گرایش کم حوزه به علوم عقلی فاجعه است/ فقه و فلسفه دو بال طلبه
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجتالاسلام یحیی کبیر از حوزویان موفقی است که به مدت 28 سال سابقه تدریس در دانشگاه تهران را دارد. وی دارای دکترای فلسفه محض بوده به همین دلیل اکنون نیز به عنوان دانشیار فلسفه محض دانشگاه پردیس فارابی تهران مشغول به فعالیت است.
استاد خود تأکید میکند که هیچگاه به بهانه تدریس یا تحصیل در دانشگاه، از دروس حوزوی مانند فقه، تفسیر، عرفان، اصول و... غافل نشده و همچنان نیز آنها را با علاقه دنبال میکند. تاکنون حجتالاسلام کبیر افزونبر تألیف کتابها و مقالات مختلف، استاد راهنما و مشاور پایاننامههای مختلف بوده است.
«مبانی عرفان»، «عارفان الهی و عرفان برتر»، «عرفان و معرفت قدسی»، «فلسفه وحی»، «جهان بینی تطبیقی»، «انسان کامل از دیدگاه ابن ترکه»، «معرفت دینی»، «آنتروپولوژی»، «مبانی حکمت متعالیه»، «بنیاد عرفان برتر»، «جستارهای فلسفی»، «بنیاد حکمت برتر در دو جلد»، «فلسفه آنتروپولوژی»، «حکمت نو صدرایی در دو جلد»، «فلسفه تطبیقی در دو جلد»، «بنیاد حکمت طباطبایی»، «فلسفه دین»، «کلام پژوهی فلسفی»، «اخلاق پژوهی عرفانی»، «دین پژوهی عرفانی» و «انسان شناسی تطبیقی» از کتابهای تألیفی این استاد حوزه و دانشگاه است.
در گفتوگو با وی به بررسی دلایل انگیزهشان برای ورود به دانشگاه، وضعیت علوم عقلی در حوزه و دانشگاه و... پرداختیم که در ادامه متن کامل آن را میخوانید؛
رسا ـ انگیزه کسانی که علاقهمند به علوم عقلی هستند برای تحصیل در دانشگاه چه چیزهایی میتواند باشد؟
اعتقاد ما بر حسب مرام امام راحل، مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری که هفت سال کنار وی بودم، این است که دین ما مرکب از سه مرتبه است؛ یعنی اسلام یک واحد و دارای سه مرتبه است که شامل نقلی، عقلی و قلبی(کشفی) میشود. بر همین اساس دین دارای احکام نقلی، عقلی و کشفی است. به همین منظور نیز در فرهنگ اسلام سه مدل علوم به وجود آمده است که شامل علوم عقلی، نقلی و کشفی میشود.
علوم نقلی مانند فقه، علم الحدیث، علوم قرآنی و... میشود؛ یعنی از متن دین گرفته شده و حتماً باید آیه و روایتی باشد تا فرد بتواند استفتاء کند. علوم نقلی نیز دارای دهها رشته است. معمولاً علوم نقلی در میان عوام رواج بسیاری دارد. یعنی مردم عادی و مؤمنان سادهتر، با علوم نقلی بسیار سروکار دارند؛ برای نمونه اگر بشنوند امام صادق(ع) چنین فرموده به آن عمل میکنند.
تقریباً حدود 78 تا 80 درصد حوزه علمیه ما نیز به سمت علوم نقلی رفته است. به ویژه در 400 سال اخیر یعنی پس از دوران صفویه. در این مدت به شدت گرایش حوزه به سمت علوم نقلی بوده است؛ لذا تقریبا 80 درصد طلاب ما سرشان به علوم نقلی بند است که شامل فقه، حدیث، علوم قرآنی، حدیث و... میشود. البته بنده نمیگویم بد است بلکه لازم است ولی باید در جایش باشد.
حال بحث این است که آیا با این روش ـ گرایش 80 درصد حوزه به علوم نقلی ـ کار تمام است؟ خیر؛ چون علوم عقلی در کجای قرآن، روایت و دین قرار دارد؟ در این صورت است که نام شهید مطهری، استاد حسنزاده آملی، آیتالله جوادی آملی، سید جلال آشتیانی و امثالهم میآید.
