتصادی مبتنی بر احکام و مقاصد شریعت با نظریه عدالت و اقتصاد اسلامی شکل بگیرد که پیوند دنیا و آخرت هم می‌ شود، حالا از این صنعت خودرو سازی بیایید تا عقلانیت اسلامی؛ عقلانیت مدرن ارکانی دارد از جمله اصالت انسان از ملکوت و استقلال او  که در حوزه نظر همان سوبژکتیو یا اصالت فاعل شناسا و در حوزه عمل سکولاریسم است، حالا اگر سؤال شود این اصالت فاعل شناسا مقدم است یا سکولاریسم معتقدم در عقلانیت مدرن به ویژه از کانت به بعد در هم تنیده است یعنی یک رابطه دیالکتیک وجود دارد.

اما معرفت اومانیستی و اراده و عمل اومانیستی هم در این قسمت وجود دارد، آن وقت این معرفت اومانیتستی و اراده و عمل اومانیستی وقتی در حوزه فلسفه در هم تنیده می‌ شود ناسیونالیسم و پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم را به وجود می‌ آورد، بنابراین این معرفت اراده و عمل اومانیستی فلسفه ها را به وجود آورد و از این ایدوئولوژی ها ساختار به وجود می آید.

به صورت خلاصه اگر بخواهیم در گام دوم انقلاب کاری بکنیم باید فعالیت های خود مان در دسته اول و دوم کمتر کنیم و بیشتر به بحث ساختار بپردازیم و تا ساختارها شکل نگیرد تمدن شکل نمی گیرد، البته مبنای ما عقلانیت اسلامی است که در واقع معرفت بر اراده و عمل مقدم است ولی عمل و اراده مبتنی بر معرفت الهی است.

در ادامه این نشست دبیر علمی ضمن ارائه گزارشی از خلاصه بیانات استاد خسروپناه در توضیح عینی بخشی به مباحث نظری خاطرنشان کرد: به عنوان نمونه در بند 56 از بندهای تدابیر در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که هم اکنون در حال بررسی است این عنوان آمده است: تأکید بر چند جانبه گرایی و گسترش دیپلماسی عمومی و کمک به حکمیت و صلح بین المللی! که می بینید هیچ تفاوتی با رویکرد تمدن غرب نسبت به جهانی شدن ندارد.

دبیر علمی: ما در ادامه این نشست امتداد عقلانیت در بعد اندیشه ای نسبت به مجاری سیاست گذاری و شکل گیری علوم انسانی، نوع نگاه استاد پارسانیا را می‌ خواهیم بدانیم و همچنین در مورد فرمایشات استاد خسروپناه و همچنین رسوخ اصالت انسان در علوم انسانی و اجتماعی و تقابل بنیادین اندیشه غرب و اندیشه اسلامی اگر نکته ای دارید بفرمایید.

حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا: به عقیده من مسیری که استاد خسروپناه مطرح کردند درست است؛ یعنی باید سطوح عقلانیت در نظر گرفته شود و ابتدا سطح عالی عقلانیت در نظریات میانی که حوزه های مختلف علمی است سرریز شود و نظریات متناسب با آن سطوح شکل بگیرد و به دنبال آن ساختارها و سیستم ها متناسب با آن نظریه پدید بیاید و وارد قلمرو علوم عملی بشویم.

به عقیده من در اجرای این منویات در حوزه مدیریتی با مشکلاتی مواجه هستیم که به نظر می‌ رسد در قدم اول باید این مسأله حل شود، یعنی این اره ای است که باید تیز شود چون ما آن قدر در این حوزه ها نظریه نداریم بنابراین ابتدا شناخت خود مسأله قبل از اقدام برای حل مسأله لازم است.

وی تصریح کرد: کسانی که می‌ خواهند در این حوزه کار کنند انسان ها هستند و اگر به اجماعی نرسند خط فرمانی شکل نمی گیرد، چراکه صرف برنامه ریزی بدون توجه به فرهنگ مربوطه عملیاتی نخواهد شد از این رو عرض بنده روی مسأله  عقل و عقلانیت است که این سطوح از عقلانیت باید یک نوع تحقق فرهنگی پیدا کرده باشد و ویژگی جهان مدرن مشخص شود.

پ/از تقابل عقلانیت مدرن و دینی تا نقش فلسفه در بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی

دکتر خسروپناه در پاسخ به ابهامات استاد پارسانیا با تأکید بر این که بحث ساختار منحصر در مباحث مدیریتی نیست، گفت: طبیعتا ما امروز از مباحث انتزاعی بی نیاز نیستیم و باید توجه به بحث های نظری و انتزاعی داشته باشیم ولی باید بحث های انتزاعی را به دانشگاه ها منتقل کنیم و کاربست های آنها را هم مطرح کنیم ولی خلأ اصلی ما در بخش ساختارها است.

به عنوان مثال خیلی از اوقات ساختار تعلیم و تربیت به گونه ای است که بچه پیش دبستانی و ابتدایی ما به سمت ذهن سکولار می‌ رود که شما می دانید سند 2030 هم بخشی از این ساختار است، سند تعلیم و تربیت بخش مهم  و کلیدی از ساختار است بنابر این به عقیده من باید فلسفه را برای کودکان نیز داشته باشیم چراکه نوع تعلیم و تربیت ما در آموزه های اسلامی تفکر محور است در حالی که ساختار آموزشی ما حفظ محور و حافظه محور است.

این اشکال در ساختار حوزه علمیه هم وجود دارد تا جایی که یک استاد 30 سال درس خارج می‌ رود ولی با مسأله ای جدید که رو به رو می‌ شود می‌ ماند، بنابراین از قضا ساختار حتی بر عقلانیت هم مقدم است؛ اگر ساختار سکولار باشد عقلانیت هم سکولار می‌ شود.

دبیر علمی: خیلی ممنون و متشکریم که اساتید بحث خود را به صورت مفصل و کامل مطرح کرده و به سؤالات و ابهامات در این زمینه نیز تا حدودی پاسخ دادند.

گفتی است، در پایان این نشست محفل پرسش و پاسخ بین حاضران و کارشناسان نشست نیز برگزار شد./1330/ج

گزارش از داود جعفری

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۸
طبق اخبار موثق مدتی است جناب س ج ایزنی های جدی برای تاسیس یک موسسه مالی و اعتباری زیر نظر بانک مرکزی را آغاز کرده است.

بدین منظور ضمن پیگیری های اداری تاسیس موسسه مالی، با تغییر کاربری دفتر ترجمه و نشر ا===آن را برای تبدیل شدن به شعبه اصلی آماده نموده که توسط مسئولان بانک مرکزی نیز مورد بازدید قرار گرفته است.

ب

چه دلیلی برای تاسیس یک موسسه مالی و اعتباری وایسته به ایشان وجود دارد؟
این سرمایه قرار است از طریق بلوکه کردن وجوهات شرعیه مردم تامین گردد یا با استفاده از بیت المال قرار است برای ایشان یک بانک شخصی تاسیس شود؟
آیا اخراج تعداد زیادی از پژوهشگران === در راستای صرفه جویی برای تامین منابع مالی لازم جهت این پروژه بوده است؟

نکته: این مجموعه سه ماه است حقوق کارمندان و پژوهشگران خود را پرداخت نکرده است!!
1
0
محمد
Iran, Islamic Republic of
۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۲
احسنت
خسته نباشید.
نشست پرمحتوایی بود.
درود بر خیرنگار که توانست علمی و دقیق مطالب را بیاورد.
0
0