دعا با توجه قلب مستجاب می شود
به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله مجتبی تهرانی، استاد اخلاق و معارف اسلامی در بیست و چهارمین جلسه سخنرانی خود در شب های ماه مبارک رمضان با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) در مورد استجابت دعا تصریح کرد: روایت از امامصادق(ع) است که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمیرساند. بنابراین چگونه باید باشد؟ اینجا حضرت حالاتی را برای داعی در حین دعا تفکیک کرده: «فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ»؛ هرگاه دعا کردی با توجّه به قلب باشد و رو به سوی خدا داشته باشی. دعا کردن نباید لقلقه زبان باشد و تمام دلت متوجّه خدا باشد.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»
مروری بر مباحث گذشته
عرض شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن، کلام الهی و ماه دعا است، یعنی راز و نیاز با پروردگار و طلب حاجات، چه دنیوی، چه اخروی، چه برای خود و چه دیگران، که بحث کردم. به مناسبت ایّام در جلسه گذشته تذکّراتی دادم و روایتی هم مطرح کردم که البته قبلاً بحثهایی در باب نسبت حالت داعی در دعا و اینکه کسی که دعا میکند چه حالتی باید داشته باشد شده بود. جلسه گذشته روایتی بود که میخواهم به آن اشاره کنم و آن اینکه دو دید مطرح کرد؛ که یکی نسبت به خودش و دیگری نسبت به پروردگارش بیان میکرد.
در اینجا مسئله دید به خود را کنار میگذارم و دیدی که باید نسبت به پروردگار داشته باشد را مطرح میکنم. در مورد مسئله استجابت دعا این تعبیر در روایت از امام صادق(ع) بود که: «إِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ وَ ظُنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ»؛ یعنی دعا کردن باید با «اقبال به قلب» باشد و بعد از آن هم باید حاجت خود را حاضر ببینی.
روایت دیگری از امامصادق(ع) است که در همین رابطه، این تعبیر را میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمیرساند. بنابراین چگونه باید باشد؟ اینجا حضرت دو حالت را برای داعی در حین دعا تفکیک کرده: «فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ»؛ یک: هرگاه دعا کردی با توجّه به قلب باشد و رو به سوی خدا داشته باشی. جلسه گذشته عرض کردم که لقلقه زبان نباشد و تمام دلت متوجّه خدا باشد. دو: «ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَه»؛ این تعبیر خیلی قویتر از روایت قبلی است. آنجا «ظنّ» بود، امّا اینجا «یقین» را آورده است؛ یعنی یقین داشته باشد که به اجابت میرسد. این متن روایات ما است: «ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَه»؛ یقین داشته باش که دعایت به اجابت میرسد. حالا این برای حین دعا بود که حالت آن را عرض کردم امّا میرویم سراغ بعد از دعا.
در بابِ بعد از دعا، به طور غالب اینطور است که انسان در انتظار اجابت است. این طور نیست؟ این مطالبی که میگویم همگانی است. در اینجا از دو حال خارج نیست؛ یک: و آن اینکه آثار اجابت را میبینم؛ مثل اینکه گره آرام آرام باز میشود. حالت دوّم اینکه: میبینم که از اجابت خبری نیست، پس در اینجا چه برخوردی میکنم؟
یکی دو روایت میخوانم و جواب را میدهم. روایت از پیغمبراکرم داریم که بهطور کلّی میگوید: «قالَ رسولالله(ص): مَا یَمنَعُ أَحَدَکُم إِذَا عَرَفَ الإِجابَه مِن نَفسِهِ فَشَفِىَ مِن مَرَضٍ أَو قَدِمَ مِن سَفَرٍ یَقول الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ حضرت میفرماید: چگونه است که هرگاه یکی از شما میبیند که دعایش دارد به اجابت میرسد و خدا به دعایش جواب داده، «عَرَفَ الإِجابَه مِن نَفسِهِ»؛ حضرت مثال میزند: فرض کنید که شخصی بیماریای داشته و بعد میبیند که آرام آرام فروکش میکند و یا شخص دیگری مسافری داشته و از او خبری ندارد امّا خبرش میآید که به سلامت رسیده است و میبیند که سلامت است و دارد میآید و امثال اینها. حضرت مثال میزند تا ما بفهمیم. در این مواقع چه چیزی جلوگیر از این میشود که وقتی این شرایط پیش میآید بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ سپاس خداوندی که با عزّت و جلال او کارهای نیک انجام میگیرد. این تشکّر و سپاسگزاری است؛ تعبیر ساده و خودمانی میکنم، حضرت میگوید: نمک به حرام نباش! دعا کردی و میبینی که انگار گره، آرام آرام دارد باز میشود، پس زود به محضر خدا برو و بگو: «اَلحَمدُ لِله»؛ خدایا! سپاس تو را است که به عزّت و جلالت عنایت میکنی. به تعبیر من بعد از دعا، اگر اجابت را میبینید، نمک به حرام نباشید.