بحث دیگر علوم عقلی است که از منظر علامه طباطبایی و شهید مطهری خود سه دسته میشود و شامل علوم عقلی به معنی العام(فلسفه)، علوم عقلی به معنی الخاص(کلام) و علوم عقلی به معنی الاخص(عرفان نظری) است که اصطلاحاً به این دید میگوییم دید ابوعلی سینا، فارابی تا علامه طباطبایی و معروف است که 15 درصد ـ آمار نسبی است ولی بر روی آن حرف دارم و استقرا شده است ـ حوزه به این گرایش دارد.
در علوم عقلی به فلسفه علوم عقلی به معنی العام گفته میشود؛ چون همه جا وجود داشته و سرک میکشد. کلام نیز علوم عقلی به معنی الخاص است که شامل کلام امامیه، معتزله و... میشود. اکنون نیز در حوزه افرادی مانند آیتالله سبحانی در بحث کلام و آیتالله مصباح در بحث فلسفه کار میکنند و اینها نیز شامل همان 15 درصد گرایش حوزه به علوم عقلی میشود.
با این وجود ـ گرایش 15 درصدی حوزه به علوم عقلی ـ از نظر ما فاجعه است. چون مخاطب اساس اسلام عقل انسان است و نقل باید دوم باشد؛ در حالی که در حوزه علمیه نقل اول است و عقل دوم و این موضوع عجیبی است! بر همین اساس در گذشته افرادی مانند شهید مطهری و اکنون نیز افرادی مانند آیتالله جوادی آملی و آیتالله مصباح وقتی میگویند، زجر میکشدند؛ منتها مؤسساتی زدهاند و علوم عقلی را نگه داشتهاند، یعنی مشغول هستند.
دسته سوم علوم اسلامی مربوط به علوم کشفی و قلبی میشود که به آن در اصطلاح علوم عرفانی گفته میشود که شامل علم عرفان عملی و نظری، تصوف و اخلاق میشود.
رسا ـ وضعیت دانشگاهها در مباحث علوم عقلی و نقلی چگونه است؟ تفاوت آن با حوزه در چه مسائل و مواردی است؟
90 درصد دانشگاه به علوم عقلی گرایش دارد و تنها 10 درصد آن به علوم نقلی میپردازد. چون جوان به سمت پرسش است. طلبه بیشتر بر روی تعبد میآید که نباید به تنهایی با تعبد جلو بیاید بلکه تعبد نیز باید در جای خودش باشد. فهم بسیار مهم است. شهید مطهری نیز به همین دلیل به دانشگاه کشیده شد. دکتر محمود صارها، دکتر شهابیها، دکتر بهشتیها و... نیز به همین دلیل به دانشگاهها کشیده شدند چون دانشگاه بیشتر با مسائل حقوقی، فلسفی، علوم انسانی و.. سروکار دارد. ولی حوزه بیشتر با درسهای که نقلی هستند سروکار داشته و تعبدی هستند.
البته تعبد بخشی از دین ما است و استاد مطهری در ابتدای کتاب عدل الهی میفرماید: نخست فهم دین و سپس تعبد به دین داشته باشید. تفاوت ما با اشاعره نیز بر همین موضوع است. نقلیها تعبد به دین دارند که یا میفهمند یا خیر و در نهایت نیز خراب کاری میکنند ولی شیعه و معتزله اینگونه نیست بلکه میگوید باید اول فهم الدین داشت و سپس تعبد. به تعبیر شهید مطهری در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت مخاطب اسلام انسان است. وقتی گفته میشود «یا ایها الناس» یعنی «یا ایها العاقل» چون فصل وجودی انسان عقل است و حیوان ناطق به شمار میآید.
