سفرنامه اربعین(5)
ساعتی خوابیدیم، اما متوجه شدم خبری از پسر میزبان نیست! دقت که کردم دلیلش مشخص شد؛ چون داخل اتاق جا نبود داخل حیاط خوابیده بود؛ با توجه به سرمای شب خیلی متاثر شدیم.
کد خبر: ۶۲۵۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۴
سفرنامه اربعین(4)
هنوز نخوابیده بودیم که باران نم نمک باریدن گرفت، آنقدر خسته بودیم که با هر نمی بیدار نمیشدیم؛ نگاهی به گنبد کردم و گفتم: آقا جان! حالا نمی شود عاشقانهها باشد برای صبح؟!
کد خبر: ۶۲۵۶۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۱
سفرنامه اربعین(3)
موقعی که به محل استراحت در منزل برگشتیم تقریبا یک و دو نیمه شب شده بود و عملا جایی در اتاق باقی نمانده بود هرچند به هر زحمتی بود جایی دست و پا کردیم.
کد خبر: ۶۲۳۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۷
سفرنامه اربعین(2)
ابو عبدالله سالیانی است که در نجف از زائران اربعین میزبانی میکند. هرچند در یک اتاق ۱۲ متری نشست و برخاست جمع بیست سی نفره دشوار بنظر میآید، ولی از سرمای بیرون بهتر است.
کد خبر: ۶۱۹۴۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵
سفرنامه اربعین(1)
نگاه کردم دیدم تقریبا نصف اتوبوس از جاشون تکون نخوردند! انگار نه انگار نمازشان قضا شد، خواستم بگم زیارت بدون نماز فایده ای ندارد، اما با خودم گفتم مگر تو دعوتشون کردی؟
کد خبر: ۶۱۹۴۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۵