دستهای پشت پرده ترور/ سیاست مرگ
در واقع با به ثمر نشستن درخت انقلاب اسلامی در ایران دشمنی های بسیاری حتی در آن سوی مرزها با این انقلاب نوپا جان تازه ای گرفت و از آنجا که یکی از شعارهای کلیدی انقلاب اسلامی برپایی و اجرای حکومت اسلامی بدون اتکا به قدرت های شرق و غرب بود، در واقع این سیاست استقلالی بیش از پیش سبب نگرانی کشورهای ابرقدرت و به خصوص آنهایی شد که قبل از این در منافع ایران سود و سهمی داشتند و برای این سفره بی صاحب در دوران قبل از انقلاب نقشه ها و برنامه های فراوانی را طراحی و برنامه ریزی کرده بودند که با برچیده شدن حکومت طاغوت، دست همه این چپاولگران از ثروت و سرمایه ملت ایران قطع شد و دشمن به ناچار به دنبال راه های دیگری برای دست یابی به منابع ثروت و قدرت در ایران شد.
پس از انقلاب اسلامی با شروع جنگ تحمیلی و ایثار و فداکاری های رزمندگان و ناکامی صدام در برآورده ساختن برنامه های دشمن کور و پنهان، باز هم بساط توطئه برای دست یابی به اهداف استکبار جهانی برچیده نشد و از سی و چند سال گذشته تا کنون، این کشور در این سال ها با انواع دشمنی ها و تهدیدها در صحنه های سیاسی، اقتصادی، بین المللی و... مواجه بوده است و دشمن از هر سلاحی برای دست یابی به منافع سابق خود در ایران چشم پوشی نکرده است که یکی از این ابزارها بعد از این که در جنگ سخت با شکست مواجه شد، حربه تحریم و ترور است.
از سیاسیت چماق و هویج آمریکا تا روند جدید دوستی اسرائیل و فرانسه
در واقع تحریم در عرصه اقتصادی و بین المللی نیز نتوانست ایران را به کشور منزوی و جنگ طلب تبدیل کند؛ چرا که سیاست های هوشمندانه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) و رهبر فقیه انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای بار دیگر راه ظفر را بر روی دشمن بست تا آنان باز هم نتوانند طعم چپاولگری و غارت را در ایران به عنوان کشوری مهم و تاثیرگذار در منطقه خاورمیانه بچشند.
و امروز که همه تلاش ایران برای شفاف سازی پرونده ای هسته ای در سازمان ملل صورت می گیرد، باز هم نجواها و پیام های در گوشی بعضی از ایادی استکبار که منافع خود را بیش از پیش در خطر می بینند و نمی توانند به نوکر دست به سینه خودشان که همان آمریکا است، اعتماد کامل کنند، دست دوستی را به سمت دیگر کشورهای اروپایی دراز کرده اند تا همچنان هیزم این دشمنی کور را شعله ور داشته باشند و در همین راستا برای بحران سازی شرایط در منطقه خاورمیانه و تلاش برای ماهیگیری در آب گل آلود و سنگ اندازی در مسیر مذاکرات، گزینه ترور را نیز به عنوان ناجوانمردانه ترین حربه جنگی فعال کرده اند تا بتوانند به اصطلاح خودشان از ایران زهر چشم بگیرند؛ غافل از این که این حربه نیز محکوم به شکست است.
نگاه قرآن به ترور/ترور در تاریخ اسلام
مفهوم اصطلاحی ترور آن چنان که در کتب واژه شناسی چون فرهنگ بزرگ سخن مجلد سوم صفحه 1717 آمده، واژه ترور در معنا و مفهوم زیر به کار رفته است: هر عمل تهدید آمیز و ناگهانی از پیش برنامه ریزی شده که به قصد کشتن فرد یا افرادی معمولا سرشناس یا برای ایجاد رعب و وحشت عمومی در دیگران صورت می گیرد، ترور نامیده می شود. ترور شخصیت(در برابر ترور فیزیکی یکی از اقسام ترور) یعنی با دروغ سازی و تبلیغات منفی شخصیت اجتماعی کسی را مخدوش کردن و وجهه عمومی او را از میان بردن است.
این واژه از زبان فرانسوی گرفته شده است که به معنای وحشت و خوف و نیز به معنای کشتن و یا مجروح کردن مخالفان سیاسی و مذهبی به دست گروه های غیر دولتی و به طور ناگهانی است.
