۰۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۲۱:۰۷
کد خبر: ۱۲۹۶۳۷
مسؤول مؤسسه مسجد:

سیستم اداره حوزه باید بر اساس الگوی امامت باشد/ آموزش های حوزوی پاسخ گوی نیازهای روز نیست

خبرگزاری رسا ـ مسؤول موسسه مسجد در گفت و گو با رسا اظهار داشت: بعد از انقلاب رسالت حوزه های علمیه بسیار سنگین تر شده است بنابراین حوزه باید متناسب با نیازهای امروز نیروهای کارآمد تربیت کند.
حجت الاسلام تقي قرائتي


حوزه های علمیه شیعی در طول تاریخ حیات خود همواره پاسخ گوی نیازهای زمانه خود بوده اند و جوامع شیعی را در حوادث مختلف رهبری کرده اند، اما با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تشکیل حکومت بر مبنای اصول، ارزش ها و قوانین اسلامی، به یکباره سیل انتظارات و نیازها روانه حوزه علمیه شده و حوزه ها را با سؤالات و ابهامات فراوانی مواجه کرده است. 

حوزه علمیه در زمانه کنونی که دوران تحولات سریع است، برای حفظ خود ناگزیر از تحول در عرصه های مختلف است و مدیریت حوزه در رقم خوردن این تحول نقش بی بدیلی دارد.

مدیریت حوزه باید با جامع نگری، روزآمدی و آسیب شناسی وضع موجود، بستر تحول و الزامات پاسخ گویی به نیازهای روز را در حوزه فراهم کند.

در همین رابطه گفت و گویی داشتیم با حجت الاسلام تقی قرائتی، مسؤول مؤسسه مسجد و الزامات مدیریت حوزه در دوران کنونی و نحوه پاسخ گویی به نیازهای روز را به بحث و بررسی گذاشتیم.

با توجه به اهمیت و تأثیر گذاری مدیریت در حوزه، لطفا بگویید مدیر موفق در حوزه چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

بحث رهبری دینی در ادیان مختلف متفاوت است، اما انگیزه ها و کارکردها تقریبا به هم نزدیک است. کسانی که وارد حوزه دین می شوند خیلی خالص و جوان هستند، چه در حوزه های اهل سنت و وهابیت و چه در حوزه‌های شیعی.

در ادیان دیگر هم تقریبا همینطور است و چون اینها بدون پیرایه هستند، حرف را می پذیرند و اگر در آن نفاق باشد به عنوان نفاق نمی پذیرند، بلکه به عنوان حقیقت می‌پذیرند، از این رو حوزه های دینی در همه دنیا جنبه علمی صرف ندارد، جنبه کارکردی دارد یعنی اول نیاز را می بینند، بعد طلبه را بر اساس آن پرورش می دهند.
 
نبود حکومت در بین شیعه در طول سالیان متمادی باعث شده که حوزه های ما حوزه های علمیه شود، یعنی فقط ثمره علمی داشته باشد، برای همین ما در بحث های مختلف قوی هستیم، در فقه، تفسیر، فرهنگ و معارف، شیعه بالاتر از اهل سنت است و این قدر این مسئله باز و روشن است که ما به راحتی کتابهای اهل سنت را در اختیار طلبه ها قرار می دهیم، ولی سنی ها ابا دارند از این که یک سری کتابهای شیعه را در اختیار جوانان طلبه‌شان بگذارند.
 
بعد از انقلاب همچنان که همه شاهدیم حوزه های علمیه رسالتشان هزار درصد عوض شده است، قبلا ما عالم و مرجع داشتیم، الان برای همه امورمان نیاز به طلبه داریم، یک وقت مدیر حوزه می گفت 52 مرکز از ما طلبه خواسته‌اند، از نیروهای نظامی و انتظامی تا قوه قضاییه و دانشگاه‌ها در حالی که یکی از اینها قبل از انقلاب نبودند. البته آن زمان طلبه زیاد داشتیم و همه دنبال تحصیل علم بودند، ولی امروزه باید دنبال نیازهایمان باشیم، حوزه های علمیه باید حوزه های عملیه هم باشند، تا بحث‌های مکاسب با بازار فاصله زیاد نداشته باشد، الان فاصله اش خیلی زیاد است، بحث‌های نکاح ما با ازدواج‌هایی که در حال گسترش است، خیلی فرق می کند، برای همین می بینیم مشکلات جامعه ما زیاد شده است.

