۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۴
کد خبر: ۲۹۴۱۹۴
بخش پایانی/استاد اخلاق حوزه در گفت‌وگوی تفصیلی با رسا؛

شجره‌نامه استاد اخلاق باید مشخص باشد/ فلسفه و زیّ طلبگی در حوزه تدریس شود

خبرگزاری رسا ـ حجت‌الاسلام و المسلمین صفایی بوشهری با تأکید بر این‌که اگر طلبه بداند نظام حوزه و طلبگی چیست، تا پایان عمر سجده شکر به جا می‌آورد گفت: سیر صعودی در حوزه، طلبه را به جایی می‌رساند که طلبه به جز خدا کسی را نمی‌بیند. اما اگر از اول متخلق نباشد، در سیر نزولی به جایی می‌رسد که فقط خدا را نمی‌بیند.
حجت‌الاسلام صفايي بوشهري اساتيد عرفان

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، «تفاوت میان اخلاق و علم اخلاق چیست؟ کدام جامع‌تر است؟ کدام تعریف درباره علم اخلاق جامع‌تر است؟» از جمله پرسش‌های رایج در میان طلاب است.

 

اساتید اخلاق در پاسخ به پرسش «اخلاق چیست؟» بیان می‌کنند: اخلاق به معنای خوی، طبع و عادت است که شامل عادت نیکو یا زشت می‌شود؛ ولی به طور کلی می‌توان گفت که به عقیده علمای اخلاق، اخلاق کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز می‏کند.



همچنین در تعریف «علم اخلاق» مرحوم نراقی یادآور می‌شود: علم اخلاق دانش صفات(ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات‌بخش و رهایی از صفات هلاک‌ کننده است.(جامع السعادات)



بسیاری نیز معتقدند، امروزه مباحث اخلاقی در حوزه کم‌رنگ شده که متأسفانه این موضوع را می‌توان با نگاهی به درس‌های اخلاقی که برگزار می‌شود، مورد تأیید قرار داد.



حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا صفایی بوشهری از اساتید اخلاق حوزه است که در گفت‌وگوی تفصیلی و صمیمی با وی به بررسی آثار اخلاق در زندگی طلاب، دلایل کم فروغ شدن اخلاق در حوزه و... پرداختیم که در ادامه، متن آن تقدیم حضور خوانندگان محترم می‌شود.

 



رسا ـ تفاوت طلبه با انسان عادی چیست که به این میزان باید در رفتار و کردار خود مراقبت کند؟



طلبه یک بدن ظاهری(جسم ناسوتی) و یک جسم ملکوتی دارد که در قیامت و برزخ با بدن ملکوتی سر و کار دارد. طلبه باید بداند که بدن ملکوتی او با تقوا، اخلاق و اخلاص ساخته می‌شود. فردی که عرشی می‌شود 70 درصد سکوتش نیز تعلیم است. گاهی سکوت کار هزار کلام می‌کند. خدا رحمت کند حضرت آیت‌الله بهجت را، مگر ایشان به چه میزان صحبت می‌کردند؟ بسیار کم صحبت می‌کردند.



آن‌که چیزی ندارد، زیاد سخن می‌گوید. چون چیزی ندارد و باید زبانش کار کند. ولی آن‌که چیزی دارد، سکوتش حرف می‌زند. طلبه ما نیز باید این‌گونه باشد. باید ما طلبه‌ها جای بزرگان سلف و معاصر همانند شیخ مفید، آیت‌الله همدانی، آیت‌الله قاضی، آیت‌الله بهجت و دیگر عزیزان را پر کنیم. باید جای این بزرگان را بگیریم وگرنه در قیامت عندالله مسؤولیم؛ قطعاً مسؤولیم. چون می‌گویند: «شما می‌توانستید جای این افراد را بگیرید!»

