حق بر آزادی دینی از منظر اسلام و حقوق بین الملل
هاشم هاشم زاده هریسی، نماینده مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری
موضوع و هدف:
موضوع بحث در این مقال «حق بر آزادی های دینی» از یک سو و «اصل عدم مداخله» از سوی دیگر و مقایسه این دو از منظر اسلام، حقوق بشر و اسناد بین الملل است. سوال اصلی این است که اگر در کشوری و در نقطه ای از جهان آزادی های دینی یک ملت و یا یک اقلیت و یا اکثریت، مورد وهن و تعدی حکومت آن کشور قرار گرفت و سلب گردید، آیا آنان حق دارند از مردم دیگر جهان از ملتها و دولتهای دیگر و از مراکز بین الملل استمداد کنند؟ آیا دینداران و مدافعان حقوق بشر در کشورها و نقاط دیگر جهان حق دارند زبان به اعتراض بگشایند نقض این حقوق مسلم دینی و بشری را محکوم سازند و با ناقضان آن مقابله نمایند و یا نه؟ آیا دینداران و مدافعان حقوق بشر در کشور های دیگر حق دارند علیه این وهن دین و نقض حقوق بشر بپا خیزند و از دین پروردگارشان و از حقوق آن ملت و یا جمعیت مظلوم و دینداران ستمدیده دفاع و حمایت حقوقی و سیاسی کنند و یا نه؟ اگر از آنان دفاع و حمایت کردند آیا این عمل از نظر حقوق بین الملل مداخله در امور کشور دیگر تلقی می شود یا نه؟آیا آن دولت متجاوز به دین خدا و ناقض حقوق و آزادیهای مشروع ملت خود می تواند این حمایتهای دینی و بین المللی را مداخله در امور داخلی خود تلقی نموده وبا آن مقابله نماید و با این بهانه، اعمال ضد دینی و ضد حقوق بشری خود را توجیه،همپوشانی و فرافکنی کرده معترضین به نقض حقوقشان را سرکوب کند؟اساسا وظیفه مجامع بین الملل،شورا و سازمانهای حقوق بشر در مقابل این پدیده شوم چیست؟
اینها سوالاتی است که این مقاله در حد بضاعت و ظرفیت خود پاسخگوی آنهاست و بنا دارد این داستان تلخ و آزار دهنده را با دو زبان و از دو منظر در دو بخش مورد بررسی حقوقی قرار دهد یکی از دیدگاه اسلام وقرآن با زبان مسلمانان جهان دومی از منظر اسناد بین الملل و با زبان حقوق بشر و مدافعان آن!
خاستگاه این مباحث حقوقی
پیدایش و طرح این سوالات حقوقی داستان تلخ و رنج آوری دارد:دوست،دشمنی می کند.مدعی دین،دین ستیزی میکند.یعنی حکومت باکوکه به ظاهر داعیه اسلامیت دارد در یک کشور مسلمان در عصر بیداری اسلامی در شرایط جهانی شدن شعارهای حقوق بشری حق بر آزادی دینی ملت خود را که یکی از بارزترین و مقدسترین حقوق فطری و بشری است، بشدت و به طور گسترده نقض می کند و با عقاید و باور های دینی امت اسلام و ملت مسلمان و با نمادها و شعارهای دینی و مذهبی به ستیز و مبارزه برخواسته و بر دین،مذهب،حقوق و آزادیهای مردم خویش می تازد.مسلمانان و حقداران معترض را بی رحمانه سر کوب می نماید و فریادهای دلسوزانه امت اسلام و مسمانان ناصح و خیر خواه کشور های دیگر را به مداخله در امور داخلی خود متهم میسازد و آنرا بهانه ای بر سرکوب بیشتر ملت مظلوم خود و کشتار،زندان و شکنجه کردن آنان قرار می دهد!!چه باید کرد؟! و به کجا باید شکایت برد؟! اینجاست که به همایش ها و مباحث حقوقی پناه می بریم تا تکلیف امت اسلام با این حکومت دین ستیز و ناقض حقوق و آزادیهای مشروع ملت خود ازدیدگاه اسلام و حقوق بین الملل روشن گردد در تبیین این موضوع سه مساله را در حد مجال مقال و همایش مورد بحث و بررسی قرار می دهیم:
1.تبیین معنا و حدود اصل عدم مداخله.
