جامعه بی تفاوت به اقامه عدل به سنت الهی نابود است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در سی و یکمین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز سه شنبه بیست و دوم دیماه 1394 درمدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، در ادامه بحث روایات دالّ بر عصمت خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث دیگری را به نقل از منابع روایی اهل سنت مطرح کرد و مطالبی در اثبات دلالت آن بر عصمت و خلافت اهل بیت بیان کرد که جمع بندی و خلاصه آن بدین قرار است:
حدیث سوم:
«قال قال رسول الله - صلّى الله علیه وآله وسلّم - النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، وأهل بیتی امانٌ لأمتی من الاختلاف، فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس».
الف. دلالت بر فرمانروایی و خلافت
1. فرمانروا یعنی کسی که مقام وجوب اطاعت دارد؛ دیگران حکم و رأی او را بر نظر خود مقدم و اطاعت امر او را بر خود واجب می دانند؛
2. در میان هر امت ، آنکه امت را وحدت می بخشد و از چند پارگی حفظ می کند، فرمانروای امت است؛
3. بنا به حدیث شریف «أهل بیتی امانٌ لأمتی من الاختلاف» ؛ حفظ اتحاد امت اسلامی و مصونیت از اختلاف و چند دستگی به واسطه اهل بیت علیهم السلام حاصل می شود؛
4. نتیجه اینکه ، اهل بیت علیهم السلام مقام فرمانروایی و امامت را دارا هستند.
ب. دلالت بر عصمت
1. دلالت حدیث فی نفسه
اگر در یک رفتار یا گفتار امکان تبعیت اهل بیت از ابلیس وجود داشته باشد ، امتی که تابع و دنباله رو اهل بیت هستند نیز با واسطه ، در همان رفتار یا گفتار، تابع ابلیس می شوند؛ لازمه این قضیه آن است که تنها با عدم پیروی از اهل بیت و مخالفت با آنها ، احتمال تبعیت از ابلیس به نحو مطلق منتفی می شود.
اما اللازم باطل و الملزوم مثله ؛ چون بنا به فرازی از حدیث شریف که می فرماید : « فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس» ، مخالفت با اهل بیت – مطلقاً در هر امری – نه تنها احتمال تبعیت از ابلیس را منتفی نمی کند بلکه خود موجب تبعیت از ابلیس و داخل شدن در حزب او می شود.
بنابراین احتمال و امکان پیروی اهل بیت از ابلیس مطلقاً وجود ندارد و چون در مقابل اتباع از ابلیس، اتباع از خداست بنابراین هر رفتار و گفتاری که آنها انجام می دهند موافق با امر خداست.
2. دلالت حدیث با انضمام آیه شریفه
2-1. حدیث شریف می فرماید : «أهل بیتی امانٌ لأمتی » یا « أهل بیتی امانٌ لأمتی من الاختلاف » ؛ در این حدیث اهل بیت، به عنوان امان امت معرفی شده است؛
2-2. آیه کریمه می فرماید : « الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون». آیه کریمه، امن را مخصوص کسانی می داند ایمانشان مشوب به ظلم نیست و مصداق «لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» هستند؛
2-3. بنابراین اگر اهل بیت بخواهند منشأ امان برای امت باشند باید خود، مصداق «لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» باشند.
نتیجه اینکه ایمان اهل بیت مشوب به ظلم – به همه اقسام آن – نیست و معصوم هستند.
تقریر سی و یکمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مرور بحث جلسه قبل
درباره حدیث دوم از منابع اهل سنت که دلالت بر عصمت خلفای رسول صلی الله علیه و آله می کند، بحث کردیم.
حدیث [ مورد بحث، حدیث ] سفینه نوح بود:
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکب فیها نجی و من تخلّف عنها غرق»؛
با الفاظ شبیه به این لفظ که از مصادر اهل سنت نقل کردیم.
گفتیم این روایت بر عصمت اهل بیت دلالت دارد؛ چون تخلف از آنها را هلاکت و غرق می داند و همراهی با آنان را مطلقاً موجب نجات. این به معنای آن است که در هر گفتار و رفتاری همراهی با آنان موجب نجات است و این دلالت بر آن است که گفتارها و رفتارهای آنان دائماً منطبق بر خواست خداست.
