کوچکترین کتابخانه عمومی شهر؛ ارائه دهنده بزرگترین خدمات در حوزه کتابخوانی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، معمولا کسی انتظار ندارد میان یک بازار آن هم بازاری باسابقه و شناخته شده، کتابخانه ببیند یا اگر هم ببیند آن را بی فایده می داند اما هم مشهدی ها و هم زائران این شهر مقدس یازده سالی هست که از این فرصت به ظاهر عجیب، در بازار جنت بهره مند شده اند؛ آن هم کتابخانه ای خاص و کاملا متفاوت از کتابخانه های مرسوم که به همت یک روحانی دغدغه مند نسبت به مسائل فرهنگی پاگرفته و با کمترین فضا و امکانات، بیشترین ارائه خدمات و اثرگذاری را دارد؛ حجت الاسلام سیدعلی سیف، مسؤول کتابخانه عمومی «یاس نبی» و نماینده ائمه جماعات شورای اجتماعی محله 8، مؤلف، پژوهشگر، مبلغ، فعال فرهنگی و مشغول به درس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد است که با وجود گذر از سن بازنشستگی، همچنان بااعتقاد و اراده و خستگی ناپذیر در راه دغدغه اش برای ترویج کتابخوانی، آشتی دادن مردم با کتاب و ارتقای سطح فرهنگی آنان گام برمی دارد. آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت و گوی چهارساعته ما با وی در محل کتابخانه اش در طبقه دوم پاساژ برلن واقع در بازار جنت مشهد است.
جرقه ای در پی یک دغدغه
اولین چیزی که در بدو ورود جلب توجه می کند، سادگی و وسایل قدیمی کتابخانه است که قدمت آن را سالها بیشتر از عمر حقیقی اش نشان می دهد؛ کتابها از جدیدترین تا قدیمی ترین، دورتادور و نیز وسط کتابخانه روی زمین منظم چیده و دسته بندی شده و تنها فضای خالی این کتابخانه 12متری را دو میز و چند صندلی خیلی ساده برای مراجعان پر کرده است، تصاویری از شهدا، علما و پدر حجت الاسلام سیف نیز در گوشه و کنار کتابخانه به چشم می خورد. از او می خواهم درباره ایده و اهداف ایجاد کتابخانه توضیح دهد. وی می گوید: با توجه به تأکید و دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب که اهتمام به مسائل فرهنگی را وظیفه شرعی و قانونی همه می دانند، یک روز در حال عبور از بازار جنّت، به ذهنم آمد این همه جمعیت اعم از کسبه، زائر و مجاور اینجا رفت و آمد می کنند، من چه کاری می توانم در اینجا و با استفاده از این ظرفیت انجام دهم؟. به دنبال آن ابتدا این مکان را اجاره کردم و بعد از مدتی با فروش منزل 50 متری ام، آن را خریدم.
از کتابهای بازیافتی شروع کردم
وی ادامه می دهد: در ادامه به فکر ایجاد یک پایگاه کتاب یا کتابخانه افتادم، نام آن را هم جهت بهره مندی از برکات معنوی به نام حضرت زهرا(س) انتخاب کردم و اولین چیزی که با توجه به مضیقه مالی، برای تأمین کتابها به ذهنم رسید، ایستگاههای بازیافت سطح شهر بود که طی کمتر از شش ماه حدود 22 هزار جلد کتاب اعم از قرآن و مفاتیح یا کتب دست اول اعتقادی را از این ایستگاهها جمع آوری کردم و تاحالا هم ادامه دارد. مسؤولان ایستگاهها هم توجیه شده اند و خودشان کتابها را کنار می گذارند. هر کدام خیلی کهنه باشد خودم صحافی می کنم. یک سری کتاب را هم از جمعه بازار تهیه کردم و اکنون کتابخانه یاس نبی با حدود 12 هزار جلد کتاب، 140 عضو رسمی با کارت عضویت دارد که هر یک، ماهانه یک کتاب رایگان هدیه می گیرند و کار به جایی رسیده که از طرف کانون مداحان تهران و دفاتر برخی مطبوعاتی که با آنها همکاری دارم نیز اهدای کتاب داریم.
