۰۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۸
کد خبر: ۴۷۰۱۷۳
بخش بیست و چهارم؛

روانشناسی آقازادگان

رفتار و گفتار آقازادگان متصل به الیگارشی را نمی‌توان با صرفاً با روش‌های منطقی و فکری تحلیل کرد. بهترین روش برای شناخت و فهم مطالب آنها «تحلیل روانشناسانه» است. یعنی نوعی از روانشناسی آقازادگانی که امروز در پی ایجاد یک طبقه الیگارشی در کشور هستند.
نومحافظه کاری

سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسه نوشتارهایی تحت عنوان «نومحافظه کاران» ابعاد مختلف این موضوع را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که بخش بیست و چهارم این نوشته با موضوع "روانشناسی آقازادگان" تقدیم خوانندگان گرامی می شود؛ در ضمن علاقه مندان و کاربران گرامی برای دستیابی به یادداشت های پیشین اینجا کلیک کنند.

رفتار و گفتار آقازادگان متصل به الیگارشی را نمی‌توان با صرفاً با روش‌های منطقی و فکری تحلیل کرد. بهترین روش برای شناخت و فهم مطالب آنها «تحلیل روانشناسانه» است. یعنی نوعی از روانشناسی آقازادگانی که امروز در پی ایجاد یک طبقه الیگارشی در کشور هستند.

آنان گرچه به دلیل احترامی که جامعه برای پدران آنها قائل بوده توانسته‌اند در یک شرایط نابرابر با دیگر افراد جامعه به مواهب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بی‌شماری برسند و به طور مثال برخی از آن‌ها رأی بخشی از توده را در انتخابات‌ها به دست آورند اما از این وضعیت ناراضی هستند! زیرا آنها به این میزان راضی نیستند و چیزی ورای آن را می‌خواهند. تحلیل این تیپ‌های شخصیتی نشان می‌دهد آنان حق بیشتری برای خود قائل هستند.

ظاهرا این اصل که در اسلام تنها معیار امور، صلاحیت‌های فردی است و نه مسائل نژادی و نسبی و سببی در این قشر فراموش شده است. گرچه روشن است که امروز به دلیل گذار از نظریه‌های نژادی اوایل قرن بیستم شخصی جسارت نظریه‌پردازی در این حد را ندارد اما به طور نانوشته چنین باوری را اعمال می‌کنند و اگر بتوانند به جامعه تزریق می‌کنند.

در واقع امروز دوره‌ای از تاریخ سرنوشت‌ساز انقلاب آغاز شده است که می‌بایست در فرآیند طبیعی انقلاب رخ می‌داد، مرحله‌ای که طی آن برخی خاندان‌های حکومتگری که دیگر با ایدئولوژی اسلامی به سیاست، جامعه و حکومت نمی‌نگرند نوجوانان و کودکان اوایل انقلاب‌شان امروز به سنی رسیده‌اند که یک مبارزه خاموش را با جامعه برای کسب قدرت آغاز کرده‌اند. چنانکه می‌دانیم ایدئولوژی اسلامی انقلاب ایران با آن مشی آرمان‌گرایانه‌اش همواره ملاک و معیار پیشرفت اجتماعی و سیاسی را در طبقات مختلف جامعه ملاک صلاحیت‌های علمی و شخصیتی دانسته است.

این آرمان بزرگ در اندیشه رهبران انقلاب، حضرت امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به طور عجیب و خاصی مورد تأکید قرار گرفته است. اما وابستگان به الیگارشی با ایدئولوژی نومحافظه‌کارانه خویش راه و مسیر دیگری را می‌پیمایند. آنها گرچه باور به حق تقدم داشتن الیگارشی بر عموم افراد جامعه را به وضوح اعلام نمی‌کنند اما در عمل به شدت آن را پیگیرند.

