خردورزی اسلامی در برابر انفعال عباسی
زندگی و حیات امام هشتم شیعیان حضرت رضا(ع) از جهات بسیاری مورد توجه مورخان و محققان بوده و هست. از این بین فراز سیاسی حیات امام(ع) بیشتر از سایر جنبههای شخصیتی آن بزرگوار در تاریخ منعکس شده است؛ همین جنبه از زندگی حضرت رضا(ع) باعث شده که منابع تاریخی بسیاری درباره آن حضرت بنویسند و ذکر تاریخ آن حضرت منحصر به منابع شیعی نباشد و نیز تنها تحلیل تاریخی زندگی حضرت هم فقهی و بر مدار استنباط احکام شرعی نباشد.
به گفته علامه فقید مرحوم زریاب خویی، غرض از تاریخ نگاری و سیرهنویسی در بین مسلمین، ناظر به جنبه شرعی و اخلاقی مستفاد از روایات سیره بوده و آنچه مورد اهتمام محققین اسلامی بوده، جنبههای اخروی سیرهها بود و از این رو به سایر بخشهای زندگی پیشوایان دینی که در واقع ذکر زندگی روزمره و نیز حوادث تاریخی عصر ایشان بوده، در تواریخ اسلامی پرداخته نمیشده و مغفول میمانده است.(1)
در این میان شاید تنها پیامبر اکرم(ص) را بتوان استثنا کرد که جزئیات فروانی از زندگی آن حضرت، با صرف نظر از شاخصه مذکور در تواریخ سیرههای اسلامی مذکور است.
اما در مورد حضرت رضا(ع) با توجه به زندگی سیاسی آن حضرت، اوضاع متفاوت است. حضرت رضا(ع) در دورهای به ولایتعهدی اجباری مأمون عباسی تن داد که خلفای عباسی به گسترش روابط با دولتها و ممالک دیگر روی آورده بودند.(2)
از این رو جایگاه سیاسی حضرت باعث توجه محققان تاریخ شده و در این زمینه نگارشهای فراوان داشتهاند و البته آنچه بر جای مانده، میراثی است که سیره نگاران معاصر حضرت(ع) از خود بر جای گذاشتهاند. شاید مهمتر از جایگاه صرف سیاسی که حضرت بالاجبار به آن تن داده بودند، جایگاه علمی بود که در پرتو این اجبار به دانشمندان آن عصر شناسانده شد.
مأمون که از تحمیل ولایتعهدی به حضرت رضا(ع) هدف خیر و نیت صالحی نداشت، وقتی در عرصه سیاسی از حضرت شکست خورد، بخت خود را در مناظرات علمی با ارباب تفکر در سایر ادیان و مسالک جست و البته که در این راه هم شکست خورد.(3)
خوشبختانه با توجه به آنچه در ابتدای این نوشته گفتیم، این فرازهای زندگی امام(ع) که مورد توجه مورخان و محققان قرار گرفته، از سوی ایشان با جزئیات فراوان به رشته تحریر درآمده و تأمل و تعمق در این باب و نیز شناخت آن عصر را آسان مینماید.
در این نوشتار کوتاه به طور مختصر چند نکتهای را درباره عصر زندگی امام رضا(ع) به طور اجمال مورد بررسی قرار میدهیم که البته ناظر به جریان علمی و خصوصا مناظرات علمی حضرت است.
آشنایی مسلمانان با تمدنهای دیگر
با کشورگشایی مسلمانان و گسترش قلمروی اسلامی، مسلمانان با علوم و تمدن سایر مردمان آشنا شدند و روابطی که ابتدا به صورت سیاسی شکل گرفته بود، تبدیل به روابط فرهنگی شد.
مسلمانان فرهنگ دینی خود را که بیشتر جنبه فقهی داشت، به فرای مرزهای خود صادر کردند و در مقابل، دانش ممالک دیگر به قلمروی اسلامی وارد شد.
