مبیت ساده و یک مهمانی تمام عیار
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، سید محیط حسینی
بعد از نماز صبح و زیارت امامان سامرا، به قصد رفتن به نجف به گاراژ سامرا آمدیم. قیمتها بیش از تصورمان بالا بود با این حال با کمی گشتن، رانندهای قبول کرد با قیمت مناسب ما را تا نجف ببرد، شاید هم خواست با زوار کمی راه بیاید! رانندهی اهل دلی بود و ایران و خیلی از شهرهای آن را هم خیلی خوب میشناخت! به هر حال هم صحبت خوبی تا رسیدن به نجف بود.
بین راه مقابل چند موکب هم نگه داشت تا مسیر چند ساعته سفر بیش از حد سخت نباشد. نزدیک ظهر بود که رسیدیم نجف، کوله هایمان را از منزل ابوعبدالله برداشتیم و پیاده روی به سمت کربلا را آغاز کردیم.
خستگی و بیخوابی شب گذشته و خستگی مسیر سامرا تا نجف عملا نایی برای پیاده رفتن نگذاشته بود، اما برای عقب نماندن از برنامه که رسیدن به کربلا قبل از شب اربعین بود مجبور بودیم پیاده روی را شروع کنیم.
ساعاتی از پیاده روی نگذشته بود و هوا هم رو به تیرگی میرفت که خانم نسبتا مسنی به عربی گفت: مبیت و منزل! تصمیم گرفتیم به خاطر خستگی بیش از حد در همین منزل استراحت کنیم و صبح بعد از نماز حرکت کنیم.
داخل کوچه که وارد شدیم پسرش به استقبال ما آمد و چون اولین زائرانی بودیم که وارد منزل شدیم فرصت بود تا استحمام مختصری انجام دهیم چرا که بعد از آن کم کم اتاق پر از زایر شد!
با این که منزل بسیار ساده بود، اما شام بسیار متنوع بود؛ انواع اغذیه که با سلیقهی خاصی در یک سفره آن هم در عراق برایمان چیده شده بود بسیار جالب بود.
بعد از شام محفل شوخی و خاطرهگویی راه افتاد و جمع را دوستانهتر کرد. اوضاع انقدر خوب شد که حتی پسر مقرراتی و خشک میزبان را هم بارها به خنده واداشت! در پایان هم پیرمردی مازنی با صدای بسیار زیبایش دقایقی مدح خواند که آرامش خاصی به جسم و روح انسان میداد.
ساعتی خوابیدیم، اما متوجه شدم خبری از پسر میزبان نیست! دقت که کردم دلیلش مشخص شد؛ به علت این که داخل اتاق جا نبود داخل حیاط خوابیده بود؛ با توجه به سرمای شب خیلی متأثر شدیم.
شاید گفتن این نکته خالی از لطف نباشد که بدانیم این طور نیست که همهی منازلی که در مسیر پیاده روی اربعین از زائران اربعین پذیرایی میکنند وضع مالی خوبی داشته باشند بلکه اغلب منازل حالت قدیمی و بسیار ساده دارند و میزبان هر آن چه دارد در طبق اخلاص گذاشته و از میهمانان پذیرایی میکند و دانستنن این نکته باعث میشود به کم و زیادها قانع باشیم و زبان سپاس داشته باشیم نه خدای نکرده زبان شکوه.../918/ت302/س