همین معنای اخیر در فرهنگ اصطلاحات سیاسی در جهان معاصر مطرح است و بیشترین کاربرد این واژه به منظور بیان چنین مفهوم و اصطلاحی است.(فرهنگ علوم سیاسی)
با توجه به این کاربرد نمی توان واژه ارهاب را که به معنای ترساندن و ایجاد رعب و وحشت است، معادل دقیق واژه فرانسوی و اصطلاح سیاسی آن دانست؛ زیرا میان دو واژه از نظر معنا، عموم و خصوص مطلق است. در کاربرد قرآنی و نیز عمومی زبان عربی تا پیش از دوره معاصر، این واژه تنها در معنای ایجاد رعب و وحشت به کار رفته نه در معنای قتل و یا کشتن ناگهانی. بنابراین نمی توان واژه قرآنی را به معنا و اصطلاح امروزین آن گرفت و احکام ترور را بر معنا و مفهوم قرآنی بار و تحمیل کرد. به این معنا که واژه قرآنی مفهوم و معنای اصطلاحی ترور را بر نمی تابد و نمی تواند معادل آن، به شمار آید و بر این پایه آیه معنا شود و حکم به پذیرش ترور(ارهاب) از سوی قرآن گردد و یا حتی بر این پایه به وازنش و یا رد آن نظر و رای داده شود؛ زیرا برای رسیدن به حکم کلی در این باره باید به منابع و آیات دیگری رجوع کرد تا حکم مساله را بر پایه واژگان و اصطلاحات دیگر قرآنی استنباط و به دست آورد.
نگره قرآنی به ترور، از واژگانی که معنا و مفهوم ترور بر معنا و مفهوم امروزین آن دلالت می کند، می توان به واژه(تبییت) اشاره کرد که به معنا و مفهوم شبیخون و حمله شبانه به دشمن است.(مفردات راغب اصفهانی واژه بیت) این واژه از لفظ بیت گرفته شده که به معنای خانه و سراست. از آن جایی که انسان در شب در خانه و سرایی بیتوته می کند، حمله ای که شب و هنگام آرامش و به صورت ناگهانی انجام می گیرد، شبیخون می نامند. در حقیقت کسانی که در هنگام آرامش و شبانه به آرامشگاه و محل اسکان مردم به طور ناگهانی حمله می کنند و موجبات کشتار کورکورانه زن و کودک و پیر و ناتوان می شوند، نوعی وحشت همراه با کشتن را ایجاد می کنند که شباهتی با معنا و مفهوم ترور دارد. در هر دو کاربرد واژه تبیت(و نیز بیاتا و بیوت با تشدید یاء که به معنای کار شبانه است) و واژه ترور سخن از ایجاد رعب و وحشت و کشتن به میان آمده است؛ با این تفاوت که در اصطلاح قرآنی این حمله به طور ناگهانی در شب به خانه و آشیان آرامش مردم نسبت داده شده است و این که حمله همراه یورش و کشتار و خون ریزی می باشد. اما در اصطلاح غربی آن تفاوتی میان شب و روز و یا خانه و یا بیرون آن نیست.
با همه این تفاوت های جزیی، می توان گفت که ترور و اصطلاح تبیت به گونه ای شباهت فوق العاده ای با یک دیگر دارند و از ارهاب که تنها به معنای ایجاد وحشت است، تمایز واضح و روشنی را بیان می دارد. بنابراین مناسب ترین واژه برای بیان مفهوم اصطلاحی ترور، نه واژه ارهاب، بلکه تبییت است.
از دیگر واژگانی که در عربی و تازی به معنای ترور نزدیک است، می توان به واژگان اغتیال(کشتن همراه با مکر و حیله) و نیز غدر(مکر) و فتک اشاره کرد. در همه این واژگان معنای حیله و مکر نهفته است. به این معنا که عامل هر یک از اعمالی چون غدر و اغتیال و فتک، به گونه دور از جوانمردی رفتار می کند و می کوشد دیگری را از میان بردارد. پیامبر(ص) مخالف رفتارهای غیر شفاف بوده است. احکام و دستورهای خود را به شفافیت و روشنی تمام صادر می کرد. از این رو حاضر نمی شود تا با ایما و اشاره که سخن رمزی و پوشیده ای است، دستوری را صادر کند.
نگره قرآن به مساله ترور نگره منفی است و به شدت با آن به مبارزه بر می خیزد و هر گونه ترور شخص و یا شخصیت را محکوم و امری خلاف اصول انسانی بر می شمارد. از این روست که آیات بسیاری در مذمت و بزه بودن غیبت و تهمت و افترا و افک وارد شده است و از آن ها به عنوان رذایل اخلاقی و امور نابهنجار یاد و طرد شده است.