2. حق بر آزادی دینی از نظر اسلام.
3.حق بر آزادی دینی از منظر حقوق بشر و اسناد بین الملل.
آنگاه نتیجه گیری و پیام نهایی این مباحث و بررسی های حقوقی را اعلام می داریم.
1.تبیین حدود اصل عدم مداخله:
این اصل یکی از حقوق و اصول مسلم بین الملل است که هر کشوری باید از تعرضات و تداخلات دولتهای دیگر مصون بماند ولی این حق بدان معنا نیست که دولتها حق دارند هر طور که بخواهند در کشورشان بتازند و حقوق مسلم و اولیه ملتشان را پایمال سازند دولتها،ملتها و آزادی خواهان جهان و مدافعان حقوق بشر حق اعتراض و سخن گفتن و حق حمایت و دفاع از مردم مظلوم و ستمدیده آن کشور را نداشته باشند و هر سخن ناصحانه و خیر خواهانه از سوی مردم کشور های دیگر دخالت در امور آن کشور تلقی گردد هر سخن و اعتراض بحق و دعوت به انصاف و عدالت،دخالت در امور کشور های دیگر نیست بلکه یک حق مقدس و مسلم و وظیفه انسانی و دینی هر کسی در هر جایی از جهان است!توضیح اینکه:
از نظر حقوقی و عرف بین الملل:
اولا:اصل عدم مداخله از حقوق بین الملل، میان دولی است دولتها حق دخالت در امور داخلی یکدیگر را ندارند ولی ملتها و آزادی خواهان جهان مستقل و جدا از دولتها هستند و تحت شمول و اختیار دولتها نیستند و حق دارند با ملتهای کشور های دیگر همدردی بشر دوستانه کنند در امور کشورها سخن بگویند و موضع بگیرند اگر ظلم ،ستم و تضییع حقوقی دیدند و یا شنیدند زبان به اعتراض بگشایند و در دفاع از انسانهای مظلوم و مسلوب الحق در سرار جهان دفاع و حمایت مالی،حقوقی و سیاسی کنند اقدامات مناسب و موثر نمایند تظاهرات،میتینکها و راهپیمایی ها و همایش ها راه بیاندازند و حتی حق دارند از دولتهایشان در خواست اعمال قدرت علیه آن کشور کنند و اینها حقوق مسلم و مقدس ملتها،مدافعان حقوق بشر و آزادی خواهان جهان است و از نظر حقوقی و طبق اسناد بین الملل ، دخالت در امور کشورهای دیگر تلقی نمی شود بلکه از حقوق و آزادیهای ملتها و انسانها است عرف و رویه جهانی است بر همین اساس مردم کشور های مختلف جهان به طور فرا ملی و فرا دینی علیه فجایع و جنایات بشری اسرائیل بر مردم مظلوم فلسطین فریاد بر می آورند و آنرا محکوم می کنند کسی آنرا دخالت در امور داخلی اسرائیل تلقی نمی کند.
ثانیا:واژه دخالت از نظر عرف بین الملل بدین معناست که دولتی به یک کشور مستقل دیگر تجاوز کند و یا بشکلی عملا حق حاکمیت او را مورد تعدی قرار دهد و یا با تهدید و اعمال زور در اداره امور داخلی آن کشور دخالت نماید و آن را بر اساس منافع ملی خود به یک سیاست و یا عمل خاصی وا به دارد یعنی دخالت یک امر عملی است نه بیانی بنا بر این، اظهار نظرات حقوقی و اعتراض بر تعدیات یک دولت نسبت به حقوق اکثریت و یا اقلیت ملتش بوسیله دولتها و یا ملتهای دیگر دخالت تلقی نمی شود بلکه این امر طبق اسناد بین المللی از حقوق دولتها و گاهی نیز از وظایف آنها است که متاسفانه دولتها در بسیاری از موارد از این حقوق بین الملل و از این وظیفه انسانی استفاده نمی کنند و یا گاهی سیاسی و تبعیض آمیز برخورد می کنند دست برخی از دولتهای مستبد را در تعدی بر حقوق ملتشان باز می گذارند و گاهی نیز حمایت می نمایند چهره زیبای جهان بشریت را زشت و کریه می نمایانند که مصداق آنها در بحرین و باکو به وضوح نمایان است.