به نظر من که یک طلبه کوچکی هستم هر چه که قبل از انقلاب نسبت به جمعیت کشور طلبه داشتیم، الان باید آن میزان را ضربدر 50 کنیم که نصفی از آنها در حوزه بمانند و مثل قبل حوزه علمیه را اداره کنند و بقیه وارد کارهای مورد نیاز و تقاضاهای بیرونی شوند.
 
الان ما حدود 500 هزار مسجد داریم که برای اداره آنها نیاز به طلبه داریم. البته روحانی هم مانند سایر اقشار مسائلی از قبیل تحصیل، از کارافتادگی، بازنشستگی و ... دارد. اکنون در دنیای صنعتی، اقتصادی و نظامی یک نفر که در خط مقدم می‌جنگد، 9 نفر پشتیبانی او را به عهده دارند. اما یک نفر که در خط مقدم مسجد کار می کند یک نفر هم او را پشتیبانی نمی کند، بیشتر نهادها معاونت‌های مختلف دارند، مسجد هم باید این شرایط را داشته باشد. آن وقت مدیریت حوزه هم تعداد زیادی از طلبه‌ها را وارد کادر اداری کرده، استان‌ها را جدا کرده و برای هرکدام یک رئیس و معاونت‌های گوناگون آموزش، پژوهش، تبلیغ و ... قرار داده است. برای همین به نظر می‌رسد مدیر جدید باید اساس را بر پرورش طلبه برای تبلیغ قرار دهد و حوزه علمیه را باید به سوی حوزه عملی پیش ببرد.

به نظر شما این مدیریت سنتی حوزه با همین وضع می تواند پاسخ گوی نیازهای حوزه و جامعه باشد یا نیازمند این است که یک مدیریت علمی و امروزی به کمک مدیریت حوزه بیاید؟

تنها جایی که در دنیا مدیریتش مدیریت نیست امور دینی است. چرا؟ چون صنعت، تجارت و کشاورزی با مدیریت اداره می شود، اما تربیت انسانها با مدیریت نمی شود، با تدبیر می شود. ما در حوزه مدیر نمی‌خواهیم، بلکه مدبر می خواهیم، ما در حوزه امام می خواهیم، امام نه به معنای شخص امام، به معنای الگو، در یک محیط اداری امام هیچ کاربردی ندارد، در یک محیط تجاری هم کاربردی ندارد، در این محیط ها همه کاره مدیر است، اما در امور دینی مدیر هیچ کاره است، امامِ جلودار مثل الگو است، از این رو مقایسه کردن اینها با هم درست نیست، یعنی اینکه بگوییم همه جا مدیریت جدید دارند پس حوزه هم مدیریت جدید داشته باشد، هم ضربه به دین می خورد، هم به حوزه، چنانچه الان هم خورده است.

آیا سیستم فعلی جوابگوی نیاز حوزه و جامعه هست؟

خیر سیستم فعلی جوابگوی نیازهای امروز نیست، چون دوگانه رفتار می کند و همانگونه که عرض کردم تربیت، مدیریتی نیست.

چه سیستمی را برای اداره حوزه پیشنهاد می کنید؟

امامت، مرجعیت، الگویی بودن، مدبر بودن یعنی همان شیوه امام.

رابطه ساختاری مدیر حوزه با جامعه مدرسین، مراجع، علما و بزرگان چگونه باید باشد تا نظر همه را بتواند تامین کند؟  مساله ای که بسیار سخت و گاه ناممکن است.

وقتی که یک کسی به عنوان الگو مطرح شد، همه اینها در آن جمع می شود. ما سی و چهار سال پیش به رهبری امام خمینی (ره) انقلاب کردیم و نمی توانیم انقلاب امام را با شیوه های غیر امام اداره کنیم. ما انقلاب کردیم اما شیوه‌ مان شیوه اروپایی است، اروپا 500 سال دیگر هم نمی تواند انقلابی مانند انقلاب ایران را محقق کند، چون آن شیوه را نمی تواند داشته باشد.
 