ولی چرا باید در حوزه به جای اینکه 80 درصد عقلیات و علوم عقلی حاکم باشد و 20 درصد نقلیات، بر عکس حاکم شده است؟! یعنی 80 درصد نقلیها حاکم است و 15 درصد از عقلیات! در حالی که در دانشگاه 90 درصد عقلیات حاکم است و 20 درصد نقلیات. استعمار نیز همواره از این موضوع استفاده کرده و گفته حوزه و دانشگاه دو مجموعه جدا هستند که حوزویان سرشان به تعبد، فقه، روایت و... بند است و از سوی دیگر نیز سر دانشگاهیان به روشنفکری، روشنعقلی و... بند است. تا حدی نیز استعمار راست میگوید ولی موذی است. این موضوع وجود دارد ولی چرا اینگونه شده است؟
در حوزههای علمیه قدیم ما افرادی مانند بوعلی سینا وجود داشت که طبیب، حکیم، منطقی و... بود. بوعلی و فارابی آخوند بودند و در فرانسه آثار فارابی مانند الموسیقی الکبیر تدریس میشود. مثلثات جواجه نصیر در دانشگاه سوربن فرانسه تدریس میشود ولی چرا در حوزه ما نیست؟ کجای حوزه کتاب الموسیقی الکبیر تدریس میشود؟ اگر امام خمینی(ره) و انقلاب نبود همین یک مقدار موسیقی را نیز میگفتند حرام است و امام(ره) آمد اسلام را دوباره نو مطرح کرد و ما همه به ایشان مدیون هستیم. خود مقام معظم رهبری نیز انسان خوش فکر و باهنری بوده و حواسشان جمع است، چون ادامه امام(ره) هستند.
نظام جمهوری اسلامی تأسیس شده تا اسلام را به تمام معنا نشان دهد که شامل علوم عقلی، نقلی و کشفی میشود که در اصطلاح به آن تمدن گفته میشود. بنده نیز به همین دلایل به دانشگاه رفتم. البته رشته بنده در سال 1350 در دانشگاه مهندسی کشاورزی بود. سپس خدمت مقام معظم رهبری تماسی داشتیم و ایشان در آن زمان در خانهشان در بازار سرشور مشهد در حبس بود. من هم که مهندسی میخواندم ساواک بسیار افراد به ویژه مذهبیها را اذیت میکرد؛ با این وجود درسم در فیزیک، شیمی، ریاضی و... خوب بود ولی دیدم که گرایشم به سمت آقای مطهری است و بسیار اذیت میشوم. اتفاقاً خدمت آیتالله خامنهای رسیدم و ایشان بنده را ارشاد کرد به سمت قم بیایم و به سمت قم و حوزه آمدم و خدمت آقای مطهری رسیدم.
در سال 1366 نیز دوباره آیتالله فاضل، آقای جوادی و برخی بزرگان اصرار کردند که دوباره به دانشگاه تهران برگردم. به این بزرگواران گفتم من تازه از دانشگاه به حوزه آمدهام و اجازه بدهید درس خارجم را تمام کنم. گفتند: خیر. آیتالله میرمحمدی در الهیات تنها مانده است و در آنجا استاد الهیات و فلسفه کم است و حتما باید بروید چون اوجب واجبات است و ما نیز اطاعت کردیم؛ چون مطیع آقایان بودیم. همچنین بنده خودم وکیل آقای فاضل در دانشگاه تهران بودم به این دانشگاه رفتم. البته در آن زمان آقای ممدوحی و سید غروی همه باهم رفتیم ولی آنها خسته شدند و من رسمی شدم و ماندم.
ما به این دلیل به دانشگاه رفتیم که بگوییم اینگونه نیست که فکر کنید در دانشگاه عقل 90 درصد حاکم است و در حوزه نقل 80 درصد حاکم است. البته درست است که حوزه فعلی اینگونه است، ولی اصل حوزه این نیست. حوزه، دانشگاه پیامبر اکرم(ص) است. حوزه امام صادق(ع) یعنی دانشگاه امام صادق(ع) مانند سایر دانشگاهها که باید هر دو یعنی حوزه ـ که دانشگاه پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است ـ و دانشگاههای دیگر باشند. به قول آیتالله جوادی حوزههای دانشگاهی علمی دینی ما باشند.
ولی اینگونه نیست که اسلام نسبت به علوم عقلی بیتوجه باشد و در این زمینه افراد بزرگی مانند فارابی، شیخ مفید، علامه طباطبایی و... را داریم. گرایش امام راحل مگر 100 درصد فقهی است؟ ایشان اعرَف عرفا بود. اَحکم حکما بود و اَفقه فقها نیز بود. چه کسی میتواند بگوید درصد فقه امام خمینی(ره) بیشتر از عرفانشان بود؟ اتفاقا عرفان ایشان بیشتر بود، چون خودشان میفرمایند: عرفان باطن قرآن است.
