۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۲
کد خبر: ۲۴۲۷۵۳
سبک زندگی اسلامی در سایه سار تربیت معقول

اخلاق تربیتی و روش‌های درک معانی در ذهن کودک

خبرگزاری رسا - یکی از نکات مهم در بحث تربیت چه در مقوله محیط‌ها و چه شیوه‌های تربیتی این است که نقطه ضعف‌های کودک، همان راه‌های کنترل او هستند؛ واقعیت آن است که انسان، چه کودک و چه بزرگ، در برابر ضعف‌های خود تسلیم می‌شود ولی همیشه تسلیم، علامت تربیت و پذیرش نیست،
تربيت اسلامي


به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا یکی از حیاتی‌ترین، جدی ترین و اثرگذارترین مولفه‌ها در پیشرفت معنوی و مادی جوامع جهان، نوع تربیت و اخلاق باوری و روش‌های قوام‌یابی شخصیت نسل‌های نو در مسیر بالندگی فردی و اجتماعی است.


موضوع تربیت خاصه تربیت کودک در مراحل مختلف تولد و رشد، از جمله مهم‌ترین، حساس ترین و خطیرترین مقولات زندگی بشر امروز است. خاصه در دورانی که سیطره رسانه‌های دیداری و شنیداری مختلف، کار را تا حدود زیادی از دست و عهده رکن رکین جامعه یعنی خانواده خارج کرده و به محیطهای بیرونی و رسانه‌ها واگذار نموده است!


اما برخلاف تصور و روش رایج و پذیرفته شده در جوامع امروزی، امر تربیت ابدا موضوعی باری به هر جهت و برعهده مدرسه و تلویزیون نیست! از سوی دیگر تربیت اصیل، منتظر موقعیت مطلوب و محیط مناسب نمی‌نشیند، بلکه برای هر موقعیت برنامه‌ای دارد و در هر محیطی، روش و برخورد مناسبی را در نظر می‌گیرد و از بلبشوی بیرونی و درونی انسان و از آشفتگی روانی و اجتماعی او نمی‌هراسد. در این مقاله که ادامه‌ای است بر سیر تطور موضوع محیط‌ها و روش‌های تربیتی، این مقوله را با توجه به این نکات و با دقت در مبانی اعتقادی و آموزه های قرآنی مورد تحلیل قرار داده ایم.

 

 

عوامل تربیتی در کنترل صحیح و ارتقا دهنده ذهن و عمل کودک


یکی از نکات قابل توجه و مهم در بحث تربیت چه در مقوله محیط‌ها و چه شیوه‌های تربیتی این است که نقطه ضعف‌های کودک، همان راه‌های کنترل او هستند؛ واقعیت آن است که انسان، چه کودک و چه بزرگ، در برابر ضعف‌های خود به زانو می‌افتد و تسلیم می‌شود ولی همیشه تسلیم، علامت تربیت و پذیرش نیست، مادام که احساس بیگانگی در میان است، پذیرش در کودک و مقبولیت برای مربی تحقق می‌یابد.

 

گذشته از این که اکثر مربیان امروز حتی تسلیم و همکاری کودک را نمی‌توانند به دست بیاورند و از راه‌هایی که بچه‌ها یکدیگر را به تسلیم می‌کشانند و از یکدیگر شیرینی و شکلات و توپ می‌گیرند و با هم کناری می‌آیند، نمی‌توانند استفاده کنند.

 

زیرا همان طور که نقطه ضعف‌های کودک، او را ذلیل می‌کند، نقطه ضعف‌های مربی هم او را ناتوان می‌سازد و کودک با هوش را بر او مسلط می‌نماید؛ هنگامی که پدر و مادر و یا مربی از فریاد، آبروریزی، امساک از خوردن و نوشیدن و یا قهر و بی اعتنایی او عاجز می‌شوند، نمی‌توانند توقع کنترل و یا تربیت کودک را داشته باشند که در واقع با شناسایی عوامل حاکم بر آن‌ها ولو رفتن قوانین مسلط بر وجود آن‌ها، کودک به تسلیم و تربیت آن‌ها موفق شده و آن‌ها را با خود همراه کرده است.

