نصب حاکم از رفتارهای فرمانروایی معصوم است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، دربیست و پنجمین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه سیاسی اسلام، که روز دوشنبه سی ام آذرماه 1394 درمدرسه عالی دارالشفاء قم برگزار شد، بحث پیرامون دلالت آیات قرآن بر شرط عصمت برای امام منصوب را ادامه داد.
وی با استدلال به آیه 82 سوره انعام " الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ" ، این نتایج را استنباط و برداشت کرد:
1. امن الهی تنها اختصاص به آن دسته از مؤمنین دارد که ایمان خود را به ظلم نیالوده اند؛ هدایت یافته هم همین دسته هستند.
2. آلایش ایمان به ظلم اگرچه از روی سهو و خطا یا جهل باشد سبب خروج از هدایت و اهتداء الهی است؛ از این رو فرد، مهتدی و هدایت یافته نیست مگر اینکه عصمت داشته باشد.
3. وقتی کسی از سوی خداوند یا رسول خدا صلی الله علیه و آله به فرمانروایی نصب می شود و اذن به فرمانروایی او داده می شود؛ لازمه لاینفک اذن این است که در این فرمانروایی، امن الهی داشته و معاقب نیست.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم همچنین دلالت آیه " أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى " را مورد بحث قرار داد و چنین نتیجه گرفت: کسی حق اطاعت شدن و اتّباع دارد که خود هدایت شده باشد و نیاز به دیگری برای هدایت نداشته باشد وتنها معصوم، واجد چنین خصوصیتی است.
اهم مطالب مطرح شده توسط آیت الله محسن اراکی در جلسه 25 درس خارج نظام سیاسی اسلام به شرح زیر است.
مرور مباحث جلسه قبل
بحث درادله قرآنی دالّ بر شرط عصمت در منصوب برای امامت پس از رسول یا فرمانروایی پس از رسول بود. اولین آیه، آیه 39 سوره نساء بود (از این آیه امتناع تخلف اطاعت اولی الامر از اطاعت رسول استفاده می شود و مراد ما از عصمت چیزی غیر از این نیست) و آیه دوم، آیه 124 سوره بقره بود (استدلال شد که امامت عنایت شده به حضرت ابراهیم علیه السلام امامتِ مُلک، فرمانروایی و رهبری سیاسی بوده است).
آیه سوم دالّ بر شرط عصمت امام
آیه سوم که می توان به آن برای اثبات شرط عصمت در امام بعد از رسول یا فرمانروای بعد رسول استدلال کرد، آیه 82 از سوره انعام است:
" الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ". تقریب استدلال سه بخش دارد.
بخش اول استدلال
در بخش اول، اشاره به این مطلب می کنیم که جمله "اولئک لهم الأمن " دلالتش روشن است بر اینکه امن را کسانی دارند که وصف " لم یلبسوا ایمانهم بظلم" را علاوه بر ایمان دارند. کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را آمیخته به ظلم نکرده اند، اینان هستند که امن برای آنهاست؛ یعنی اختصاص امن به " لم یلبسوا ایمانهم بظلم".
بخش دوم استدلال
مطلب دوم یا بخش دوم استدلال این است که مراد از " لم یلبسوا ایمانهم بظلم" یعنی هیچگونه مخالفتی با اوامر و نواهی الهی نداشته باشند؛ اعم از اینکه عمدی یا سهوی یا جهلی باشد. چنانکه گفتیم ظلم بر هر مخالفتی با امر و نهی الهی صادق است ، حتی اگر از روی جهل و نسیان صادر شده باشد. در عنوان ظلم، علم شرط نیست. بله غیر عالم یا ناسی [تنها] مورد عقاب قرار نمی گیرد [نه اینکه ظالم نباشد]؛ لذا فرمود: "رفع عن امتی مالایعلمون"؛ و مانند آن در مورد نسیان.
[از ظالم غیر عامد و ظالم جاهل] رفع عقاب شده است ولی [بر فعل او] همچنان صدق ظلم می کند.
بنابراین جمله "الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ" دلالت دارد بر عصمت کسانی که " لهم الامن " است.
بخش سوم استدلال
مطلب سوم این است که نصب برای فرمانروایی، خود، اعطای امن است؛ یعنی خداوند یا رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی کسی را به فرمانروایی نصب می کند و اذن به فرمانروایی او می دهد؛ لازمه لاینفک اذن این است که در این فرمانروایی، تو معاقَب نیستی و حق فرمانروایی داری.
اگر معنای اعطای فرمانروایی، اعطای امن نباشد، در حقیقت به معنی این است که هم به او او حق فرمانروایی داده اند و هم نداده اند! چون اگر حق فرمانروایی را به او داده اند معنی آن این است که تو مجازی فرمانروا باشی و در این فرمانروایی معاقَب نیستی. وقتی اذن به فرمانروایی بدهند، این اذن به معنی این است که تو مأمون از عقاب هستی وگرنه اگر فرمانروا در فرمانروایی خودش مأمون از عقاب نباشد، خود عدم امن از عقاب به معنی عدم اذن فرمانروایی است. اذن به فرمانروایی با عدم امن با هم تنافی دارند. به او اذن داده اند که تو فرمان بده و این رفتارها را در چارچوب فرمانروایی انجام بده.
وقتی در فرمانروایی به او امن داده شده است لازمه آن این است که دارای مقام عصمت باشد چون اگر عصمت نباشد و در فرمانروایی خود از امر و نهی الهی تخلف کند و معصیت کند، در فرمانروایی خود لبس به ظلم کرده است و دیگر لیس لهم الامن.
