زیست مؤمنانه کلید دستیابی جامعه به سبک زندگی اسلامی
اشاره: انسان در نظام معرفتی و اعتقادی اسلام، حقیقتی روحانی دارد؛ او آفریده شده است تا در پرتو معنویتگرایی و خودسازی دینی، حقیقت و روحانیت خویش را شکوفا کند و به قرب الهی برسد؛ از اینرو در هر فرهنگی، باورها از محوریترین عناصر آن محسوب میشوند که همه داشتههای آن فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار میدهد و سر و سامان میبخشد.
بنابراین فرهنگ، دست کم از سهلایه باورها، ارزشها و هنجارها تشکیل شده است؛ رابطه این سه لایه، عمودی بوده و ریشهایترین لایه فرهنگی متعلق به باورها است؛ ارزشها در لایه میانی قرار دارند و هنجارها نیز سطح ظاهری را به خود اختصاص دادهاند.
اگر در فرهنگی، عمیقترین لایه فرهنگی؛ یعنی باورها، دستخوش تغییر و تعدیل شود، متناسب با خود، ارزشها و هنجارها را دگرگون خواهد کرد، البته این رابطه از طریق سطوح دیگر نیز برقرار است؛ برای نمونه اگر فرهنگی در لایههای هنجاری دچار تغییر شود، پس از مدتی لایههای زیرین نیز تغییر خواهند کرد.
طیف گستردهای از هنجارها بر جایگاههای نظام خانواده حاکم است که از آن جمله میتوان به هنجارهای اقتصادی، عاطفی، جنسی و ارتباطی اشاره کرد؛ ثبات یا اختلال در نظام خانواده، ارتباط مستقیمی با ماهیت این هنجارها و میزان تحقق آنها در عرصه اجتماع دارد.
رهبر معظم انقلاب در مراسم خواندن خطبه عقد ازدواج در تاریخ 24/6/72، درباره جایگاه و اهمیت خانواده فرمودند «اگر در جامعهای خانواده مستحکم شد، آن جامعه به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد؛ اگر خانوادهای نبود، بزرگترین مصلحان هم بیایند نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند، هر کشوری که در آن بنیان خانواده مستحکم باشد، بسیاری از مشکلات اخلاقی و معنوی به برکت خانواده سالم، برطرف میشود و یا اصلاً به وجود نمیآید، اگر در جامعهای، خانواده سالم وجود داشته باشد، آن جامعه مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد کرد».
بنابراین خانواده در سبک زندگی اسلامی دارای شاخصههایی همچون تقوا، عدالت، کرامت، احسان، صله رحم، حسن همسایهداری، انفاق، مسؤولیتپذیری و عناصر دیگری است که نزدیک شدن به این شاخصهها، ملاک دستیابی به سبک زندگی اسلامی است.
اما دنیای غرب نیز برای رسیدن به منافع مادیاش در مقابل این سبک زندگی، شاخصسازی کرده است و به صورت کاملا ایدئولوژیک و ارزشی با استفاده از امپراطوری رسانهای به ترویج این شاخصهها میپردازد؛ از اینرو بعد از سه دهه از انقلاب، شرایط کنونی کشور ایجاب میکند که در مرحله نخست آسیبشناسی از سبک زندگی صورت گیرد و در گام بعد الگوهای جامع، واقعی و کاربردی، جایگزین سبک وارداتی و غیربومی غربی شود؛ در همین زمینه گفتوگوی تفصیلی با حجت الاسلام محمدصالح مازنی، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و عضو هیأت مدیره انجمن تبلیغ و ارتباطات حوزه علمیه قم داشتهایم که تقدیم خوانندگان میشود.
رسا ـ در حال حاضر دنیای غرب با توجه به اصل اسلامی «تأثیر و تأثر متقابل بین اندیشه و رفتار فرد»، عقاید و افکار، ایدئولوژی و نهایتاً طریقه زندگی و عمل مردم را تحت کنترل خود درآورده است و به عبارت دیگر هر انسانی تفکری دارد که از تفکر او رفتار و از رفتار او تفکر دائماً تولید و بازتولید میشود؛ بنابراین غرب با سرمایه گذاری بر روی این مسأله متوجه شد که برای تأثیرگذاری میتواند از همین نوعِ سادهی رفتار روزمره استفاده کند، چنان که «هالیوود» نیز بهعنوان یکی از بازوهای کارآمد نظام سلطه، بدون اینکه نیازی ببیند که ایدئولوژی خود را بهطور مستقیم القاء کند، با القای رفتارها و سبک زندگی خاص غربی، اندک اندک بر روی فکر جوامع نیز تأثیر گذاشته و افکار را برای پذیرش ایدئولوژی آمریکایی آماده میکند، به نظر شما ما چگونه میتوانیم در این صحنه هماوردی حق و باطل، سبک زندگی اسلامی را ترویج و گسترش دهیم؟
آگاهی نخستین شرط جامعه پویا است؛ آگاهی و آزادی، یعنی ما به درستی و با اعتماد به نفس و بدون شانتاژ و در کمال متانت، دست به آگاهی مردم بزنیم؛ البته این آگاهی بخشی و روشنگری باید به صورت روشمند باشد، نه این که سبک، بی محتوا و همراه با نوعی نگرش سطحی و قشری انجام شود.