البته این روایت دلالت بر نصب، فرمانروایی و امامت اهل بیت علیهم السلام هم دارد؛ چون خود این بیان که «همراهی با آنان موجب نجات است و تخلف از آنها موجب هلاکت» به معنای آن است که باید با آنها بود و از آنها تبعیت کرد؛ تبعیت هم به معنای فرمانروایی است. از فرمانروا باید تبعیت کرد، [فرمانروا یعنی] کسی که تبعیت از او واجب است یعنی فرمان به دست اوست، امر و نهی به دست اوست. از فرمانروایی، چیزی بیش از تبعیت و وجوب تبعیت اراده نمی شود؛ که از این حدیث، وجوب تبعیت هم فهمیده می شود.
بحث امروز؛ حدیث سوم
حدیث سوم از احادیث باب، حدیث «اهلُ بیتی امانٌ لأمتی» است. حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین به اسناد خود از ابن عباس روایت می کند:
«قال قال رسول الله - صلّى الله علیه وآله وسلّم - النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، وأهل بیتی امانٌ لأمتی من الاختلاف، فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس».
المستدرک علی الصحیحین، جلد 3، صفحه 115، حدیث شماره 4758.
حدیث صحیح؛ متروک در صحاح
این روایت به وسیله حاکم نیشابوری روایت شده است و در ذیل روایت می گوید :«هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه »؛ یعنی مسلم و بخاری این حدیث را نقل نکرده اند؛ در حالیکه حدیث از حیث سند صحیح است.
دلالت حدیث بر عصمت و خلافت
این روایت هم بر فرمانروایی و هم بر عصمت اهل بیت دلالت دارد. این مطلب را در چند بند توضیح می دهیم.
بند اول
در روایت آمده است که «أهل بیتی امانٌ لأمتی من الاختلاف». این جمله این معنا را می رساند که آنچه امت رسول را متحد و یکی می کند و از چند پارگی و چند دستگی مصون می دارد، اهل بیت است.
ما می دانیم که هر جمع و امتی را آن کس که وحدت می بخشد، رهبر آن امت است؛ فرمانروایان آن امت هستند؛ آن کسی که فرمان در دست اوست والا کسی که فرمان در دست او نباشد و اطاعتش بر آن مجموعه واجب نباشد نمی تواند وحدت بخش باشد. در زیارت جامعه می خوانیم «بکم تمت الکلمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقة» - زیارت جامعه تک تک جملات آن در روایات صادره از رسول اکرم صلی الله علیه و آله، مورد تأیید واقع شده است- .
می فرماید که « امانٌ لأمتی من الاختلاف» ، خود این دلالت دارد بر اینکه اهل بیت هستند که باید فرمانروایی دست آنها باشد. به این مطلب در آیات شریفه هم اشاره شده است که اطاعت ازخدا و اطاعت از رسول خداست که جامعه را از اختلاف نگه می دارد:
«وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» انفال/ 46
اینجا هم به همین نکته اشاره شده است. می فرماید اگر از رهبران الهی تبعیت کنید، منشأ این می شود که به نزاع گرفتار نشوید.
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا» آل عمران/ 103
یعنی به نعمت رسول و به نعمت اطاعت از رسول. به هر حال هر عنصری هر چقدر هم جلیل القدر باشد تا وجوب اطاعت و فرمانروایی نداشته باشد نمی تواند باعث امان از اختلاف شود؛ وقتی می تواند امان از اختلاف باشد که رهبری [امت به ] دست او باشد. آنچه منشأ وحدت می شود آن کسی است که حتی وقتی مردم نظرشان مخالف با نظر او باشد مع ذلک نظر او را بر نظر خود خود ترجیح می دهند.
«النبی أولی بالمؤمنین من انفسهم» اینجا معنی پیدا می کند. نظر او بر نظر دیگران مقدم است. این تقدم بدون وجوب اطاعت حاصل نمی شود. بدون عنصر وجوب اطاعت، امان از اختلاف اصلاً معقول نیست.
