داعش؛ بذر کینه، جهالت و خشونت در فقدان رسانه اصیل انقلاب اسلامی
بیش از دو سال است که از بروز و ظهور جریانهای تکفیری- تروریستی داعش، النصره و غیره میگذرد. کمتر روزیست که در رسانههای داخلی و خارجی خبر یا تحلیلی درباره این گروههای تکفیری بیان نشده باشد؛ به نحوی که داعش و جریانهای همفکر، همه روزه پای ثابت اخبار و تحلیلهای رسانهها بوده و هر یک به نحوی به این گروهها و عملکرد این گروهها پرداختهاند. ولی با دقت در تیتر و محتوای اخبار مرتبط با این حوزه، به صرافت میتوان به این نکته دست یافت که غالب اخبار به حوزه تخریبها، قتل و غارت، جنایت و خشونت محدود شده است و یا حداکثر به مبانی فکری و عقیدتی عاملان پشت پرده، حامیان آشکار و مخفی آنها اشاره میشود.
ولی نکته اساسی و کلیدی این است که به راستی و با نگاه واقع بینانه، چرا این گروه تکفیری برای برخی مسلمانان چنین جذابیتی دارد؟ قریب به دو سال است که این گروه در سوریه و عراق هر روزه دهها و گاهی صدها کشته داده است؛ ولی با این وصف، هر روزه به تعداد آنها افزوده میشود و یا حداقل از تعداد آنها کاسته نشده است! با یک نگاه کلی به عکسها و فیلمهای منتشر شده آنها، میتوان به وضوح یافت که در این گروه، از جوانان چشم رنگی اروپایی از تمامی کشورهای این حوزه، سیاهان آفریقایی، اعراب غرب آسیایی، حتی جوانانی از چین و آسیای شرقی و هند گرفته تا اندونزی، تا جوانانی از حوزه کارائیب و آمریکا، روسیه و آسیای میانه یافت میشود. به بیان بهتر میتوان گفت عضوگیری این گروه، فارغ از کم و کیف آن، گستره قابل توجهی را شامل میشود. تقریبا در هر جا مسلمانی یافت میشود، فردی از آن دیار در بین اعضای داعش وجود دارد!
عوامل مستتر در جذب نیرو توسط داعش چیست؟
به راستی چه عاملی باعث چنین موقعیتی شده است؟ در حالی که خشونت و قساوتی که این گروه در پیش گرفته، دل هر انسانی را ورای دین و اعتقاداتش به درد میآورد. این نوشتار در صدد بیان حامیان مالی و تسلیحاتی این گروه نبوده و سعی شده به علل و عوامل گرایش به داعش پرداخته شود.
چرا داعش پس از تولد حرکت بیداری اسلامی پدید آمد؟
نقطه قوت گیری و اوج شکوفایی این جریانها را میتوان بلافاصله پس از بروز بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی مشاهده کرد. تا قبل از حوادث بیداری اسلامی، گروههای تکفیری همچون القاعده و شاخههای تروریستیاش دقیقا همین مبانی فکری و همین رویکرد خشونت گرایانه را در پیش گرفته بودند؛ ولی هیچ گاه نتوانستند به چنین سازمان عریض و طویلی تبدیل شوند که بخشهایی از دو کشور اسلامی را تحت سیطره خود در آورند. به بیان واضحتر پس از بروز و ظهور بیداری اسلامی در منطقه، گفتمان قالب و الگویی کامل از یک دولت اسلامی که بتواند تشنگی جوانان را که از چنگال استبداد و ملوکیت عربی گریختهاند را سیراب کند، در دسترس آنها قرار نداشت.
به یقین اگر الگویی مناسب از دولت اسلامی با روحیه رأفت، رحمت و وحدت بر پایه خواست و اراده مردمی و با شاخصهایی همچون دشمنی با استکبار و استبداد وجود داشت، هیچ گاه خشونت خارج از تصور داعشی نمیتوانست برای جوانان مسلمان که در سرتاسر عالم تشنه اجرای یکایک احکام اسلام ناب بودند، فریبنده باشد. مگر نه این است که این گروه شعار برپایی دولت اسلامی و اجرای احکام اسلام را مدام سر میدهد. ولی توقعی از جوان تازه مسلمان اروپایی و آمریکایی یا آسیای شرقی و هندی نیست که اسلام ناب را با اسلام اموی اشتباه بگیرد؛ لذا در خلاء وجود چنین گفتمانی، فکر سلفی سوار بر موج اسلام خواهی شد و چنین موفقیتهایی را به دست آورد.