رسا ـ آگاهی مردم باید در چه زمینههایی افزایش پیدا کند؟
به نظر میرسد محتوای آگاهی مردم زیاد است؛ نخستین محتوا هویتشناسی است، یعنی در مرحله نخست، هویت خویش را و در گام بعد هویت غرب را بشناسیم و به صورت اساسی به الزامات رفتار با هویت غربی نیز توجه کنیم.
رسا ـ با توجه به این مطلب؛ برای شناسایی هویت خویش باید نخست با انواع سبک زندگی در جوامع شرقی و ایرانی آشنا شویم؛ به نظر شما در جوامع شرقی و ایرانی چند نوع سبک زندگی وجود دارد؟
سبکهای مختلفی وجود دارد، نخستین سبک از هویت غربی برخوردار است؛ این سبک کاملا وارداتی و بدون توجه به بوم هویت ایرانی است؛ البته این هویت نیز هویت بدلی غرب است نه هویت واقعی؛ هویت بدلی در مقابل هویت واقعی غرب عبارت است از مؤلفههای زیستی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و همۀ شؤون انسان که از طریق هنر، ادبیات، سینما و تلویزیون برای مصرف غیر غربیان و یا مخاطبان خاص غربی تهیه میشود.
این هویت حتی در غرب نیز اصالت ندارد؛ این نوع زندگی خطرناکترین سبک زندگی است؛ چرا که مصرفیترین و افراطیترین شکل زندگی را به مخاطب خویش تحمیل میکند، مخاطب شرقی انسان مصرف زده غربی را در ماشینی لوکس، ویلایی زیبا و شهرهایی پرزرق و برق میبیند و ناخودآگاه شکل میگیرد که این مردم با این مدل زندگی این امکانات را بدست آوردهاند؛ در حالی که نمیشود کسی چنین بیمحتوا زندگی کند و در عین حال برخوردار باشد؛ لااقل تعداد کمی که از ثروت پدری یا بادآورده برخوردارند، ممکن است چنین مدلی را انتخاب کنند.
سبک دوم پذیرش هویت اصیل غربی است؛ البته این سبک نیز اگرچه بهتر از سبک قبلی است، اما مناسب غربیها است؛ البته مناسب به معنی مطلوب نیست، بلکه یک مدل پذیرفته شده در جوامع غربی است که در شکل اخلاقیاش مبتنی بر سودگرایی و در مدل اجتماعی سیاسیاش با سکولاریزم و لیبرال دموکراسی پیوند خورده است.
این مدل اگر چه از سوی غرب پذیرفته است، اما مدلی است که محصول سرخوردگی جامعه غربی از تفکر مسیحیت پولوسی و یهودیت است؛ دِهشَت تجربۀ مدیریت کلیسا باعث انزوای دین از صحنه زندگی و پناه بردن مردم به ایسمهایی بود که منشأ پنداریاش قویتر بود تا علمی و مبتنی بر نیازهای واقعی انسان باشد و نگرشی که انسان را برای انسان میخواست، اما نه همه ابعاد وجودی انسان، بلکه بعد زمینیاش؛ به هر تقدیر این سبک نیز مدلی است که در لایههای زندگی برخی از شرقیان و از جمله ایرانیان دیده میشود.
سبک دیگر سبک التقاطی است؛ این مدل از الگوهای رایج زندگی بسیاری از شرقیانی است که سعی و تلاش میکنند هویت ایرانی خویش را حفظ کنند، اما نمیتوانند خود را از آماج تیرهای فرهنگی غربی برهانند که خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر مدل غربی واقع میشوند و اغلب اینها نیز آدمهای متدین اما غرب باورند، من از اصطلاح غربزده که بار منفی دارد پرهیز میکنم و به واژهی غرب باوری بسنده میکنم که بار ایهامی دارد؛ البته غرب باوری نه به معنی شناخت غرب که این عیب نیست، بلکه به معنی هضم شدن برخی از پندارهای غربی است.