ثالثا:اگر در کشوری حقوق بشر و حقوق اولیه مردم مورد تعدی و تعرض قرار گیرد و نقض گردد طبق اسناد بین الملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر دولتها و ملتها حق دارند چنین کشور ها و دولتها را مورد انتقاد و توبیخ وبلکه تحت نظارت و فشار قرار داده و او را به رعایت حقوق ملتش وا بدارند و این امر ،دخالت غیر مجاز در امور کشور های دیگر تلقی نمیشود زیرا سلب آزادی و نقض حقوق مردم از حقوق و امور داخلی دولتها نیست و دولتها چنین حقی را ندارند تا جلوگیری از آن،دخالت در امور دولتها تلقی شود و اگر دخالت هم تلقی شود دخالت مجاز و از وظایف انسانی و حقوق بین المللی دولتهاست و از مصادیق اصل عدم مداخله، خارج و استثنا است حق بر ازادی دینی نیز یکی از حقوق مسلم و مقدس بشر است و نقض آن موجب محکومیت دولتهای ناقض این حق است.
رابعا:اصل عدم مداخله یک اصل مطلق نیست بلکه حدود و شرایطی دارد و در برخی موارد مداخله ضرورت پیدا می کند چنانکه اگر در کشوری حقوق یک ملت بوسیله دولتش تضییع گردد و مورد نقض شدید قرار گیرد و از راهای مسالمت امیز امکان کنترل و جلوگیری نباشد طبق اسناد بین الملل تحت یک فرایند قانونی حتی دخالتهای نظامی را در آن کشور الزامی میسازد و اصل عدم مداخله به ضرورت مداخله تبدیل می گردد چنانکه در«بوسنی و هرزگوین، صربستان، افغانستان و لیبی» چنین امری اتفاق افتاد پس بنابراین، اصل عدم مداخله آنچنان مطلق نیست که بتواند در دست دولتهای مستبد و ناقض حقوق و آزادیهای مشروع ملتشان بهانه و دست آویز فرافکنی و سرکوب باشد و با این بهانه و عنوان بر حقوق مسلم دینی و انسانی ملتهایشان تعدی نمایند و هر فریاد و اعتراض را خفه و معترضان صاحب حق را سرکوب نمایند اعتراضات و نصایح مسلمانان کشور های دیگر را نیز مداخله در امور کشور خود تلقی نموده بهانه سرکوب بیشتر قرار دهند با توجه به این مبانی حقوقی ،اعتراضات ملت مسلمان ایران بر عملکرد دولت باکو نسبت به مسلمانان مظلوم آن کشور هیچگونه مداخله در امور آن کشور تلقی نمیشود زیرا اولا:این اعتراضات و فریادها از سوی مردم مسلمان ایران است نه از سوی دولت ایران که دولت ایران در این امر نهایت خویشتن داری،صبر و تحمل بخرج میدهد به طوری که گاهی مورد انتقاد و گلایه مردم مسلمان ایران قرار می گیردکه از دولت اسلامیشان تقاضای اقدامات اساسی در دفاع از اسلام و مسلمانان مظلوم و ستمدیده باکو را دارند و توقعاتشان تامین نمیشود و ثانیا:اعتراضات ملت ایران در این امر از حد امر به معروف و نهی از منکر و از مرز نصایح دلسوزانه و خیر خواهانه و مباحث حقوقی تجاوز نکرده است.