دلیل فقدان حضور پررنگتر انقلاب اسلامی در فضای منطقه و بین الملل اسلامی چیست؟
شاید برخی خرده بگیرند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری اسلامی، الگویی در چشم جهانیان بوده است، چگونه این الگو و نمونه عینی را نمیبینند؟ در پاسخ به چند نکته ذیل، اشاره مینماییم: جمهوری اسلامی ایران آن طور که باید نتوانست نمونه انقلاب خود را به صورت صد در صد به جهانیان معرفی نماید؛ چرا که از فردای شکل گیری انقلاب عزیز اسلامی، حوادثی را استکبار جهانی به وجود آورد تا به هر نحوی بتواند این شمع روشن شده در تاریکی را به نحوی کم فروغ کند.
پس از انقلاب اسلامی ایران دو نقطه عطف برای شعار صدور انقلاب اسلامی به وجود آمد که قدرت غالب در جهان سعی در انحراف آنها و بیراهه کشاندن آنها داشت و تا حدودی نیز موفقیت به دست آورد.
اول: هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی و شعار حمایت از مستضعفین و صدور انقلاب، جنبشهای آزادی خواه عربی از جمله اخوان المسلمین به ایران نزدیک شدند؛ اخوان المسلمین اولین گروهی بود که پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تبریک گفت و با انتشار اعلامیهای، انقلاب اسلامی ایران را الگویی برای مبارزات اسلامی خود علیه دولت وابسته مصر دانست و تمام مسلمانان را دعوت کرد که ایران اسلامی را الگویی برای مبارزات خود قرار دهند؛ حتی بلافاصله خدمت حضرت امام رسیده و عرض تبریک داشتند.(منوچهر محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ص 279)
در چنین موقعیتی که ایران الهام بخش جنبشهای ملت مظلوم میشد، غرب تدارک دهنده جنگی تمام عیار طی 8 سال، که نه تنها توان جمهوری اسلامی، بلکه ثروت مادی و معنوی جهان اسلام را درگیر این مسئله نمود و با شیپور رسانهای، جنگ ایران و بعث را یکبار جنگ اعراب با ایران و دیگرباره جنگ شیعه و سنی نمایش داد؛ طبیعی بود که در چنین فضایی، از انقلاب ایران در جامعه عربی نه چهرهای الگو، بلکه دشمنی بالقوه نمایش داد و ظرفیت عظیم به وجود آمده را از دست ایران خارج کرد.
دوم: پس از آغاز بیداری اسلامی که مقام معظم رهبری از آن به پیچ تاریخی حساس نام بردند و فرمودند که اگر این بیداری به شکل صحیح اتفاق بیفتد و از مسیر اصلیاش منحرف نشود تمدن آینده اسلامی را رقم خواهد زد، در این بهبوهه حساس نیز شاهد فشار بیامان جبهه مخالف به رهبری آمریکا هستیم. اعمال تحریمهای سخت که به اذعان عاملانش فلج کننده بود، به نحوی ایران اسلامی را به مشکلات عدیده اقتصادی دچار نموده و عملاَ بسط ید و آزادی عمل و مانور گسترده را از کشورمان سلب کرد.
پس از آغاز مذاکرات نیز القا کننده چنین تصوری بود که تحریم و فشار ایران را به مسیر مذاکره و بازگشت از مسیر از قبل رفته مجبور کرده است. درست در چنین شرایطی و در بهبوهه داغ بیداری اسلامی، رسانههای برون مرزی ایران بایکوت خبری کامل شد و بر خلاف قوانین مسلم بین المللی، چنین حقی از کشورمان سلب شد و در عوض تنها مرجع رسمی اخبار و حوادث جهان اسلام، بی بی سی، سی ان ان، الجزیره، العربیه و سایر رسانههای همسو گردید.
از الگوسازی مدل اسلامیت حکومت ترکیه تا امپراطوری رسانههای مزدور غرب
بی بی سی و رسانههای غربی، نمونه مطلوب حکومت برای جهان اسلام را حکومت سکولار و الگوی مناسب ترکیهای را تلقین میکرد و توسعههای ترکی و مناسبات سردمداران این کشور را پوشش کامل خبری میداد. الجزیره و العربیه و الهای دیگر، رسما از ملوکیت عربی دفاع میکرد.