در فرهنگ های تازی اغتیال، به "اهلاک الانسان خدعه و من حیث لایشعر و لایحس به؛ کشتن انسانی با فریب و نیرنگ و به طوری که از آن آگاه نشود و احساس نکند"، تعریف شده است.(موسوعه الفقه المیسره، انصاری، ج 4 ص 261) این واژه بیانگر آن است که اغتیال نوعی ترور انسان است که با مکر و فریب کسی را ناگهانی و بدون اطلاع بکشند.
قرآن با توجه به انگیزه های آموزشی و پرورشی می کوشد تا رفتار و عمل کردهایی مردم را با دقت تمام گزارش و تحلیل کند و از این طریق شیوه های پسندیده و ناپسند را از هم باز شناساند. آیاتی که در قرآن به مساله ترور توجه دارند، شمار اندکی هستند؛ ولی همین آیات محدود به خوبی نگرش انکاری قرآن به مساله ترور را بیان می کنند. قرآن در مساله ترور فیزیکی به ترور برخی از پیامبران از سوی برخی از مخالفان اشاره می کند و در تحلیل نهایی، آن را شیوه ناجوانمردانه ای بر می شمارد که مخالفان پیامبران و کافران برای از میان بردن پیامبران اصلاح گر به کار گرفته اند.
ترور پیامبران
خداوند در سوره نمل آیات 45 تا 49 به مساله ترور صالح اشاره می کند که چگونه قوم نابکار ثمود می خواستند با به کار گیری ترور، از وجود صالح، خود را برهانند. قرآن می فرماید: ما صالح را به سوی قوم ثمود فرستادیم، صالحی که از ایشان و هم نژادشان بود. قوم ثمود در شهری می زیستند که در آن شهر نه گروه قومی و اجتماعی زندگی می کردند و همه ایشان در زمین و امر آن فساد کرده و راه اصلاح را در پیش نمی گرفتند. پس از ارسال صالح، ایشان که از پند و اندرزهای صالح خشمگین و عصبانی بودند و نمی خواستند راه صالح و اصلاح را در پیش گیرند، به خود اجازه دادند تا گرد هم آیند و برای رهایی از صالح و دین و اندرزهایش کاری انجام دهند. در گردهمآیی به این نتیجه رسیدند که او را نابود کرده و از سر راه بردارند و از آن جایی که این مساله موجب درگیری های قومی و قبیله ای و نژادی نشود، تصمیم گرفتند تا همگی بر او یورش برده و کارش را تمام کنند؛ پس با هم پیمان بستند که شبانه به خانه او یورش برده او را بکشند و ترور نمایند و در صورت اعتراض اقوام و ولی خون او، بگویند که ما شبانه ندیدیم چه کسی او را کشته، تا بدین وسیله از پیامدهای ترور و کشتن در امان قرار گیرند.
هر چند قرآن در آیات 49 تا 51 سوره نمل توضیح می دهد که آنان در اجرا نقشه ترور خود ناکام شدند و نتوانستند آن حضرت را ترور نمایند، ولی این آیات بیان گر روشی است که در ترورهای امروزین نیز به کار می رود و گروهی از جامعه و یا فرد و افرادی برای رسیدن به مقاصد خاص سیاسی و اجتماعی، دست به ترور اشخاص با نفوذ و شخصیت های اجتماعی می زنند. چنان که ترور صالح به عنوان یک شخصیت اجتماعی دارای نفوذ، در این آیه مورد تاکید قرار گرفته است و از زبان دشمنان و تروریست ها بیان شده است که او دارای اهل و قبیله ای است که پس از ترور به سراغ عاملان آن خواهند آمد تا آنان را مجازات کنند. از این رو و نیز برای رهایی از پیامدهای ترور، تصمیم گرفتند که آن را شبانه و در تاریکی و نیز گروهی انجام دهند تا شخص و یا اشخاص و یا قبیله ای خاص متهم و مجازات نشود.
دومین نمونه قرآنی که خداوند به مساله ترور اشاره و آن را گزارش می کند، داستان ترور پیامبر اکرم(ص) از سوی برخی از کافران و منافقان است. در آیه 30 سوره انفال به داستان ترور آن حضرت از سوی کافران و مشرکان مکه اشاره می کند و می فرماید: آنان چاره جویی و مکر ورزیدند تا تو را از شهر بیرون کنند و یا به قتل برسانند و آنان مکر ورزیدند و خدا نیز مکر ورزید و خداوند بهترین مکر ورزان است.