درب کتابخانه به روی همه باز است/ امانت کتاب رایگان و بدون هیچ محدودیتی
حجت الاسلام سیف با اشاره به روش اداره کتابخانه می گوید: اگر اعضا یا سایرین کتابی را که امانت برده اند، نیاورند، برخلاف سایر کتابخانه ها چیزی نمی گویم بلکه از انها می خواهم کتاب را برای مطالعه به دیگران هم بدهند و خودم آن کتاب را جایگزین می کنم. همینطور نسبت به سالم نگه داشتن کتاب خیلی حساس نیستم و به جای ناراحتی و اعتراض به مراجعان، اگر آسیبی به کتاب برسد، خودم آن را ترمیم می کنم. از نظر اخلاق و رفتار هم در نهایت خوشرویی برخورد می کنم و بیشتر به همین خاطر جذب می شوند؛ یادم هست دخترخانمی با مادرش آمد و گفت به من کتاب مذهبی ندهید. گفتم باشد اما کتابی می خواستم به شما بدهم که دیگر نمی دهم. خیلی اصرار کرد تا اینکه کتاب را که درباره امام زمان(عج) بود، دادم. تا چشمش افتاد بوسید، اشک ریخت و تشکر کرد و عضو کتابخانه شد. برخی می آیند کتابهای ویترین را نگاه می کنند و برمی گردند، می گویم مثل اینکه علاقمند شده اید؟ می گویند نه... اما با مهربانی می گویم چرا علاقمندید، دعوت می کنم به داخل کتابخانه بیایند و کتاب هدیه می دهم. همچنین هر زوج جوانی که تازه ازدواج کرده باشند، قرآن، نهج البلاغه و رساله عملیه هدیه می گیرند. حتی با بچه هایی که سر چهارراه ها گل یا جنس می فروشند، صحبت و آنها را به کتابخانه دعوت می کنم. می آیند هم برای خود و هم خانواده یا سایر خانواده های محروم کتاب می گیرند.
حتی از افغانستان درخواست کتاب دارم
این فعال فرهنگی که از حدود شش سال پیش عضو شورای اجتماعی محله شده است، نامه های متعدد درخواست کتاب را که از نهادها و شهرهای مختلف و حتی از نقاط محروم افغانستان دریافت کرده، نشان می دهد و نحوه برخورد و شیوه متفاوت کار کتابخانه را سبب این استقبال گسترده می داند. وی با تأکید براینکه حضورم در بازار یا فعالیت در کتابخانه هیچ نفع مادی برایم ندارد و صرفا از مستمری بیمه و اندک شهریه حوزه ارتزاق می کنم، می گوید: این کتابخانه در واقع باقیات صالحات و صدقه جاریه است؛ نه تنها درآمد مادی برایم ندارد بلکه هزینه های آن به صورت کاملا شخصی پرداخت می شود و تنها انباری کتابخانه را هم دو کمد کهنه اهدایی جوانان پاساژ تشکیل می دهد؛ در صورتی که اگر مکان بیشتری داشته باشم کافه کتاب می زنم و چای و شربت رایگان توزیع می کنم، نمایشگاه برپا و از مردم، مدارس و .... برای بازدید دعوت می کنم.
مسؤول کتابخانه یاس نبی در ادامه به بازدید یکی از علما از کتابخانه اشاره می کند و می گوید: آقای شیخ محمود ارکانی بهبهانی حائری روزی عصا به دست به اینجا آمد و خیلی مرا تشویق کرد. من آن زمان شناخت چندانی از ایشان نداشتم اما مدتی بعد دیدم چند جلد کتاب در معرفی علما و فرهیختگان ایران تحت عنوان موسوعه «قسطاس الموازین فی المخبرین و المجازین» نوشته و مرا هم در آنجا به عنوان مسؤول کتابخانه یاس نبی معرفی کرده است.