 

 

تکوین ظهور و بروز احساسات و عواطف عمیق در کودک

 

گذشته از نقطه ضعف‌ها و علاقه‌ها و نفرت‌های مقطعی و موقتی کودک، می‌توان در او از احساسات و عواطف عمیق‌تری استفاده کرد. احساس تقلید، رقابت، ترس، عشق، مقبولیت، مسؤولیت، شخصیت، همدردی، همکاری، ترحم و یا غرور او می‌تواند راه نفوذ مناسب و روش جذب خوبی باشد، به شرط این‌که با این عوامل، فقط خصلت‌ها و حالت‌ها را منتقل نکنیم و شخصیت و حریت و تفکر را هم به کودک هدیه کنیم و به شرط این که تقلید، همراه خشونت و رقابت، به تحقیر نیانجامد و از هر کدام از این عواطف، به اندازه و در هنگام مناسب استفاده شود.

 

این دو شرط، شرط‌های اساسی و مهمی هستند؛ پدر می‌تواند در صورتی که در دل فرزندش ذلیل نشده باشد با شخصیت و حریت و سؤال‌های خود، همین حالت‌های اساسی را در کودک پایه‌ریزی کند و کودک با تقلید از پدر، حالت تقید و پذیرش نادرست را کنار بگذارد و در برابر هر راهی، سؤالی داشته باشد.

 

 

باید توجه داشت که هر کدام از این عواطف و احساسات، خود رشته‌های متعددی دارند و به گونه‌ای متنوع مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ علاقه می‌تواند مستقیما کودک را همراه کند و می‌تواند در صورت قهر و یا بی‌اعتنایی و یا محبت به دیگری و یا تشویق و تهدید مستقیم و غیر مستقیم، جلوه‌ای از «به در می‌گویم تا دیوار تو گوش کند» شود و  مورد استفاده قرار گیرد.

 

این مهم است که مربی آن قدر از یک عامل استفاده نکند که دستش خوانده شود و برنامه‌اش قابل پیش بینی باشد، چون آنچه شناسایی شود، خنثی و بی فایده خواهد بود و کودک در برابر آن مصونیت می‌یابد و آماده عکس العمل پیش بینی شده می‌ماند چرا که تحقق پیش بینی‌ها برای او لذت آفرین است.

 

وسایل تربیتی در مقابسه با ویژگی‌های ماهوی کودک

 

آن عوامل شناخته شده و احساسات و عواطف عمیق کودک و همان نقطه ضعف‌ها که عامل کنترل و تسلیم کودک بودند، می‌توانند به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم به کار گرفته شوند. برخورد مستقیم یعنی برخوردی که در سطح آگاهی کودک کارگر است، و با توجه به ویژگی‌های کودک، مورد استفاده قرار می‌گیرد و برخورد غیر مستقیم، برخوردهای پیچیده و یا برخوردهای هنری و عمیقی است که در ناخودآگاه کودک اثر می‌کند و کودک را از داخل می‌سازد و همراه تخیل و صحنه پردازی کودک، در دنیای او زنده می‌شود.

 

 

تدبیرها و دقت‌های مربی و مشورت با کودک، واگذار کردن مسؤولیت‌ها و چشم پوشی از ضعف‌های ناخواسته آن‌ها و تو سری نزدن و حتی کوچک جلو دادن خسارت و ضررهای وارده از ناحیه کودک می‌تواند شهامت اقدام و شخصیت برخورد و نیز قدرت تحمل مسؤولیت‌ها و تصمیم به جبران شکست‌ها و ضعف‌ها را در کودک زنده کند و همان طور که گذشت می‌تواند راز شخصیت و حریت و تفکر را به کودک بیاموزد و او را در برابر هجوم دیگران، واکسینه کند و مصونیت ببخشد.