در آیات 48 و نیز 64 و 74 سوره توبه به مساله ترور آن حضرت که از سوی منافقان برنامه ریزی شده بود، اشاره شده است. گویا گروهی از منافقان در نشستی نهانی برای کشتن پیامبر(ص) توطئه کردند که در هنگام برگشت از جنگ تبوک در یکی از گردنه های سر راه، به صورت ناشناس کمین کرده، شتر پیامبر(ص) را رم داده و حضرت را به قتل برسانند.(مجمع البیان ؛ ج 5 و 6 ص 70 تا 79) در این آیات سخن از فتنه و همی به میان می آید که در معنا و مفهوم ترور است. این ترور نیز به اعلام خداوند نافرجام می ماند و آن حضرت از ترور رهایی می یابند.( همان)
در تمام این موارد پیش گفته، سخن از ترور است و این که برخی می کوشند تا به شیوه ناجوانمردانه با ایجاد رعب و ترس و کشتار به اهداف و مقاصد سیاسی و اجتماعی خود دست یابند. در مورد اشاره شده در قرآن، هدف هر دو ترور شخصیت های بارز و مهم اجتماعی و سیاسی است. موردی در قرآن نیست که به مساله کشتن عموم مردم برای رسیدن به مقاصد اجتماعی و سیاسی باشد. البته در داستان منافقان مدینه، سخنی است که بیان گر نوعی توطئه گروهی و کشتار جمعی برای رسیدن به مقاصد اجتماعی و سیاسی است. در آیاتی که در این باره وارد شده است، منافقان در نشستی به این نکته اشاره می کنند که برای اهل یثرب دیگر مقامی در شهر نیست و آنان نمی توانند به شهر باز گردند و توطئه می کنند تا با بر هم زدن جنگ به نفع دشمن و کشتن برخی از سران مومن، شهر را اشغال کرده و پیامبر(ص) و یارانش را به شهر راه ندهند و خود زمام امور جامعه یثرب را در اختیار گیرند. البته این حرکت دشمنان که همراه با نوعی ترور جمعی بود، با هوشیاری پیامبر(ص) و آگاه سازی خداوند نافرجام ماند.
ترور شخصیت
از گزارش ها ی قرآنی چنین بر می آید که بیشترین نوع حرکات مخالفان و دشمنان در قالب و اشکال ترور شخصیت سامان دهی می شده است. در آیه 52 سوره ذاریات سخن از ترور شخصیت پیامبران و اتهام های ناروا به ایشان برای رسیدن به مقاصد خاص اجتماعی و سیاسی می شود. اتهام پیامبران به جادو و سحر و یا دیوانگی به این معناست که چنین افراد و اشخاصی شأنیت و قابلیت رهبری جامعه را نداشته و راه خیر و صلاح جامعه را نمی دانند.
در آیات 176 و 185 سوره شعراء، سخن از ترور شخصیت شعیب پیامبر است. چنان که در آیات 23 و 25 سوره قمر و نیز 142 و 153 سوره شعراء، صالح را به هوسرانی و نیز افسون شدن از سوی جنیان متهم می سازند تا از چشم جامعه بیافتد.
یهودیان همین شیوه را نسبت به حضرت عیسی(ع) در پیش گرفته بودند. قرآن گزارش می کند که آنان آن حضرت را به سحر و جادو متهم می ساختند تا وجاهت پیامبری را از ایشان بزدایند.(مائده آیه 110 و نیز صف آیه 6)
این گونه شیوه های سیاست های راهبردی و همیشگی سیاست مداران و دولتمردان است. حضرت موسی در هنگام مبارزه با فرعون همواره از سوی دستگاه دولت و نهاد سیاست متهم به نسبت های ناروا می شد. از آن جمله وی را به دروغگویی(قصص آیه 38)، جادوگری(اعراف آیه 103 و 109)، دیوانگی(ذاریات آیه 39) برده کشی(احزاب آیه 69)، افسون شدن(اسراء آیه 101) و اخراج مردم از شهرها و سرزمین هایشان و یا ایجاد بحران غذایی و بیماری و...(اعراف آیات 130 و 131 طه آْیه 57) اشاره کرد.
نوح پیامبر(مومنون آیه 23 و 24)، هارون(یونس آیات 75 و 76 و نیز طه آیه 63)، هود پیامبر(اعراف ایه 65 و 66) و حضرت یوسف(یوسف آیات 50 و 51 و 25) بارها و بارها متهم به اموری می شوند که از آن بری و پاک بوده اند. این همه تنها برای این انجام می شود تا از نظر اجتماعی آنان در وضعیتی قرار گیرند که امکان رسیدن به اهداف و مقاصد والای ایشان فراهم نشود.