 



رسا ـ چگونه می‌توان جای این بزرگان را گرفت؟



حوزه باید سریعاً در فکر این مسأله باشد که به امید خدا در فکر این مسأله هست. باید جای بزرگان پر شود؛ چون اگر حوزه از این بزرگان خالی شود تنها مجموعه مفاهیم می‌شود. نقل می‌کنند: مرحوم آقای انصاری همدانی نشسته بودند و شاگردانشان نیز حضور داشته‌اند که در این زمان یک پیرمردی نزد ایشان آمد و گفت: «من تا چند روز آینده فوت می‌کنم، می‌خواهم دو چیزیی که دارم را به شما بدهم؛ یکی طی الارض است و دیگری علم کیمیا. کدام را می‌خواهید؟» آقای انصاری همدانی جواب می‌دهند: «من نیازی ندارم.» فکر نکنیم ایشان تعارف کرده‌اند، نه این‌گونه نیست. بلکه دل می‌خواهد که این‌گونه فرد سخن بگوید. حوزه پهلوان اخلاق می‌خواهد. این‌ها امتحان است که ما نیز امتحان می‌شویم.



پس از رفتن پیرمرد شاگردان به مرحوم انصاری همدانی می‌‌گویند: چرا شما چنین رفتار کردید و نپذیرفتید؟ پاسخ می‌دهد: «من خدا دارم، به این چیزها نیازی ندارم.» برخی در حوزه همانند بنده خداوند را گم نکنند! چون خودشان هم گم می‌شوند؛ هر چند ممکن است حرف اخلاقی نیز بزنند. باز هم تأکید می‌کنم میان فردی که حرف اخلاقی می‌زند با آن کسی که متخلق به اخلاق‌الله است تفاوت وجود دارد. دومی مطرح است نه اولی.



ممکن است فرد متخلقی جمله بندی درستی هم نداشته باشد، ولی حرفش فرد را آدم می‌کند. چون خودش متخلق است. مطلب، مطلب آسانی نیست که فرد به راحتی از آن بگذرد. حالا فرض کنیم همان حرفی که به آقای انصاری زده‌اند را به بنده و امثال بنده می‌زدند، چه پاسخی می‌دادیم؟! می‌گفتیم: «چقدر باید از دین و اخلاقمان را بفروشیم.»



طلبه آن است که اگر به او گفتند: «امشب نماز شب نخوان!» بگوید: «من نماز شب نخوانم که شما از این مسائل به بنده بدهید؟! ابداً» درباره درسش نیز باید این‌گونه برخورد کند. یکی از شاگردان مرحوم آیت‌الله مشکینی(ره) تعریف می‌کرد: صبح همسر ایشان(آیت‌الله مشکینی) فوت کرد و ایشان را تشییع و دفن کردند. ما نیز گفتیم: حتما درس عصر تعطیل است. ولی دیدیم که آیت‌الله مشکینی عصر برای درس دادن آمد. به ایشان گفتیم: «آقا چرا تشریف آوردید؟ شما گرفتاری داشتید!» فرمود: «من شک کردم.» شما مسؤولیت پذیری را ببینید! در برابر دین و حضرت بقیه‌الله(عج) این‌گونه رفتار می‌کند.



اکنون طلبه‌هایی گاهی بدون جهت درس را تعطیل می‌کنند. این‌ها خودشان هم تعطیل هستند و هیچ فایده‌ای ندارند. بنده اکنون به ضرس قاطع می‌گویم: دوستان عزیز طلبه‌ که اکنون پایه اول هستند اگر این مسائل را در نظر نگیرند، خیلی کارشان مختل می‌شود.



نقل می‌کنند: برخی از شاگردان می‌بینند حضرت استاد خطیب که از بزرگان بود ـ ظاهرا برای درس مکاسب ـ مقداری دیر می‌کنند. پس از این‌که ایشان می‌آید، عده‌ای می‌گویند: «استاد چه شد که امروز مقداری دیر آمدید؟» پاسخ می‌دهد: «من جبران می‌کنم. ولی بچه‌ 12 ساله‌ام در حال احتضار بود که من نیز مطالعه می‌کردم. تا این‌که وی به رحمت خدا رفت و اکنون برای درس آمده‌ام.» شاگردان می‌گویند: «آقا شما با این وضعیت چرا برای درس تشریف آورده‌اید؟» می‌فرماید: «مگر من می‌توانم بدون اجازه از حضرت بقیه‌الله(عج) درس را تعطیل کنم؟! نمی‌توانم.»



مگر یک طلبه می‌تواند متخلق نباشد؟! مگر می‌تواند درس نخواند و مباحثه نکند؟! مگر می‌تواند حاضری بزند و در کلاس شرکت نکند؟! مگر می‌تواند تنها بدنش در کلاس باشد؟! در این امور باید پاسخگوی حضرت بقیه الله(عج) باشد. طلبه‌ها باید به این موضوعات توجه کنند. به شهریه‌ای که می‌گیرند توجه کنند. به آینده‌شان توجه کنند.

 



رسا ـ به نظر حضرتعالی مشکل کجاست که مشاهده می‌شود برخی نسبت به درس اهمیت چندانی نمی‌دهند؟



اگر یک جایی کمبود است، به سبب بی‌توجهی برخی از طلاب نسبت به مسأله اخلاق است. چون غذا شناس نیستند. قرآن فرمود: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ پس آدمی به طعام خود بنگرد.» امام باقر(ع) می‌فرمایند: «به جز طعام ظاهری، طعام معنوی نیز منظور است.»



غذای معنوی یک طلبه چیست؟ طلبه باید به غذای معنوی توجه داشته باشد، باید نگاه کند و بداند چیست. طلبه اگر از پایه اول اخلاق را نفهمد به او می‌فهمانند؛ ولی زمانی از این دنیا می‌رود. حسرتی که طلبه بدون اخلاق، اخلاص و تقوا در هنگام از این دنیا رفتن می‌خورد، در قبر و قیامت می‌خورد، احدالناسی نمی‌خورد. طلبه باید به این موضوع توجه داشته باشد.



ما کمبود اخلاق در حوزه و حوزوی را نمی‌توانیم کتمان کنیم، ولی باید فرد دلایل آن را منصفانه پیگیری کند. نمی‌خواهم بگویم کاری انجام نشده است؛ ولی آن‌گونه که باید باشد، نیست. این نیز به معنای آن نیست که آقایان مشکل دارند.



فرد باید ذات طلبگی را بشناسد که الحمدلله طرح‌هایی همانند «میثاق طلبگی» برگزار می‌شود و دوره خوبی است. خدا آقایان را حفظ کند که این‌گونه هم زحمت می‌کشند. دوره «تثبیتی» نیز یک دوره خوبی است.

 



رسا ـ شاخصه‌های مهم نظام اخلاقی یک طلبه چیست؟


بنده به ضرس قاطع عرض می‌کنم و پای حرف خود هم ایستاده‌ام که نظام طلبگی و طلبه از عالم خلقت بالاتر است. دیگر چنین کسی را نداریم. خدا معلم اول انسان است. حضرت نبی‌اکرم(ص) معلم دوم و ائمه معصوم(ع) هم معلم سوم انسان هستند. معلم چهارم بشر کیست؟ هر کسی می‌خواهد خوب بشود باید شاگرد چه کسی باشد؟ مسلما طلبه.



اگر انسان بداند حوزه و طلبگی چیست؟ تا روز قیامت خوشحالی می‌کند. اگر بداند طلبگی و نظام حوزه چیست؟ سجده می‌کند و تا آخر عمر در سجده می‌ماند. طلبه فهیم در مباحث معنوی، دارای عرفان اخلاقی، اهل تقوا و اخلاص، دائم در سجود است. چنین طلبه‌ای دائم شاداب است. این‌ها واقعیت است. خود بنده وقتی وارد حوزه شدم، کسی من را هُل نداد بیایم. بلکه با دلیل و برهان آمدم. وقتی هم ملبس شدم با دلیل و برهان ملبس شدم.



اولین شاخصه مهم نظام اخلاقی طلبه، خودشناسی است. طلبه باید خودش را بشناسد و اگر ذهنیت اشتباهی دارد باید خلع ذهنیت کند. چون ممکن است خدای ناکرده یک کسی بیاید در حوزه ـ إن‌شالله که نیست ـ تا به یک جایی برسد.



در عالم خلقت یک سیر صعودی و یک سیر نزولی داریم. در حوزه نیز همین سیر صعودی را داریم. سیر صعودی در حوزه، طلبه را به جایی می‌رساند که طلبه به جز خدا کسی را نمی‌بیند. اما اگر از اول متخلق نباشد در سیر نزولی به جایی می‌رسد که فقط خدا نمی‌بیند بلکه همه چیز را می‌بیند. در شعری می‌گویند: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.» ولی در واقع بعضی موارد رسد آدمی به جایی که فقط خدا نبیند. حال اگر به جای کلمه «آدم» کلمه «طلبه» را بگذاریم، شعر می‌شود: «رسد طلبه به جایی که به جز خدا نبیند. رسد طلبه به جایی که فقط خدا نبیند.» شما ببنید یک کلمه در این شعر چه غوغایی می‌کند؟



طلبه باید خود را بشناسد که کیست؟ چیست؟ طلبه باید به خودش بگویید: «من انسان به قید طلبه هستم.» چون خود انسان یک شرافتی دارد که باید شرافت خود را بشناسد. حال انسان طلبه باید افزون‌‌بر شرافت انسانی، شرافت طلبگی خود را هم بشناسد.

 



رسا ـ دیگر شاخصه‌های اخلاقی طلبه چیست؟



دوم؛ طلبه باید نظام طلبگی را بشناسد، یعنی بداند نظام طلبه یعنی چه؟ ذات و هدف طلبه یعنی چه؟ گاهی موارد برخی از افراد هستند که تا درس خارج هم گیج گیج هستند، اصلا نمی‌دانند چه خبر است. نمی‌دانند چرا طلبه شده‌اند و وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود چرا طلبه شده‌اید؟ می‌گوید: «نمی‌دانیم!»



چون طلبه‌هایی که وارد حوزه می‌شوند چند دسته هستند؛ نخست، طلبه‌های احساسی؛ یعنی برای آمدن به حوزه گرفتار احساسات می‌شوند. دوم، طلاب تقلیدی؛ یعنی می‌بینند یکی از اقوام طلبه شده‌اند آن‌ها نیز طلبه می‌شوند. سوم طلاب تحمیلی؛ یعنی فردی او را تحمیل به طلبه شدن می‌کند. این سه گروه محکوم به فنا هستند و حتی اگر در حوزه بمانند هم طلبه نیستند. مگر این‌که اگر ماندند توبه کنند، بازگردند و متوجه شوند.


چهارم طلبه با معرفت. یعنی او به خودش و نظام طلبگی عارف است و این شخص در نظام طلبگی می‌ماند و موفق می‌شود. چون می‌بیند عالی‌ترین انسان در بشریت در قوس صعود طلبه است. کما این‌که در قوس سقوط بدترین آدم کسی هست که در حوزه هست، ولی اخلاق، تقوا و اخلاص ندارد. وقتی طلبه متوجه ارزش طلبه‌، نظام طلبگی و هدف شد، آن وقت متوجه می‌شود که کجای کار است.



سومین شاخصه، تحصیل زیّ طلبگی است. یعنی طلبه در نظام طلبگی که می‌آید باید کارهایی را انجام بدهد یا ترک کند که اگر این کارها را دیگران انجام بدهند یا ترک کنند، اشکالی ندارد و گناه محسوب نمی‌شود، ولی برای طلبه گناه محسوب می‌شود. برای نمونه اگر فردی تی‌شرتی که روی آن نوشته انگلیسی باشد را بپوشد، کسی اشکال نمی‌گیرد؛ ولی اگر طلبه پایه اول هم در اجتماع این کار را بکند، آیا فردی قبول می‌کند؟!



زیّ ‌طلبگی با زی دیگران فرق می‌کند. ممکن است فرد غیر طلبه‌ای در بیرون زی‌ داشته باشد که اشکالی نداشته باشد؛ ولی طلبه باید بداند که زی او یک نظام ارزشی و الهی است، به گونه‌‌ای که باید حتی پلک زدن طلبه هم الهی باشد. طلبه باید به این میزان دقت داشته باشد.


آیا اگر فردی آستین کوتاه بپوشد و در خیابان راه برود، کسی بر او اشکال می‌گیرد؟! حال اگر یک طلبه این کار را بکند، چه می‌شود؟! طلبه باید به زی طلبگی تزئین شود. یعنی بداند که چگونه لباس و کفش بپوشد، چگونه راه برود، چگونه با مردم، فرزند و همسر خود صحبت کند و... .

 

بنده قبلاً هم در بحث‌های خودم گفته‌ام که این دو مورد(زیّ طلبگی و فلسفه طلبگی) باید تدریس شود. طلبه باید ظاهراً و باطناً زی طلبگی داشته باشد؛ باید در شکل ظاهری هم مشخص باشد که طلبه است. باطناً هم باید طلبه واقعی باشد و این مباحث را طلبه‌ها از پایه اول یاد بگیرند. طلبه در کنار رفاه، حتما اخلاق داشته باشد. بنده نمی‌گوییم که شهریه ندهند و یا زیاد نکنند، بلکه می‌گوییم طلبه باید به اخلاق توجه بیشتری داشته باشد.



چهارم، طلبه باید خداترسی و تقوا داشته باشد. امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «العلم لایحصل الا بخمسه اشیاء» یکی از موارد بتطهیر الافعال است. یعنی افعال طلبه اعم از قول و فعل باید طاهر باشد. طلبه وقتی به تطهیر الافعال پرداخت، جانش هم تطهیر پیدا می‌کند و در این صورت قرآن به او حقایق را می‌دهد. چون می‌فرمایند: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛ و جز پاکان نمی‌توانند به آن دست یابند.»(واقعه 56)



طلبه‌ای که اخلاق در زندگی او نقشی ندارد و متخلق نیست، جانش نجس است. قرآن نیز کاری با جان نجس ندارد. همان‌گونه که می‌گویند: «بدون وضو و غسل به قرآن دست نزنید» جان نجس هم با حقایق قرآن نباید تماسی داشته باشد.

 



رسا ـ استاد برخی از افراد تأکید می‌کنند طلبه برای رسیدن به جایگاه معنوی به ذکر زبانی اکتفا کند، کافی است؛ با این وجود به نظر شما جایگاه عرفان عملی در میان طلاب چیست؟



عرفان شناخت صحیح و درست از پروردگار منان است؛ البته عرفانی که برخواسته از شریعت باشد نه طریقت. عرفان آقای قاضی و علامه طباطبایی، عرفان شریعت بود. هر عرفانی که برخواسته از شریعت نیست محکوم به فنا است و عرفان کاذب است.


یکی از عرفای بزرگ آیت‌الله خوشوقت بود که شاگرد خصوصی علامه طباطبایی بود. ایشان معتقد بود که عرفان باید از تقوا شروع شود. عرفان تجلی‌گاه تقوا است. عرفان عملی یعنی چه؟ یعنی خداشناسی دقیق؛ به نحوی که انسان را به شریعتی که قرآن و اهل‌بیت(ع) فرموده‌اند، رهنمون سازد؛ نه شریعتی که من در آوردی است. بنده تعجب می‌کنم برخی از افراد که با عرفان عملی مخالفت می‌کنند شاید عرفان عملی خودشان را می‌گویند؟



امام راحل نیز دقیقاً دست روی چیزی ‌گذاشت که نطفه عرفان عملی از همان‌جا درست می‌شود و آن تقوا است؛ یعنی همان حرفی که خدا زده است را نه کم و نه زیاد انجام می‌داد. عرفان عملی و سیر و سلوک یعنی چه؟ یعنی عمل به واجبات و دوری از محرمات. افراد نخست از همین مسائل شروع می‌کنند. نه این‌که بخواهند به سمت آسمان پرواز کنند.



پیگیری این موضوع(جایگاه عرفان عملی) کار خوبی است. چون برخی از طلبه‌ها از همان نخست می‌خواهند اهل دستورالعمل و ذکر باشند، به همین دلیل جذب عرفان کاذب و افراد شیاد می‌شوند. این مباحث نیز وجود داشته است. مشکل این‌گونه افراد این است که از نخست دستشان را در دست اساتیدی که حوزه قبول دارد، نمی‌گذارند.



حتی باید شجره‌نامه استاد اخلاق مشخص باشد؛ یعنی مشخص شود که اساتید او، اساتید اساتیدش و غیره چه کسانی بوده‌اند تا این فرد محرم خدا شود. برخی از طلاب دستشان را در دست محرم نمی‌گذارند. یکی از مسائلی که باید به شدت به طلاب توصیه کرد این است که بشناسید در ارتباط با چه کسی هستند؟ برخی از افراد دراویش هستند که افراد گرفتار آن‌ها می‌شوند.



مگر فردی که در دنیا کشف و شهود ندارد را جهنمی می‌کنند؟ مرحوم آقای انصاری همدانی ذوب در توحید بود. در این موضوع نیز استادی نداشته است؛ البته این موضوع، قضیه خاص خودش را دارد. ولی با این وجود آقای قاضی فرموده بود: «آقای انصاری همدانی دقیقا توحید را از خدا گرفته است.»

/993/402/ر

ارسال نظرات