در اینجا لازم است نکتهای را متذکر شویم و آن اینکه یک تفکر افراطی و متحجرانه که متأسفانه پیروانی هم در حال حاضر دارد، در پی نفی علم آموزی از دیگران و غیرمسلمانان است و به نوعی این دانش اندوزی از دیگران را مغایر با ارزشهای اسلامی میداند. این تفکر افراطی البته باطل است و دین مبین اسلام، هرگز چنین داعیهای نداشته و بلکه علم آموزی را از هر کس که باشد، فضیلت میداند و حتی کافر دانشمند را هم صاحب فضیلت میشمارد.
روایت معروف جنگ بدر که پیامبر اکرم(ص) طی آن فرمودند: هر کافری که به ده مسلمان سواد بیاموزد، آزاد است، از مصادیق نفی تفکر متحجرانهای است که ذکرش رفت.(4)
ائمه معصومین(ع) نیز هیچگاه در مقابل علوم دیگران موضع مخالف نداشته و آن را نفی کلی نکردهاند؛(5) بلکه تأکید ایشان بر این بوده که این دانشها در غربال اندیشه الهی ریخته و سره از ناسره آن جدا شود.
عصر ترجمه
عصر ترجمه که که حدود 300 سال به طول انجامید، از اواخر قرن هفتم مسیحی آغاز شد.(6) در دوران خلافت منصور دوانیقی عصر ترجمه، به نهضت ترجمه تبدیل شد. منصور شهر بغداد را بنا گذاشت و در خیال خود میخواست آن را جایگزین آتن و اسکندریه یونان کند.
سایر خلفای عباسی هم کار منصور را ادامه دادند تا آنکه مأمون عباسی در سال 217 هجری قمری، مدرسهای به نام(بیت الحکمه) را بنا گذاشت و مترجمان را راهی آنجا کرد و طبیب نصرانی، یوحنا بن ماسویه را به ریاست آنجا گمارد.(7)
این سالها عصر شکوفایی نهضت ترجمه در جهان اسلام بوده است و معروفترین مترجمان، از جمله حنین بن اسحق و پسرش در این دوران میزیسته و در همین مدرسه بیشترین ترجمههای خود را انجام دادهاند.(8)
امام رضا(ع) که در فاصله سالهای 148 تا 203 هجری قمری میزیسته است، معاصر این دوران است؛(9) اگر چه زندگانی پربار آن حضرت تا سالهای اوج نهضت ترجمه و تأسیس مدرسه(بیت الحکمه) نرسید، اما آن حضرت سالهای رونقگیری ترجمه را که با منصور دوانیقی شروع شده بود، درک کرده و نوع عملکرد حضرت در قبال این جریان علمی، بسیار حائز اهمیت است.
انفعال دربار عباسی در برابر علوم دیگران
همانطور که اشاره شد، ترجمه علوم دیگر از ابتدای آشنایی مسلمانان با دیگر ملل شروع شد و به گفته مورخان در دوران خلفای راشدین و امویها هم ترجمههایی انجام میشده که البته بیشتر مربوط به کتب حکمت عملی از قبیل طب و... بوده است.
اما با آغاز خلافت عباسیان، نهضت ترجمه به سایر کتب از جمله کتب یونانی و نیز کتب مانوی و... هم کشیده شد.(10)
زمامداران عباسی میکوشیدند خود را اهل فضل و دانش بشناسانند و شاید این دعوی در مورد بعضی از خلفای عباسی، نظیر مأمون هم به گزاف نباشد؛ لکن آلوده شدن جریان علم ورزی با مقاصد سیاسی و دنیوی، بیش از آنکه ایشان را خادمان علوم سازد، آنها را بدل به سوداگران علوم کرد.
