تحریم یا تسلیم؟
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بهخصوص و بهطور خاص سیاستهای امریکا اقتضا میکند که یک تفکری تزریق بشود در میان ملت ما؛ اول در میان نخبگان جامعه و بعد از آن بهتدریج به افکار عمومی منتقل بشود؛ یک تفکر خاصی تزریق بشود به افکار عمومی. آن سیاستی که مورد نظر آنهاست، این است که وانمود کنند ملت ایران بر سر یک دوراهی قرار دارد و چارهای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کند.
آن دوراهی عبارت است از اینکه یا باید با امریکا کنار بیایند، یا باید بهطور دائم فشارهای امریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کنند؛ یکی از این دو را ملت ایران باید انتخاب کند؛ این چیزی است که آنها میخواهند... این یک دوراهی است که طبق سیاستهای امریکا که میخواهند در ذهن ملت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه اجتنابناپذیر است: یا باید در مقابل امریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای امریکا را، تهدیدهای امریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با امریکا را تحمل کنیم.
اینها میخواهند این را بهصورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ترویج کنند و بهتدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، این فکر را دارند ترویج میکنند و به شکلهای گوناگونی، با بیانهای مختلفی، در وسایل ارتباطجمعی دنیا دارند گسترش میدهند؛ کسانی را میگمارند برای اینکه بتوانند این فکر را در میان ملت ما گسترش بدهند. البته در داخل هم همینطور که عرض کردیم، کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کردهاند و تلاش میکنند که آن را به دیگران هم بقبولانند.
این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاباسلامی، واگویهای از واقعیتی تلخ است که متأسفانه در فضای رسانهای و سیاسی کشور گاه بهگونهای پررنگ و برجسته میشود که انسان را به حیرت و شگفتی وامیدارد. این حیرت از آنروست که طبعاً از دشمن انتظاری جز خباثت و عناد نمیرود، اما چگونه افرادی با شناسنامههای ایرانی، اینچنین از خودباخته میشوند که در جایگاه بلندگوی دشمن نقشآفرینی میکنند؟
واقعیت آن است که بیماری غمانگیز خودباختگی در برابر سلطهگران، از میراثهای شومی است که از دوره استعماری گریبانگیر کشور ما و دیگر کشورهای به اصطلاح «جهان سوم» بوده و تا حدودی لایههایی از نخبگان جامعه را در نسلهای متمادی آماج خود قرار داده است. در این میان روح عزتطلب شرقی مقهور نفس شهوتران غربی شده و آرمانهای بلند خود را در برابر تمدن پوشالی مدرن فروریخته میانگارد. از هویت اصیل خود بیگانه شده و رفاه در لذائذ کوتاهمدت و سر تسلیم برآوردن در برابر هواهای نفسانی جاهطلبان و قدرتمداران میانگارد.
شاید مهمترین خدمتی که امام راحل عظیمالشأن نه فقط به ایران اسلامی که به همه مستضعفان جهان نمود، بیدارگری در مقابل این بیماری مهلکی بود که جهان سوم و ملل ستمکشیده را رنج میداد. با دقت بر محتوای پیامها و بیانات آن عزیز سفرکرده که مخاطب آن متوجه عموم ملتهای جهان است، روشنگری و دعوت به این جنبش احیاگرانه به وضوح مشاهده میشود.
برای نمونه ایشان در یکی از بیانات خود با ریشهیابی بیماری از خودباختگی در برابر غرب میفرمایند: «دردی که برای ملت ما پیش آمد و الان به حال یک مرض، یک مرض مزمن، تقریباً هست، این است که کوشش کردهاند غربیها که ما را از خودمان بیخود کنند؛ ما را میان تهی کنند، به ما این طور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید و هرچه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید... اینطور نقشه بوده است، اینطور طرح بوده است که ما را از خودمان بیخبر کنند و تهی کنند و بهجای او یک موجود غربی درست کنند.
طوری باشد که ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربیها دارند، بگذاریم. اسم خیابانهایمان هم به اسماء غربیها نامگذاری بشود. دواخانهها و مؤسساتمان هم با آن اسماء. اگر بخواهند خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد! کتابهایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب کتابها همه به حرفهای غربیهاست. اگر یک مطلبی را میخواهند بگویند، دنبالش میگویند این را هم گفته است، و یکی از فلاسفه غرب را اسم میبرند. هم آنهایی که کتاب مینویسند از خودشان بیخبر شدهاند و هم ماها و مردم از خودمان تهی شدهایم و بهجای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی بر ما تحمیل شد خودمان را گم کردهایم و به جای مغز شرقی، مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری کم میشود.
کتابها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، مؤسسهها بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانهها بخواهند که زیاد به آنها توجه بشود، اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا اینکه مشتری پیدا بکنند. استشهاد به کلام غربیها بشود تا اینکه مردم توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمیتواند صحیح باشد.
بدون شک موشکافی دقیقی که حضرت امام(ره) از این بیماری مهلکی که بر شرق و جهان سوم مستولی گشته، میتواند در ریشهیابی جریانی که به دنبال القای دوگانه باطل «تحریم یا تسلیم» در داخل به جامعه است، بسیار مؤثر و روشنگر باشد.
بهراستی باید خاستگاه فکری جریان القاکننده این دوگانه را در مبانی نظری جریان غربباور و از خودبیگانهای جستوجو کرد که مظهر تام و تمام قدرت را در غرب میپندارد و گریزی از این دوگانه را متصور نیست. همین جریان است که آشکارا و وقیحانه استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در دنیای امروز پایانیافته تلقی نموده و حل شدن در هاضمه سیریناپذیر نظام سلطه را با رنگ و لعاب فریبنده «آشتی با دنیا و پیوستن به جامعه بینالمللی» تجویز میکند.
در مقابل، انقلاباسلامی راه سومی را گشوده است که آن بر پایه ایستادگی و مقاومت است. چراغ فروزانی که امام راحل عظیمالشأن در برابر دیدگان ملت ایران و همه مستضعفان برافروخت و تلألو درخشان آن امروز از تنگه هرمز تا تنگه بابالمندب و از سواحل نیلگون خلیج فارس تا سواحل مدیترانه همه را به حیرت واداشته است.
اگر همان تفکر جهادی و بر پایه ایمان به خداوند متعال و اراده «ما میتوانیم» بر مدیران اقتصادی کشور حاکم شود، آنها نیز به تأسی از همین روحیه میتوانند کارستانی بس شگرف کنند، همانگونه که پاسداران حریم اسلام و انقلاب، در صدها کیلومتر دورتر از مرزهای ایران، امنیت ملی این خاک را تأمین کردهاند و این در حالی بوده است که زیر فشار سنگین روانی و تحریمهای سلطهگران بودهاند.
هرچند دوراهی تسلیم یا تحریم فریبنده و باطل است، اما به تعبیر رهبر معظم انقلاباسلامی، حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی) «یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمل کنیم یا ایستادگی کنیم بهوسیله اقتصاد مقاومتی.» اینک به نظر میرسد مهمترین رسالت جبهه مؤمن انقلابی آن باشد تا با تبیین حقیقت راه سومی که انقلاب در مواجهه با چالش کنونی نشان میدهد، ظرفیت عظیم جامعه و نخبگان را برای به میدان عمل و اقدام آمدن در آوردگاه اقتصادی بسیج نماید./998/102/ب3
منبع : روزنامه جوان