کتابخانه ای دیگر در خیابان شیرازی
وی همچنین به بازدید نماینده نهاد کتابخانه های عمومی از کتابخانه اش اشاره و اضافه می کند: از نهاد کتابخانه ها که برای بازدید و ثبت اینجا امدند، متعجب شده بودند؛ گفتند با تعاریفی که از موفقیت کتابخانه شنیده بودیم انتظار داشتیم با یک کتابخانه وسیع و مجهز روبه رو شویم اما به دلیل مساحت کم، قابل ثبت در نهاد کتابخانه ها نیست. با این حال من تنها به کتابخانه یاس نبی اکتفا نکرده و از هر فرصت و فضایی برای راه اندازی کتابخانه بهره می گیرم؛ از جمله مسجد باب الحوائج در خیابان شیرازی21 که با حداقل امکانات و مساحت ایجاد شده است؛ یک روز خیلی اتفاقی داخل مسجد رفتم و پرسیدم آیا فضایی دارید تا چند کتاب بیاورم و کتابخانه راه بیندازم؟ گفتند در طبقه بالا که پله های زیادی دارد بخش کوچکی هست اما باید مسقف شود که این کار را کردند و در مدت کوتاهی کتابخانه راه اندازی شد و حالا حدود 50 نفر از اعضای محل عضو آن هستند.
از هر فرصتی برای تبلیغ و اهدای کتاب استفاده می کنم
حجت الاسلام سیف، صبح ها پس از درس حوزه تا ساعت یک ظهر به کتابخانه یاس نبی می آید، بعد از ظهر هم تا نزدیک غروب در کتابخانه شیرازی حضور دارد و بعد دوباره به یاس نبی برمی گردد؛ همه جا هم پیاده می رود و می آید و معتقد است ماشین نباشد بهتر است. بین راه با کسبه خوش و بش یا اگر کتابفروشی یا دکه روزنامه باشد بازدید می کند. طی روز حداقل 6 ساعت مطالعه دارد و در خانه هم علاوه بر کمک به خانواده در کارهای خانه، از کوچکترین فرصتها برای مطالعه استفاده می کند و حتی روزهای جمعه یا تعطیل هم دست از کتاب برنمی دارد؛ « با توجه به روابط عمومی خوبی که دارم در مترو، سلمانی، میوه فروشی، مطب پزشک و هر جا که امکان داشته باشد، با مردم صحبت و آنها را به کتابخوانی ترغیب می کنم؛ معمولا اول که می بینند ملبس هستم، موضع می گیرند اما وقتی شروع به صحبت می کنیم، نظرشان تغییر کرده و حتی بعضا مرید می شوند. هر گاه خودم یا خانواده را نزد پزشک می برم، به پزشک کتاب هدیه می دهم که اغلب بانی طرح نذر کتاب می شوند. در سلمانی محل نیز، قفسه کتابی با چند کتاب گذاشتم که خود سلمانی هم چند کتاب دیگر اضافه کرد و به کتابخانه ای کوچک برای مشتریان تبدیل شد. به خانمهای بدحجاب که می رسم سلام می کنم و می گویم کتاب می خواهید؟ می گویند نه حتما ......، هنوز حرفشان تمام نشده، پاسخ می دهم نه صلواتی است. استقبال می کنند و کتاب را می گیرند، بعد هم با توجه به اینکه شماره کتابخانه به صورت مهر روی کتابها درج شده، تماس و آدرس می گیرند و کتابهای دیگری می برند یا با اعضای خانواده واقوام می آیند کتابهای خودشان را اهدا می کنند».