روایت دیگری داریم که آن هم از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «إِذَا سَأَلَ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ مَسْأَلَه فَتَعَرَّفَ الاسْتِجَابَه فَلْیَقُلِ»؛ اگر یکی از شما از پروردگارش درخواستی کرد و بعد هم دید که دارد به اجابت میرسد پس بگوید: «فَلْیَقُلِ»؛ اینجا حضرت امر میکند، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ این برای آنجایی است که نشانههای اجابت را میبینم. امّا در آنجایی که تأخیر در اجابت میبینم، «وَ مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ»؛ یعنی هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، «فَلْیَقُلِ» اینجا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس میگویم، چه در حالی که دارد به من میدهد و چه زمانی که هنوز به من نداده.
چرا؟ مسئله این است و بحثی هم در دعا داریم. از اموری که در دعا از آن منع شده و البته مضرّ هم هست مسئله استعجال در اجابت است. یک وقت میبینید که اجابت میرسد، معلوم است که چگونه با خدا برخورد میکنم. امّا آنجایی که میبیند هنوز خبری نشده، در اینجا باید اشاره کرد که: مراقب باشد تا حالت استعجال در اجابت برای او پیش نیاید، چون همین حالت موجب میشود که در اجابت تأخیر بشود. تا خدا میبیند، این حالت پیدا شد میگوید: فعلاً دست نگه دارید و به او ندهید. نه اینکه مطلقاً به او ندهید. حالا نمیخواهم بگویم، چه بسا گاهی خود ما هم همینطور باشیم. در باب استعجال در دعا، روایت میخوانم و مطلب را هم معنا میکنم.
در روایتی از امام صادق(ع) است که میفرماید: «إِنَ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ یَزَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ»؛ وقتی بنده دعا میکند، خدا دنبال این است که حاجت او را بدهد. چه بسا یک سنخ مقدّماتی در کار باشد امّا اینطور نیست که خدا سلسله اسباب و مسبّبات را برای خاطر بنده به هم بزند. به قول ما، قوانین خلقت که نباید به هم بخورد. باید قوانین بر جای خودش باشد و بر همان روالی که باید به دست من برسد، از همان مسیر برسد، حال چه به نفع من باشد یا به ضرر من؛ در حقیقت خدا در صدد این است که این را هرطور که هست به دست من برساند؛ امّا معقول و مشروع به دست من برسد.
حالا سؤال اینجا است که این تا چه وقت است؟ «مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ»؛ یعنی خدا پیوسته در کار حاجت او است امّا به شرطی که عبد شتاب نکند و شتاب به خرج ندهد. یعنی چه؟ به این معنا که تا وقتی داعی، شتاب به خرج ندهد، به اجابت نمیرساند. حالا اینکه عبد شتاب به خرج ندهد یعنی چه؟
در روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق(ع) نقل میکند. میگوید، حضرت فرمودند: «لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ بِخَیْرٍ وَ رَجَاءٍ رَحْمَه مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ مؤمن همیشه در مسیر خیر است و امیّدهایی هم که دارد تا به آن برسد، بر اثر رحمت الهی نسبت به او است؛ امّا: «مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ فَیَقْنَطَ وَ یَتْرُکَ الدُّعَاءَ»؛ تا موقعی که حالت استعجال برای او پیش نیاید. حضرت توضیح میدهند که: میدانی اگر حالت استعجال یعنی انتظار از اینکه خدا زود برساند و شتابزدگی کند پیش بیاید، چه در پی دارد؟ در حالت شتاب این اتفاق میافتد که وقتی عبد ببیند حاجت برآورده نشد، اینجا است که به حالت قنوط و یأس مبدّل میشود. از خدا ناامید میشود و بعد هم دعا را ترک میکند؛ یعنی رویش را از خدا برمیگرداند. اینها را چون مناسب دیدم که بعد از لیالی قدر مطرح کنم تذکّر میدهم.
وقتی میبینی به زودی به دستت نرسید، به حالت استعجال رو نیاوری که این، قنوط را در پی میآورد. یعنی چه؟ به این معنا که از خدا ناامید میشوی و باز این ناامیدی چه در پی دارد؟ ترک دعا؛ یعنی از خدا رویم را بر میگردانم. در حرفهای من دقّت کنید و ببینید که معارف ما چقدر زیبا است.