عباسیان به داعیه ترویج علم و دانش، به کتب علوم ملل دیگر توجه نشان داد و اگر چه همواره خود را میراثدار پیامبر اکرم(ص) و حامل و مفسر علوم و حیانی معرفی میکردند،(11) اما این ادعای بیپایه و اساس، وقتی رنگ باخت که ایشان در مقابل علوم ملل دیگر، موضع به شدت انفعالی اتخاذ کردند و نه تنها نتوانستند این علوم را در غربال وحی الهی الک کنند و سرهاش را از ناسره بزدایند، بلکه خود گرفتار در آموزههای این علوم شده و امکانات مالی و سخت افزاری دولت اسلامی را در خدمت ترجمه این علوم به زبان عربی قرار دادند!(12)
دربار عباسی که از علوم حقیقی بی بهره بود، در این بازی خودخواسته قافیه را باخت و باقی عمر را به انفعال گذراند. البته بعدها که اقتدار سیاسی دولت عباسی هم رو به زوال نهاد، عملا همه چیز این حکومت بدل به بازیچهای شد که در دست این و آن میچرخید و طنز تلخی را در تاریخ جهان اسلام رقم زد.(13)
نهضت علمی شیعه
همزمان با شروع ترجمه و در پرتو سیاست عباسیان مبنی بر ترویج علم و دانش، حوزههای علمی در جهان اسلام رونق گرفته و علم آموزی در بین مسلمانان رواج یافت. از جمله این حوزهها، مجلس درس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که در دوران انتقال حکومت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان شکل گرفت.(14)
اگر چه عباسیان پس از استقرار حکومت، با تمام توان به تضییق و تحدید مجلس درس امام صادق(ع) اقدام کردند و مانع ادامه این جریان علمی شدند، ولی اهمیت این جریان از آنجاست که همزمان با انفعال دولت وقت در برابر سیل ترجمههای کتب ملل، شیعیان نه تنها از این رخداد منفعل نشدند، بلکه نهضت علمی ایشان بیش از پیش رونق گرفت.
نکتهای که باز باید بر آن تأکید کنیم، برخورد عاقلانه و عادلانه ائمه شیعه در قبال علوم دیگران است. حضرت امام صادق(ع) نه به نفی علوم دیگران پرداخت و نه یکسر در مقابل آن تسلیم شد.
امام(ع) به فرآوردههای علمی دیگران نظر داشتند و در روایت معروف مفضل بن عمر هم ذکر ارسطو، حکیم معروف یونانی رفته است(15) و البته رویکرد انفعالی هم نظیر برخی مادیّون آن زمان از جمله ابن ابی العوجاء و... را هم پیش نگرفتند.
امام رضا(ع) میراثدار نهضت علمی شیعه
امام رضا(ع) میراثدار این نهضت علمی بودند و درست در هنگامهای که دربار عباسی روز به روز بیشتر در مقابل نهضت سیل آسای ترجمه، خود را وا میداد، به ولایتعهدی مأمون عباسی منصوب شد و این مهم، سر منشأ یک جریان علمی مهم در تاریخ اسلام شد.
مأمون که ابتدا در گردونه سیاست به مبارزه با امام(ع) رفت، وقتی در این میدان شکست خورد، به میدان مبارزه علمی وارد شده و تلاش نمود که امام(ع) را در این میدان شکست دهد.
این فراز از زندگی حضرت از باب مقدمهای که پیش از این ذکر شد، اهمیت دارد و آن اینکه دربار عباسی نهایت تلاش خود را به کار بسته بود تا وجههای دانش دوست و خردمند از خلفای خود نشان دهد و در این راه از هیچچیز مضایقه نمیکرد و حتی بودجههای فراوان برای ساخت تشکیلات علمی و مدارس اختصاص میداد.
این گونه بود که مأمون که خود را سردمدار علم اندوزی و ترویج علم میدانست و از حق نگذریم، در این زمینه هم صاحب فضل بود، به خیال خام خود میخواست با بضاعت علمی اندک خود و نیز رهبران سایر ادیان و فرق، به مصاف علمالهی حضرت رضا(ع) برود. به این داعیه بود که مجالس مناظره علمی تشکیل داد.