به جای پول، کتاب عیدی بدهیم
این مبلغ و پژوهشگر حوزوی در ادامه به برخی ایده هایش برای ترویج فرهنگ کتابخوانی اشاره و اضافه می کند: تعجب می کنم که مردم هر سال پیش از عید چقدر پیگیر هستند و با کلی اذیت و دردسر برای دریافت پول نو عیدی مقابل بانکها صف می کشند در حالی که به راحتی و با صرفه و اثرگذاری بیشتر، می توانند کتاب هدیه دهند. خودم شخصا سال گذشته 300 جلد کتاب هدیه دادم؛ از مهدکودک نوه ام گرفته تا مدارس ابتدایی و راهنمایی و مراسم های عروسی و مناسبتها؛ حتی با اساتید دانشگاهها ارتباط گرفته ام و کتابهای به روز را در اختیارشان می گذاریم تا به دانشجوها منتقل کنند.
طرح نذر کتاب
وی ادامه می دهد: برای شروع طرح نذر کتاب ابتدا با دوستان حوزوی ام مشورت کردم که استقبال و کتابهای زیادی را هدیه کردند، بعدها که بانیان طرح به پزشکان، کسبه و حتی عموم مردم رسید که به عنوان مثال برای امواتشان به عنوان خیرات، کتاب می دادند، با شهرداری صحبت کردم تا فضایی اختصاص دهند و من با تأمین کتابها، پایگاه مبادله کتاب ایجاد کنم که استقبال کردند. همچنین به جای کتابهای کهنه که از ایستگاههای بازیافت می گیرم، کتاب نو هدیه می دهم تا آنها هم به مردم بدهند که مورد استقبال واقع و تاکنون حدود 200 جلد به این صورت اهدا شده است. افزون بر این همیشه نایلونی حاوی کتاب همراهم هست و در ادارات، خیابان، مساجد و معابر به مردم کتاب می دهم.
اکرام نیازمندان و ارائه مشاوره
حجت الاسلام سیف در ادامه به سایر فعالیتهایش در بازار اشاره و تصریح می کند: در حاشیه فعالیتهای فرهنگی، طرحی داریم که توسط خانمی بازنشسته اغاز شد. به این صورت که وقتی متوجه فعالیت کتابخانه شده بود به اینجا مراجعه کرد و پرسید برای کتابخانه چه کار می توانم انجام دهم؟ من هم دیدم رسیدگی به نیازمندان واجبتر است، لا برخی کارگرهای پاساژ را معرفی کردم و از آن سال تاکنون این خانم در نیمه ماه رمضان بسته های مواد غذایی را می فرستاد و ما توزیع می کردیم. به تدریج مردم هم به این طرح پیوستند و کمکهای خود را به کتابخانه می آوردند که به دلیل کمبود فضا اخیرا خیریه راه بهشت را که در نزدیکی اینجا قرار دارد، معرفی کرده ام تا کمکهای خود را به انجا تحویل دهند. در اعیاد نیز شخصا یا به کمک کودکان و نوجوانان دربازار شیرینی و شکلات پخش می کنیم. همچنین اگر کسی مشکلی اداری یا نیاز به تخفیف هزینه های درمانی در بیمارستان داشته باشد، حتی الامکان پیگیری و حضورا با ادارات یا بیمارستانها صحبت می کنم تا رسیدگی شود. مشاوره دینی، اعتقادی و خانوادگی نیز تا جایی که بتوانم دارم، حتی بعضا نیمه شب برای مشاوره یا استخاره تماس می گیرند اما نه من نه خانواده اعتراضی نداریم. در مجموع مردم مرا بیشتر به عنوان فعال فرهنگی می شناسند تا یک حوزوی؛ می گویند کاش سایر هم لباسهای شما هم مثل شما بودند و خود را به منبر منحصر نمی کردند، با مردم زندگی می کردند و به جای امر و نهی صرف، راهکار می دادند که نشان می دهد حوزویان به شرط رعایت آداب تبلیغ و حسن خلق می توانند در جامعه مؤثر واقع شوند.