دلالت آیه سوم بر مطلوب
بنابراین آیه دلالت دارد که شخص فرمانروا که نصب می شود به فرمانروایی، نباید مرتکب ظلم شود و نباید لبسِ ایمان به ظلم کند؛ چون در غیر این صورت لیس لهم الامن؛ در حالیکه خود نصب به فرمانروایی، معنی آن اعطاء امن است به او. معنی اذن به یک کار و اذن به تصرف در یک شیء، یعنی [اینکه] تو که از طرف من در این کار دارای اذن هستی، در امن هستی [نسبت به انجام آن کار].
پس معنی اذن، اعطاء امن است. اعطاء اذن در کاری به معنی آن است که آن شخص که در کار مأذون است از جانب صاحب الاذن در امن است.
معصوم، منصوب خداست. وقتی معصوم منصوب خدا بود، یکی از رفتارهای فرمانروایی او، نصب حاکم است. در این نصب حاکم، او خلاف امر خداوند رفتار نخواهد کرد و نصب حاکم را در چارچوب امر و قانون خدا انجام می دهد و در امر نصب حاکم خلاف قانون خدا رفتار نمی کند.
نکته
در جمله " اولئک لهم الأمن"، تقدیم جار و مجرور "لهم" بر مبتدا اتفاق افتاده است؛ مثل " ایاک نعبد"، و این تقدیم افاده حصر می کند؛ چون تقدیم ما حقّه التأخیر است. جمله مفید حصر است؛ یعنی امن تنها برای این گروه است.
قرائنی دالّ بر انحصار امن برای یک گروه
قرائن دیگری داریم که دالّ بر این معناست [ یعنی دالّ بر اینکه امن تنها برای "الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ" و به سخن دیگر برای معصوم علیه السلام است ] و آن آیات قبل و بعد از این آیه است.
قبل از این آیه، خداوند محاجّه ابراهیم با قوم خود را بیان می کند و می فرماید:
" وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً أَفَلا تَتَذَکَّرُونَ وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً فَأَیُّ الْفَریقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ " (انعام / 81 و 80).
در اینجا، بحث همان بحث فرمانروایی است.
" لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ"؛ [در این فقره از آیه شریفه، "ما تشرکون به" ] یعنی آن فرمانروایانی که آنها را عبادت می کنید. شرک در اینجا به معنی سجده و نماز برای بتها نیست بلکه به این معناست که آنها فرمان می دهند و شما اطاعت می کنید، بخاطر ترسی که از آنها دارید.
" وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً "، شما چرا نباید بترسید از اینکه برای خدا شریک قرار داده اید.
بعد می فرماید: " الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ ". یعنی این گروه هستند که حق اطاعت دارند و در میان بشر جایگاه مُطاعیت دارند.
پس از این آیات است که می فرماید: " تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ عَلى قَوْمِه " (انعام / 83)
و سپس اشاره می کند به مقام حکم و مقام فرمانروایی که خدای متعال به انبیاء در طول تاریخ داده بوده است:
" وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ وَ إِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمینَ وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُون "(انعام / 88-84).
[فقره اخیر در این آیه به معنی این است که :] اگر این ها شرک می ورزیدند یعنی از فرمان غیر خدا اطاعت می کردند تمام آنچه انجام داده اند را ما حبط می کردیم.
بعد از آن:
" أُولئِکَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرین " (انعام / 89).
تمام سیاق آیه یا تمام سیاق آیاتی که این آیه در ضمن آن آیات است، در همین مورد است.
آیه چهارم دالّ بر شرط بودن عصمت برای امام منصوب
قوله تعالی: " قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون" (یونس / 35)
آیا از شرکای شما کسی هست که یهدی الی الحق؟ آن کس که خود هدایت می کند احق است به تبعیت و فرمانبری یا کسی که هدایت نمی شود، مگر اینکه هدایتگری داشته باشد؟
سؤال: شرکائکم یعنی چه؟
جواب: وقتی از دیگری اطاعت می شود، یعنی او را در وجود خود سهیم کرده اید؛ از این رو از او به شریک تعبیر شده است.
تقریب استدلال
کسی که از سوی خدای متعال معصوم نیست نیاز به هدایت دارد؛ چون امکان گمراهی در او وجود دارد؛ پس " لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى " بر او صدق می کند. "یهدی الی الحق" کسی است که هیچگاه از این "یهدی الی الحق" تخلف نمی کند؛ اگر یک جا از "یهدی الی الحق" تخلف کرد، پس این همان است که" لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى " . کسی که معصوم نیست، اگر دیگری او را دستگیری نکند، لایهتدی؛ یعنی " لا یَهتدی إِلاَّ أَنْ یُهْدى ". بنابراین کسی حق اطاعت شدن و اتّباع دارد که یهدی الی الحق و لایحتاج الی من یهدیه الی الحق و کسی چنین خصوصیتی دارد که معصوم باشد. کسی که معصوم نیست نیاز به دیگری دارد که او را به حق هدایت کند و اگر دیگری او را دستگیری نکند لایهتدی.
در آیه قبل [ یعنی آیه 82 از سوره انعام ] هم فرموده است:
" أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ". مهتدون یعنی هدایت شده هستند و این قرینه ای برای حرف ماست.
پیروان معصوم علیه السلام و امن الهی
نکته آخر اینکه در آیه شریفه [82 سوره انعام که می فرماید: ] " أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ "، معصوم علیه السلام مباشرتاً و مستقیم در امن است و پیروان معصوم علیه السلام هم به شرط اتّباع از معصوم، در امن هستند./836/د102/ل