به مناسبت شهادت امام ششم علیهالسلام؛
احیاگر اسلام ناب و مروّج فرهنگ اصیل شیعی
خبرگزاری رسا ـ تربیت شاگردان مختلف با تخصصهایی ویژه، از فعالیتهای فرهنگی مهم امام صادق علیهالسلام بوده است. شاگردان امام، منحصر در شیعیان نبودند و عدهای از اهل سنت هم افتخار شاگردی ایشان را داشتهاند که مهمترین آنها، ائمه چهار گانه اهل سنت هستند که مستقیم یا با واسطه شاگرد حضرت بودهاند.
دوران امامت امام صادق علیهالسلام عصر طلایی شکوفایی علم و دانش است و معارف ناب شیعی بیشتر از هر زمانی نسبت به دوران سایر ائمه علیهمالسلام منتشر شد.
یکی از عوامل مهم در این شکوفایی، شرایط خاص سیاسی و کشمکش قدرت بین بنی امیه و عباسیان بود که شرایط را برای امام هموار کرد.
تربیت شاگردان مختلف با تخصصهایی ویژه، از فعالیتهای فرهنگی مهم امام علیهالسلام بوده است. زرارة، هشام بن حکم، هشام بن سالم، ابان بن تغلب، مؤمن طاق، محمد بن مسلم و... از جمله شاگردان و اصحاب مهم حضرت بودهاند که هر یک از اینها، جزء مردان بزرگ علمی به حساب میآیند. شاگردان امام علیهالسلام منحصر در شیعیان نبودند و عدهای از اهل سنت هم افتخار شاگردی ایشان را داشتهاند که مهمترین آنها ائمه چهارگانه اهل سنت هستند که مستقیم یا با واسطه شاگرد حضرت بودهاند.
شرایط فرهنگی خاص
از نظر فکرى و فرهنگى، عصر امام صادق علیهالسلام، عصر جنبش فکرى و فرهنگى بود. در آن زمان شور و شوق علمى بىسابقهاى در جامعه اسلامى به وجود آمده بود و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى همچون: علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام یا علوم بشرى مانند: طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و... پدید آمده بود. به طورى که هر کس یک متاع فکرى داشت، به بازار علم و دانش عرضه مىکرد. بنابراین تشنگى علمى عجیبى به وجود آمده بود که لازم بود امام علیهالسلام به آن پاسخ گوید.
عواملى را که موجب پیدایش این جنبش علمى شده بود، مىتوان بدین نحو خلاصه کرد:
1- آزادى و حریت فکر و عقیده در اسلام. البته عباسیان نیز در این آزادى فکرى بىتأثیر نبودند؛ اما ریشه این آزادى در تعلیمات اسلام بود، به طورى که اگر هم عباسیان مىخواستند از آن جلوگیرى کنند، نمىتوانستند.
2- محیط آن روز، یک محیط کاملاً مذهبى بود و مردم تحت تأثیر انگیزههاى مذهبى بودند. تشویقهاى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به کسب علم و تشویقها و دعوتهاى قرآن به علم و تعلیم و تفکر و تعقل، عامل اساسى این نهضت و شور و شوق بود.
3- اقوام و مللى که اسلام را پذیرفته بودند، نوعاً داراى سابقه فکرى و علمى بودند و بعضاً همچون نژاد ایرانى و مصرى و سورى، از مردمان مراکز تمدن آن روز به شمار میرفتند. این افراد به منظور درک عمیق تعلیمات اسلامى، به تحقیق و جستجو و تبادل نظر مىپرداختند.
4- تسامح دینى یا همزیستى مسالمت آمیز با غیر مسلمانان مخصوصاً همزیستى با اهل کتاب. مسلمانان، اهل کتاب را تحمل مىکردند و این را بر خلاف اصول دینى خود نمىدانستند. در آن زمان اهل کتاب، مردمى دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمى داشتند و این خود بحث و بررسى و مناظره را به دنبال داشت. سیره پیشوایان/مهدی پیشوایی/ص354
فِرَق و مذاهب گوناگون
عصر امام صادق علیهالسلام عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فرق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقاید و آراى اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونى پدید آمده بود.
در آن زمان فرقههایى همچون: معتزله، جبریه، مرجئه، غلات،زنادقه، مشبه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج مىکردند.
