۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۶
کد خبر: ۲۶۷۵۲۵
به بهانه اکران فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است؟»

می‌توانیم سینمای سالم و با کارکرد فرهنگی داشته باشیم

خبرگزاری رسا ـ مرور سیر حرکت هنر هفتم ایران در طول این سال‌ها گویای این نکته است که ما در این روند شاهد سیر نزولی وحشتناکی بوده‌ایم و در میان هنرهای مختلف، این هنر سینماست که کمتر نشانه ای از ارزش‌های دینی و هویت مردمی ملت شهیدپرور و مقاوم ایران را نمی‌توان در آن یافت.
نقد فيلم در دنياي تو ساعت چند است؟

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، سینمای سالهای اصلاحات را یادتان هست؟ همان موقع که با موج سیاسی پدیدآمده در کشور انبوه فیلم‌های به اصطلاح عاشقانه دختر ـ پسری سینماهای کشور را فراگرفته بود؟


پیش از آن را چطور؟ گرچه قبل از آن اوضاع به این وخامت نبود اما حداقل رگه‌هایی از زیبایی هنر و ارزش‌های معنوی و آسمانی در سینمای ایران دهه شصت جریان داشت.


سیر نزولی سینمای ایران در مسیر ارزشهای دینی و بومی


اما مرور سیر حرکت هنر هفتم ایران در طول این سال‌ها گویای این نکته است که ما در این روند شاهد سیر نزولی وحشتناکی بوده‌ایم و در میان هنرهای مختلف، این هنر سینماست که کمتر نشانه ای از ارزش‌های دینی و هویت مردمی ملت شهیدپرور و مقاوم ایران را نمی‌توان در آن یافت.


سینمایی که یا در ابتذال عشقهای مثلثی گرفتار شده یا تیدبل شده به کالایی مختص جشنواره‌های خارجی.

 


سینمایی به دور از واقعیتهای زندگی مردم حقیقت آرمانهایشان


این سینما با واقعیت زندگی مردم و حقیقت دردها و حتی زیبایی‌های معنوی آن‌ها را برای خود و مخاطبش نمی‌پسندد.


اگر به لیست و محتوای فیلم‌های تولید شده در سینمای کشور طی دو دهه گذشته نگاهی اجمالی بیاندازیم شاهد خواهیم بود که هویت ملی و آرمانهای ملت در این روند چقدر گمگشته و کمرنگ است و کمترین ردپا را از ارزش‌هایی که این مردم برایش انقلاب کردند و هشت سال دفاع مقدس و هزار و یک مصیبت و مشکل دیگر را با سرافرازی و مقاومت و افتخار از سر گذراند در آن می‌توان شاهد بود.


حتی اگر همین الان هم به فهرست فیلم‌هایی که بر روی پرده سینماهای کشور رفته نگاه کنیم چندان نتیجه جالب توجهی را به دست نخواهیم آورد.


از نهنگ عنبر تا روز مبادا؛ مسابقه ای برای وهن ارزشها


از فیلم پرحاشیه و وهن آلود «نهنگ عنبر» گرفته تا فیلم «روز مبادا» که رسماً به هجو و تمسخر ارزش‌های دینی و عقاید مذهبی آدم‌های مقید جامعه می‌پردازد! فیلمی‌هایی که در آینده به طور مفصل‌تری به آن‌ها خواهیم پرداخت.


این‌ها در کنار فیلم‌های مبتذل و بی هویتی همچون «آتیش بازی» که ارزش هنری ندارند و فقط به درد جذب مخاطب جوان و نوجوان بی بهره از دانش سینمایی به سینماها و به اصلاح «فتح گیشه» می‌خورند تمام بضاعت سینمای ایران روزهای ایران را تشکیل می‌دهند.


بضاعتی که می‌توان آن را ضرب در سایر تولیدات و سایر ایام سال کرد و این نتیجه را به دست آورد که ما در این سال‌ها و در این سینما به شدت دچار مشکل محتوا و بی ارزش بودن فحوای فیلم‌ها شده‌ایم.


اما این نکات را از این جهت ذکر کردیم که یادی کنیم از یکی از معدود فیلم‌های خوب و قابل تحمل سینمای ایران در این سال‌ها که تلاش کرده است در عین حفظ سلامت و ارزش‌های سینمایی‌اش، روایتی گرم و اثرگذار از یک عشق پاک هم باشد.