سنّتی از سنن الهی وجود دارد که براساس آن جامعه ای که روی کره زمین زندگی می کند یا باید خود مُقیم عدل باشد یا باید بستری باشد برای اقامه عدل در آینده؛ یعنی فرصت عدل در او وجود داشته باشد. فرصت عدل متقوّم به وجود امام است. اگر جامعه ای نه خود عادل بود و نه بستری برای عدل در آینده وجود داشت ، «لساخت الأرض بأهلها »؛
قرآن کریم می فرماید: «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً» نوح /26-27؛ یعنی نه این جامعه [موجود در زمان نوحی نبی علیه السلام ] جامعه عادلی هست و نه می تواند هسته یک جامعه عدل در آینده بشود و این، عقلاً نابودی چنین جامعه ای را اقتضا می کند؛ مثل اینکه فردی باغی دارد، اگر باغ الان میوه بدهد ، خرج آن می کند یا اینکه باغ الان میوه نمی دهد ولی اگر آب بدهند و هرس کنند ، این نهال در آینده میوه می دهد؛ در این حالت هم خرج کردن برای چنین باغی عقلایی است. اما اگر باغی باشد که نه خود میوه می دهد و نه در آینده مفید است، برای این باغ هزینه نمی کنند. همین سنت الهی بر جوامع بشری هم حاکم است. آنچه جامعه عادل را به عدل دعوت می کند، امام حاضر است ، آنچه جامعه بشری را فرصت عدل می دهد – یعنی اگر بخواهند می توانند جامعه ی عدل به پا کنند - آن وجود امام است ولو غائباً و مستتراً؛ یعنی اگر جامعه آماده شد برای اطاعت او، او آمادگی برای رهبری دارد.
بند دوم
این است که می فرماید « فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس» ؛ اولاً این جمله بطور صریح تر نشان دهنده حرمت مخالفت با آنهاست و بر وجوب اطاعت آنها دلالت دارد. مخالفت با آنها موجب می شود که شخص مخالفت کننده حزب ابلیس شود؛ یعنی اطاعت از آنها واجب است. این همان [مقام ] فرمانروایی است.
دلالت بر عصمت علاوه بر خلافت
جمله « فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس» دو مطلب را می رساند؛ هم وجوب اطاعت از آنها و مقام فرمانروایی آنها را می رساند و هم عصمت آنان را ثابت می کند؛ یعنی وقتی می فرماید مخالفت با آنان موجب می شود که آن کس که مخالفت می کند، به حزب ابلیس بپیوندند ؛ یعنی اگر مخالفت نکند از پیوستن به ابلیس مصون است؛ عصمت همین است. معلوم می شود که آنها در رفتار و گفتارشان هیچگاه تابع ابلیس نیستند. وقتی تابع شیطان و ابلیس نباشند یعنی تابع خدا هستند؛ چون دو راه بیشتر برای بشر ارائه نشده است؛ یا اِتباع ابلیس و هوی یا اِتباع خدا. هر راهی غیر از راه خدا، راه ابلیس است. بنابراین هر رفتار و گفتاری که آنها انجام می دهند موافق با امر خداست.
بند سوم
مطلب سوم که فهمیده می شود اینکه مخالفت با آنان منشأ اختلاف در امت است. می فرماید : « فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا»؛ اگر مخالفت با آنان کنند در میان آنها اختلاف پیدا می شود.
جمع بندی از مطالب؛ خلافت و عصمت اهل بیت
این سه مطلب را ما از این جمله استفاده می کنیم. بنابراین، این روایت که حاکم نیشابوری نقل می کند دلالت روشنی دارد هم بر خلافت و فرمانروایی و هم بر عصمت. [این حدیث] مدعای ما را اثبات می کند که منصوبین برای فرمانروایی از سوی رسول صلی الله علیه و آله بالمباشره دارای شرط عصمت هستند.
لفظ دیگر حدیث
این حدیث را دیگران از علمای اهل سنت هم روایت کرده اند. متقی هندی این روایت را در کنزالعمال از طبرانی در کبیر، از ابن أبی شیبه ، از أبی یعلی در مسندش و از دیگران به اسنادشان روایت می کند:
«عن سلمة بن الاکوع قال قال رسول الله - صلّى الله علیه وآله وسلّم - النجوم أمان لأهل السماء وأهل بیتی امانٌ لأمتی ». این لفظ با لفظ قبل متفاوت است و می توان گفت روایت مستقلی است. اگرچه هر دو روایت، اهل بیت را امان برای امت رسول می دانند اما در روایت قبلی « من الاختلاف» داشت و این [روایت اخیر] بطور مطلق است.
دلالت بر عصمت
باتوجه به آیه کریمه «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون» انعام/82 ، امن الهی مخصوص کسانی است که « لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ»؛ پس اگر اهل بیت بخواهند منشأ امان برای امت باشند باید خود، مصداق «لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» باشند. ایمان آنها مشوب به ظلم و معصیت نیست و معصوم هستند. معصومان هستند که مهبط امن الهی هستند و اگر دیگران به امن می رسند، توسط آنهاست و «هُمْ مُهْتَدُون» .
بدون انضمام آیه هم می توان بر عصمت و فرمانروایی اهل بیت علیهم السلام استدلال کرد اما با انضمام آیه، استدلال روشن تر است./836/د102/ل