از این گذشته در زمینه هر یک از علوم اسلامى نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید مىآمد؛ مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه و علم کلام بحثها و مناقشات داغى در میگرفت و هر کس به نحوى نظر مىداد و از عقیدهاى طرفدارى میکرد. همان/ص355
مناظره امام صادق علیهالسلام پیرامون قیاس
یکی از مباحث و انحرافاتی که در زمان امام صادق علیهالسلام باب شد و تا به امروز ادامه دارد، بحث "قیاس" است که ابوحنیفه(یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت که از شاگردان امام صادق علیهالسلام نیز بوده) طبق آن فتوا میداد. قیاس، همان تمثیل منطقی است؛ به این صورت که مثلاً گفته شود: حکمِ شرابِ خرما(نبیذ) مانند شراب انگور است؛ برای اینکه هر دو مسکر هستند. چنین استنباطی که "قیاس مستنبط العلة" میباشد،از نظر شیعه امری باطل و حرام شمرده شده است. موارد متعدی نقل شده که امام صادق علیهالسلام با ابوحنیفه مباحثاتی در این رابطه داشته و او را از این کار برحذر داشتهاند؛ لکن مع الاسف، وی کلام امام را نپذیرفته و کار خودش را انجام داده است. یکی از این موارد به این شرح است:
روزى ابوحنیفه براى ملاقات با امام صادق علیهالسلام به خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست. امام اجازه نداد!
ابوحنیفه مىگوید: دم در، مقدارى توقف کردم تا اینکه عدهاى از مردم کوفه آمدند و اجازه ملاقات خواستند. امام به آنها اجازه داد. من هم با آنها داخل خانه شدم. وقتى به حضورش رسیدم، گفتم:
شایسته است که شما نمایندهاى به کوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمد صلی الله علیه و آله نهى کنند؛ بیش از ده هزار نفر در این شهر به یاران پیامبر ناسزا مىگویند.
امام فرمود: مردم از من نمىپذیرند!
ابوحنیفه: چگونه ممکن است سخن شما را نپذیرند، در صورتى که شما فرزند پیامبر خدا هستید؟
امام علیهالسلام: تو خود یکى از همانهایى هستى که گوش به حرف من نمىدهى! مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدى و بدون اینکه بگویم ننشستى و بىاجازه شروع به سخن گفتن ننمودى؟!
آنگاه فرمود: شنیدهام که تو بر اساس قیاس، فتوا مىدهى؟
ابوحنیفه: آرى.
امام علیهالسلام: واى بر تو! اولین کسى که بر این اساس نظر داد شیطان بود؛ وقتى که خداوند به او دستور داد به آدم سجده کند، گفت: «من سجده نمىکنم، زیرا که مرا از آتش آفریدى و او را از خاک و آتش گرامیتر از خاک است!»
[سپس امام براى اثبات بطلان «قیاس»، مواردى از قوانین اسلام را که برخلاف این اصل است، ذکر کرد و فرمود:]
به نظر تو کشتن کسى به ناحق، مهمتر است یا زنا؟
ابوحنیفه: کشتن کسى به ناحق.
امام علیهالسلام: پس چرا براى اثبات قتل، دو شاهد کافى است؛ ولى براى ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است؟ آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟
ابوحنیفه: نه.
امام علیهالسلام: بول کثیفتر است یا منى؟
ابوحنیفه: بول.
امام علیهالسلام: پس چرا خداوند در مورد اول، مردم را به وضو امر کرده، ولى در مورد دوم دستور داده غسل کنند؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟
ابوحنیفه: نه.
امام علیهالسلام: نماز مهمتر است یا روزه؟
ابوحنیفه: نماز.
امام علیهالسلام: پس چرا بر زن حائض قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟
ابوحنیفه: نه.
امام علیهالسلام: آیا زن ضعیفتر است یا مرد؟
ابوحنیفه: زن.
امام علیهالسلام: پس چرا ارث مرد دو برابر زن است؟ آیا این حکم با قیاس سازگار است؟
ابوحنیفه: نه.
امام علیهالسلام: چرا خداوند دستور داده است که اگر کسى ده درهم سرقت کرد، دستش قطع شود؛ در صورتى که اگر کسى دست کسى راقطع کند، دیه آن پانصد درهم است؟ آیا این با قیاس سازگار است؟
ابوحنیفه: نه.