در این اوضاع به یکباره حوادث سوریه تیتر رسانههای فوق الذکر گردید و جوان تشنه برپایی دولت اسلامی را متوجه سوریه کرد. با یک ملاحظه کلی از اخبار سه سال اخیر رسانههای فوق از سوریه، میتوان به روند شکل گیری و تقویت داعش که ابتدا با نام انقلاب سوریه، مخالفان دیکتاتوری اسد، اعتلاف مخالفان، معارضه سوریه، احرار شام، النصره و در نهایت داعش را مشاهده کرد. در نهایت جوان غربی و شرقی خسته از حکومت سکولار و جوان عرب خسته از ملوکیت شکم باره عربی را متوجه خلافت اسلامی! در سوریه و عراق کرد. جالب اینکه این رسانهها همواره داعش را نه تروریسم، بلکه اسلام گرایان تندرو مورد خطاب قرار میدهند؛ در این صورت تلقی اسلام خواهان در سایر کشورها پافشاری این گروه بر آموزههای اسلام را علت این نام گذاری محسوب میکند.
شبکه سازی سلفی؛ تحرکی شیطانی در جغرافیایی گسترده و خزنده
نکته دیگر در بررسی نحوه پرورش و گسترش فکر سلفی در جهان را باید در نوع شبکه سازی سلفی جستجو کرد. برای روشن شدن مسئله، به مقایسه چند نمونه عینی اشاره میشود.
الف: فکر سلفی- تکفیری با بهره گیری از حوزههای گسترده در بیشتر کشورهای اسلامی همچون پاکستان، افغانستان، مصر، لیبی، تونس، عربستان، لبنان و سایر کشورها طی دو دهه اخیر، جمعیتی عظیم از جوانان را به خود جذب کرده و در یک دوره آموزش کوتاه دو تا چهار ساله، شبکهای عظیم از جوانان که جویای عظمت و مجد اسلام بودند را به خود جلب کرده است که به لحاظ مالی به اذعان همه، وابسته به دلارهای نفتی عربی بودهاند.
در مقابل به ظرفیت کادر سازی محدودی از طلاب با آموزههای اسلام ناب که در جامعه المصطفی مشغول به تحصیل بودهاند اتفاق افتاده است. میزان فارغ التحصیلان این دو جبهه اصلا قابل مقایسه نیست؛ به علاوه اینکه تحصیل کردگان در قم، در کشورهای خود به خاطر حضور در ایران، همواره دارای محدودیتهای زیادی بودهاند. در حالی که فارغ التحصیلان مدارس سلفی، از جانب دولتهای خود و از جانب کشورهای صادر کننده تفکر سلفی، همواه مورد حمایت مالی، فکری و سیاسی قرار گرفتهاند.
فقدان حضور جوانان انقلابی در فضای رسانهای بین الملل
حضور جوانان انقلابی در فضای رسانهای و مجازی بین المللی، به لحاظ عدم آشنایی به زبان عربی و انگلیسی و سایر زبانها، ضعیف و حتی کمتر از ضعیف بوده است. در حالی که فارق التحصیلان مدارس سلفی، با چنین معضلی روبرو نبوده و حتی در شبکههای اجتماعی حضوری فعال دارند. شبکههای برون مرزی ایران همچون الکوثر، پرس تی وی، جام جم و غیره در معرفی و بیان گفتمان انقلاب اسلامی کاملا موفق نبودهاند. هر چند فعالیتهای آنها قالب تحسین است، ولی این شبکه در مقابل چند صد شبکه سلفی که به ارائه گفتمان سلفی مشغول بودهاند، مثال پر کاه در مقابل خرمن بوده است.
در چنین شرایطی است که جوان دوست دار اسلام نتواند با جمهوری اسلامی ارتباط منطقی برقرار کرده و تنها جریان اسلام خواهی را داعش و امثال داعش بیابد. لذا توفیق امروزه داعش در عضوگیری از همه جای این کره خاکی، نه به خاطر عدم وجود گفتمان اسلام اصیل و انقلابی، بلکه عدم تبلیغ و بیان درست و کامل و کادر سازی نامناسب بوده است. از این رو علاوه بر مقابله نظامی و گفتمانی در مقابل قرائت اموی از اسلام، همواره باید به بسترهای مناسب معرفی اسلام اصیل نیز توجه نمود و در کادرسازی جوانان در سایر کشورها نیز باز نگری جدی کرد. لازم به یاد آوری است، نمونهای موفق از کادرسازی در نیجریه، لبنان و سودان و برخی کشورها در منظر ماست که میتواند در سایر کشورها نیز به کارگیری شود.
مهدی روحی
/830/702/ر