برخی می گویند مدیر موفق مدیری است که تیم همراه و موافق داشته باشد نظر شما چیست؟

به نظر من، مدیریت حوزه مدیریت مرجعیتی و امامیتی است و هر کس بخواهد مدیر شود، بقیه غیر از اینکه همکارش هستند، باید مریدش هم باشند.

ما مدیریت اسلامی نداریم، بلکه امامت اسلامی داریم، امامت یعنی اینطور که پیامبر آمد «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» برای همین ما بین پیغمبران خدا هیچ فرقی قائل نیستیم. 

وقتی که امام روی کار می آید تمام کسانی که با امام همکاری می کنند، شاگرد امامند و همکارند، کسی در حوزه نمی تواند همکار شود بدون شاگردی کردن.

اشکال مدیریت جدید این است که همکار می گیرند، ولی همیار نیستند. در حال حاضر هر کدام از معاون‌های حوزه اگر مدیریت حوزه را بر عهده بگیرند، غیر از این که هست عمل می کند. 

توضیح دهید ویژگی های امامی که می خواهد مدیر حوزه شود، چیست؟

در مشروطه می گفتند که هر کس مجتهد است مصونیت دارد، برای همین وقتی امام گرفتار می‌شود یک عده می گویند ایشان مجتهد است و دیگر شاه نمی تواند کاری بکند، الان دیگر این قانون عوض شده. امام خودش را فدای هدفش می کرد، لذا در جنگ معتقد بود ما دست از جنگ برنمی داریم، خسته نمی شویم، کوتاه هم نمی آییم، و این شد که دشمن را خسته کردیم، اما خودمان خسته نشدیم، این شیوه امام است.
 
امام نظرش این بود که در بحث اقتصادی باید به طلبه ها خوب رسیدگی کرد تا دنبال کار کردن نباشند، برای همین فرموده بود هرچه وجوهات می رسد همه را بدهید به طلبه ها، از این رو می بینیم از سال 53 تا زمانی که امام بود شهریه طلبه‌ها بد نبود و حداقل به اندازه حقوق کارمندی بود، ولی الان این شیوه را عوض کرده‌اند، کمتر کسی است که بتواند با شهریه طلبگی زندگی کند، اصلا امکانش نیست، چون امکانش نیست باید برود جایی کار کند و وقتی طلبه ای کار می‌کند چندین مشکل برایش پیش می آید که مهمترینش این است که بهترین زمان درس و مطالعه اش از بین می‌رود.
 
همچنین در چالش سیاسی گیر می‌کند وقتی رئیس آن مرکز گفت آقای زید من هم باید بگویم آقای زید و دیگر فهم خودم ملاک نیست و طلبه ای که فهم خودش ملاک نباشد، در طلبگی گیر دارد، مثل اینکه بگوییم مردی که اراده ندارد مرد نیست، طلبه ای که نمی‌تواند تصمیم سازنده بگیرد روحانی نیست، برای همین می بینیم امروز عمده طلبه ها دارند خودشان را وارد کارهایی می کنند که مخالف شئون آخوندیشان است.
 
ما می گوییم طلبه دانشگاه برود، ولی حقوق از دانشگاه نگیرد، وقتی حقوق از دانشگاه نگیرد آنچه که باید بگوید می گوید، ولی اگر حقوق گرفت طبق دستور بخش آموزش صحبت می‌کند و نتیجه معکوس می شود، اگر هم معکوس نباشد حداقل بی فایده است. الان ما داریم حوزه را می بریم به سمت دانشگاههای فنی و حرفه ای آن هم نه فنی حرفه ای دینی، فنی حرفه ای اجرایی، وقتی طلبه ای پس از ده دوازده سال درس خواندن در حوزه می خواهد برای خدمت به ارگانی برود، آن ارگان به او آموزش می دهد، یعنی آموزشهایی که در حوزه خواندی هیچ، این آموزشی که اینجا می‌بینی اصل است.