آثار و برکات حضور در بازار
وی که مصاحبه، نقدفیلم و مقالاتی پیرامون مسائل اجتماعی در روزنامه جمهوری اسلامی و نشریاتی همچون هفته نامه نسیم، همشهری آیه و مشهدسلام به چاپ رسانده است، درباره آثار و برکات فعالیتهای فرهنگی اش می گوید: سال اول که به اینجا آمدم خیلیها حتی جواب سلامم را هم نمی دادند و ذهنیت خوبی نسبت به من نداشتند اما من نه به موسیقی و نه هیچ چیزشان اعتراضی نکردم. حالا نه تنها موسیقی نمی گذارند بلکه می آیند سی دی مداحی می برند یا ماه رمضان سی دی قرآن می گذارند و در کارها هم کمکم می کنند چرا که برایشان اثبات شده دنبال نفع مادی و شخصی نیستم و واقعا دلم می سوزد لذا اعتماد کرده اند.
مسؤول کتابخانه یاس نبی اضافه می کند: حسن کتاب این است که با انسان حرف می زند، واقعیتها را می گوید و راهنمای خوبی است اما فیلم ها صرفا بازی و نمایش هستند؛ افرادی بوده اند که اصلا امیدی به اصلاحشان نداشتم، بدون هیچ حرفی از دین و مذهب صرفا یک کتاب دادم و خواستم بخوانند که خوشبختانه منجر به تغییر و تحولشان شد؛ از جمله جوانی که عاشق صادق هدایت بود و به پوچی رسیده بود اما پس از چندماه از آشنایی مان، خبر از متحول شدنش داد و تشکر کرد. یا جوانی دیگر که بعد از تحول، یک جعبه پر از نوار و سی دی های مبتذل را به اینجا آورد و جایش کتاب و سی دی مذهبی برد.
مگر پیامبر شده ای که غم مردم را می خوری؟
این مبلغ و فعال فرهنگی در ادامه به واکنش اطرافیان به ویژه حوزویان نسبت به کارهایش اشاره و خاطرنشان می کند: طرح ها و ایده هایم را با مسؤولان حوزه در میان گذاشته و پیشنهاد دادم که همه کتابهایم را وقف حوزه می کنم در عوض فضایی بدهید تا کارم را گسترش دهم اما استقبال نکردند و می خواستند مرا منصرف کنند در حالی حوزه و حوزویان خودشان باید الگو و مروج کتابخوانی باشند. حتی منبری ها و حوزوی ها معمولا مرا معتاد کتاب می دانند و می گویند این کارها را رها کن مگر پیامبر شده ای که غم مردم را می خوری؟ بگذار مردم هر جور می خواهند باشند چر از خودت و خانواده ات مایه می گذاری؟ من هم پاسخ می دهم این کارها با وجودم نهادینه شده و درامیخته است لذا نمی توانم کنار بگذارم از طرفی، تعهد و مسؤولیت دارم، نان امام زمان(عج) را خورده ام باید برایشان نوکری کنم. همچنین اینکه خدا برای آفرینش ما به خود احسنت گفته نشان می دهد باید گوشه ای از خلقت را بگیریم و فراتر از سایر موجودات، کاری انجام دهیم.
وی تأکید می کند: در هر صورت این حرفها هیچ تأثیری در اراده ام نداشته و ندارد و همچنان بر ادامه مسیر مصر و مصمم هستم. حتی درصدد شناسایی نویسندگان پیش از انقلاب هستم و اگر بدانم کتابی در دورترین شهر یا کشور هست دنبالش می روم؛ تا زنده هستم و توان دارم این راه را ادامه می دهم؛ حتی اگر شده در حدی که جلوی درب خانه صندلی بگذارم و دورم چند کتاب بچینم.