سبک دیگر سبک ایرانی است با مؤلفه های ایرانی که گاه به پان ایرانیسم میرسد؛ در این سبک گاهی با افراطیگریهایی نیز مواجه میشویم که گاهی تا حدی از فضای عدالت خارج شده و برای اثبات روح هویت ایرانی به ضدیت با فرهنگهای اصیل دینی منجر میشود.
سبک دیگر سبک هویت ایرانی، اسلامی است؛ این سبک اگر به التقاط نینجامد و درست آنالیز شود، قابل اعتماد است و ما زمانی میتوانیم به این سبک اعتماد کنیم که نسبت به مؤلفههای این سبک، آگاهی و شناخت کافی داشته باشیم؛ شناخت دقیق مؤلفههای اصیل ایرانی و اسلامی و در نتیجه عمل براساس این مدل مطلوب است و نکتهای که نباید فراموش شود، واقعیتهای برخاسته از الزامات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که مهمترین رکن تأثیرگذار در جامعه بوده و آنها حاکمان، دولتمردان، سیاستمداران، نخبگان و هنرمندان هستند.
رسا ـ نقش دولت و مسؤولان در مهندسی فرهنگی جامعه و گرایش به سبک زندگی اسلامی چقدر است؟
اگر در جامعه ولایی، افراط و تفریط؛ جای خویش را به تعقل و منطق بدهد و دولتمردان نیز خود به دام افراط و تفریط نیفتند و به تریبونهای غیر رسمی اجازۀ دخالت در امور کارشناسی را ندهند، تا حد زیادی زمینۀ خود اتکایی و توجه به سبک زندگی اسلامی فراهم میشود.
التبه این به معنای بستن دهان منتقدان و دلسوزان نیست؛ زیرا شرط جامعۀ پویا، شنیدن صداهای مختلف بهویژه صدای مخالف است و پیش نیاز کرسیهای آزاد اندیشی که مورد تأکید مقام معظم رهبری است، بیان آزادانه و نه نفاق آلود اندیشه است؛ یک جامعۀ راکد و آرام و بدون موج، هرگز نمیتواند تمدن ساز باشد و قرار و ثبات را تجربه کند و من ریشۀ خود گریزی، دیگر خواهی و غربپناهی را قبل از عملکرد حاکمان و دولتمردان، عدم اعتماد به نفس فرد فرد جامعه میدانم؛ بنابراین باید به این نکته توجه ویژه شود.
بنابراین اگر به سؤال شما برگردیم که چگونه میتوان سبک زندگی اسلامی را ترویح کنیم؟؛ باید گفت که ابتدا باید از خودمان شروع کنیم؛ خودمان چقدر زندگی مبتنی بر شریعت داریم، چه میزان میتوانیم مدعی شویم که زندگی ما فاطمی(س) است و در گام بعد باید به سمت مدل باثباتی برای اقتصاد مبتنی بر دین باشیم؛ یعنی اقتصاد را با رویکرد دینی اجرایی کنیم مدیریت را با رویکرد دینی بنویسیم و در بخشهای دیگر نیز این سبک را عملی کنیم.
رسا ـ یکی از شاخصههای سبک زندگی فاطمی(س)، احساس مسؤولیت در قبال معیشت مادی و معنوی خانواده، اطرافیان و جامعه است که در آیه «وَ یُطعِمُونَ الطعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیرا»ً به آن اشاره شده است؛ این شاخصه از سبک زندگی فاطمی(س) چه ارتباطی با دستورات اسلام در زمینههای مختلف بهویژه امر به معروف و نهی از منکر دارد؟
ایثار یکی از جنبههای انتخاب مسؤولانه در زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) است و یکی از زیباترین نمودهای آن نیز در آیه شریفه؛ «ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» است؛ ایثار بخشش در عین نیاز است، یعنی شما اگر به چیزی نیاز نداشته باشی و بخواهی آن را به کسی هبه کنی، دیگر ایثار گفته نمیشود و اگر هم از روی مسامحه به آن ایثار بگوییم، ارزش چندانی نخواهد داشت؛ بنابراین ایثار یک نوع گذشتن از حق خویش است و شاید یکی از آسیبهای خانواده که نمود آن را در دادگاهها و دادسراهای خانواده ملاحظه میکنیم، همین عدم فهم و درک ایثار است.