دو دیدگاه در مورد مدیر حوزه مطرح است، برخی می‌گویند باید همه چیز را کنار بگذارد و به کارهای مدیریتی بپردازد و برخی معتقدند برای این که از بدنه حوزه جدا نشود باید درس و بحث و شاگرد پروری هم داشته باشد نظر شما چیست؟

مدیر حوزه باید درسهایش را داده باشد نه اینکه مدیریت را ابزار برای تدریس قرار دهد. باید درسهایش را داده باشد، شاگردهایش را داشته باشد، نه اینکه من چون مدیر حوزه هستم، پس طلبه ها باید بیایند شاگرد من شوند، کسی که درسهایش را داده و کارهایش را کرده، حالا می آید حوزه را تدبیر می‌کند. چنین کسی وقت درس دادن هم ندارد، برای همین امام در جریان انقلاب درس نداد، چون درسهایش را قبلا داده بود.

با توجه به بحثهای سیاسی که در کشور ما هست و در منطقه هم بحث بیداری اسلامی مطرح شده، به نظر شما حوزه تا چه حد توانسته در چنین مواردی موفق عمل کند؟ و آیا توانسته مباحث نظری و علمی بیداری اسلامی را تبیین کند؟

من نظر خاصی در این مسئله دارم، با اینکه امام فرمود ما باید انقلابمان را صادر کنیم، مقام معظم رهبری هم به آن عنایت داشت، صادر کردن آن نه صدور نظامی و سیاسی، بلکه صدور فرهنگی است.

مردم دنیا دیر فهمیدند امام خمینی(ره) چه کسی بود. الان اگر حرف‌های سیاسی ایشان را تلویزیون پخش کند می بینیم که چقدر بین‌المللی حرف می‌زدند، مردم دیر فهمیدند و ما حوزوی ها هم این مساله را دیر به مردم دنیا رساندیم و نتوانستیم پوشش مناسبی به آن دهیم.

انقلاب ایران در مقابل خود یک موسی داشت که عصایش را به دریا زد و راه باز شد، اما کشورهای منطقه چون موسی ندارند، دارند غرق می شوند، من به عاقبت خوش این اتفاقات در منطقه مشکوکم، جنبش شروع می شود، اما شروع شدنش مهم نیست، به ثمر رساندنش مهم است. یمن چه شد؟ مصر را می دانیم چه می شود، چون رهبر ندارند، از همه اینها نزدیکتر و قویتر که کمتر هم مطرح می شود، بحث ترکیه است که پتانسیل خیلی بالایی برای انقلاب دارد، ولی می بینید که انقلابشان مردمی نیست، بلکه اجتماعی و سیاسی است، الان در ترکیه مذهب حرف اول را می زند، اما رهبر ندارند، آن هم به خاطر حاکم بودن تفکر اهل سنت در میان آنان است.
 
در بحث مدیریت حوزه اگر بحث دیگری هست بفرمایید.

مجموعه حوزه شبکه است، ما نمی توانیم در یک جدول، بخش افقی را رسم کنیم و عمودی اش را رها کنیم، اینها کاملا به هم بافته است، یعنی درس، استاد، تربیت، مسائل اقتصادی، مسائل اجتماعی، صدور طلبه، حوزه علمی، حوزه عملی، مراکز تخصصی که مورد نیاز است، همه در آن شبکه وجود دارد. این شبکه هم علمی است اما ما داریم در شبکه حوزه علمی، سیاسی کار می کنیم.

همچنین در حوزه تناسب در آموزش رعایت نمی شود در نتیجه کسانی را در رشته های تخصصی تربیت می کنیم که تا این حد نیاز نیست و بسیاری از آنها مورد استفاده قرار نمی گیرند، ما مثلا در بحث علوم غریبه دو سه نفر می خواهیم، در ستاره شناسی دو نفر بس است و در مسائل دیگر هم همین طور، اما در برخی قسمتها پنج هزار و صدهزار طلبه نیاز داریم. در تبلیغ 500 هزار آخوند می‌خواهیم می‌گویند 10 تا بس است، متأسفانه بودجه های خوبی هم برای این امور اختصاص داده نمی شود و نتیجه اش هم همین معضلات فرهنگی و اجتماعی است که در حال حاضر در کشور وجود دارد.

با تشکر از اینکه در این گفت و گو شرکت کردید.
/916/گ402/ر

ارسال نظرات