 

نکته‌ای که در این مورد باید یادآوری شود این است که مربی برای استفاده بهتر از وسایل تربیتی، ناچار است که شرایط رشد و حالت‌های روانی کودک را بشناسد؛ باید از نیروها و استعدادهایی که در بچه‌ها به تدریج شکل می‌گیرند، مطلع باشد تا از کار طبیعی این نیروها دچار بهت و سرگیجه نشود و در برابر هجوم این نیروها عکس العمل مناسب داشته باشد.

 

سیر مدرج بیدار شدن عواطف و احساسات کودک رد قبال روش‌های تربیتی

 

آگاهی از این نکته مهم است که کودک در چه مرحله‌ای حواسش، در چه مقطعی احساسات گوناگون و تخیلش، کنجکاوی و احساس مقبولیتش، احساس مسؤولیت، احساس شرم و خودداری و دیگر احساساتش شکل می‌گیرد؛ اگر مربی این حالت‌ها و احساس‌ها را نشناسد نمی‌تواند در برابر کسانی که این‌ها را در کنار هزارها تست تجربه کرده‌اند و به بهره برداری از آن مشغول شده‌اند موضع مناسبی داشته باشد و نمی‌تواند پاسخ مثبتی به ظهور و بروز آنها بدهد؛ یا به تقلید و ذلت می‌افتد و یا به غرور و خشونت؛ و در هر دو حال، گرفتار مشکلات و درگیری‌هایی خواهد شد که بسیار شاهدش بوده‌ایم و خواهیم بود.

 

 

در گیر و دار مکتب‌های تربیتی معاصر و خلأ روش اصولی

 

اگر مانند مکتب‌های تربیتی معاصر که معتقدند باید ذهن بچه‌ها را از سنین کودکی، با معانی و مصادیق بیرونی شخصیت‌های واقعی یا اسطوره‌ای پر کرد و آموزش داد و قهرمان‌هایش را به گوشش خواند، ما نیز برآن شویم تا قهرمان‌هایی همچون بزرگان دین و آیین یا شخصیت‌های باستانی را به عنوان درس‌های تربیتی بچه‌ها در همین دوره‌ها به آن‌ها ارائه داده و پافشاری کنیم باید فردا منتظر ظهور نفرتشان باشیم! چرا که این درس‌های «بزرگ» آن قدر کوچک نیستند که ذهن بزرگان ما هم تحمل تمامی ابعاد آن را داشته باشد، چه رسد به کودکان!

 

مثلا مصیبت شخصیت بزرگ و بی‌نظیری همچون امام حسین(ع) را چگونه باید برای بچه‌ها بازگو کنیم که براستی هم مصیبت حسین(ع) باشد و هم در ذهن و ضمیر کودک اثرگذار. مصیبتی که بر تمامی آسمان و زمین اثر گذاشته و حتی از احساس بزرگ‌ترها سبقت گرفته چگونه باید برای بچه‌ها بازگو ‌شود؟ آری؛ هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست!

 

 

طرح یک یادآوری؛ آفتاب عشق حسین(ع) در آینه ذهن کودک

 

بجاست در اینجا اشاره و نقبی به این موضوع ارزشی و والا داشته و به تناسب این مجال، طرح یادآوری یک موضوع حیاتی را در اندیشه اسلامی و شیعی‌مان به انجام رسانیم؛ مصیبت حسین(ع) مصیبت باغبانی است که مجبور است به خاطر هجوم دشمنان، نخل‌ها و درختانی را که با خون دل پروریده و به آن‌ها علاقه دارد، قطع کند و از ریشه در آورد، تا اگر آن‌ها کمک او نشدند، عصای دست دشمن نشوند.