2. حق بر آزادی دینی از نظر اسلام
هر انسانی در هر نقطه ای در جهان قرار دارد حق و بلکه وظیفه دارد که دین خدا و آیین حق را با عقل و منطق بشناسد و به آن ایمان بیاورد و بدان پایبند باشد و آزادانه به آن عمل کند و با آزادی کامل آن را در سراسر جهان بیان و تبلیغ نماید این همان «حق بر آزادی دینی»است که یک حق مسلم الهی و خدادادی است و از مصادیق بارز حقوق بشر و مورد تایید و تاکید اسناد بین الملل است و این نه تنها یک حق اختیاری بلکه یک امر الزامی و یک مسولیت الهی و وظیفه بندگی است که هیچکس و هیچ قدرت و دولتی حق ندارد آنرا از بندگان خدا سلب کند و یا محدودش سازد و یا آنرا مداخله در امور داخلی خود تلقی نموده و بهانه سرکوب مدعیان حق نماید زیرا خداوند خالق خلق و در نتیجه،مالک جهان خلقت و انسانهاست و آیین خدا متعلق به همه جهان و جهانیان است همه جا ملک خدا و عرصه آیین خدا است فرا ملی،فرا کشوری و فرا منطقه ای است وطن خاص و مرز جغرافیایی ندارد که دعوت بحق و عدالت و امربه معروف همدیگر دخالت دراموریکدیگرتلقی شود منابع معتبر دینی و آیات قرآن به صراحت بر این حق فطری و جهانشمول دلالت دارد که ذیلا به طرح و بررسی این منابع می پردازیم.
1-2- جهان شمولی اسلام
یکی از ضروریات و اجماعیات دین اسلام اینست که احکام اسلام جهان شمول و آیین اسلام آیین بشریت است و قرآن کتاب همه افراد بشر در هر نقطه ای از جهان است مرزها را در می نوردد همه انسانهارا با عنوان عام «یا ایها الناس - یا ایّهاالانسان- یا بنی آدم» 27 بار فراخوانده و همه مسلمانان رانیز در سراسر جهان با عنوان کلی «یا ایها الذین آمنوا» بیش از 60 بار مورد خطاب قرار می دهد و آنها را امر ونهی می کند یعنی قرآن و اسلام در دین و احکام خدا، هیچ اعتباری به مرز های جغرافیایی قایل نیست و رسالت پیامبر اسلام را جهانی «کافه للنّاس »اعلام می دارد بنا بر این آنکس که قرآن می خواند با زبان اسلام و قرآن سخن میراند، با مردم همه کشور های جهان سخن میگوید عموم بشر را به حق،انصاف و عدالت دعوت می کند و از ظلم و ستم و تعدی به حقوق مردم بر حذر می دارد در این عرصه مداخله در امور کشور های دیگر مفهومی ندارد اگر کسی چنین گوید این سخن بدین معناست که اسلام و قرآن را به رسمیت نمی شناسد خدا،کلام خدا و احکام خدا را قبول ندارد و یا آنرا جهان شمول نمی داند کلام و احکام خدا جهانی،فرا مرزی و آسمانیست با هر زبانی بوسیله هر انسانی در هر نقطه ای از جهان بیان شود و هر کسی را در هر کشوری و در هر نطقه ای از جهان مورد گفتار و خطاب قرار دهد وطن خویشتن است مگر کسی که ادعای خدایی کند خدای هستی را اجازه دخالت و فرمان دادن در ملک خویشتن ندهد پناه بر خدا که در این صورت،حکم دگری پیدا می کند خدا کند که بدان جا نرسد.