اگر مردم گذشت در کلام و سخن گفتن میداشتند و در مواردی سکوت میکردند و به دلیل مصلحت مهمتر و در حالی که میتوانستند از خود دفاع کنند لب به سخن نمیگشودند؛ اگر اشخاصی امساک در گوش دادن داشتند و در مواردی به دل نمیگرفتند؛ اگر در مواقعی ایثار علم داشتند و نیز ایثار مال و در جایی که نیاز شد، ایثار جان میداشتند؛ جامعه میتواند ادعا کند که سبک ایثار در زندگی فاطمه زهرا (س) را اجرایی میکند.
امر به معروف نیز ظرافتهای خاص خودش را دارد؛ اگر چه پس از انقلاب برای اینکه این فریضه جا بیفتد، تلاشهای زیادی در کشور انجام شده است؛ اما به نظر من فریضه امر به معروف و نهی از منکر به جهت فهم نادرست معروف و منکر و عدم تمرکز بر اولویتهای این فریضه با تنها نهادسازی ناکارآمد، مظلوم واقع شد.
البته اساساً این فریضه یک امر دولتی و دستوری نیست، بلکه برخاسته از متن جامعه است؛ معروف و منکر در جامعه است و آمران به معروف و ناهیان از منکر نیز باید از متن جامعه برخیزند؛ همگانی بودن این مقوله به همین معنی است؛ البته حکومت از طرفی تسهیلگر است و از مقولهای دیگرشنوندۀ نصایح جامعه است؛ ضمن اینکه اجرای این فریضه لوازمی دارد که از حوصله این بحث خارج است.
رسا ـ با توجه به حضور سیاسیِ اثرگذار و تاریخ ساز حضرت صدیقه طاهره(س) در جامعه، این حضور چه ویژگی های منحصر به فردی دارد و چه خروجی و دستاوردی بر جای گذاشته است؟
نخست این که فعالیتهای اجتماعی، جنسیت نمیشناسد؛ کسانی که هنوز زن را محدود به خانه میدانند، باید درس بگیرند که حضور زن در خانه نیز به معنی بیاطلاعی از دانش سیاسی و عدم حضور در فعالیتهای اجتماعی ضروری نیست؛ بلکه زن پیش از آن که به وصف جنسیت متصف شود، انسان است و انسان نیز شعور دارد و شعور نیز میطلبد که هر انسانی یک کنشگر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باشد و نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی که به زندگی وی مرتبط است واکنش نشان دهد.
دوم این که دفاع از حق واجب است و هیچ چیز نمیتواند توجیهگر مماشات با باطل در مقابل حق باشد، مگر اینکه مصلحتی بالاتر که اتفاقاً در دراز مدت به یاری حق منجر شود (البته منوط به اینکه حق را درست بشناسیم نه حق نما را)؛ دفاع از حق نیز درجاتی دارد و علم خودش را میطلبد؛ به عنوان مثال کسی که از دانش اقتصاد سر در نمیآورد، نباید به بهانۀ احقاق حقوق اقتصادی وارد حیطههای تخصصی شود و نیز در عرصههای خصوصی سیاست و فرهنگ ورود داشته باشد؛ چرا که گاهی ما تصور میکنیم درحال دفاع از حق هستیم، درحالی که باطل را تقویت میکنیم.
حضرت فاطمه زهرا(س) نخست حق را شناخت و بعد مصلحت را در دفاع از حق با کلام و خطابه دید و در نتیجه به دفاع جانانه از آن پرداخت؛ انسان امروز نیز باید در مرحله نخست حق را بشناسد و در گام بعد به صورت درست و مناسب دفاع کند؛ تأکید میکنم دفاع همیشه در فریاد نیست، بلکه گاه سکوت بهترین دفاع از حق است.
رسا ـ در حال حاضر سبک زندگی بیتفاوتی یا منفعت طلبی و به عبارت دیگر تسامح و تساهل غربی ترویج میشود؛ در صورتی که در دین امر به معروف و نهی از منکر سفارش شده یا در عرصه تربیت و تزکیه، ایجاد و پرورش روحیه مسؤولیتپذیری توصیه شده است و در سراسر زندگى حضرت فاطمه(س) نیز زیباترین جلوههای مسؤولیتپذیری مشاهده میشود؛ بنابراین ملزومات و شرایط این نوع از سبک زندگی چیست؟
جامعه حتی اگر غربی نیز باشد، نمیتواند رشد داشته باشد، مگر این که ملتزم به لوازمی باشد؛ بنابراین من نمیتوانم بپذیرم که در جامعه غربی، امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد؛ بلکه اتفاقاً یکی از رموز موفقیت آنها توجه به مقولۀ امر به معروف و نهی از منکر است؛ البته مصادیق معروف و منکر غربیها با ما در مواردی مشترک و در مواردی مختلف است، به عنوان مثال در غرب نیز دروغ، تهمت، کمکاری، کمفروشی، خیانت و بداخلاقی، منکر و به لحاظ حقوقی جرم تلقی میشود، در مقابل پوشش یک زن در غرب، سبک پذیرفته شدۀ خاص خودش را دارد که با سبک زندگی بانوی مسلمان متفاوت است.