امام علیهالسلام: شنیدهام که این آیه را: «ثُمّ لَتُسْئَلنّ یؤمئذٍ عنِ النّعیم؛ در روز قیامت به طور حتم از نعمتهایى سؤال مىشوید» چنین تفسیر مىکنى که: خداوند مردم را در مورد غذاهاى لذیذ و آبهاى خنک که در فصل تابستان مىخوردند، مواخذه مىکند.
ابوحنیفه: درست است، من این آیه را این طور معنا کردهام.
امام علیهالسلام: اگر شخصى تو را به خانهاش دعوت کند و با غذاى لذیذ و آب خنکى از تو پذیرایى کند و بعد به خاطر این پذیرایى بر تو منت گذارد، درباره چنین کسى چگونه قضاوت مىکنى؟
ابوحنیفه: مىگویم آدم بخیلى است.
امام علیهالسلام: آیا خداوند بخیل است [تا اینکه روز قیامت در مورد غذاهایى که به ما داده، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد]؟
ابوحنیفه: پس مقصود از نعمتهایى که قرآن مىگوید انسان درباره آن مؤاخذه مىشود، چیست؟
امام علیهالسلام: مقصود، نعمت دوستى ما خاندان رسالت است. بحارالانوار/دار احیاء تراث عربی/ ج10/ص220
شاگردانی متخصص
«هشام بن سالم» مى گوید: روزى با گروهى از یاران امام صادق علیهالسلام در محضر آن حضرت نشسته بودیم. یک نفر مرد شامى اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه، وارد شد. امام فرمود: بنشین. آنگاه پرسید: چه مىخواهى؟
مرد شامى گفت: شنیدهام شما به تمام سوالات و مشکلات مردم پاسخ مىگویید، آمدهام با شما بحث و مناظره بکنم!
امام فرمود: در چه موضوعى؟
شامى گفت: درباره کیفیت قرائت قرآن.
امام رو به «حمران» کرده فرمود: حمران! جواب این شخص با تو است!
مرد شامى: من مىخواهم با شما بحث کنم، نه با حمران!
اگر حمران را محکوم کردى، مرا محکوم کردهاى!
مرد شامى ناگزیر با حمران وارد بحث شد. هر چه شامى پرسید، پاسخ قاطع و مستدلى از حمران شنید؛ به طورى که امام رو به «ابان بن تغلب» کرد و فرمود: با او مناظره کن. ابان نیز راه هر گونه گریز را به روى او بست و وى را محکوم ساخت.
شامى گفت: مىخواهم درباره فقه با شما مناظره کنم!
امام به «زراره» فرمود: با او مناظره کن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند!
شامى گفت: مىخواهم درباره کلام با شما مناظره کنم. امام به «مومن طاق» دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نکشید که شامى از مومن طاق نیز شکست خورد!
به همین ترتیب وقتى که شامى درخواست مناظره درباره استطاعت(قدرت و توانایى انسان بر انجام یا ترک خیر و شر)، توحید و امامت نمود، امام به ترتیب به حمزه طیار، هشام بن سالم و هشام بن حکم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه، با دلائل قاطع و منطق کوبنده، شامى را محکوم ساختند. با مشاهده این صحنه هیجان انگیز، از خوشحالى خندهاى شیرین بر لبان امام نقش بست.
مرد شامى گفت: مثل اینکه شما میخواهى به من بفهمانى که در میان شاگردانت چنین اشخاصى هستند؟
امام فرمود: همین طور است. سپس فرمود: برادر شامى! اما حمران، تو را با زبان گرفت، متحیر شدى و مغلوب گردیدى، ولى یک سؤال واقعى نمود جواب آن را ندانستى؛ ابان بن تغلب نیز حق را با باطل آمیخت و بر تو پیروز شد، ولى زرارة با تو به قیاس مناظره کرد، قیاس او بر تو غالب آمد. ولى طیار مانند کبوترى بود که گاهى مىپرید و گاهى به زمین میخورد و چون تو کبوترى که قدرت پرواز ندارد بودى! هشام بن سالم گاهى به زمین میخورد و گاهى حرکت میکرد، ولى هشام ابن حکم هر چه گفت واقعیت و حقیقت بود، نگذاشت آب دهانت را فرو برى.
برادر شامى! خداوند حق را به باطل آمیخته و در اختیار مردم جهان گذاشته، پیامبران را فرستاده تا تمیز بین حق و باطل بدهند. به انبیا و اوصیا حق و باطل را شناسانده و پیامبران را جلوتر از اوصیاء فرستاد تا به مردم معرفى کنند؛ کسانى را که خداوند به آنها مزیت عنایت فرموده و آنها را به مقام رهبرى اختصاص بخشیده است.
