۰۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۱
کد خبر: ۱۶۸۵۶۴

اندر احوالات سه روز مهمانی

خبرگزاری رسا ـ با عجله جمعیت را کنار زدم و وارد صف طولانی جمعیت شدم، تمام وسائل مورد نیاز برای یک ضیافت را، مهیا کرده بودند.
مراسم معنوي اعتکاف در حرم مطهر رضوي
 با عجله جمعیت را کنار ‏زدم و وارد صف طولانی جمعیت شدم، تمام وسائل مورد نیاز برای یک ضیافت را، مهیا کرده بودند.
اشک در چشمانش حلقه زده بود و با التماس اصرار می‏کرد که مانع ورودش نشوند، از صورت آفتاب سوخته‏اش می‏شد فهمید، که اهل روستا است، سراسر صورتش پر از چین و چروک بود که خدا می‏داند که هر کدام از آنها داستانی به بلندای یک کتاب داشت.

مدارکش را در دستش گرفته بود و به مسؤول ثبت نام اصرار می‏کرد که مرا هم ثبت نام کن،دلیل آنهمه اصرار پیر مرد را درک نمی‏کردم و مطمئنم که فقط من درک نمی‏کردم.

مگر این جا چه اتفاقی می‏افتد که اینها برای ورود به این مکان تا این حد اصرار دارند، به اطرافم که نگاه می‏کنم جز جمعیت پیر و جوان، که گویی برای یک دیدار بزرگ دعوت شده‏اند و سر از پا نمی‏شناسند، چیزی نمی‏بینم.

 با نشان دادن کارت ورود از محل ورود داخل شدم از دالانها که گذر کردم دیگر فضا، فضای دیگری بود، دیگر از آن همه سر و صدا و هیاهو و آن همه رنگ‏های غدار، که هر کدام انسان را به گونه‏ای می‏فریفت، خبری نبود، در آنجا آرامش خاصی حکمفرما بود، آرامشی که تاکنون آنرا تجربه نکرده بودم:

ما همه اولاد آدم بوده‏ایم                          در بهشت این لحن‏ها بشنوده‏ایم

بوی آشنا وصدای آشنا‏تری به گوش می‏رسید و من فقط و فقط حسرت می‏خوردم، حسرت کسانی که توفیق حضور در این جمع را داشتند.

جوانی در میان جمع نظر مرا به خود جلب کرد سن زیادی نداشت ولی چنان در حال خود بود که گویی فقط دارد، با خدا به طور خصوصی حرف می‏زند، واقعا به او و حال خوشش حسودی کردم و غبطه خوردم.

این مطلب را که گفتم یاد حکایتی افتادم که از علامه جعفری نقل شده است که گفته اند: ایشان روزی سوار تاکسی می‏شوند و بعد از نشستن در داخل ماشین با صدای بلند میگویند: "ای خدای من"، ناگهان رانده با تعجب می‏پرسد حاج آقا جوری گفتی خدای من که انگار خدای ما نیست، علامه در جواب می‏گوید: به قول سعدی شیرازی:

چنان لطف او شامل هر تن است                  که هر بنده گوید خدای من است

بگذریم به هر گوشه از مسجد که نگاه کردم نکته مرا به تعجب وا می‏داشت، عده ای با سن بالا در میان جمع جوانان حضور داشتند بعضی اصلا به نظر نمی‏آمد که سرشان به مهر بیاید ولی باید بودید و می‏دیدید،

کس ندانست دراین بحر عمیق                    سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق

همه در این مکان مقدس خود را فراموش کرده بودند و واقعا خدایی شده بودند باورتان نمی‏شود ولی این مسأله با چشم غیر مسلح هم مشهود بود، با آنها همراه بودم تا اینکه اعمال ام داوود در روز سوم شروع شد گویی که قیامتی برپا شده باشد جای همه خالی بود.

با عجله مفاتیح را باز کردم در باب اعمال این گونه نوشته بود: انجام اعمال امّ داود برای برآمدن حاجات و رفع گرفتاری‌ها و دفع ظالمان مؤثر است و کیفیت آن این‌گونه است که : روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بگیر و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و نماز ظهر و عصر را در جایی که خلوت باشد و چیزی تو را مشغول نسازد و کسی مزاحمت نشود با رکوع و سجود نیکو بجا بیاور و بعد از نماز عصر رو به قبله سوره حمد را صد بار ، توحید را صدبار ، آیة‌الکرسی را ده بار و سپس سوره های انعام ، بنی اسرائیل ( اسراء ) ، کهف ، لقمان ، یاسین ، صافات ، سجده ، شوری ، دخان ، فتح ، واقعه ، ملک ، قلم ، انشقاق تا آخر قرآن را بخواند و بعد از فارغ شدن از تلاوت سوره ناس دعای ام داوود را بخواند.