در غرب و در مواردی که منکر تلقی شده است، ابزارهای نظارتی فعالی از منکرات جلوگیری میکند؛ در آنجا برای این که کسی مرتکب منکری نشود، ابزارهای نظارتی دولتی فعال است و مردم نیز احساس مسؤولیت دارند، تأکید میکنم که مصادیق معروف و منکر در غرب و کشور ما ممکن است متفاوت باشد که این یک مقوله دیگری است؛ اما آنچه که غرب بدلی برای کشورهای اسلامی و شرقی توصیه میشود، لبریز از اباحیگری و سرشار از افراطکاری در شهوات و بیمسؤولیتی است، این همان چیزی است که گاه از نهیلیسم و برخی دیگر از نظریات پست مدرن در عرصه معرفت بشری سر در میآورد.
رسا ـ در اسلام بسیار بر مسأله «همسردارى» تأکید شده است؛ به صورت کلی حکمت برابری «همسردارى» با «جهاد» در روایاتی همچون «جَهادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» چیست؟
زن یکی از ارکان نهاد خانواده است؛ از سویی نقش همسری را برعهده دارد و از طرف دیگر در نقش مادر خانواده است؛ مدیریت خانواده بر عهده مادر است و مهمترین شأن در تربیت فرزندان بر عهده بانوان است؛ اگر به درستی به نقش زن توجه کنیم، خواهیم دید که کار سترگی بر عهدۀ زنان است؛ نیکو شوهرداری و تأمین نیازهای عاطفی همسر و فرزندان از جمله نقاط برجسته در نقش زن است؛ بنابراین همرتبه بودن با جهاد به معنی توجه به نقش سازنده و جهادی زن در خانواده و بهویژه در همسرداری است.
رسا ـ امروزه سبک زندگی غربی حتی در ساختارهای سیاسی جامعه نیز تأثیرگذار است؛ بنابراین یکی از دغدغههای اصلی رهبر معظم انقلاب و دلسوزان فرهنگی سبک زندگی اسلامی است؛ در این زمینه نیز توضیح بفرمایید؟
جهان با چالشهای مهمی روبرو است که یکی از چالشهای مهم آن جهانی سازی است؛ جهانی سازی در دو وجه مثبت و منفی به کار میرود؛ بنابراین اگر جهانی سازی را به معنی گسترش تعاملات بینالمللی بدانیم، مثبت است و اگر به معنی آمریکایی سازی و سیطرۀ فرهنگ غربی در همۀ شؤون زندگی از جمله سیاست بشناسیم غلط و منفی است.
متأسفانه آمریکا به دنبال همسو کردن ملتها با سیاستهایش در همه عرصههای زندگی از جمله در عرصههای سیاسی است که راهکار مبارزه با این منش نیز شناخت مؤلفههای سبک مدیریتی اسلامی از جمله در عرصه دیپلماسی و سیاست است؛ بنابراین تأکیدات مقام معظم رهبری در مدل تعاملات سیاسی، تلاشی برای مراقبت از سیاستمداران جمهوری اسلامی است که در دام فرهنگ سیاسی غرب نیفتند.
رسا ـ با توجه به تأکید بزرگان دینی بر فرزند زمانه خویش بودن و قالبهای زندگی صنعتی، علمی و تکنولوژیهای امروز، چگونه سبک زندگیمان همان روح سبک زندگی فاطمی و اهل بیتی(ع) باشد؟
در روایت نبوی(ص) آمده است که «العالم بزمانه لاتهجم علیه الوابس»؛ بنابراین یکی از مؤلفههای زندگی در حال و شناخت زمانه، شناسایی اولویتها است و نیز یکی از اهرمهایی که مانع از غافلگیری در سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و همه شؤون زندگی میشود، آموزش دانش آینده پژوهی است که اگر این دانش گسترش یابد و نیز به نتایج آن عمل شود، تا حد زیادی جلوی رکود، بحران و نیز زندگی در گذشته گرفته خواهد شد.
رسا ـ با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید./908/گ403/س