اگر باطل و حق هر یک جداگانه بودند، مردم احتیاج به پیامبر و جانشین او نداشتند؛ ولى خداوند آن دو را مخلوط کرد و پیامبران و جانشینان آنها را موظف نمود تا بین حق و باطل، براى بندگانش تمیز بدهند.
مرد شامى گفت: هر کس با تو بنشیند رستگار است.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله با جبرئیل و اسرافیل مىنشست، جبرئیل به آسمان صعود میکرد و اخبار را از جانب خدا مىآورد و اگر آن نشستن پیامبر با ایشان سبب رستگاریش شود، نشستن تو نیز همین طور است.
مرد شامى گفت: مرا جزء شیعیان خود قرار ده و به من تعلیم بفرما!
امام علیهالسلام به هشام بن حکم رو کرده، فرمود: این مرد را تعلیم بده، من دوست دارم شاگرد تو باشد.
على بن منصور و ابو مالک خضرمى گفتند: شامى را بعد از درگذشت حضرت صادق علیهالسلام نیز میدیدیم که از هدایاى شام براى هشام مىآورد، وقتى بر میگشت، هشام از سوغاتىهاى عراق به او پیشکش مىکرد. رجال کشی/مؤسسه نشر دانشگاه مشهد/ ص275
همانطور که از این واقعه مشخص میشود، برخی از اصحاب امام علیهالسلام هر یک در رشتهای خاص تخصص داشتند، آن هم در حدی که امام به راحتی مباحث علمی را به آنها واگذار میکند و این نشان از عظمت علمی شاگردان حضرت است. در میان اینها هشام بن حکم است که تبحّر خاصی در بحث امامت داشته و از حریم ولایت دفاع میکرده است. وی با وجود اینکه جوانی کم سن و سال بوده، ولی به قدری مهم میباشد که امام علیهالسلام احترام خاصی برای وی قائل بوده و امام صادق علیهالسلام درباره او فرموده که هشام با دست و زبانش یاور ماست. مناظره او با عمرو بن عبید در رابطه با امامت معروف است که در آنجا از امام، به عنوان قلب عالم هستی یاد کرده است.
توحید مفضل
یکی از یادگارهای امام صادق علیهالسلام که انصافاً در مباحث توحیدی، خیلی مفید و ارزشمند است، مطالبی در راستای خداشناسی میباشد که حضرت به یکی از اصحابش به نام "مفضل بن عمر" در چهار جلسه بیان فرموده است. این مطالب به توحید مفضل معروف است و به صورت کتاب مستقلی چاپ شده و شرحهایی هم بر آن نوشته شده است. علامه مجلسی رحمة الله علیه متن کامل آن را در بحارالانوار آورده و بهطور جداگانه نیز ترجمهای شرح گونه بر آن نوشته است. بسیار پسندیده است که طالبان مسائل توحیدی از مراجعه به این کتاب ارزشمند غافل نشوند و حتماً مطالعهای عمیق نسبت به مطالب آن داشته باشند.
ابن ابی العوجاء که از مادیّون عصر امام و قائل به تصادفی بودن عالم و عدم صانع بوده، مطالبی پیرامون همین مباحث مادیگرایانه مطرح میکند و همین مسئله باعث میشود که مفضل با او بحث کند و در نتیجه وقتی خدمت امام علیهالسلام میرسد، حضرت به او میفرماید که نزد ایشان برود تا حکمت خدای عزوجل در آفرینش جهان،حیوانات، گیاهان و... را بیان کند که شایستگان از آن عبرت بگیرند، مؤمنان با شناخت آن آرامش پیدا کنند و ملحدان در آن سرگشته شوند.
برای نمونه، چند مورد از این حکمتها ذکر میشود:
فواید گریه کودکان؛ در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماریها و نارساییهای سختی از جمله نابینایی را به همراه دارد. گریه کودک آن رطوبت را سرازیر و بیرون میکند و سلامتی را به دنبال دارد. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن میشوند که کودک از گریهاش سود ببرد.
عدم عقل و شعور درندگان؛ اگر درندگان داراری عقل و شعور بودند و علیه مردم یکدست میشدند، بیتردید مردم را به عجز و ناتوانی میکشاندند. به راستی اگر شیران، ببرها، پلنگها و گرگها همه علیه مردم متحد میشدند چه کسی توانایی مقابله با آنها را داشت؟!
