۲۵ آذر ۱۳۹۱ - ۱۹:۵۶
کد خبر: ۱۵۰۰۱۸

استناد غیرعلمی وهابیت بر نپذیرفتن حکومت از سوی امام علی

خبرگزاری رسا ـ کارشناس شبکه وهابی وصال حق بابیان شبهه ای گفت: اگر علی ابن ابی طالب(ع) برای خلافت سزاوارتر بود و خود را خلیفه رسول خدا(ص) می دانست چرا از قبول حکومت پس از عثمان اجتناب می کرد.
وهابيت

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد انصاری کارشناس شبکه وهابی وصال حق در برنامه«آن روی سکه» مدعی شد که اگر علی بن ابی طالب(ع) برای خلافت سزاوارتر بود و خود را خلیفه رسول خدا(ص) می دانستند چرا زمانی که مردم پس از قتل عثمان خواستند با او بیعت کنند فرمود«دعونی و التسموا غیری؛ مرا رها کنید و به دیگری چنگ زنید».
برای قضاوت درباره جمله ای که از آن به عدم حقانیت حضرت علی (ع) برای خلافت استناد شده لازم است ابتدا تمام کلام حضرت را بررسی کرده و به قبل و بعد آن توجه کنیم.
مرحوم سید رضی در«نهج البلاغه، خطبه 92 » آورده است که امام علی (ع) فرمودند: «دعونی و التمسوا غیری؛ مرا واگذارید و دیگری را به دست آورید»، زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است و چهره های گوناگون دارد و «لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول؛ دل ها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر این پیمان استوار نمی ماند »، چهره افق حقیقت را در دوران خلافت سه خلیفه ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است، آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم بر اساس آنچه که می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنشِ سرزنش کنندگان گوش فرا نمی‌دهم، اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‌تر از شما نسبت به رییس حکومت باشم در حالی که من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر شما شوم.
این جملات ترجمه تمام خطبه 92 بود ، اگر کسی انصاف داشته و در مقام بررسی علمی یک موضوع کاملاً کنکاش کرده باشد، مطلب را به طور دقیق و به همراه جملات قبل و بعدش نقل می کند.
در این خطبه چند نکته وجود دارد که باید در کنار هم به آن توجه شود: اینکه حضرت علی(ع) از مردم می خواهند که ایشان را واگذاشته و به دیگری روی آورند، همچنین حضرت درباره علت این دستور به چند دلیل اشاره می فرمایند، نخست روی آوردن حوادث ناگوار آینده، عدم ثابت قدمی افراد بر این بیعت، تحمل نکردن عدالت و حکومت حضرت، فساد ایجاد شده در  جامعه به خاطر حکومت خلفای قبلی.
آنچه از متن خطبه فهمیده می‌شود این است که بیعت مردم برای حکومت حضرت علی(ع) است که قاعدتاً حکومت نیاز به همکاری مردم و بیعت ایشان دارد ولی خلافت با بیعت مقرر نمی شود خلیفه یعنی جانشین، و خلیفه هرکس نیز باید توسط همان شخص انتخاب شود مثلاً جانشین شما باید توسط شما انتخاب شود همان گونه که عمر توسط ابابکر انتخاب شد (در ماجرای سقیفه زمانی که به حضرت علی(ع) گفته شد خلیفه پیامبر(ص) یعنی ابابکر تو را می طلبد حضرت فرمودند چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستید، و این اشاره به همین مطلب است که اگر او خلیفه پیامبر(ص) است باید پیامبر اکرم(ص) او را به عنوان جانشین انتخاب می‌فرمود که به اجماع همه مسلمین چنین چیزی اتفاق نیفتاده است).
پس در واقع حضرت علی(ع) خلافت را رد نفرمود زیرا خلافت با بیعت محقق نمی شود بلکه ایشان حکومت را آن هم به دلایل فوق الذکر ناپسند داشته و قبول نمی فرمود.
پس از مطالعه دقیق خطبه و دقت در مضامین آن هر انسان آزاده ای به صحت این نکاتی که اشاره شد حکم کرده و شبهه  ای برایش نخواهد ماند لکن در تکمیل مطالب ذکر شده نیاز به بیان چند جمله از امیرالمومنین(ع) درباره خلافت، بیعت و حکومت محسوس است.
در«خطبه یکصد و سی و ششم نهج البلاغه» آمده: «لم تکن بیعتکم ایّای فلته و لیس امری و امرکم واحد انی اریدکم لله و انتم تریدوننی لانفسکم؛ بیعت شما مردم با من بدون تحقیق و ناگهانی نبود و کار من و شما یکسان نیست من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود.