2-2 ـ حق تبلیغ رسالت
حق آزادی در تبلیغ دین،خود یکی از شعبات حقوق بشری است که در اسناد بین الملل مورد تایید قرار گرفته و رسمیت یافته و در اسلام نیز بر آن تاکید فراوان گردیده و حق همگانی است و هیچ محدودیت زمانی،مکانی و جغرافیایی ندارد و هیچ مرزی را نمی شناسد فرا ملی فرا مرزی است طبق اسناد بین الملل یکی از مصادیق شاخص حق آزادی اندیشه و بیان،حق بر آزادی دینی است و کسی حق ندارد کسی را در هیچ زمان و در هیچ مکانی از این حق دینی و بشری محروم سازد و این حق مقدس بشری از ضروریات و اجماعیات دین اسلام است که در قرآن مجید واژه تبلیغ و ابلاغ 24 بار آمده و این حق دینی و فطری را تحکیم کرده و در روایات نیز خارج از حد شمارش ذکر شده است و ما در اینجا اختصاراَ به یک آیه قرآنی اکتفا می کنیم سیاست ضد دینی و ضد قرآنی حکومت باکو را با پیام این آیه شریفه مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهیم که خداوند در وصف مبلغان رسالت الهی در قرآن می فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله ولا یخشون احدا الاالله و کفی بالله حسیبا»1
یعنی آنان رسالات الهی را در جهان تبلیغ میکنند و از خدا می ترسند جز خدا از هیچ قدرتی نمی هراسند خداوند برایشان کافی وپشتیبان حساب گر است.
قرآن مجید طبق این آیه شریفه با صدای بلند و جهانی حق تبلیغ رسالات الهی را یک حق همه گانی نا شی از شجاعت و تقوی اعلان می دارد ولی حاکمان باکو این حق مقدس و الهی را از مبلغان اسلام سلب و آنرا با شدت و صراحت نقض میکنند و می گویند مبلغان اسلام حق ندارند رسالت الهی را در باکوی اسلامی تبلیغ کنند و شهر وندان مسلمان باکو حق ندارند در مراکز و حوزه های علوم اسلامی خارج از کشور ،علوم و تعالیم اسلام را فراگیرند و اسلام را در باکو تبلیغ نمایند و حوزه های علمی کشور را نیز محدود و کنترل می کند،دختران مسلمان با حجاب را از تحصیل باز می دارد در صورتی که طبق حقوق و اسناد بین الملل علم و تحصیل علم فرا مرزی است ،مرز جغرافیایی نمی شناسد داخل و خارج کشور ندارد هر کسی می تواند در مراکز علمی ،تخصصی و معتبر در هر نطقه ای از جهان حضور یافته از خرمن علمی آنها خوشه چیند و در هر جایی از جهان آنرا به مصرف رساند و این از حقوق مسلم بشری است و نقض آن نیز خود نقض حقوق بشر است یعنی حکومت باکو با این اقدامات دین ستیزانه و ناقض حقوق بشر، هم حقوق و آزادیهای ملت خود را پایمال می کند و هم حق آزادی بیان،اندیشه و آزادی تحصیلات علمی ملت خود را سلب می کند و هم با خدا و کتاب خدا اعلان جنگ و ستیز می نماید قرْآن به تبلیغ اسلام و رسالات الهی فرمان می دهد حکومت باکو آنرا ممنوع و یا محدود می سازد آیا این، معارضه با قرآن و جنگ و ستیز با آیین خدا نیست پس چیست؟ معارضه با قرآن با داعیه اسلام از نظر قفهی حکم خاص دارد که امیدواریم به آنجا منتهی نشود و فقهای اسلام که تا کنون خویشتن داری کرده اند مجبور به صدور چنین حکمی نگردند!!