علامه طباطبایی میگوید علی و فلسفه الهی. جهان بینی آقای مطهری شده مقدمهای بر جهان بینی توحیدی و تمام بحثهای عقلی در وحی و قرآن را بیان میکند. همین مباحث توحیدی بود که در آن زمان دانشگاه را در مقابل تودهایها و غرب زدهها نجات داد. آقای مطهری آخوند است ولی با همین دین در دانشگاه در برابر مارکسیستها ایستاد؛ با فلسفه بوعلی و ملاصدرا هم ایستاد.
بنده نیز به همین دلیل وارد دانشگاه شدم و ناراضی نیز نیستم؛ چون یک نظام داریم. فرد میتواند در حوزه بنشیند، مرجع تقلید هم بشود و همه چیز او هم تکمیل باشد. پول داشته باشد و شهریه نیز بدهد و بنده نیز نمیگویم بد است و افرادی در اینباره هستند ولی بحث این است که نظامی شکل گرفته و میخواهد فقاهت اسلامی پیاده شود، علوم اسلامی بینالملل شود.
در سال 1357 در نوفل لوشاتو روزنامه لوموند فرانسه از امام راحل سؤال کرد چرا میخواهید در ایران حکومت اسلامی را تأسیس کنید؟ ایشان فرمودند: إنشاالله در کره زمین. هدف ما نیز این است یعنی میخواهیم تمام علوم امام صادق(ع) و اهلبیت(ع) به دنیا صادر شود و پرچم اسلام در اینجا قرار گیرد. حال نظامی تأسیس شده که این کار را انجام دهد وگرنه نظام میخواستیم چه کار کنیم در حوزه نشسته بودیم و امام خمینی(ره) نیز راحت بود.
اگر ادامه حرکت انبیا را میخواهیم باید این نظام باشد. نظام است که علوم حوزوی حتی فقه و نقلیات را پیاده میکند. به همین دلیل نیز وادار شدیم که قبول کنیم در دانشگاه باشیم و ناراضی نیز نیستیم چون میتوان افراد را از این طریق نیز به سمت حوزه کشاند. از شاگردان بنده افراد دکتری و فوق لیسانس بودند که به حوزه آمدند و دیدند حوزه غنی است.
حوزه تنها این نیست که چهار نفر مشغول فقه و اصول باشند بلکه مراکز تخصصی مختلفی در زمینه کلام، تفسیر و... دارد. اکنون نیز به برکت انقلاب مراکز تخصصی فراوانی در حوزه داریم. انگیزه این است که در دانشگاه بفهمانیم در اسلام همچنان که علوم فقهی و اصولی سرجای خودش است علوم فلسفی، عقلی، کشفی و عرفانی آن نیز بالا است و آنکه میتواند به دنیا اخلاق بدهد، علوم عقلی و کشفی است. این علوم میتواند به دنیا اندیشه و اخلاق بدهد.
رسا ـ نقص کم توجهی حوزه به علوم عقلی را چگونه میتوانیم جبران کنیم؟
این کم توجهی از زمان صفویه به بعد که میشود 400 سال انجام شده است. پس از آن بود که حتی برخی از روحانیان دربار صفویه ملاصدرا را تبعید کردند و گفتند فلسفه کفر است. یعنی احساس میکردند هر کسی با عقل به سمت دین میآید کافر است چون یک رگهای حدود 600 سال ـ از زمان سیوطی ـ در اسلام پیدا شده بود که میگفتند: «هر کس در دین عقل را به کار گیرد ضد دین است!» این یک تز بود و در زمان صفویه سپس در زمان قاجار شدیداً در حوزهها این تز گسترش یافت و استعمار نیز از آن حمایت کرد. استعمار نیز به همین وسیله 400 سال ما را اذیت کرد. حاکمیتهای قاجار نیز نقلیگرا و عیاش بودند که اسلام را در حد نقلیات بردند.
متأسفانه این رگه و بحثها در برخی از علومی مانند علم الاصول نیز وارد شد که گویی دین خدا با عقل جور در نمیآید در حالی که به قول شهید مطهری این موضوع بر عکس بود. در اصول مظفر نیز آمده: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس.» امام خمینی(ره) ولایت فقیه را با عقل ثابت کرد آن هم در نجف و جلوی آن آقایان فریاد را بلند کرد. در جلد دو کتاب بیع میفرمایند: «ولایت فقیه، بدیهیا، عقلیا و لا فرق بین عصرا و عصر، نسلا و نسل و مصرا و مصر و...»
