۰۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۴
کد خبر: ۱۹۳۰۸۱
به مناسبت سالروز شهادت

حاج آقا نورالله اصفهانی، مرد جهاد فرهنگی و اقتصادی

خبرگزاری رسا ـ حاج آقا نورالله اصفهانی، از علمای با نفوذ و سیاستمدار بزرگ اصفهان بود که نقش بسیار مهم و مؤثّری در وقایع اصفهان و مشروطیت داشت. مبارزه با نفوذ استعمار و حکام مستبد، همواره قرین نام آن بزرگوار بوده و سرانجام هم در این راه شهد شهادت نوشید.
حاج آقا نورالله اصفهانی، مرد جهاد فرهنگی و اقتصادی
حاج آقا نورالله اصفهانی، از علمای با نفوذ و سیاستمدار بزرگ اصفهان بود که نقش بسیار مهم و مؤثّری در وقایع اصفهان و مشروطیت داشت. مبارزه با نفوذ استعمار و حکام مستبد، همواره قرین نام آن بزرگوار بوده و سرانجام هم در این راه شهد شهادت نوشید. مقام معظم رهبری درباه ایشان فرمودند:
« مرحوم حاج آقا نورالله، انصافاً از یک نظر قله امین خاندان نجفی است... از لحاظ فهم سیاسی هم بسیار مرد فهیم و جلوتر از زمان خودش بود؛ هم در قضیه مشروطه، انسان این مسئله را مشاهده می‌کند، هم در قضیه رضاشاه... نکته دیگری که در مورد ایشان هست، روشن بینی و روشنفکری است. آن دوره، دوره‌ای بود که غرب با نشاط و سرزندگی داشت می‌آمد و حالت تهاجمی داشت. این‌ها این را می‌دیدند، این را می‌فهمیدند... مرحوم حاج آقا نورالله، از آن شرکتی که احداث می‌کند، از آن حرف‌هایی که می‌زند، از همان گفت‌وگوهایی که در کتاب «مقیم و مسافر» مطرح می‌کند، نشان می‌دهد که مرد بسیار روشن بین، بسیار آگاه و متوجه به ابعاد سلطه بیگانه است».[1]
 
آقا نور الله اصفهانی علاوه بر فعالیت های سیاسی و مبارزات علیه استعمار، اقدامات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هم انجام دادند که همگی در راستای بر افراشته شدن بیرق اسلام عزیز و مخالفت با استعمار بوده است. ما در این نوشتار به مناسبت شهادت ایشان تحقیقی درباره این بعد از زندگانی ایشان به محضر خوانندگان ارائه می نماییم.
 
اقدامات فرهنگی
 
ایشان در بحث فرهنگی بعد از اینکه متوجه شدند ارامنه، علیه اسلام فعالیت می کنند و حتی کتاب هم علیه اسلام چاپ کرده اند، با زبان فرهنگ به مبارزه با آنها رفت و در سال 1320 ه.ق به منظور خنثی کردن تبلیغات ضد اسلامی یکی از کشیش های اروپایی، جلسات بحث آزادی را در اصفهان دایر کرد که این جلسات بعدها به «انجمن صفاخانه» معروف شد.[2] این انجمن در محله جلفای اصفهان  قرار داشت. [3] یکی از مطلعین و آشنایان به آیین مسیحیت، به نام محمدعلی، ملقب به داعی الاسلام که در مورد مذهب مسیحیت و مسیحیان اطلاعات و مطالعات ذی قیمتی داشت، از طرف جامعه روحانیت اصفهان مامور مباحثه و مناظره با علما و مبلغین مسیحی - که در دوره مورد بحث، در سطح وسیعی در ایران علی الاخصوص اصفهان فعالیت می کردند – گردید.[4] یکی از طلاب، ‌این مناظرات را یادداشت و در مجله ای به نام "الاسلام" چاپ و منتشر کرد که به دنبال آن، خوانندگان فراوانی در ایران، عراق، عثمانی و هند پیدا نمود. همچنین با تشویق و حمایت های معنوی و مادی او، روزنامه هایی چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان، به منظور رشد آگاهی های سیاسی مردم انتشار یافت.[5]
 