اگر انسان، با هوش و اندیشه به دنیا مىآمد؛ اگر نوزاد، فهیم و عاقل به دنیا مىآمد، وقت تولد، جهان هستى را انکار مىکرد و هنگامى که با حیوانات، پرندگان و دیگر موجودات غریب روبرو مىگشت و هر ساعت و هر روز پارهاى از اشکال مختلف و شگفت عالم را که از پیش ندیده بود مىدید، هر آینه عقل و اندیشهاش سرگشته و گمراه مىگشت.
بدان که اگر عاقلى را به اسیرى از سرزمینى به سرزمین دیگر ببرند [از دیدن شگفتیهاى نامأنوس] همواره واله و سرگشته است و به خلاف کودکى که در کودکى اسیر شود به سرعت، زبان و آداب [آن سرزمین جدید] را فرا نمىگیرد.
اگر نوزاد، دانا و هوشمند به دنیا میآمد، از اینکه باید دیگران بر دوشش گیرند، شیرش بنوشانند، در جامهاش بپیچند و در گهوارهاش بخوابانند، سخت احساس خوارى و پستى مىکرد؛ از سوى دیگر او به خاطر ظرافت و طراوت و رطوبت بدن، هیچ گاه از این امور بىنیاز نیست.
شگفتى در پلک چشم؛ اى مفضّل! در باره پلک چشم فکر کن و بنگر که چگونه بسان پردهاى روى دیدگان را مىپوشاند. در کنار آن بندها و حلقهها تعبیه شده تا هر وقت که خواهند بالا روند و چشم در میان غارى قرار داده شده و با آن پرده و موهاى مژه، حفظ مىشود.
قلب و پوشش آن؛ اى مفضّل! چه کسى قلب را در میان سینه نهاده و با پرده محکمى آن را پوشانده و با دندهها و گوشت و پوستى که بر آنها است، آن را از صدمه نگاه مىدارد؟
ناى و مرى؛ چه کسى دو مجرا در گلو آفرید؟ یکى براى خروج صدا که همان حلقوم(نای) متصل به ریه است و دیگرى مرى، محل عبور غذا که به معده ختم مىشود.
و چه کسى در گلو درپوشى آفرید تا غذا به ریه نرسد و آدمى را هلاک نگرداند؟
و چه کسى ریه را وسیله خنکى قلب قرار داد تا با کار همیشگى و پیوستهاش حرارتى در قلب گرد نیاید و به هلاکت شخص منتهی نشود؟
امام صادق علیهالسلام، مؤسّس یا مروّج شیعه؟
یکی از مسائلی که به اشتباه، بعضی در رابطه با امام صادق علیهالسلام مطرح میکنند، این است که ایشان مؤسس مذهب شیعه است؛ در حالیکه این مطلب کاملاً اشتباه است؛ زیرا امام صادق علیهالسلام مؤسس مذهب نمیباشد و اینگونه نیست که مذهب تشیع از زمان ایشان ایجاد شده باشد؛ بلکه شیعه از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطرح بوده و ایشان مبیّن تشیع بوده است. اینکه گفته شود امام صادق علیهالسلام مؤسس است، جدای اینکه کلام درستی نمیباشد، چه بسا شبهه هم نسبت به تشیع ایجاد کند.
آنچه در مورد این امام همام درست میباشد، این است که ایشان در واقع، مروّج و احیاگر فرهنگ ناب شیعی و اسلام حقیقی بوده است؛ زیرا با توجه به شرایط سیاسی که در زمان ایشان به وجود آمد و بنی امیه و بنی عباس با هم در کشمکش قدرت بودند -بر خلاف دوران سایر ائمه علیهمالسلام- شرایطی را برای امام علیهالسلام مهیا کرد که ایشان بتواند به تربیت شاگردان فراوان، آن هم در تخصصهای مختلف، بپردازد و در جهت نشر معارف ناب و زنده کردن احادیث، به خصوص تبیین صحیح احادیث و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله، اقداماتیچشمگیر انجام دهد و از این جهت است که منابع حدیثی شیعه، مملوّ از کلمات نورانی این امام عظیمالشأن میباشد و بیشترین احادیث در بین معصومین علیهمالسلام از ایشان است و چه بسا برای همین دلایل میباشد که از مذهب شیعه اثناعشری، به مذهب جعفری نیز یاد میشود.
و الحمدلله رب العالمین
/999/702ب/ر
ارسال نظرات