اینجاست که مسولیت امت اسلام مخصوصا مسلمانان همجوار و دوست مردم باکو به ویژه علمای اسلام بسیار سنگین می شود زیرا پیامبر اسلام می فرماید:«آنگاه که بدعتی در میان امت من ظاهر گردد عالمان امت باید بپا خیزند بر بدعتها و بدعت گزاران بتازند و اگر نکنند لعنت خدا بر آنان باد.2
3-2. حق دعوت به خیر
اصل دعوت به خدا و دین خدا دعوت به حق و حقیقت،دعوت به انصاف و عدالت به طور کلی دعوت به خیر،نیکی و صلاح یکی از حقوق مقدس و مسلم انسانی و یکی از اصول و وظایف دینی و الهی است همه اسانها بدون استثنا از این حق برخور دارند و این وظیفه را به عهده دارند کسی نمی تواند این حق را به بهانه مداخله در امور داخلی کشورها و یا مداخله در امور شخصی و زندگی آنها از او سلب کند و یا محدود سازد و یا این وظیفه را از دوش او بردارد و این حق که یکی از شعبات حقوق بشری است در اسلام مخصوصا در قرآن مجید به طور جهانی و فرا مرزی مطرح گردیده و بر آن تاکید شده است که می فرماید«و ادع الی ربک3»و«ادع الی سبیل ربک4»همه مردم روی زمین را در هر نقطه ای از جهان باشند به سوی خدا و به راه خدا دعوت کن و باز می فرماید: «و من احسن قولاممن دعا الی الله5»چه کسی سخنش زیبا تر و قابل قبولتر از کسی است که انسان را به سوی خدا و دین خدا دعوت کند؟«من لایجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض6»هر کس سخن دعوت کننده به سوی خدا را نپذیرد نمی تواند از چنگال عذاب الهی فرار کند و خدا را عاجز سازد و در نهایت می فرماید«ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر7..»و باید گروهی از شما باشند که عموم مردم را در هر نقطه ای از جهان به خیر،نیکی و صلاح دعوت نمایند یعنی دعوت به خیر،و صلاح حق همگانی است ولی شاسیته و بلکه لازم است که علاوه برهمگان، گروهی نیز بهطور دسته جمعی با قدرت و تشکل به این امر مقدس اقدام کنندو آن را برای خود شغل اصلی قرارداده و خودشان را برای این کار ممحض و مجهز سازند و این ماموریت را بهطور عام، فرامرزی و جهانی انجام دهند و این همان طرح جهانی قرآن و اسلام در اصلاح جوامع بشری است که متاسفانه حکومت باکو بر خلاف حکم صریح قرآن آنرا دخالت در امور داخلی خود تلقی میکند و این سخن لق بس سنگین و مسئولیت آوری را در بر دارد نه از نظر حقوق بین الملل قابل قبول است و نه از نظر عقلی و شرعی قابل توجیه است بلکه خلاف بداهت عقل و شرع است.
4-2 حق نظارت ملی و فرا ملی
مساله امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات دین اسلام است و یک فریضه بزرگ الهی و حق عمومی و همگانی است حقی که به علت اهمیت و ضرورتش به وظیفه عمومی تبدیل گردیده طبق شرایطی هیچ مسلمانی از آن معاف نیست هر مسلمانی در هر کجای جهان مخصوصا در میان مسلمانان اگر گناه،فساد و ظلمی مشاهده کرد باید به آن اعتراض و با آن مبارزه کند اگر سکوت اختیار کند، سکوت او در توسعه جرم و گناه و ظلم اثر گذار باشد او نیز شریک آن جرم و گناه خواهد بود و این حکم و فرمان خداست و یک وظیفه الهی و مسولیت دینی و انسانی است که بطور فرامرزی و فراملی متوجه همه مسلمانان در هر نقطه ای از جهان است و هیچ حد و مرزجغرافیایی نمی شناسد و این همان حق نظارت عمومی است که انسانها نسبت به اعمال یکدیگر دارند. چون در یک جهان واحد زندگی میکنند اعمالشان در زندگی یکدیگر و در صلاح و فساد جامعه و جهان مشترکشان اثرگذار است بدین جهت در اعمال یکدیگر حق نظر و حق نظارت متقابل دارند و این نظارت را در داخل هر کشور نظارت ملی و نسبت به کشورهای دیگر نظارت فراملی می نامند و این حق نظارت عمومی یعنی حق نظارت متقابل انسان بر اعمال انسانهای دیگر در اسلام و قرآن تحت عنوان فریضه امر به معروف و نهی از منکر با جامعیت و قاطعیت بیشتری طراحی شده و برآن تاکید فراوان گردیده است، چنانچه قرآن مجید ناصحان ، آمران به معروف و ناهیان از منکر را تمجید و بشارت میدهد و می فرماید : «الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر والحافظون لحدود الله و بشر المومنین8» مژده باد بر مومنانی که آمران به معروف و ناهیان از منکر و حافظان حدود و احکام خدایند . قرآن مجید کسانی را که گناهکاران را نهی از منکر نمیکنند سخت مورد ملامت و لعن قرار میدهد و می فرماید«کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه9» آنان ملعون شده اند زیرا که نهی از منکر نمی کرده اند چه کار زشتی است خودداری از نهی از منکر؟!.