اگر چه تشکیل این جلسات رویه مأمون بود و پیش و پس از حضرت رضا(ع) هم انجام میشد، ولی تشکیل گسترده جلسات با حضور امام(ع) صرفا به نیت جلسات علمی برگزار نمیشده و مأمون میکوشید به این طریق محبوبیت حضرت را در نزد افکار عمومی پایین بیاورد.(16)
امام رضا(ع) تجسم خردگرایی دینی
مناظرات امام رضا(ع) را به طور کلی باید به دو بخش تقسیم کنیم؛ بخشی که به مناظره با ارباب معرفت ادیان و فرق دیگر گذشته و موضوع آن اثبات نبوت پیامبر اکرم(ص) بوده است. این بخش اگر چه به صورت اجمال در کتب روایی مسلمانان ذکر شده و لکن از همین اجمال میتوان نکاتی برداشت کرد که مبین سیره خردگرای حضرت رضا(ع) بوده است. در این مناظرات، امام(ع) از پیروان ادیان مسیحی و یهودی و زرتشتی خواسته که ادله خود را برای پیروی از دین متبوع خود ارائه دهند و سپس حضرت به نقد این ادله میپرداخته است.
نقدهای حضرت تماما مبتنی بر منطق عقلانی بوده و مواد این استدلالات هم اصول اوّلیات منطق فطری بشر بوده و همانطور که در منابع تاریخی منقول است، نتیجهاش اسکات خصم در مقام مناظره بوده است و پس از استدلالات حضرت، رهبران ادیان دیگر سکوت اختیار میکردهاند.
امام(ع) مواد معرفتی دینی را در غربال خرد فطری و انسانی بشر ریخته و نظام معرفتی شیعه را مبتنی بر این هندسه ترسیم کردهاند. در تفکر شیعی نه تنها روایات و منقولات معتبر و حجت است و برای اثبات معجزات پیامبر(ص) میتوان به آنها استناد کرد، بلکه باید این تاریخ را با عیار خرد و منطق عقلانی بشر سنجش کرده و انحرافات و اعوجاجات آن را ملاحظه کرد.(17)
تفلسف درون دینی
بخش دیگری از مناظرات امام(ع) به مناظرات حول عمیقترین مسایل معرفتی و فکری بشر مربوط است که با متکلمان دیگر انجام میشده است. از جمله نکات قابل توجه، اینکه مأمون وقتی از شکست امام(ع) توسط رهبران ادیان دیگر مأیوس شد، اصرار به برگزاری این نوع مناظرات داشت و از متکلمان مختلف دعوت میکرد تا با امام(ع) مناظره کنند. معروفترین این مناظرات، مناظره حضرت با عمان صابی، سلیمان مروزی و علی بن جهم است.
این منظارات حول مسایل مربوط به علم خداوند، اراده الهی و نیز برخی مباحث کلامی نظیر عصمت پیامبران بوده است. نکتهای که در این میان به عنوان مشی و سلوک علمی امام(ع) جلب توجه میکند، همان مشی خردورزانه است.
امام(ع) به شیوه کاملا منطقی و در قالب استدلالات منطقی استدلال میکرده و فرای دعواهای لفظی که آن روزگاران جهان اسلام را در خود غرق کرده بود، استدلال مینموده است.
از جمله مناظرات جالب و در خور توجه امام(ع)، مناظره با سلیمان مروزی متکلم معروف خراسان است. امام(ع) در این مناظره همت خود را مصروف این وجه از گفتههای سلیمان میکند که لوازم مربوط به گفتار خود را در نظر بگیرد.