در روایت است که وقتی پیامبر(ص) حکم کرد که هر کس حکم بن عاص را هر جا یافت بکشد و خونش هدر است، پیامبر(ص) درباره او فرمود: لعنک الله و لعن ما فی صلبک؛ لعنت خدا بر تو و آن که در صلب توست.(متقى هندى در کنز العمال گوید: حکم بن عاص بن امیه عموى عثمان بن عفان و پدر مروان بن الحکم کسى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله او را و آن که در صلب او بود لعن کرد و فرمود: واى بر امت من از کسانى که در صلب حکم بن عاص مى باشند).
عثمان بن عفان بعد از رحلت رسول خدا(ص) نزد ابوبکر براى عمویش حکم بن عاص شفاعت کرد تا اجازه دهد به مدینه برگردد؛ لکن او نپذیرفت، پس از او نزد عمر شفاعت کرد، او نیز نپذیرفت؛ ولى چون عثمان خودش بر اریکه قدرت نشست و به خلافت رسید، عمویش حکم بن عاص را با عزت و احترام - بر خلاف فرمان پیامبر و سیره شیخین - به مدینه آورد، یکصد هزار درهم نیز به او بخشید و فرزندش مروان را مشاور خود قرار داد! سر انجام همین مروان با عملکرد خود اسباب کشته شدن خلیفه را فراهم ساخت. مردم به مروان لقب خیط باطل یعنى نخ باطل داده بودند و همین مروان بعدها به عنوان خلیفه مسلمین در شام قدرت را در دست گرفت.
مردود بودن ترور از نظر اسلام و پیامبر(ص)
مروان بن حکم به «وزغ بن وزغ» مشهور است و این شهرت به حدیثی بازمی گردد که در جلد چهارم «مستدرک» از رسول خدا(ص) نقل شده است. چشم باطن نگرِ رسول خدا(ص) در همان دوران کودکی مروان، صورت حَشریه او را دیده بود که فرمود: «او قورباغه فرزند قورباغه است و ملعون پسر ملعون»! روزی این تبعیدی و فراری تحت حمایت عثمان وارد مسجد پیامبر(ص) می شود تا امان یابد و به شفاعت عثمان، پیامبر()ص از خونش بگذرد. با این همه پس از اعلام رضایت و امان دادن به برخی از یاران، می فرماید که چرا او را نکشتید؟ هنگامی که وارد مسجد می شد، یکی از یاران گفت: شما به چشم اشاره می کردید تا ما با شمشیر سرش را از تن جدا می کردیم. آن حضرت در پاسخ این فرد فرمود: پیامبران با اشاره حکم نمی کنند. این نشان گر آن است که ترور از نظر اسلام و پیامبر آن، امری مردود است؛ حتی در حق کسی که خون او به حکم اسلام و در دادگاه صالح و به داوری پیامبری معصوم، داده شده باشد.
در فرهنگ اسلامی، قرآنی هر گونه قتل و کشتن افراد حتی گناهکار، به صورت ترور و اغتیال محکوم شده و این رفتار و شیوه عمل دور از هنجارهای پسندیده دانسته شده است. نگرش انکاری جامعه انسانی به مساله ترور و اغتیال و یا شبیخون، می نمایاند که از نظر عقلا و عرف عقلایی، شیوه ترور امری ناپسند و منکری زشت و ناهنجار است. اسلام نیز این داوری و رای عقلایی را مورد تایید قرار داده و به شدت با مظاهر این گونه اعمال برخورد کرده است.