امروز آقازادگان الیگارشی با توپ پر آمده‌اند. آنها آرمان‌های اسلامی پدران خویش را در عمل افسانه خوانده و با عبور از همه ارزش‌های دینی نشان می‌دهند که واقعیت‌های اجتماعی چیز دیگری است. در اینجا اسلام فقط در برخی ظواهری که مناسبات الیگارشیک آنها را به خطر نیندازد تفسیر می‌شود. مثلا در دوره‌ای که منتخب مردم موافق سلیقه آنها نیست دولت را به لیبرال بودن متهم می‌کنند و اینکه چرا با بدحجابان برخورد نمی‌کند، اما همان‌ها در دوره‌ای که دولت را به دست می‌گیرند به جای تأکید بر آن مواضع مدعی شوند که برخی می‌خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند اما ما با این باور مخالفیم! در واقع آنها از این جنگ زرگری در پی آن هستند تا مواضع گذشته خویش را در گرد و غبار تبلیغی گم کنند. آنها حتی می‌ترسند که با اتخاذ آن مواضع به ارتجاع متهم شوند و آرای پیشین را به دست نیاورند.

البته کسانی که ایدئولوژی نومحافظه‌کاری را مطالعه کرده‌اند با این روش‌ها و مواضع کاملا آشنا هستند و علت این تناقضات را به خوبی درک می‌کنند. ایدئولوژی نومحافظه‌کارانه طبقه الیگارشی به رغم ظواهرسازی‌های اسلامی کاملا سکولاریستی است. حتی متهم‌سازی دیگران به سکولاریسم توسط آنها نوعی فرار رو به جلو است. البته نومحافظه‌کاری این گروه کاملا به اسلام آیینی و تشریفاتی علاقه‌مند است اما با رعایت این شرط که نباید به «اصل مقدس الیگارشی» خدشه‌ای وارد شود.

امروز نسلی از الیگارشی در بین دوره سنی 25 تا 50 سالگی قرار دارند که کاملا برای آینده خود نگرانند. آنها نگران از دست دادن امتیازهای ویژه‌ای هستند که حق خویش می‌دانند. این طبقه از ابتدای جوانی برای چیزی نجنگیده بود، چون هرچه خواسته بسادگی در اختیار داشته است؛ از مدرک تحصیلی تا فعالیت اقتصادی و کسب مدیریت‌های دولتی و خصولتی همواره برای آنان فراهم بوده است.

اگر فتنه 88 را در نظر بگیریم، مبارزه این طبقه دقیقا از آن مقطع شروع شد. از آن سال این طبقه ممتاز که مشاهده می‌کرد نامزد الیگارشی پیروز انتخابات نشده است مبارزه خویش را آغاز کرد؛ مبارزه‌ای که ویژگی‌های خاص خود را داشت.

الیگارشی چون نمی‌توانست به وضوح مافی‌الضمیر خود را بیان کند به یک عده شعار و نمادهای صوری مانند تقلب، دمکراسی و آزادی روی آورد. تا جایی که جریانی که ماهیتا محافظه‌کار بود چهره‌ای روشنفکری به خود گرفت! روشن است که آنها نمی‌توانند برای جامعه توضیح دهند نزاع اصلی آنها نزاع قدرت است.

مگر آنها می‌توانند برای جامعه شفاف بگویند الیگارشی به دلیل آنکه منافع خود را از دست رفته می‌دید علیه رأی اکثریت ایستاد و منافع شخصی خود را منافع عمومی جلوه داد. مگر آنها می‌توانند با شهامت به اشتباه خود اقرار کنند و به افکار عمومی جواب دهند چرا چهار سال کشور را با مشکل مواجه ساختند؟ مگر با یک عذرخواهی چنین خطایی قابل جبران است؟ لذا به سیاست فرار رو به جلو که مبتنی بر مظلوم‌نمایی است روی آورند.

آنها به جای آنکه از مجازات واقعی این افراد سخن بگویند به طور مغالطه‌آمیز از «حصر» و غیرقانونی بودن آن سخن گقتند. با این همه 88 سال خاطرات تلخ الیگارشی بود. به همین دلیل است که آنان از این سال حس بدی دارند و به هیچ وجه دوست ندارند یادی از آن سال و مراسم 9 دی شود. نیز به همین دلیل است که از واژه «فتنه» می‌هراسند، چون دقیقا خود را مخاطب این مفهوم می‌دانند./1325/پ203/ج

 

ارسال نظرات