قرآن مجید ، امت اسلام را بهترین امت ها می شمارد بدین جهت که آنان برای امر به معروف و نهی از منکر در جهان به پای خواسته اند و می فرماید : «کنتم خیر امت اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر10» و باز می فرماید: «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر11»گروهی از شما باید بصورت دسته جمعی و بصورت متشکل مشغول فریضه امر به معروف و نهی از منکر شوید قرآن مجید بزرگترین و برجسته ترین نشانه حکومت صالحان را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کندومی فرماید: «الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر12» (مومنان کسانیند که اگر به آنها در روی زمین قدرت و حکومت بدهیم نماز را به پا می دارند و زکات می پردازند و همگان را امر به معروف نهی از منکر می کنند.
توجه بفرمایید که: همه این فرمانهای الهی و فریادهای قرآنی عام، جهانی و فرامرزی است و شامل همه انسانها و مسلمانها بدون توجه به مرزهای جغرافیایی است.
5-2- حق نصح
هرکسی حق دارد نسبت به دیگران مخصوصا به زمامداران سخن ناصحانه بگوید و پند خیرخواهانه دهد و به خیر و نیکی دعوتشان نماید از گناهان و بدیها و ظلم و فساد برحذرشان بدارد که آنر ا «حق نصح» می نامند. حق نصح در اسلام به عنوان نصیحت مخصوصا نصیحت به زمامداران و ائمه مسلمین مورد توجه قرار گرفته و بر آن تاکید شده است و دراسناد بین المللی و حقوق بشر نیز به عنوان حق آزادی اندیشه و بیان برسمیت شناخته شده است ولی متکبران ، مستکبران و زمامداران مغرور و مستبد آنرا بر نمی تابند و مداخله در امور داخلی و یا شئون شخصی خود تلقی می کنند چنانکه قرآن مجید می فرماید: من شما را نصیحت می کنم ولی شما ناصحان را دوسن ندارید «ولکن لا تحبون الناصحون13» و باز می فرمایدک «ولا ینفعکم نصحی14» اگر من بخواهم شما را نصیحت کنم نصیحت من سودی بحال شما نمی بخشد زیرا شما از پذیرش آن ابا دارید و این در حالیست که قرآن مجید بر حق نصح توصیه و تاکید می کند و می فرماید : «انی ابلغکم رسالات ربی و انصح لکم15؟» من فرمانهای پروردگارم را به شما ابلاغ و شما را نصیحت می کنم.
امام صادق(ع) می فرماید: المومن اخو المومن یحق علیه النصیحه16
مومن برادر مومن است حق دارد که برادر دینی خود را نصیحت کند.
باز می فرماید: سه چیز است که هیچ مسلمانی نباید در آنها کوتاهی بورزد سومین آنها «النصیحه لامه المسلمین17» یعنی نصیحه خیرخواهانه نسبت به زمامداران مسلمانان است.
امام صادق(ع) می فرماید: یجب للمومن علی المومن ان یناصحه18
برمومن واجب است که برادر دینی خود را نصیحت نماید.
یعنی نصیحت نه تنها حق هر انسان مومن نسبت به دیگران است.بلکه وظیفه او است که اگر ترک کند و سکوت نماید گناه کرده است.
امام علی در خطبه ای می فرمیاد : من واجب حقوق الله عزوجل علی العباد النصیحه19
یکی از حقوق واجب پروردگار بر بندگانش اینست که بندگان خدا را نصیت کنند. هرمقدار که توان دارد.