اقدامات اقتصادی
 
اما ایشان با فعالیت در بحث اقتصاد ملی، عَلم جهاد اقتصادی علیه استعمار را برداشت. از مهم ترین اقدامات اقتصادی وی که واقعاً می تواند مصداق جهاد اقتصادی باشد، تأسیس شرکت اسلامیه در اصفهان، با همکاری تاجران اصفهان است. بعد از پیروزی نهضت تنباکو و پیامدهای مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن، حاج آقا نورالله اصفهانی با حمایت و همکاری برادر بزرگوارش آیت الله آقانجفی اصفهانی و با تشویق بازاریان اصفهان، در سال 1317ق. اقدام به تأسیس شرکت اقتصادی اسلامیه کرد. این شرکت که دارای یک اساس نامه قوی با 43 فصل و یک خاتمه است، با اهداف مهمی در عرصه حفظ و تقویت اقتصاد ملی در مقابل نفوذ اقتصادی بیگانه تأسیس شد. فصول مختلف اساس نامه این شرکت و اهداف تعیین شده، حاکی از دید وسیع و متفکرانه این عالم دینی و توجه دقیق وی به معضلات و مشکلات اقتصادی جامعه زمان خود است که وی برای حل این مشکلات، اقدام به تأسیس این شرکت کرد. در اساس نامه این شرکت، اهداف کلی تأسیس شرکت این گونه بیان شده است:
1. دسترسی به سود بیشتر اقتصادی از طریق راه اندازی کمپانی و شرکت در نسبت با کار تجارت فردی.
2. خروج از ذلت احتیاج به امتعه خارجی.
3. تثبیت و تقویت هر چه بیشتر تجارت داخله در برابر تجارت خارجه.
4. جلوگیری از خروج ثروت داخلی به خارج از کشور.
5. جلوگیری از مهاجرت نسل های آینده به خارج از کشور برای مزدوری و کارگری نزد بیگانگان.
6. تسهیل در امر معیشت مردم به علت ارزان تر بودن منسوجات و مأکولات داخلی نسبت نوع خارجی آنها.
7. ارائه الگویی تجاری برای آینده ملت و دولت.
8. جلوگیری از رواج معاملات ربوی بیگانگان.
 
چنان که می بینیم، تأکید بر کار جمعی به جای فردی، رفع احتیاج از بیگانگان، جلوگیری از خروج ثروت ملی و نیروی کار و تقویت اقتصاد ملی، حل مشکلات اقتصادی مردم، از اهداف اصلی شرکت بوده اند. مشکلاتی که تقریبا همگی امروز از مشکلات اقتصادی جامعه ما می باشند.[6]
 
به عنوان نمونه، ایشان در اواسط جمادی الاول 1324در آستانه مهاجرت علمای تهران به قم، به همراه 12 نفر از علما، مواردی را متعهد می شوند که نکات قابل تأملی در آن وجود دارد: «این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن الملک(نایب الحکومة اصفهان) متعهد و ملتزم شرعی شده ایم که مهما امکن، بعد ذلک تخلف ننماییم فعلا پنج فقره است:
اولا: قبالجات و احکام شرعی، از شنبه به بعد، روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود...
ثانیا: کفن اموات اگر غیر از کرباس اردستانی یا پارچه دیگر غیر ایرانی باشد، متعهد می شویم بر آن میت نماز نخوانیم...
ثالثا: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می شود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت می شود، لباس خودمان را از آن منسوج ننماییم و منسوج غیر ایرانی را نپوشیم و احتیاط نمی کنیم…
رابعا: مهمانی ها بعد ذلک و لو اعیانی باشد، چه عامه و چه خاصه، باید مختصر باشد: یک پلو، یک چلو و خورش و یک افشره. اگر زاید بر این تکلف، احدی ما را به محضر خود وعده نگیرد و خودمان نیز بر همین روش مهمانی می نماییم…
خامسا: وافوری و اهل وافور را احترام نمی کنیم و به منزل او نمی رویم![7]
 
