در سوگ جود و سخا
آخر ماه ذی العقده سال 220 هجری قمری، نهمین پیشوای شیعیان جهان، چشم از دنیا فرو بست و قلب عاشقان خویش را داغدار کرد. امامی که هم در ولادت خویش و هم در شهادت، همگان را متعجب و شگفتزده ساخت. ولادتش مایه چشم روشنی پدرش علی بن موسی الرضا(علیه السلام) و خاری در چشم دشمنانش بود.
کسانی که امام هشتم را ابتر میخواندند، هماگونه که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) با ولادت دخترش فاطمه(سلام الله علیها) خیر کثیر یافت و مسرور شد، امام هشتم نیز از ولادت فرزند خویش سرشار از سرور و شادمانی بود.
«حسین ابنقیاما» که یکی از سران «واقفیه» بود در نامهای به امام رضا(ع) مینویسد: «چگونه ممکن است امام باشی! در صورتیکه فرزندی نداری!» و امام(علیه السلام) پاسخ او را چنین نگاشت: « از کجامیدانی که من فرزندی نخواهم داشت؟ چند روزی طول نخواهد کشید که خداوند به من پسری عنایت خواهد کرد که حق را از باطل جدا میکند».(1)
هنگامى که «خیزران» به حضرت جواد(علیه السلام) باردار شد، حکیمه دختر حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) به برادرش حضرت امام رضا(علیه السلام) نامهاى نوشت و آن حضرت را از این امر مطلع ساخت. امام رضا(علیه و السلام) از علم مخزون و مکنون امامت و از خزانه دانش وصایت، مطلبى فرمودند که عقل را حیران مىکند و براى هر بیداردلى، مایه بصیرت است. از جمله مطالبى که ایشان، در پاسخ «حکیمه» نوشتند، چنین بود: «انها علقت یوم کذا من شهر کذا فاذا ولدته الزمیها سبعة ایام؛ او در روز فلان، از ماه فلان باردار شده است، پس هنگامى که تولد یافت، هفت روز ملازم و همدم او باش».(2)
ولادت امام جواد(ع) تمامی شایعات مربوط به امام رضا(ع) راپایان بخشید و دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدینجهت، که امام در حق فرزندش فرمود: هذا الْمَوْلُودُ الَّذِی لَمْ یُولَدْ فِی الْإِسْلَامِ مِثْلُهُ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَکَةً عَلَى شِیعَتِنَا مِنْه؛ این مولودی است که برای اسلام(در این زمان) با برکتتر از او زاده نشده است.(3)
مولودی که حدود شانزده سال رهبری و امامت شیعیان را عهده دارشد و در این راستا آثاری شگفت از خویش به یادگار گذارد و مکتبعلمی، اجتماعی شیعه را جلوه خاص بخشید.
شهادت آن بزرگوار نیز پایانی است بر تلاشهای چشمگیر و پر فروغش، تلاشهایی که خلفای بنی عباس و دشمنانش را آنچنان غافلگیر کرد که نتوانستند آن حضرت را تحمل کنند و بدین جهت در صدد شهادت آن حضرت بر آمدند.
امام محمد تقی(علیه السلام) درمیان امامان، جوانترین بود که به شهادت رسید و در لحظه شهادت سن مبارکش به بیست و پنج سال میرسید.
به گفته تاریخ نویسان وقتی «معتصم» بعد از «مأمون» خلیفه شد، پس از یک سال و نیم اطرافیانش سخنانى فراوان در مورد آمد و شدهایى که مردم به حضور امام جواد(علیه السلام) داشتند، چیزهایى به وى گفتند و اطلاع دادند که مردم پاسخ مسائل و مشکلاتشان را از امام مىگیرند و از این رو، معجزات و نشانههاى امامت حضرتش بسیار گردیده است. این جریان «معتصم» را نگران ساخت بهطورى که امام را به اجبار از مدینه به بغداد خواست و ایشان را در بیست و هشتم ماه محرم سال 220 هجرى وارد بغداد کرد و یک سال در حبس نگاه داشت و به هیچ کس اجازه ملاقات با حضرت امام جواد(علیه السلام) را نداد. در این مدت به انتظار فرصتى بود تا نقشهاش را علیه امام(علیه السلام) عملى کرده، بطور ناگهانى ایشان را به قتل رساند.(4)
سرانجام معتصم به همراه جعفر فرزند مأمون، ام فضل همسر امام را فریفتند و نقشه خویش را عملی ساخته و امام را مسموم کردند.
مسافر از حضرت جواد(علیه السلام) نقل کرده است: فِی الْعَشِیَّةِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا إِنِّی مَیِّتٌ اللَّیْلَةَ ثُمَّ قَالَ نَحْنُ مَعْشَرٌ إِذَا لَمْ یَرْضَ اللَّهُ لِأَحَدِنَا الدُّنْیَا نَقَلْنَا إِلَیْهِ ؛ در همان شبى که از دنیا رفت فرمود: من امشب میمیرم آنگاه فرمود: ما خانوادهاى هستیم که هر وقت خداوند دنیا را براى یکى از ما صلاح نداند او را بسوى خود میبرد.(5)
شدت سمّ، یک شبانهروز امام(علیه السلام) را آزار داد؛ تا آن که به سال 220 هجرى در حالى که تنها بیست و پنج سال از عمر شریفشان مىگذشت، در روز سهشنبه دو ساعت از روز گذشته به شهادت رسیدند.(6)
تشییع بسیار باشکوه و با عظمتى از پیکر مطهر حضرت امام جواد(علیه السلام)، انجام شد. شیعیان، ایشان را به مقابر قریش آورده و در پشت مزار جد بزرگوارش حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) دفن کردند.(7)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّکِیِّ التَّقِیِّ وَ الْبَرِّ الْوَفِیِّ وَ الْمُهَذَّبِ الصَّفِیِّ هَادِی الْأُمَّةِ وَ وَارِثِ الْأَئِمَّةِ وَ خَازِنِ الرَّحْمَةِ وَ یَنْبُوعِ الْحِکْمَةِ وَ قَائِدِ الْبَرَکَةِ وَ عَدِیلِ الْقُرْآنِ فِی الطَّاعَةِ وَ وَاحِدِ الْأَوْصِیَاءِ فِی الْإِخْلَاصِ وَ الْعِبَادَةِ وَ حُجَّتِکَ الْعُلْیَا وَ مَثَلِکَ الْأَعْلَى وَ کَلِمَتِکَ الْحُسْنَى...
پینوشتها:
1- الارشاد، ج 2، ص 227.
2- اثبات الوصیّه، مسعودى، ص 217.
3- کافی، ج 6، ص 360.
4- مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 427.
5- الخرائج و الجرائح، ج 2، 773.
6- دلائل الامامه، ص 208.
7- الارشاد،ج 2، ص 295./919/ی702/ن