در داستان مسلم بن عقیل فرستاده حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به کوفه، آمده است که روزی عبیدالله بن زیاد برای بررسی وضعیت کوفه به خانه و سرای بزرگان آن جا می رود. در دیداری که از سرای هانی بن عروه داشته، در می یابد که وضعیت نسبت به خاندان اموی به ویژه یزید بسیار سخت و دشوار است و کوفه در شرایط بحران و شکننده ای قرار دارد. به نظر می رسد دیدار ابن زیاد از خانه هانی، به منظور کسب اطلاع از حضور مسلم بن عقیل در آن خانه بوده است. مسلم در آن زمان از دست جاسوسان و ماموران ابن زیاد در نهان می زیست و هر دم جا و مکانش را تغییر می داد. آن روز که ابن زیاد به سرای هانی آمده بود، مسلم در اتاق هم جوار پنهان شده بود. در آن زمان اتاق ها را پرده های زمخت یا حصیری از هم جدا می کرد و دری چوبی و یا مانند آن در میان آن ها نبود. در این هنگام ابن زیاد به تنهایی یا همراهی یکی از کارگزاران خود بر هانی که در بستر بیماری بود، وارد می شود. پس از رفتن ابن زیاد از خانه هانی، وی از مسلم بن عقیل می پرسد: چرا از پس پرده بیرون نیامدی تا کارش را یک سره کنی؟ مسلم می فرماید: در فرهنگ ما اغتیال و ترور نیست؛ زیرا از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: ان الایمان قید الفتک فلایفتک مومن؛ ایمان و اسلام فتک و ترور را در بند کشیده است و اجازه نمی دهد مومنی اقدام به ترور و فتک کند.(بحارالانوار، ج 44 ص 343) و در نقلی دیگر آمده است که هانی به مسلم می گوید: فاخرج الیه بسیفک و علامتک ان اقول: اسقونی ماء... و قال: من قتل غدرا فهو شهید؛ پس با شمشیر آخته بر ابن زیاد درآی(و او را بکش) و نشانه میان من و تو این باشد که بگویم: آبم دهید... وقتی مسلم ابن زیاد را به این گونه ترور نکرد و شرش را از جامعه بر نکند، به وی اعتراض شد و پرسیدند که چرا کارش را نساختی؟ و آن بزرگوار گفت: از پیامبر(ص) شنیده ایم که هر کس به غدر و فریب کشته شود، در حکم شهید است.(همان)
این عبارت ها می نمایاند که ترور در فرهنگ اسلامی جایی ندارد؛ حتی اگر برای رسیدن به مقاصد مشروعی باشد و به آن شر ستمگری از سر جامعه بر داشته شود. از سویی برای جلوگیری از ارتکاب مومنان از آن، مقتول را در حکم شهید دانسته است؛ بدون آن که به دین و مذهب و اعتقاد او توجه شود؛ زیرا می کوشد تا بدین وسیله ارزش کار ترور دشمن را پایین آورده و مقام ترور شده را بالا برد. از این روست که ریشه هر گونه تفکر و اندیشه انحرافی را بدین وسیله می خشکاند و راه توجیه را بر تروریست های می بندد.
گزیده سخنان رهبر انقلاب پیرامون ترور دانشمندان ایرانی
دست جنایتکاری که این ضایعه را آفرید، انگیزه دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشا و برملا کرد. بی گمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن، این انگیزه خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت.
شهادت این دانشمندان برجسته در راه آرمان های بلند و الهی، به کشور، انقلاب اسلامی، ملت ایران و محیط علمی، آبرو بخشید و آنان با این شهادت، به بالاترین رتبه از ارزش های معنوی دست یافتند.
اجر و پاداش الهی برای این جانفشانی ها و خون های به ناحق ریخته، بزرگ ترین تسلی است؛ ضمن آن که قدردانی و ارزش گذاری مردم و رسانه ها، تسلای دیگری برای تحمل این حادثه سخت و سنگین است و این صبر و تحمل شما، موجب جلبِ رحمت الهی می شود. راه معنوی و علمی آنان را ادامه دهید و چراغ پرفروغی برای ارشاد و راهنمایی جوانان این سرزمین باشید.
عزیزان من! فشارهایی که در طول این سی و سه سال بر ایران اسلامی، بر جمهوری اسلامی وارد شد، شاید بشود گفت علت اصلی همین بود که نگذارند یک الگو در مقابل چشم مردم مسلمان منطقه به وجود بیاید؛ چون بدون الگو، حرکت ها دشوار است؛ با وجود الگو، حرکت ها آسان است. وقتی یک ملتی الگو شد، یک حرکتی الگو شد، تشویق می کند؛ استعدادها را به حرکت درمی آورد. می خواستند این نشود.
تحریم می کنند، برای این که به خیال خودشان کشور را از لحاظ اقتصادی، ضعیف کنند؛ تا دیگران نگاه کنند؛ بگویند اسلام ملت را از لحاظ اقتصادی به عقب می راند. دانشمند را ترور می کنند؛ تا حرکت علمی را متوقف کنند؛ تا ملت ایران نتواند حرکت عظیم و پیشرفته علمی خودش را که به برکت اسلام و انقلاب است، روی دست بگیرد و به دنیا نشان بدهد؛ به امت اسلامی نشان بدهد. تهمت می زنند به اختناق، به ضدیت با حقوق بشر و از این قبیل چیزها متهم می کنند؛ برای این که افکار عمومی دنیا را برگردانند! لیکن با وجود همه این تلاش ها، این تبلیغات، این خباثت ها، انقلاب درخشید و دارد می درخشد.