 

رنج حسین(ع) از این است، کسانی را باید از دم شمشیر بگذارند که پدران و برادر و خودش طی سال‌های سال آن‌ها را از خاک بیرون کشیده و نیرو داده ولی اکنون آلت دست دشمن شده‌اند؛ ما چگونه می‌توانیم این یک بعد از مصیبت حسین(ع) را برای بچه‌ها بازگو کنیم و چگونه می‌توانیم این احساس را در روح عظیم حضرت اباعبدالله(ع) به بچه‌ها نشان بدهیم؟

 

امروزه شاهدیم که داستان‌های روزمره از اسپایدرمن گرفته تا هری پاتر و... چقدر سطحی و مبتذل و از پیش قابل تخمین هستند و قهرمان‌های تخیلی سیطره‌ای رعب آور بر عرصه ذهن و عمل کودکان ما افکنده‌اند.

 

چرا؟ چون ما ارزش‌های حقیقی و ناب خویش را به ابتذال کشانده‌ایم؛ در جامعه بسته، راحت می‌شد با مسایل برخورد سلبی و حذفی کرد؛ چون بچه‌ها دچار شک و شبهه نمی‌شوند و در هنگام بلوغشان هم می‌توانستند آن ابعاد گسترده و احساسات عمیق آیینی و ملی را تا اندازه‌ای بشناسند و به او عشق بورزند و او را الگو بگیرند، ولی شرایطی مثل امروز  جامعه جهانی که به دهکده‌ای شبیه‌تر است تا دنیایی بزرگ و هزار بینش، گوشه و کنایه در میان است، چگونه می‌توان به این روش روی آورد؟ آری؛ سوال مهم و حیاتی همین است.

 

 

تفاوتهای ماهوی و عینی تربیت در مدینه الرسول(ص) و جامعه امروزی

 

آنچه در روایات ما مطرح شده،‌ در محیطی است که جامعه به امن و حرکت رسیده باشد و مدینه الرسول(ص) باشد؛ در این چنین جامعه‌ای به خاطر تسلط در تجربه و موفقیت در عمل، شبهه‌ای سبز نمی‌شود، چرا که مکتب در عمل موفق بوده و در مواجهه با انسان و اجتماع، برخوردهای سنگین نمی‌کندغ چرا؟

 

زیرا ابعاد وسیع آن پذیرفته شده و حقیقت اخلاق و انسانیت در اندیشه و عمل، به منصه ظهور و بروز رسیده؛ در هنگام شروع کار، رسول(ص) با سلام کردن به بچه‌ها به آن‌ها شخصیت می‌دهد و با محبت و انس با آن‌ها، در دل‌هایشان راه می‌یابد و با به کار گرفتن آن‌ها، به تربیتشان می‌پردازد تا بتوانند در برابر هجوم وحشی فکرهای گوناگون و در برابر زنجیرهای عادت و تقلید سر بردارند و ایستادگی کنند.

 

اگر ما جایگاه عمل رسول(ص) را نشناسیم، ناچار آنچه را که در یک جامعه متحرک راه یافته و مطرح است در جامعه باز متضاد و درگیر با تبلیغات وسیع، پیاده می‌کنیم و ارزش‌های بزرگ را به ابتذال می‌کشانیم و به نفرت راه می‌دهیم ولی خیال می‌کنیم که کار کرده‌ایم و به اعماق دست یافته‌ایم!

 

 

ضرورت طرح تربیت اسلامی برآمده از دل قرآن، فقه، روایت و تاریخ

 

آری؛ این‌ها تجربه‌های ماست، خیلی‌ها می‌توانند از آن چشم بپوشند ولی با چشم پوشی پوشیده نخواهند ماند. اگر این گونه با شتاب و گذر به این همه اشاره می‌کنیم به خاطر این است که طرحی از تربیت اسلامی در دست داشته باشیم و با فقه و با توجه به مقاصد و معانی کلام، به متون روایات و تاریخ اسلام روی بیاوریم، وگرنه با برخوردهای سطحی، روایات بزرگ به ابتذال کشیده می‌شود و در بن بست برداشت سطحی ما اسیر می‌گردد.