وقتی جناب ابوبصیر این را از امام صادق(ع) میشنود، نقل میکند که: «قُلْتُ لَهُ کَیْفَ یَسْتَعْجِلُ؟»؛ به آقا عرض کردم: ممکن است به ما بفرمایید: چگونه است که بنده دعا میکند و بعد هم در دعا استعجال میکند؟ استعجال را برای ما معنا کنید؟ ما گفتیم «شتابزدگی در اجابت»؛ امّا این یک مفهوم ذهنی است. او میخواهد تا مسئله را برای ما روشن کند. «قَالَ یَقُولُ:» حضرت فرمود: خواهم گفت که استعجال یعنی چه؟ یعنی: عبد دعا میکند، بعد هنوز حاجتش به او داده نشده، شروع میکند و این حرف را میزند: «یَقُولُ قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَه»؛ میگوید: مدّتها است دعا کردهام امّا از اجابت خبری نیست، «دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَه»؛ مدّتی است که از خدا خواستیم امّا جوابی نمیشنوم و چیزی از اجابت نمیبینیم. البتّه ابوبصیر انسان فاضلی است. مسئله این است که مواظب باشید تا یک وقت کارتان به اینجا نکشد. عرض کردم که از دو حالت خارج نیست. یکی اینکه سپاسگزاری خدا را بکنید و دیگری اینکه از خدا طلبکار نشوید.
در مقاتل مینویسند: در روز عاشورا بعد از آنکه صحنهها تمام شد؛ عمرسعد دستور دارد که به جنازهها و پیکرهای نحس لشکرش نماز بخوانند و دفن کنند. امّا پیکر مقدّس اولیاء خدا بر روی زمین کربلا مانده است. روز یازدهم بود که کاروان آماده حرکت شدند. خاندان حسین(ع)، بیبیها و بچّهها را سوار مرکبها کردند تا به سمت کوفه ببرند. مقدّمه کوتاهی میگویم و بعد به توسّلم میپردازم. دارد که امام حسین(ع) وقتی از مکّه خواست حرکت کند و به سمت کوفه بیاید، خیلی با عظمت بود. شاید حدود بیش از دویست یا سیصد کجاوه و... که مورد احتیاج این کاروان بود را همراه داشتند. کجاوهها مخصوص بود، من جمله کجاوه زینب(س) که خیلی با عظمت است. دارد وقتی زینب خواست حرکت کند و از داخل منزل بیاید تا سوار بر محمل بشود، قاسم دوید و چهارپایهای آورد و پای کجاوه گذاشت؛ اباالفضل آمد و وقتی دید اصحاب ایستادهاند، به آنها رو کرد و گفت: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ»؛ چشمانتان را ببندید؛ که کسی پیکر خواهرش زینب را نبیند. آمد و زانو خم کرد که زینب پایش را بر روی زانوی برادر بگذارد. علیّ اکبر پرده محمل را کنار زد و حسین(ع) زیر بغلهای زینب را گرفت. سوار بر کجاوه شد . زینب(س) اینطور از مکّه حرکت کرد. امّا حالا میخواهد از کربلا حرکت کند. مقایسهای بکنید و ببینید چگونه است؟
«وَ نَظَرَ یَمینً وَ شِمالا وَ لَم تَری»؛ نگاه کرد و دید هیچکس نمانده؛ آمدند که زنها و بچّهها را سوار مرکب کنند؛ فرمود: کنار بروید، خودم سوارشان میکنم. همه بیبیها و بچّهها را سوار کرد؛ حالا خودِ زینب تک و تنها مانده است. حالا چطور سوار بر مرکب بشود؟ خدا میداند که زینب چگونه خودش را سوار بر مرکب کرد؟ آن خبیثها کاروان اسرا را حرکت دادند. عمر سعد گفت: اینها را از کنار قتلگاه عبور دهید. چشم زنها و بچّهها به بدنهای قطعه قطعه شده بر روی خاک افتاد. یک وقت زینب متوجّه شد و دید برادرزادهاش دارد ازهاق روح میشود. به زینالعابدین گفت: «مالِی أَراکَ تَجُودُ بِنَفسِکَ یا بَقِیَّه جَدِّی وَ أَبِی وَ إخْوَتی؟» چرا با جانت بازی میکنی؟ امّا مگر خودش توانست تحمّل کند؟ به سمت مدینه رو کرد: «یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ».../958/د102/ن