این اقدامات و تأسیس این شرکت مورد استقبال مردم و علما قرار گرفت و  عالمان بزرگی چون: ملا محمدکاظم خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، میرزا حسین نجل میرزا خلیل، محمد الغروی الشربیانی، ملا محمدحسن مامقانی، میرزا فتح الله شیرازی اصفهانی معروف به شریعتمدار، میرزا محمدحسین نوری معروف به محدث نوری، صدر اصفهانی و... به طرق مختلف، مثل فتوا، اعلامیه، سخنرانی و تألیف کتاب به حمایت از آن بر خواستند.
 
آیت الله آخوند خراسانی در نامه ای از شاه می خواهد که با «خلع لباس ذلّت» و «لبس لباس عزّت» و استفاده از «البسه مصنوعه اسلامیه»، هم به «ترویج ملت بیضاء و تقویت دولت عظمی و اسباب آسایش عموم عباد و ترقیات عامه و قاطبین بلاد محروسه ایران» بپردازد و هم باعث شود تا ملت به مقتضای «الناس علی دین ملوکهم» رویه وی را ادامه دهند که «کهن جامه خویش پیراستن، به از جامه عاریت خواستن» است. حتی در برخی شهرها مانند شیراز، عالمان برخی از وعاظ را روانه نقاط مختلف شهر و روستا کردند، تا به مردم اطلاع دهند و از مردم بخواهند که از این به بعد، تنها از منسوجات شرکت اسلامیه اصفهان استفاده کنند. [8]
البته شرکت های نساجی هم از این اقدام استقبال کرده و این اقدام تا افتتاح شعبه در سایر نقاط جهان هم ادامه پیدا کرد و شعبه هایی از این شرکت در شهرهای پاریس، لندن(با وکالت حاجی میرزا اسدالله کاشانی و حاجی علی اکبر صاحب شیرازی)، مسکو(با وکالت میرزا محمد جواد مشکی اصفهانی و میرزا علی محمدخان کاشانی، مدیر روزنامه ثریا)، اسلامبول(با وکالت حاجی میرزا محمدشفیع آقا امین التجار اصفهانی)، بمبئی(با وکالت حاجی سلطان علی شوشتری و حاجی محمدجواد عرب کرمانی)، کلکته(با وکالت مؤیدالاسلام، مدیر روزنامه حبل المتین)، بغداد(با وکالت حاجی سید محمدکاظم اصفهانی و حاجی سید حسین افندی اصفهانی)، بادکوبه(با وکالت حاجی زین العابدین تقی اوف)، قاهره، و... نیز ایجاد  گردید.[9]
 
با شدت گرفتن این اقدامات، زنگ خطر استعمار به صدا در آمد و به تکاپو افتادند. یکی از روزنامه های انگلیسی در آن زمان چنین واکنش نشان داد:
«معلوم می شود ایرانیان اندک اندک از خواب غفلت بیدار شده و قدر و اهمّیت تجارت، خاصه تجارت شرکت را نیکو دانسته و چیزی که در این شرکت اهمیت دارد، این است که علمای این ملت نیز در آن شرکت دارند و مشوّقند و اگر این شرکت معتبر شود، سکته بزرگی به تجارت انگلیس در اصفهان، بلکه در خلیج فارس وارد آید و باید تجّار ما نوعی رفتار کنند که در آینده، بازار تجارتشان از رونق نیفتد و الاّ عن قریب باید منتظر خبر بود که بازار تجارت ما در اصفهان بسته شود».[10]
 