در جای دیگر در«صحیح بخاری، کتاب المحاربین، باب 17 ح 6830 ص 1207» و در «کنز العمال، 5/651 ح 14137» آمده است: بیعت مردم با حضرت امیرالمومنین علی(ع) ناگهانی و بدون توجیه منطقی صورت نپذیرفته است و این درست در مقابل بیعت با خلیفه اول است که به اجماع شیعه و سنی عملی غافلگیرانه و بدون مطالعه بوده و مردم در کاری انجام شده و غیر منتظره قرار گرفته بودند، حتی این جمله به کرّات از خلیفه دوم نقل شده که گفته  بیعت با ابابکر فلته(یعنی ناگهانی) بوده و مردم به طور ناگهانی با آن روبرو شده اند.
حضرت علی(ع) قبول حکومت را از جانب خویش به خاطر خدا و از جانب مردم به خاطر منافع شخصیشان معرفی کرده اند.
در«خطبه دوم نهج البلاغه» در پایان خطبه پس از انتقاد از حکومت های غاصب پیشین می-فرمایند: قسم به کسی که دانه را شکافت و جان را آفرید اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند مهار شتر(حکومت ) رابر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم، آنگاه میدیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.
بحث، پیرامون قبول حکومت است زیرا در پایان خطبه حضرت حکومت را به آب بینی بزغاله بلکه پست تر شبیه فرموده اند و مشخص است که جانشینی رسول خدا(ص) در چنین جایگاهی نیست.
این حکومت به دلیل بیعت کردن مسلمین با حضرت، وجود یاران، عهد خدا مبنی بر جلوگیری از تعدی ستمگران بر مستضعفان برای حضرت مطلوب است.
سه مورد فوق همان چیزهایی است که در زمان سه خلیفه پیشین وجود نداشت در واقع نه کسی حاضر بود با آنان بیعت کند و نه یاری برای پس گرفتن حکومت از دستگاه غاصب داشتند.
حال که شرایط موجود است، حضرت ابالحسن المرتضی(ع) حکومت را می پذیرند، در واقع حضرت علی(ع) می دانستند که این بیعت دوامی ندارد و یاران نیز استقامتی نشان نخواهند داد ولی برای اتمام حجّت و اینکه کسی در آینده ایرادی نگیرد که چرا حضرت از قبول حکومت سر باز زدند و به دو دلیل بعدی یعنی جلوگیری از ستم ظالم و دفاع از مظلوم، حکومت را قبول فرمودند.
در اینجا باید گفت که(دعونی و التمسوا غیری) از حضرت  علی(ع) با گذاشتن در کنار جملات دیگرشان قابل فهم است:
به عنوان نمونه در«الامامه و السیاسه/16 » ذکر شده است: سپس ابوبکر در خطبه ای گفت«من مانند شما هستم پس هنگامی که دیدید به راه راست میروم از من پیروی کنید و اگر لغزیدم به راه راست هدایتم کنید و بدانید که من شیطانی دارم که گاهی مرا میفریبد».
همچنین در«کنز العمال،11/616 ح 14085 و ینابیع الموّده، 2/465 » داریم: «جاء الحسن بن علی الی ابی ابکر و هو علی منبر رسول(ص) فقال انزل عن مجلس ابی قال صدقت انّه مجلس ابیک و اجلسه فی حجره و بکی فقال علی و الله ما هذا عن امری فقال صدقت و الله ما اتّهمک؛ حسن ابن علی(ع) در حالی که خلیفه اول بر منبر رسول خدا(ص) بود آمد و فرمود«از جایگاه پدرم پائین آی»، ابابکر گفت«راست می‌گویی همانا این جایگاه پدرت است و او را در دامان خود نشاند و گریست».
تمامی این جملات، از کتب معتبر اهل سنّت آورده شده است، این جملات حقانیت چه کسی را به اثبات می رساند؟
سبط بن جوزی از اعلام اهل سنّت در کتاب معروف خویش«تذکره الخواص 1/358 » آورده است که غزالی گفته:«اینکه ابابکر بر منبر رسول خدا(ص) گفته است مرا واگذارید زیرا که بهترین شما نیستم در حالی که علی(ع) در بین شماست آیا از روی شوخی گفته  که خلفاء(در این موارد) شوخی نمی کنند و یا اینکه قصد او جدی بوده و چنین چیزی را حقیقتاً اراده کرده است که این خلافتش را نقض می کند و یا برای امتحان کردن اصحاب بوده که این کار در شأن اصحاب نیست.
در جواب باید گفت جناب غزالی، شوخی که نبوده ، امتحان هم که نبوده، پس ثابت می شود که او این سخن را جداً بر زبان جاری ساخته است./9161/خ
 

ارسال نظرات