بدیهی عقلی که قرآن نمیخواهد. همانند دو دوتا چهارتا است. در بدیهی که وحی نمیخواهیم، وحی هم باشد بدیهی جلوتر است و بدیهی آن وحی را تأیید میکند. یعنی امام راحل میفرمایند چرا سراغ روایات میروید، ولایت فقیه بدیهی عقلی است و در هر عصری است. برای هر نسلی است. برای هر کشوری است. اینگونه نیست که من آن را ایجاد کرده باشم. امام راحل اینگونه وارد مبحث شدند تا بگویند برای چه عقل را از دین گرفتهاید؟ خودتان گفتید که ادله شامل قرآن، حدیث، عقل و اجماع میشود؛ مگر عقل منبع نیست! پس کجا قرار دارد؟ البته مرحوم کمپانی، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر که رگه فکر امام(ره) را دارند تلاش کرده و دوباره به آن جان دادهاند ولی چرا باید 80 درصد حوزه ضد این باشد.
البته عدهای از آقایان گناه ندارند. آنهایی که در مسیر امام راحل، علامه طباطبایی، آیتالله جوادی آملی و... هستند این موضوع برایشان جا افتاده است ولی متأسفانه کسانی که رگههای فکریشان به نجف، مشهد و... باز میگردد مانند تفکیکیها که اخباری مشرب هستند گناه هم ندارند چون 400 سال است این موضوع ـ اهمیت علوم نقلی ـ مطرح شده و همانند درخت تنومند شده است و تغییر چیزی که طولانی در جامعه عادت شده، بسیار سخت است. یعنی باید دندان روی جگر گذاشت و طرح و فکر داد تا ریشهای حل شود.
در حوزه نیز با ایجاد مراکز تخصصی که بحمدلله به برکت انقلاب زیاد شده این مشکل را حل کنیم. حضرت آیتالله خامنهای چند سال پیش فرمودند: حوزه چرا درس خارج فقه حکومتی ندارد؟ که شامل مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... میشود. این مسائل فقاهت میخواهد؛ نمیشود که 600 سال در طهارت ایستاد. هنوز در حوزه 75 تا 80 درصد در حوزه در این موضوعات گیر کردهاند. موضوعات درسهای حوزه چیست؟ چرا باید 80 درصد سرشان به مسائل سنتی مانند طهارت و نجاست باشد؟! بنده نمیگویم بد است ولی فرد میخواهد لابهلای اینها نظام اجتهاد را یاد بگیرد، خب موضوع آن را نیز عوض کند.
نماینده آیتالله شیرازی ـ تحریم کننده تنباکو ـ در آفریقا بود گفت: مشکل مسلمانان آفریقا چیست؟ مشکل را برایش گفتند و ایشان نیز متن درس خارج کرد. این درس خارج خوب است یا اینکه فرد هزار سال بگوید آب چاه فلان است. این موضوع قبول و بحث اینها را افرادی مانند علامه حلی کردهاند. فرد حتی کره ماه نیز برود این فتوا حاضر است ولی چرا در مسائل قضایی گیریم؟ چرا در حقوق بینالملل و بشر گیر هستیم؟ چون کار نمیکنیم. به قول آقای مطهری باید حوزه برای اینها درس خارج بگذارد.
در موسیقی معضل داریم. یکی از آیات(علما) ـ اکنون زنده است ـ وجوهات فراوانی را در آن سالی که حصر آبادان شکست خدمت امام راحل آورد. ساعت تقریباً یک ربع به دو بعد از ظهر بود که این بزرگوار که امام خمینی(ره) نیز بسیار دوستش داشت وجوهات را آورد و دید صدای آهنگ ایرانی از حسینیه جماران و از اتاق امام(ره) میآید؛ فکر کرد سید احمد صدای رادیو را زیاد کرده است گفت: سید احمد رادیو را خاموش کن، حسینیه است. سید احمد گفت: آقای... من نیستم امام نشسته و گوش میدهد.
به من گفت: آقای کبیر من تازه فهمیدم 40 سال سرمان کلاه بوده است. این موسیقی که من خیال میکردم حرام است امام گوش میدهد. گفتم: آقای... چرا حرام باشد امام فیلسوف است، مسلط به شفاء بوعلی و مسلط به علم موسیقی است و میداند که حرام و حلالش کجاست. چرا باید بعضی وقتها حرامش را حلال و حلالش را حرام کند؟ یک چیزی که محتوای آن از مولوی و عطار است اگر در این فیلمها نباشد که فیلم معنا ندارد.