6-2. حق انتصار و حق دفاع
یعنی از نظر اسلام و حقوق بین المللی هر مظلوم و ستمدیده ای حق دارد از دیگران در هر جایی از جهان کمک بهطلبد و آنها نیز در هر نقطه ای از جهان حق دارند وبلکه وظیفه دارند که به حمایت آنان بپا خیزند و به مظلومان و ستمدیدگان یاری و کمک کنند. و از حقوق آنها دفاع نمایند و بر ظالم و ستمگر و زمامداران ظالم و مستبد بتازند و آنها را از گناه و فساد و از ظلم و ستم بازدارند و این همان حق انتصار و استمداد برای مظلوم و حق دفاع و حمایت از مظلوم برای عموم مردم است که در اسناد بین الملل تحت عناوین آزادی بیان و اندیشه، حق بر آزادی دینی، حقوق بشر دوستانه و حق دفاع از حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است و در قرآن مجید و منابع معتبر اسلامی نیز بطور وسیع آمده وبر آن تاکید شده که اگر همه آنها گردآوری شود کتاب قطوری را تشکیل می دهد به عنوان مشت نمونه خروار قرآن مجید می فرماید : «و ان استنصروا کم فی الدین فعلیکم النصر20» اگر مظلومان از شما یاری طلبیدند به یاری آنان بپا خیزید و یاریشان نمایید و باز می فرماید : «و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل21» اگر کسی مظلوم واقع شود و از دیگران کمک و یاری به طلبد کسی حق ملامت و جلوگیری ندارد قرآن مجید در دفاع از مظلوم تا آنجا پیش می رود که حتی جنگ با ظالم را نیز روا می دارد. و می فرماید: «فقاتلوا التی تبغی22». اگر کسی و یا گروهی از مسلمین بر گروه دیگر ستم روا دارند و بر حقوق آنان تجاوز کنند با متجاوز به حقوق مردم جنگ کنید تا آنجا که سر تسلیم در برابر مظلوم فرود آرد و سر جای خود بنشیند. و رسول خدا می فرماید: «والله یحب اغاثه اللهفان23» . خداوند دوست داری یاری رساندن به مظلوم را. امام علی(ع) نیز وصیت می کند و در آخرین سخن و پیام خود می فرماید: «کونا للظالم خضما و للمظلوم عونا24». پیوسته دشمن ستمگران و یار و یاور مظلومان باشید. و باز می فرماید :« احسن العدل نصره المظلوم»25. برترین عدالت کمک کردن به مظلوم است. قرآن مجید می فرماید: خداوند دوست ندارد که صدایتان را به بدگویی از دیگران بلند کنید مگر کسی که مورد ستم قرار گیرد26.
به این نکته باید توجه شود: همه این اصول، حقوق و فرمانها عام جهان شمول است فراملی و فرامرزی است بنابراین مردم مسلمانان باکو از حق انتصار بر خوردارند و میتوانند صدای مظلومیتشان را برای جهانیان خصوصا برای امت اسلام علیه حاکمان باکو بلند کنند و از آنان یاری بجویند آنان نیز مخصوصا ملت مسلمان ایران بعلت هم دینی،هم مسلکی و حق همسایگی طبق فرمان الهی حق دارند و بلکه وظیفه دارند از آنان حمایت نمایند و این از نظر قرآن و حقوق بین الملل حق شرعی، دینی و حقوقی آنان است هیچگونه دخالت در امور کشورهای دیگر تلقی نمی شود بلکه یک امر الهی ، انسانی و حقوقی و یک مسئله فراملی وفرامرزی است./935/د102/ع
------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1.احزاب39
2. اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و من لم یفعل فعلیه لعنه الله (بحار الانوار ج 108 ص 85 و 118 و 15 ج 48 ص 252 ، ج 57 ص 234- ج2 ص 72)
3.حج: 67 –قصص 87
4. نحل 125
5.فصلت:33
6.احقاف: 32
7.آل عمران 104
8.توبه: 91-112
9. مائده:79
10. آل عمران: 79
11. آل عمران: 104
12. حج: 41
13. اعراف:79
14. هود:34
15. اعراف62،68،96
16. مستدرک الوسایل:12/430
17. اصول کافی1/403،404
18. اصول کافی: 2/208
19. روضه کافی:354
20. انفال72
21. شوری:41
22. حجرات:9
23. بحارالانوار:72/18
24. نهج البلاغه: وصیتنامه امام علی ع کتاب 47
25. غررالحکم: 1/181
26. لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم (نساء:148)