 


فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است؟» در واقع یک اثر ایرانی با توجه به همه شاخص‌های پاک و هویت غنی و نگاه انسانی ایرانیانی است که مفهوم عشق و مهر و دوستی را می‌توان از وجنات و سکنات آن‌ها حتی در دوران باستان هم مشاهده نشست.


اینکه ما در دوران باستان و پیش از ظهور اسلام هم قومی باحیا و باحجاب بوده‌ایم و در نقوش سنگی و نمایه‌های آیینی مان در باقیمانده‌های آن دوران هم می‌توان نشانه‌های زیبای بزرگی و متانت و نجابت را دریافت، چیز کمی نیست و تأییدی است بر اینکه عقبه ارزشمند و پشتوانه ملی پررنگی داشته‌ایم که پیوندش با اسلام عزیز، بر غنایش افزود، کژی‌هایش را زدود و فرهنگ ایرانی- اسلامی را تبدیل به یکی از تمدن‌های انسانی نمود.


فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» در حالی که اثری انسانی و عاشقانه است اما به هیچ وجه به ابتذال و مباحث جنسی سقوط نمی‌کند و تا آخر در اوج می‌ماند و ادامه می‌یابد.


در حقیقت می‌توان گفت «در دنیای تو ساعت چند است؟» توجهی کامل و جدی به موضوع صبر دارد؛ «صبر» ی که از نشانه‌های ایمان است و ایمانی که از دل راستی و صداقت بیرون می‌آید.


داستان از این قرار است که گلی بعد از بیست سال زندگی در فرانسه یک‌باره تصمیم می‌گیرد به ایران و به زادگاهش، شهر رشت سفری کند. فرهاد در رشت به استقبالش می‌رود و می‌گوید که آشنایی قدیمی است، اما گلی اصلاً او را به یاد نمی‌آورد.


و همین مواجهه، بستری می‌شود برای یک روایت نجیب و با اصالت آنهم در فضای شمال ایران و در میان مردمان خونگرم و اصیلی که در پیوندی عمیق با طبیعت بکر و سرسبزی و نشاط ناشی از آن، از صفا و خلوصی بی بدیل برخوردارند.

 


«در دنیای تو ساعت چند است؟» یک اثر سینمایی است که تلاش می‌کند مخاطبش را به عمق معنا و اندیشیدن ببرد و با دستمایه قرار دادن مقولات مهم و خطیری همچون عشق و صبر و تمرین دلدادگی، او را به معنایی بالاتر و والاتر دعوت کند.


در عین حال، ذکر این نکته را نیز باید یادآوری کرد که «در دنیای تو ساعت چند است؟» تنها یک فیلم عاشقانه نیست بلکه اثری است کاملاً اندیشه محور که تمام سعی خود را در این راه صرف می‌کند تا مخاطب را یک قدم از این ابتذال چندش آور حاکم بر سینمای ایران بالاتر بیاورد.


این نکته مهمی است که یک اثر هنری بتواند بار فرهنگی هم داشته باشد و در مسیر پالایش ذهن مخاطب و تربیت بصری او نقش مثبت ایفا کند.


در حقیقت می‌توان گفت یکی از ارزش‌های هنر سینما هم همین است که بتواند کارکرد فرهنگی پیدا کند.


و این درست همان کارکردی است که سینمای امروز ما فاقد آن است.


آری؛ گفتیم که مرور سیر حرکت هنر هفتم ایران در طول این سال‌ها گویای این نکته است که ما در این روند شاهد سیر نزولی وحشتناکی بوده‌ایم و در میان هنرهای مختلف، این هنر سینماست که کمتر نشانه ای از ارزش‌های دینی و هویت مردمی ملت شهیدپرور و مقاوم ایران را نمی‌توان در آن یافت.


و وقتی در این مسیر همیشگی، اتفاقاتی از این دست می‌افتد که فیلمی همچون «در دنیای تو ساعت چند است؟» به تصویرگری ارزش‌های بومی و هویت اصیل انسانی می‌پردازد، روزنه ای از امید و کورسویی از روشنی در فضای غبارآولد و تیره سینمای امروز ایران به ظهور می‌رسد./993/703/گ

ارسال نظرات