در واقع خردورزی اسلامی تنها ریختن اندیشه اسلامی در قالب خردمندانه نیست و توجه به لوازم اندیشه که از قواعد حکمی اندیشه است، اقتضا دارد که اندیشه را به صورت سلسلهوار و با سیر لوازمش دنبال کند. برای نمونه بنگرید:
...سلیمان: اراده، صفتی از صفات خداست.
امام(ع): تا چه حد فکر میکنی که اراده صفتی از صفات اوست؟ آیا اراده حادث است یا قدیم؟
سلیمان: حادث است.
امام(ع): الله اکبر! پس اراده حادث است و اگر صفتی از صفات او بود، قدیم و ازلی بود و دیگر چیزی اراده نشده بود؛ زیرا آنچه ازلی است، مخلوق و مصنوع نمیشود!
سلیمان: در ازل اراده بوده و مراد نبوده است.
امام(ع): ای سلیمان! دچار وسوسه شدی؛ اگر اراده ازلی باشد، ناگزیر مراد هم باید از ازل وجود داشته باشد، زیرا بنابر گفته تو لازم میآید خداوند چیزی را که خلقت او ازلی است، آفریده باشد!(18)
نتیجهگیری
عصر امام رضا(ع) عصر تضارب آرا بین ادیان و غیر ادیان بوده است. از سویی پیروان سایر ادیان، به مدد فضای باز ایجاد شده، به ترویج مبانی معرفتی دین متبوع خود میپرداختهاند و از سوی دیگر دانشمندان مسلمان که با علوم سایر ملل آشنا شده بودند، به نقادی در مبانی دینی و معرفتی مسلمانان میپرداختهاند.
در این هنگامه است که امام رضا(ع) با حضور موثر علمی خود، معیاری برای زندگی اسلامی ارائه میدهد که نه به دام افراط و تحجر بیفتد و یکسر منکر خردورزی در آموزههای دینی شود و نه یکسر منفعل باشد و تسلیم بیقید و شرط آموزههای غیردینی باشد.
امام(ع) در مناظرات علمی خود، هم بیتوجهی ارباب ادیان به منطق عقلانی را نفی میکند و هم خردورزی نادرست در گزارههای دینی را مورد انتقاد قرار میدهد. در یک کلمه باید گفت که امام رضا(ع) عیار خردورزی اسلامی است و الگوی جامع و کامل اندیشیدن بر مبنای خرد و تدین.
البته این نوشتار مختصر صرفا اشارهای است به جهت بزرگداشت مقام علمی و اجتماعی حضرت رضا(ع) و تبیین شاخصههای علمی و معرفتی شخصیت آن حضرت، نیاز به تحقیقات گسترده دارد که از مجال این نوشتار خارج است.
منابع:
1) رک: بزم آورد(مجموعه مقالات عباس زریاب خویی) مقاله چند پرسسش درباره تاریخ ایران
2) رک: تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب
3) تحلیلی از زندگانی امام رضا، محمد جواد فضل الله، صفحه 58 / الاحتجاج، طبرسی، جلد دوم صفحه 415
4) رک: الصحیح من سیره النبی
5) رک: تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری
6) تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، حناالفاخوری، ترجمه عبدالمحمد آیتی، صفحه 334
7) همان صفحه 335
8) همان صفحه 336
9) تحلیلی از زندگانی امام رضا، محمدجواد فضل الله، انتشارات بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، صفحه 33
10) تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، صفحه 334
11) رک: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان
12) برای اطلاع بیشتر رک: تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، فصل نهضت ترجمه
13) برای اطلاع بیشتر رک: تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب، صفحه 411 الی 488
14) رک: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان
15) رک: بحارالانوار، روایت مفضل بن عمر
16) تحلیلی از زندگانی حضرت امام رضا، صفحه 168
17) برای اطلاع بیشتر رک: الاحتجاج، طبرسی جلد دوم، صفحه 415
18) همان صفحه 487
هادی شاملو علی آبادی
/979/701/ر