 

در این حالت، گرچه ما با عنوان تربیت اسلامی کار را شروع می‌کنیم ولی میوه‌هایش در دامن دشمن است، چون ما زمینه کار آن‌ها را آماده می‌کنیم و همین تجربه برای ما کافی است که بچه‌هایی همراه تربیت‌های به اصطلاح اسلامی، به الحاد و کفر و یا فسق و فحشا و شیطنت روی می‌آورند.

 

و از آن طرف بچه‌هایی در محیط‌های بی خبر از اسلام و سرشار از جلوه‌ها و کرشمه‌های دنیا، پس از بلوغ، به اسلام گره می‌خورند؛ براستی حتی برای یکبار براستی و جدیت از خود پرسیده‌ایم چرا؟ آنان همچون تشنه‌هایی از کویر ظواهر مادیت، در کنار چشمه سارها،به دامن اسلام می‌گروند و اوج می‌گیرند.

 

این تجربه نشان می‌دهد و گویاست که‌ مسأله این نیست که موضوعات بد مطرح شده‌اند و جواب نداده‌اند؛ بر فرض که چنین موضوعات مهم و حساس و تأثیرگذاری، خوب هم مطرح بشوند، مگر ظرف وجودی کودک چقدر گنجایش دارد و چقدر از این دریا بر می‌دارد؟ چقدر می‌توان از خون حسین(ع) و یا اشک علی(ع) برای بچه‌ها حرف زد؟ چگونه می‌توان از عمق نگاه رسول(ص) برای او تصویر کشید؟

 

جایگاه مهم اصول، روش‌ها و محیط‌های تربیتی

 

اینجاست که پای اصول و روش‌ها و محیط‌های تربیتی به میان می آید و هزار نکته باریک‌تر از مو که در مسیر و منش تربیت کودکان و شکل‌گیری ذهن و زبان آنان موثر و تعیین‌کننده است.
باید گفت آن ساده کردن‌ها و به بساطت کشاندن معانی عظیم، غرامت‌های سنگینی را به دنبال خواهد آورد؛ در هر حال این وسایل تربیتی مستقیم و غیر مستقیم است، و ما شاهدیم که تربیت‌های معاصر و مکتب‌های موجود، چگونه بچه‌ها را در جو اجتماعی قرار می‌دهند و چگونه با روح جمعی، از آن‌ها کار می‌کشند.

 

 

بچه‌هایی که در خانه حاضر نیستند حتی رختخوابشان را جمع کنند و برای خودشان صبحانه بیاورند، در جمع اردو چه کارهایی را با شوق انجام می‌دهند. چرا؟ چون این‌ خودشان نیستند که چنین می‌کنند بلکه نگاه‌ها و روح جمعی حاکم بر انها و البته شیوه و منش تربیتی منبعث از جو دوستانه و آزادی و آزادگی‌باوری منتج از آن‌هاست که کودک و نوجوان را در چنین محیطی به کار کشیده و بر آن‌ها حاکم است؛ حاکمیتی که در ظاهر البته بسیار هم فریبنده و برای خانواده‌ةا رشک برانگیز است!

 

اما این روش‌ها برای کسانی مطلوب است که می‌خواهند فقط کارها پیش برود؛ اما اگر بخواهیم آدمی با عمل خودش به رفعتی برسد، این چنین روش‌هایی را نخواهیم پذیرفت و طرحی دیگر برخواهیم انداخت. طرحی که از دل آموزه‌های وحیانی دین و با تدقیق در ماهیت ذهن و جهان کودک شکل می‌گیرد که همان هم از دل دین بیرون می ‌آید.

 

 

طرحی نو در آسمان حیات کودکان، نوجوانان و جوانانمان؛ که این روزها، گاه غبارآلود و ابری می‌نماید؛ غباری که باید از دل و دیده‌شان زدود تا به نور آفتاب مهربانی میهمان شوند.

 

حسن حامدی

 

/830/701/م

 

ارسال نظرات