اکنون در صدا و سیمای ما آهنگ ارتحال امام نباشد آیا کسی گرایش پیدا میکند؟ خیر. این آهنگ چه حرمتی دارد؟ آهنگ شهید مطهری چه ایرادی دارد؟ بنده یادم هست این موسیقی را در حسینیه جماران در جلوی امام راحل زدند که در آن جاز و... بود. ولی اکنون آیا میگذارند فرد در حسینیه جاز ببرد؟! امام راحل این کار را کرد. ایشان یک فرقی با ما دارند و اگر فرد مشکلی دارد خودش را باید درست کند، چرا اسلام را خراب کند. بدی، بدی است و مشخص است ولی خوبی نیز مشخص است.
برای اینکه در حوزهها علوم عقلی رواج پیدا کند نخست باید مرام بوعلی و فارابی احیا شود. برای این دروس شهریه جداگانه اختصاص دهند و بگویند اگر فلانی در کنار فقهاش به شرح اشارات و... نیز بپردازد مقداری شهریه را بیشتر کنیم. عوامل میتوانند بسیار ایجاد کنند. امکانات مادی به او بدهند. باید استاد فلسفه تربیت کنند.
چرا عرفان در حوزه باید تنها 3 تا 5 درصد باشد؟ إنشاالله استاد حسن زاده 120 ساله شوند ولی چرا اگر از دنیا برود حوزه ابتر میشود؟ اگر آقای جوادی نباشد چه کار میخواهد بکند؟ باقی کجاست؟ شما صدتا استاد فقه تربیت کردی ولی آیا دهتا استاد فلسفه داری که مانند آقای جوادی و مطهری شاخص باشد که آریان پور از ایشان بترسد و بگوید ایشان حکیم است؟ کجاست؟!
تنها راه این است که مراکز تخصصی رشد کند و مراجع، بزرگان و اعاظم حوزه به این موضوع توجه داشته باشند. آقای اعرافی که اکنون مدیر شده است بنده میشناسم اهل اجرا است ولی این افراد باید در نظام و جامعه را بدانند. در جوانان عقل گرایی بالاست. این را باید درست کنیم تا به سمت انحراف عقل گرایی افراطی نروند. درست بتوانند از عقلشان استفاده کنند و عاشق اسلام باشند. پیرو رهبری باشند. با معرفت و محبت اطاعت کنند نه اطاعت کور و کشکی. یعنی بفهمد که حرف چه فردی را اطاعت میکند. اینجا معرفت بسیار مهم است. عقل و قلبش در کنار هم باشد.
افزونبر ایجاد مراکز تخصصی باید به طلابی که در علوم عقلی مانند مشا، اشراق، فلسفه دین، فلسفه تطبیقی، فلسفه مضاف ... وارد میشوند امتیاز داده شود. این مسائل در دانشگاهها پر است. تازه در دانشگاه 50 درصد سرفصلهای فلسفه دین را به دستور رهبری عوض کردهایم؛ ولی هنوز کار دارد. باید برای این مسائل در حوزه امتیاز بدهند و در کنار درسهای مقدمات یعنی سوم و چهارم آموزش داده شود. مسائل کلامی و فلسفی باید کنار فقه، اصول، تفسیر و... آموزش داده شود. آقای مطهری به ما میگفت: باید در یک دستتان فلسفه باشد و در دست دیگرتان فقه باشد. دو بال آخوند فقه و فلسفه است. فقه برای عوام و نوع مردم است تا به آنها احکام آموزش داده شود، ولی اسلام که تنها این چهارتا احکام نیست.
آقای مطهری میفرماید تنها یک دوازدهم قرآن آیت الاحکام است ولی باقی آیات چیست؟ بقیه آیات احکام جهان بینی و ایدئولوژی است. ولی آنها کجاست؟ مگر این آیات تخصص نمیخواهد و نباید با عقل حوزوی و اجتهادی به سراغ احکام عقلی و جهان بینی آمد تا اگر چهار نفر مانند سروش و غیر سروش خطا کردند عاقلانه جواب بدهیم، قلم بزنیم و بنویسیم؟ در دانشگاه جنجال و فحاشی جواب نمیدهد. بگوییم اگر شما یک کتاب درباره کلام جدید دارید ما دهتا و صدتا کتاب داریم.
/993/402/ر
ادامه دارد...