چرا کسی سخنان رییسجمهور را جدی نمیگیرد؟
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، علیرضا قربانی کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی با عنوان «چرا کسی رئیسجمهور را جدی نمیگیرد؟» نوشت: شاید مشاورانی که رئیسجمهور روحانی را به این وادی کشاندهاند، گمان میکنند که ایجاد یک فضای دوقطبی سنگین سیاسی میتواند بر 4 سال ناکارآمدی و بیعملی و سؤالها و مسئلههای واقعی مردم چون رکود سنگین و بیکاری و فساد و دیگر تبعات سیاست اشرافیگری سرپوش بگذارد.
به گزارش فارس متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
«نه به آن «شرمنده ملت نیستیم، چون به همه وعدههایمان عمل کردیم» و نه به اینکه مخالفان «آلزایمر سیاسی» دارند و با خنده و نشاط و تعامل با جهان مخالفاند؛ واکنش و حمایت جریان رسانهای اصلاحطلب نسبت به مواضع تند و عصبی رئیسجمهور روحانی قابلتأمل و رقتانگیز است. در عوض این اظهارات که آشکارا نشان انفعال گوینده آن است، بهاصطلاح «گزک» دست مخالفان و منتقدان داده تا علاوه بر فضای مجازی، حتی در عنوانهای اصلی صفحه اول روزنامههای خود نیز فرصتی برای رو کردن دستخالی رئیسجمهور پیدا کنند و با انتخاب عنوانهای کنایهآمیز و گوشهدار، چهار برابر بیشتر از روزنامههای اصلاحطلب حامی رئیسجمهور، آن را برجسته سازند که کاش چنین نمیکردند و حتی در مقام طعنه آن را جدی نمیگرفتند.
پیشازاین درباره ضعف دستگاه اطلاعرسانی دولت، اظهارنظرهای مختلفی بهخصوص از طرف حامیان اصلاحطلب حسن روحانی ابرازشده بود، اما مواضع اخیر رئیسجمهور نشان میدهد که مشاوران سیاسی و رسانهای او، مسیر مبهم و نامعلومی پیش روی وی ایجاد کردهاند. مسیری که حالا متعصبترین حامیان سیاسی و رسانهای دولت را نیز در حمایت از آن دچار تردید کرده است. تعریف مسائل موهوم و غیرواقعی و نسبت دادن آن به منتقدان دولت و پاسخهای عصبی و بهظاهر دندانشکن به آن مسائل غیرواقعی، فضایی طنزآمیز در عرصه رسانههای مکتوب و مجازی ایجاد کرده است.
شاید مشاورانی که رئیسجمهور روحانی را به این وادی کشاندهاند، گمان میکنند که ایجاد یک فضای دوقطبی سنگین سیاسی میتواند بر 4 سال ناکارآمدی و بیعملی و سؤالها و مسئلههای واقعی مردم چون رکود سنگین و بیکاری و فساد و دیگر تبعات سیاست اشرافیگری سرپوش بگذارد، اما واقعیت آن است که کارنامه 4 ساله دولت روحانی چنان غیرقابلدفاع است که شدیدترین تقابلهای سیاسی هم نمیتواند آن را پنهان سازد، چه برسد به روشهای پیشپاافتاده اتهامپراکنی و متهم کردن منتقدان به اتهاماتی چون «مخالفت با خنده و شادی»، یا «حمایت از تقابل با جهان». این مسائل همان اندازه پیشپاافتاده و غیرواقعی و نخنما هستند که ادعای رفع سایه جنگ با برجام؛ که هرروز با ادبیات متفاوتی مثل برجستهسازی قطعنامه فصل هفتمی ضد ایرانی تکرار میشود.
بااینهمه رفتار رسانههای اصلی جریان اصلاحطلب با جنجالآفرینیهای ساختگی، قابلتأمل است و نشان میدهد که ظاهراً مدعیان حمایت از دولت، راضی نیستند بیشتر از این حیثیت خود را خرج این شیوه کنند. رفتار سیاسی جریانهای پشت این رسانهها در قبال اتخاذ شیوههای جنجالی نیز کمابیش مشابه است و معلوم نیست تا کجا با این بازی همراه شوند یا در مقابل آن سیاست سکوت و بیتوجهی پیشه سازند. اصلاً چهبسا، ادامه این روند، مدافعان بیچونوچرای دیروز را، فردا در مقابل آن قرار دهد.
اگر پیشخوان روزنامهفروشیها در نهمین روز اسفند و فردای روز ابداع کلیدواژه «آلزایمر سیاسی» را دیده باشید، تنها یکی دو نشریه که ازقضا پیشازاین سنگینترین طعنههای سیاسی را نسبت به رئیس دولت روا داشتند، این موضوع را تیتر کردهاند و بیشتر آنها، موضوعاتی چون نامه رئیسجمهور سابق به دونالد ترامپ و به هم زدن خاکسترهای «پلاسکو» را از جنجال سیاسی در مجمع ملی سلامت مهمتر دیدهاند و بازی جدید را جدی نگرفتهاند، درست همانطور که روز پیش از آن ادعای اینکه «دولت به وعدههایی که به مردم داده عمل کرده و از این بابت شرمنده مردم نیست» را جدی نگرفتند. چرا که حالا دیگر آشکار و با کنایه، همراهان 4 ساله حسن روحانی از فرصتسوزی 4 سال گذشته احساس شرمندگی میکنند و گریزی هم از آن نیست، چراکه کیست که بتواند آنهمه وعدههایی که با صدای بلند سر داده شد، اما هیچکدام جامه عمل نپوشید را پنهان سازد و از عدم تحقق آن شرمنده نشود؟
بهطورقطع، کمتوجهی نسبت به دو قطبیسازی کاذب، در رفتار رسانهها و جریان سیاسی اصلاحطلب محدود نخواهد شد، آشکارا معلوم است که افکار عمومی، بهعنوان جامعه هدف این پروپاگاندا، نهتنها تحت تأثیر این روش تبلیغی منسوخ قرار نمیگیرد که چهبسا با اتخاذ رویکرد منفی نسبت به آن، بیشازپیش سرخورده از بیتدبیریها، راه چاره را تنها و تنها در تجدیدنظر در انتخاب 4 سال پیش و پس گرفتن سکان اداره کشور ببیند و این البته آنگونه که بعضی میگویند، «ناامید سازی مردم نسبت به آینده کشور» نیست که عین امید به آیندهای روشنتر است.»/1325//102/خ