در اینجا مرحوم حاج شیخ عباس قمی دعای مفصّلی نقل کرده که همان دعای امّ داود است.  در انتهای دعا فرموده: سر به سجده بگذار و بگو : اللهم لک سجدت و بک آمنت فارحم ذلی و فاقتی و اجتهادی و تضرعی و مسکنتی و فقری الیک یا رب و سعی کن اشک چشمت جاری شود که علامت استجابت است.

کنجکاو شدم که این ام داوود که بوده است از یکی از مؤتکفین سوال کردم، او گفت: امّ داود نام زنی در مدینه بوده که مأموران حکومتی خلیفه وقت فرزندش داود را بازداشت نموده و به نقطه نامعلومی در عراق برده بودند،  این درحالی بود که قبل از آن دو فرزندش محمد و ابراهیم نیز به شهادت رسیده بودند.

 ام داود می‏گوید: مدّت زیادی از فرزندم بی‏خبر بودم و هر چه برای رهایی او دعا و زاری میکردم ، فایده ای نداشت به حدی که در اواخر تنها خواسته ام از خدا این بود که قبل از مرگم یکبار دیگر روی فرزندم را ببینم . بعد از مدتها که کاملا از از دیدار فرزندم ناامید شده بودم روزی در مدینه خدمت حضرت صادق(ع) رسیدم و حضرت درباره داود از من پرسیدند.

 گریستم و عرض کردم: دیگر از دیدنش ناامید شده‏ام، حضرت فرمودند: ماه رجب نزدیک است، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم این ماه را روزه بگیر و هنگام ظهر روز پانزدهم غسل کن و بعد از هشت رکعت نافله ی ظهر که رکوع و سجود آن را کامل و نیکو بجا می آوری، نماز ظهر را بخوان و بعد از نماز ظهر هشت رکعت نافله عصر را بجا آور و بعد از نماز دعایی را که برایت خواهم نوشت بخوان و بعد از دعا به سجده برو و بگو : لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّی وَ فَاقَتِی وَ کَبْوَتِی لِوَجْهِی و سعی کن حتی به مقدار بال مگس هم که شده اشک از چشمانت جاری گردد که همین جاری شدن اشک و سوزش قلب نشانه ی اجابت دعاست.

ام داود میگوید: حضرت دعا را برایم نوشتند و به دستم دادند . من نیز صبر کردم تا ماه رجب رسید و سه روز را همانگونه که حضرت فرمود روزه گرفتم و در عصر روز سوم آن دعا را خواندم. شب که خوابیدم ، حضرت رسول (ص) در خواب دیدم که بشارت آزادی فرزندم را به من دادند.

 چیزی نگذشت که فرزندم آزاد شد و از عراق به مدینه آمد و گفت: در شب نیمه ی رجب در حالیکه در زندان ابوالدوانیق و در سختترین حالات بودم و مرا با زنجیر و آهن بسته بودند، در عالم رؤیا حضرت رسول ( ص) را زیارت کردم که به من بشارت آزادی را دادند . فردای آن شب مأمور ابوالدوانیق آمد و دستور آزادی من را صادر نمود و به من ده هزار درهم داد و بر اسبی پرسرعت سوار نمود و به سوی مدینه روانه کرد.

سزاوار است بعد از دعای ام داود برای آزادی همه ی اسیران مظلوم دنیا دعا کنیم و از خدا بخواهیم که همه ی ما را از اسارت شیطان و نفس امّاره آزاد فرماید.

ذکر این نکته هم لازم است که انجام اعمال ام داود مشروط به اعتکاف نیست و انسان حتی اگر معتکف هم نشود ، میتواند در خانه ی خودش بعد از سه روز روزه گرفتن، این سوره ها و دعا را بخواند همانطور که خود ام داود این اعمال را در خانه ی خودش انجام داد.

می‏گویند سجده نزدیک‏ترین حالت بنده به پروردگار است، من این حس را با تمام مویرگ‏هایم حس کردم، می‏دانستم که این موهبت، به برکت نفس حاضران در جلسه بود، اما هر چه بود، نظیرش را تجربه نکرده بودم.

 پیر و جوان مثل ابر بهار گریه می‏کردند درست مثل بچه گرسنه‏ای که او را از سینه مادر جدا کرده باشند، ضجه میزدند و حاجاتشان را به درگاه قاضی الحاجات عرضه می‏داشتند من که در این میان فقط شاهد بودم تحت تاثیر قرار گرفته بودم.

با صفاتی که من از خدا سراغ دارم، حتی اگر نیمی ‏از این حال خود را هم داشتند خداوند دعایشان را مستجاب می‏کرد و چه می‏شود که یکی از آن حاجات ظهور حضرت ولی عصر باشد.

تا به دامان تو ما دست تولا زده‏ایم             به تولای تو در هر دو جهان پا زده‏ایم

/979/ز503/ن

ارسال نظرات