نکته مهم و تکان دهنده دیگر، محاسبات شیطانی قدرت های مسلّطی است که بهره برداری از تروریسم، آن را به مثابه ابزاری برای رسیدن به هدف های نامشروع، وارد چرخه سیاست ها و برنامه ریزی های خود کرده اند... . نمونه دیگر، رژیم ایالات متحده آمریکا است که در چند دهه اخیر، سیاهه بالابلندی از رفتارهای تروریستی و نیز پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از تروریست های سازمان یافته در کشورهای این منطقه، پدید آورده است. حملات مرگ بار هواپیماهای بدون سرنشین به خانوارهای بی دفاع در روستاها و مناطق محروم در افغانستان و پاکستان که بارها جشن عروسی آنها را به عزا مبدّل کرده است، جنایات بلک واتر در عراق و کشتار شهروندان و نخبگان عراقی، کمک به گروه های بمب گذار در ایران و عراق و پاکستان، ترور دانشمندان هسته ای در ایران با همکاری موساد، سرنگون کردن هواپیمای مسافری ایران در خلیج فارس و کشتن حدود سی صد کودک و مرد و زن مسافر و... گوشه هایی از این سیاهه ننگین و فراموش نشدنی است.
مرور 10 ترور نافرجام شخصیت های معروف در تاریخ
محمد رضا شاه پهلوی: محمد رضا پهلوی بین سال های 1941 تا 1979 شاه ایران بود و خوب می دانیم که وی آخرین شاه کاخ پهلوی بود. محمدرضا در طول زندگی خود حداقل از دو سوء قصد جان سالم به در برد. در 4 فوریه 1949(15 بهمن 1327)، در حالی که در مراسمی به مناسبت تاسیس دانشگاه تهران حضور داشت، فخر آرای 5 گلوله به سمت وی شلیک کرد که تنها یک گلوله خراشی بر روی صورت او ایجاد کرد. فخر آرا عضو حزب توده بود که با ضرب گلوله کشته شد.
آدولف هیتلر Adolf Hitler: آدولف یکی معروف ترین چهره های تاریخ و دیکتاتور آلمان از 1933 تا 1945 بود. تاریخ وی را بی رحم ترین دیکتاتور تاریخ می شناسد(که البته نظر همگان بر این رای نیست از جمله نویسنده مطلب). او از سوء قصدهای بسیاری در زندگی اش جان سالم به در برد. قابل توجه ترین و معروف ترین اقدام علیه او که به عنوان بخشی از عملیات Valkyrie شناخته می شود، در 20 ژوئیه 1944 روی داد. زمانی که سرهنگ "کلاوس فون” یک بمب را در دفتر کار او گذاشت. هیتلر از این سوء قصد جان سالم به در برد؛ چرا که شخصی بدون اطلاع کیف حاوی بمب را جابجا کرده بود و ناخواسته جان وی را نجات داده بود.
بی نظیر بوتو Benazir Bhutto: بی نظیر بوتو یک سیاستمدار پاکستانی و یگانه نخست وزیر زن پاکستان تا به امروز بود. وی در سال 1998 به تبعید خود خواسته در دبی رفت و پس از هشت سال، در سال 2007 دوباره به کراچی بازگشت. لحظاتی پس از ورود وی به فرودگاه، با حمله یک بمب گذار اولین سوء قصد به جان وی انجام شد که با توجه به خودرو ضد گلوله، آسیب چندانی به وی نرسید. با این حال این حمله باعث کشته شدن 136 نفر از جمله 50 نفر از نیروهای امنیتی حزب وی که یک زنجیره انسانی دور ماشین او تشکیل داده بودند شد. هر چند که شانس بی نظیر در فرار از سوء قصدهای بعدی به خوبی گذشته نبود و بعدها وی ترور شد.
پاپ ژان پل دوم Pope John Paul II: ژان پل دوم یکی از بانفوذترین رهبران مذهبی قرن 20 ام جهان بود. در 13 مه 1981 زمانی که وی برای رسیدگی به شخصی وارد خیابان شد، توسط "محمت علی" ترک مورد اصابت گلوله قرار گرفت. با وجود اینکه روده کوچک و بزرگ او از 5 ناحیه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، اما پزشکان توانستند جان وی را نجات دهند. دو سال بعد زمانی که پاپ به ملاقات محمت علی در زندان رفت، پس از صحبت های محرمانه ای بین آنها، محمت، عفو شد.