همچنین سفارت انگلیس یادداشتی با این مضمون به وزارت امور خارجه می نویسد:
«از قرار اطلاعاتی که از اصفهان می رسد، علمای آن جا بیشتر بر ضد تجارت خارجه می باشند. علمای مزبور نه به ملاحظه تعصب مذهبی، بلکه صرفه شخصی، به معیت بعضی رؤسای تجار که در شرکت اسلامیه شریک می باشند، سعی بلیغ در فروش امتعه خود و ردّ مال التجاره خارجه دارند؛ مخصوصاً می گویند که امتعه خارجه نجس است؛ بلکه در مساجد و سایر نقاط، علناً می گویند که مردم نباید امتعه خارجه را بخرند. علما از اشخاص معتبر که امتعه خارجه می خرند، بد می گویند. آنها هم از این جهت، جرأت خرید را ندارند. همین قدر هنوز رفع اتهامی از خود نکرده، اتهام دیگری به آنها زده می شود و طبعاً به نام نیک آنها صدمه وارد می آورد و نمی توانند مثل سابق نسیه بدهند؛ چرا که می ترسند ادعایی پیدا کنند و بدهکاران استنکاف در ادای دین خود بنمایند و از این می ترسند که مردمان دارا، بدهی خودشان را به آنها نپردازند و در این صورت آنها هم بدهی که به تجارت خارج دارند، نتوانند ادا کنند. این اشخاص به آقایان حالی کرده اند که ممکن نیست که فوراً قطع معامله با فرنگی ها بکنند. در جواب، آقایان چهار ماه به آنها مهلت داده اند که محاسبات خود را با تجار خارجه، تفریغ کنند. قنسول جنرال روس در این جا به شاهزاده حکمران، پروتست کرده و نیز به سفارت خود نوشته است. جناب آقا نورالله در مسجد چند روز قبل از این گفته بودند که این اقدام، اقدام وطن خواهی است که تجارت داخله را ترغیب و تجارت خارجه را خارج کنند. مشتریان ایرانی می گویند که اگر این طور باشد، بایستی قطع مراوده با خارجه بکنند؛ مگر این که آقایان را متقاعد کنند که ضدیت ننمایند. این مسئله، نهایت اهمیت را دارد. مشتریان داخله، ورشکست خواهند شد و تجار خارجه، خانه های خود را از اصفهان برخواهند داشت و در شهرهای دیگر ایران هم همین طور خواهد شد. این فقره، اسباب خرابی مملکت است».[11]
 
اما همه این اقدامات به نتیجه نرسید و در آن برهه از تاریخ علما و مردم و در رأس آنها آقا نورالله اصفهانی دست به کاری زدند که مدتی عمل به دستورات دینی به خوبی نمود پیدا کرد و این می تواند درسی به ما باشد تا پیام های مقام معظم رهبری که سال ها است بر جهاد اقتصادی و تولید ملی سفارش شدید دارند، توجه عملی بیشتر کنیم و بفهمیم که این اهرم، قویترین صلاح در برار تحریم های استکبار است. آقا نور الله در 4 دی ماه 1306 ش برابر با اول رجب 1346 ق در 66 سالگی به شهادت رسیدند. پیکر این عالم ربانی به نجف منتقل شد و در مقبره جد مادری خود، آیت‏اللَّه العظمی شیخ جعفر کاشف الغطاء دفن گردید.   
    
مرتضی احمر
975/703ب/ر


[1]پایگاه اطلاع رسانی حوزه / مجلات/ اجتماعی / حاج آقا نورالله اصفهانی و جهاد اقتصادی
[2] سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر/ مقاله طاهره شکوهی
[3] روزنامه رسالت، شماره 6790 به تاریخ 8/6/88، صفحه 17 (تاریخ)
[4] همان
[5] دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران/ فرهنگنامه علمای مجاهد/ اصفهانی، حاج آقا نورالله
[6] پایگاه اطلاع رسانی حوزه / مجلات/ اجتماعی / حاج آقا نورالله اصفهانی و جهاد اقتصادی
[7] پایگاه عبرت پژوهی و تاریخی / نگاه / جهاد اقتصادی در سیره آقا نجفی
[8] پایگاه اطلاع رسانی حوزه / مجلات/ اجتماعی / حاج آقا نورالله اصفهانی و جهاد اقتصادی
[9] همان
[10] همان
[11] همان
ارسال نظرات