ساعتی خوابیدیم، اما متوجه شدم خبری از پسر میزبان نیست! دقت که کردم دلیلش مشخص شد؛ چون داخل اتاق جا نبود داخل حیاط خوابیده بود؛ با توجه به سرمای شب خیلی متاثر شدیم.
هنوز نخوابیده بودیم که باران نم نمک باریدن گرفت، آنقدر خسته بودیم که با هر نمی بیدار نمیشدیم؛ نگاهی به گنبد کردم و گفتم: آقا جان! حالا نمی شود عاشقانهها باشد برای صبح؟!
پیادهرویِ اربعین تصور آلترناتیوی از رابطه قدرت و مردم را ممکن میسازد، که بر اساس محبت بناشده است. آنچه در ادبیات تشیع به آن پیوستگیِ وِلایت با وَلایت میگویند.