تئودور روزولت Theodore Roosevelt: او 26 امین رئیس جمهور آمریکا بود. به خاطر دست آوردهایش همواره مورد احترام مردم آمریکا بود. در 13 اکتبر 1912 زمانی که در حال سخنرانی بود، مورد اصابت گلوله هفت تیر 0٫38 میلیمتری قرار گرفت. از شانس خوبش گلوله ابتدا به لیوان فلزی که روبرویش بود اصابت کرد و سپس به وی و نهایتا در بیمارستان بهبودی کامل یافت.
ولادیمیر لنین Vladimir Lenin: ولادیمیر ایلیچ لنین یک انقلابی روسی و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سابق بود. از او به عنوان بزرگترین رهبر انقلابی و مهم ترین رهبر سیاسی قرن 20ام یاد می شود. در تاریخ 30 اوت 1918، هنگامی که لنین از یک سخنرانی بر می گشت، فانیا کاپلن به او نزدیک شد. لنین در حال صحبت با یک خانم بود. کاپلن لانین را صدا کرد. زمانی که لانین صورتش را به سمت وی بر گرداند، کاپلن سه بار به وی شلیک کرد. تیر اول به بازو، دوم به فک و تیر سوم به خانمی که کنار لنین بود برخورد کرد و وی را مجروح کرد. لنین بر اثر جراحت بیهوش شد. به بیمارستان منتقل شد و نهایتا با تلاش پزشکان از مرگ حتمی نجات یافت.
هری ترومن Harry S. Truman: هری ترومن سی و سومین رئیس جمهور ایالات متحده بود. در سال 1950 زمانی که کاخ سفید تحت تعمیرات اساسی بود، ترومن در بلر هاوس(Blair House) زندگی می کرد. در اویل نوامبر 1950 زمانی که او در طبقه دوم در حال چرت زدن بود، دو پورتوریکوی ملی گرا سعی کردند او را با کشتن نگهبان و محافظ ها، ترور کنند. زنده ماندن ترومن در این حمله تنها به سبب دلاوری یکی از مامورهای محافظش بود که باوجود جراحات زیاد، شجاعانه ایستادگی کرده بود.
پرویز مشرف Pervez Musharraf: پرویز مشرف یک دیکتاتور بود که به مدت 10 سال از 1999-2008 بر پاکستان حکومت می کرد. مشرف ژنرال ارتش بود و از طریق یک کودتای نظامی به قدرت آمد. در زمان او، پاکستان یکی از متحدان خط مقدم ایالات متحده در جنگ علیه تروریسم تبدیل شد و در جنگ افغانستان نیز جنگیده بود. محبوبیت های او به واسطه سیاست های نادرستش به شدت کاهش یافت. مشرف بسیاری از سوء قصد جان سالم به در برد. در 25 دسامبر سال 2003، دو بمب گذار انتحاری با اتومبیل های پر از مواد منفجره قصد جان او را داشتند، اما مشرف با خودرویی که فقط شیشه جلو اش شکسته شد، فرار کرد و به جای او 16 نفر دیگر جان باختند.
خالد مشعل Khalid Mashal: خالد مشعل رهبر گروه حماس در فلسطین از سال 2004 بود. مشعل در دانشگاه کویت فعالیت های سیاسی خود را به عنوان رهبر جنبش دانشجویی آغاز کرد. در تاریخ 25 سپتامبر سال 1997، در حالی که مشعل رئیس شعبه حماس در اردن بود، مورد هدف سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد) قرار گرفت. دو عوامل موساد در انتظار خروج وی از دفترش در شهر امان(پایتخت اردن) بودند. زمانی که مشعل در حال قدم زدن به سمت دفترش بود، یکی از عوامل، از پشت، دستگاهی را سمت گوش چپ مشعل گذاشت. دستگاه انتقال دهنده سم عصبی کشنده "levofentanyl" بود. اما به واسطه تلاش گارد محافظتی و راننده اش، او جان سالم به در برد.
آلفا کوندی Alpha Condé: آلفا کوندی، رئیس جمهور گینه از دسامبر 2010 و استاد سابق علوم سیاسی در دانشگاه پاریس است. علارغم شکست در دو انتخابات قبلی، او توانست در انتخابات ریاست جمهوری سال 2010 پیروز شود. در 19 جولای 2010 به محل اقامت ریاست جمهوری در 03:10 صبح حمله شد. تا رسیدن نیروهای کمکی، گارد ریاست جمهوری به مدت 2 ساعت از جان او دفاع کرد که نهایتا یک گارد ریاست جمهوری کشته و دو نفر دیگر مجروح شدند. رئیس جمهور در این حمله آسیبی ندید.
/934/701/ر
منابع: بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی