سیاست سوژهسازی برای دشمنان
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حرفهای دیگر میزندنگاه مشترکی بین نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی،مخالفان و معاندان نظام وجود دارد که «با یک هاشمی جدید مواجهیم.» اصلاحطلبان و مخالفان نظام هاشمی جدید را بازگشت به نقطهای مطلوب میدانند و نیروهای مؤمن به انقلاب، صحنه را آزمونی برای هاشمی میدانند که از یک سو به محو خود خواسته ایشان از گذشته انقلاب میانجامد و از سوی دیگر آیندهای برای او درریل جدید (به جهت سنی) وجود ندارد.
هاشمی را از آن رو هاشمی جدید میدانند که مشی و مواضع وی علیه جریانی که تا دیروز عضو آن بود نیست که علیه کلیت نظام است و البته خود را به تغافل میزند و روی خود را به سمت جناح برمیگرداند.اظهارنظرهای هاشمی در دو، سه ماه گذشته نشان میدهد که دغدغه اصلی وی مجلس خبرگان است و از آنجا که وی بیش از 30 سال عضو این مجلس بوده است، تمرکز اخیر و نوع اظهاراتش، متفاوت شدن وی نسبت به گذشته را آشکار میکند.
در دورههای قبل جامعتین هاشمی را در لیست قرار میدادند و شاید از وی خواهش نیز میکردند که در صحنه باشد.حتی دوره قبل هاشمی از حضور استنکاف میورزید و آنطور که خود میگوید با تأکید رهبری وارد صحنه شد اما در این دوره برخلاف همه انتخاباتهای 36سال گذشته، از چند ماه پیش رسماً حضور خود را اعلام کرد و نه تنها منتظر خواهش کسی نیست که خود به میداندار و کارگردان این صحنه تبدیل شده است، علاوه بر آن به دیگران هویت میدهد، کاندیدا نشان میکند، رهنمود میدهد و انگیزهای فوق العاده برای تغییر دارد.
علت مشی جدید چیست؟ بدون تردید اظهارنظرهای سهسال اخیر هاشمی که شکل رادیکال آن در بیان دختران و همسر وی نیز مشهود است - تا حدی که به دنبال با مردم بودن یا با نظام ماندن هستند و منتظر شروع انقلاب از اوین! - با همه عمر هاشمی متفاوت است، لذا احساس حقارت شخصی و احساس نادیده شدن را باید عامل اصلی مشی جدید دانست. رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری، رد صلاحیت فرزندش در انتخابات شورای شهر و زندانی شدن مهدی و فائزه، همگان را به این باور رسانده است که مواضع جدید هاشمی دیگر در جایگاه پدری یا مادری برای انقلاب نیست، بلکه جایابی مجدد در غیاب تعارفات پیشین حاکمیت است.
تنش بین هاشمی و نیروهای انقلاب در دو، سه سال اخیر از کنش هاشمی شروع و به واکنش نیروهای انقلاب ختم میشود و هر قدر هم تلاش مینمایند تا حرمت و زحمات گذشته ایشان را ملاکی برای سکوت قرار دهند، خود ایشان با اظهار دیگری اوضاع را به هم میریزد و گویی در این مبارزه احساس منزلت اجتماعی میکند. یکی از نگرانیهای عمده، بدعتگذاری ایشان در انتخابات خبرگان است.
خوشبختانه انتخابات مجلس خبرگان تاکنون صحنه رقابت سیاسی- عرفی نبوده است و کسی از مجتهدین شعار انتخاباتی برای رأی نداده است و این قداست تاکنون پا برجاست و از جمله هاشمی نیز در حفظ این وضع مؤثر بوده است. اما اخیراً (دو روز پیش) و برای اولین بار شعارهای انتخاباتی برای خبرگان میدهد.گویی مشکلات شخصی خود و فرزندان را از طریق خبرگان میخواهد حل کند یا ریشه همه مشکلات سه، چهار سال اخیر خود را با تغییر در این حوزه قابل برگشت میداند. دو شعار انتخاباتی اخیر از وی رسانهای شد که در 35 سال گذشته از کاندیداهای انتخابات خبرگان نشنیدهایم.
ایشان که اکنون نه رئیس مجلس خبرگان است و نه سخنگوی آن، از تشکیل تیم برای انتخاب جانشین رهبری سخن میگوید و طرح نظارت بر نهادهای تحت نظر رهبری را واجد رأیآوری خود و همسویان میداند و از اکنون آن را آغاز کرده است. سؤال این است که چرا در چهار دوره قبل هاشمی چنین مطالبی را در آستانه انتخابات طرح نمیکرد؟ حتی اگر نظارت هم انجام میشد آن را رسانهای نمیکرد اما گویی اتفاقی جدید افتاده است.
واقعاً هاشمی به عنوان یکی از تدوینکنندگان قانون اساسی نمیداند که تفکیک نهادهای زیر نظر رهبری و سایر نهادها حرف بیمعنایی است؟ و طبق قانون اساسی همه دستگاههای نظام ذیل نظر رهبری هستند؟ آیا طبق قانون اساسی سه قوه ذیل رهبری نیستند؟ آیا برای نظارت تاکنون مشکلی بوده است؟ آقای هاشمی را به این جمله رهبری که در دانشگاه امیر کبیر در پاسخ به یک دانشجو اظهار داشتند ارجاع میدهیم تا بدانند چقدر با واقعیتها بازی شخصی – سیاسی مینماید. دانشجو میپرسد: «آیا نهادها و دستگاههای مربوط به رهبری تحت نظارت و بازرسی هستند یا فوق نظارتند؟ آیا نمایندگان شما در نهادها و استانها نظارت میشوند؟»
رهبری در پاسخ تقسیم ساختارهای کشور به ذیل و غیر ذیل نظر رهبری را «غلط» میدانند و همه را طبق قانون اساسی ذیل نظر رهبری میداند و میفرمایند «من عرض میکنم هیچ کس فوق نظارت نیست».
خود رهبری هم فوق نظارت نیست، چه رسد به دستگاههای مرتبط با رهبری.بنابراین همه باید نظارت شوند.نظارت بر کسانی که حکومت میکنند چون حکومت به طور طبیعی به معنای تجمع قدرت و ثروت است. یعنی اموال بیتالمال و اقتدار اجتماعی و اقتدار سیاسی در دست بخشی از حکام است. برای اینکه امانت به خرج دهند و سوءاستفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد. البته این تقسیمبندی – نهادهای زیر نظر رهبری و نهادهای غیر زیر نظر رهبری – تقسیمبندی غلطی است، ما چنین چیزی نداریم.طبق قانون اساسی، سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه زیر نظر رهبریاند. دستگاههای دیگر نیز همینطورند. زیر نظر رهبری بودن به معنای این نیست که رهبری دستگاهی را مدیریت میکند.اما به هر حال فرقی نمیکند لازم است نظارت شوند.»
بنابراین رهبری نظارت بر همه و حتی مجمع تشخیص مصلحت را لازم و ضروری میدانند و بر اساس آنچه از رهبری نقل شد نمیتوان با این شعارها، تبلیغات انتخاباتی به راه انداخت.از آنجا که هاشمی معمولا در خبرگان رأی اول را در تهران میآورد نمیتوان شعارهای ایشان را صرفاً انتخاباتی دانست، بلکه باید سوژهسازی برای دشمنان (به سانی که آیتالله منتظری میکرد و امام حرص میخورد) و قرار گرفتن در جایگاه پدری برای کسانی که قبلا وی را به دلیل تعلق به نظام میکوبیدند، دانست.
البته رد صلاحیت خود و فرزندان، حکم قضایی و پایین آوردن ایشان توسط خبرگانی که وی را در صدر نشانده بودند، نیز جنبههای انتقامی و ناراحتیهای شخصی است که هاشمی تلاش مینماید از حنجره انقلاب بیان نماید و به خیال خود و فرزندان در قطببندی مردم و حاکمیت در بین مردم قرار گیرند.اما چون برای دموکراسی تمرین جوهری نداشتهاند، رأی 18 میلیونی روحانی را «رأی مردم» و رأی 25 میلیونی رئیسجمهور پیشین را «اشتباه روحانیت» میدانند و از سیاست یک بام و دو هوا پیروی میکنند.هرکس دلسوز انقلاب، نظام، امام و رهبری است، باید برای هاشمی دعا کند. عاقبت به خیری شاخصی برای پیمودن درست مسیر گذشته است./998/د102/ف2
منبع: روزنامه جوان