۱۶ مرداد ۱۳۸۶ - ۱۴:۱۱
کد خبر: ۲۸۲۷۱

ياران صادق آفتاب (5)

گزارشي از كتاب جامعه مدرسين از آغاز تاكنون
ياران صادق آفتاب (5)

تبعيد بسياري از اعضاي تشكيلات مدرسين، پيامدهاي گوناگوني داشت. آقاي انصاري شيرازي به كوهدشت و نائين تبعيد شده بود. آقاي آذري قمي به برازجان و نائين تبعيد شده بود. آقاي جنتي نيز به اسلام آباد تبعيد شده بود. آقاي خزعلي به گناوه و دامغان، آقاي رباني املشي به شوشتر و فردوس، آقاي فاضل لنكراني به بندر لنگه و يزد، آقاي محفوظي به رفسنجان، آقاي مشكيني به ماهان، گلپايگان و كاشمر، آقاي مؤمن به شهداد و تويسركان و آقاي يزدي به كنگان و رودبار تبعيد شده بودند.
در اواسط سال 1355، تبعيد مدرسين پايان يافت. آنان تصميم گرفتند تشكل فراگيري تأسيس كنند؛ تشكلي كه زمينه را براي تأسيس حزب جمهوري اسلامي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي فراهم آورد. امام در ابتدا با تشكيل اين تشكل مخالفت ورزيد؛ اما پس از مدتي، آيت الله بهشتي در پاريس به خدمت امام رسيد و ايشان را نسبت به تشكيل آن، متقاعد كرد. مقام معظم رهبري از فعالان اين تشكل فراگير بود.
از جمله مباحث مهم در آن سال‌ها، مسئله كتاب شهيد جاويد بود. در سال 1349، كتاب شهيد جاويد نوشته آقاي نعمت الله صالحي نجف آبادي منتشر شد. نويسنده در مقام ارائه اين مطلب بود كه هدف امام حسين (ع) را نهضت خونين خود، به دست گرفتن حكومت بود نه كشته شدن! سپس در رواياتي كه امام را عالم به شهادت خود مي‌دانست تشكيك كرده بود. دو تن از مدرسين حوزه نيز بر اين كتاب تقريظ نوشته بودند. نفي علم غيب امام، انتقادات فراواني را در پي داشت. اين باعث شده بود كه طرفداران امام كه به دنبال سرنگوني رژيم شاه و تأسيس حكومت اسلامي بودند، از كتاب حمايت كنند و برخي ديگر كتاب را ردّ كنند؛ و البته ساواك نيز به اختلافات دامن مي‌زد. از اين رو برخي از اعضاي تشكيلات مدرسين، كوشيدند تا با رفع اختلاف‌ها، اذهان را متوجه دسيسه‌هاي ساواك كنند و نسبت به ادامه مباحث هشدار دهند.
از ديگر مباحث جنجالي آن روزگار، ماجراي دكتر شريعتي و حسينيه ارشاد بود. در ميان مدرسين، عده‌اي به شدت با دكتر شريعتي مخالف بودند و او را خطري براي مبارزه و حوزه مي‌دانستند؛ و برخي ديگر، ضمن قبول اشتباهات وي در برداشت‌ها، او را عنصر فعالي در مبارزه مي‌دانستند و بر اين اعتقاد بودند كه بايد از ظرفيت‌هاي دكتر شريعتي در پيشبرد نهضت و جذب جوانان بهره‌مند شد؛ طرفداران دكتر شريعتي بر اين باور بودند كه سود دكتر شريعتي در آن روزهاي حساس، بيش از ضرر وي بوده است. اين بحث، باعث شد جلسات متعددي برگزار شود. در رأس مخالفان دكتر شريعتي، آيت الله مصباح يزدي و در رأس موافقان، آيت الله دكتر بهشتي بودند. برخي از اعضاي مدرسين به امام نامه نوشتند و نظر امام را جويا شدند. امام در پاسخ، از اعلام نظر خودداري فرمودند و از ايجاد اختلاف در بين مدرسين اظهار تأسف كردند. اين، باعث شد كه بسياري از اعضا، مسئله دكتر شريعتي را مسكوت بگذارند و به ابعاد ديگر مبارزه بينديشند.
نويسنده كتاب در اين بخش، به تشريح ديدگاه‌هاي گوناگون درباره دكتر شريعتي و حسينيه ارشاد پرداخته است و وقايع را به طور كامل، شرح داده است.

ارسال نظرات