آرامش حاکم در خانه مرا به سمت اهدافم سوق می دهد
بحث به اینجا که می رسد، گریزی هم به زندگی شخصی حجت الاسلام سیف می زنیم؛ چهار فرزند و پنج نوه حاصل 45 سال زندگی مشترک او با همسرش است. او آرامش حاکم در خانه را عامل پیشبرد کارها و اهدافش می داند و می گوید: اغلب فعالیتهای فرهنگی سیاسی را مرهون همراهی و صبر و گذشت همسرم هستم که همیشه کمک حالم بود. حتی زمانی که در شهرها و استانهای دیگر مشغول کار یا تبلیغ بودم و هر سه چهارماه یا بیشتر به خانه سر می زدم، همسرم اعتراضی نداشت و خانواده در مجموع مشوقم بوده و هستند. از سوی دیگر با اینکه مستأجر هستم، در خانه کتابخانه ای با دو هزار جلد کتاب دارم که از اتاق خودم گرفته تا راه پله پشت بام را شامل می شود و همسایه ها هم استفاده می کنند. در فامیل هم به من «آقا کتاب» می گویند و اغلب رابطه خوبی با کتاب دارند.
کتاب واقعا غریب است
این نویسنده و پژوهشگر حوزوی که کتابی با مضمون ارزش کتاب و کتابخوانی در دست نگارش دارد، ضعف تبلیغات و ناآگاهی نسبت به ارزش کتاب را مهمترین مانع کتابخوانی مردم می داند؛ «جدای از مشکلاتی که در حوزه نشر و توزیع وجود دارد، برای کتاب کار نکرده ایم و کتاب واقعا غریب است در حالی که هیچ چیز نمی تواند جای کتاب را بگیرد. مهجوریت حوزه کتاب به حدی است که نه تنها حمایت نمی شود بلکه برای فعالان خودجوش این عرصه هم مانع تراشی می شود؛ به عنوان مثال با اینکه یک کتابخانه خصوصی هستیم، شهرداری به عنوان یک کتابفروشی از ما درخواست عوارض دارد، دارایی مالیات می خواهد و.... .
از منابر گرفته تا المان های شهری، خبری از کتاب نیست
وی با انتقاد از جمع آوری ایستگاه کتاب واقع در ساختمان مرکزی شهرداری مشهد، به فروش فله ای کتاب در جمعه بازار به دلیل نبود خریدار اشاره و پیشنهاد می کند: در منبرهای نماز جمعه باید به صورت زمان مند به تبیین اهمیت یا معرفی کتاب پرداخته شود. نهاد کتابخانه های عمومی می تواند به محافل مذهبی، هیئات و ایستگاه های صلواتی کتاب دهد تا بین مردم توزیع کنند یا نمادهای شهری به گونه ای باشد که مردم به ارزش کتاب پی ببرند. همچنین ستادهای انتخاباتی می توانند جای این همه عکس و پوستر، کتاب بدهند.
حجت الاسلام سیف یادآور می شود: از بهترین سیاستهای راهبردی برای ترویج کتابخوانی، دسترسی آسان به کتاب و عدم سختگیری کتابخانه ها نسبت به مراجعان است. معلمان و والدین نیز باید با نرمش و حسن خلق بچه ها را از سنین پایین به کتابخوانی تشویق کنند. از سوی دیگر برای اوقات فراغت جوانان برنامه های مناسب فرهنگی ورزشی تفریحی طراحی شود که از فضای مجازی دور و با کتاب دوست شوند.
مبارزات سیاسی پیش از انقلاب
وی که نویسنده کتابهایی همچون «حرفهای یک دل»، «فرشته انس»، «مد و مدپرستی» و «نسیم وقار» با موضوعات اجتماعی و ارزشهای اسلامی است، ورودش به عرصه کتاب و قلم را مرهون پدر و اجدادش که اغلب از علما و نماینده جمعی از مراجع بزرگ بودند، می داند و می گوید: یادم هست حدود یازده سالگی که به مکتبخانه می رفتم، پدرم از من خواست هر روز در خانه اذان بگویم و به عنوان جایزه کتاب «اصول و فروع دین» را به من هدیه داد. از همان دوره کودکی و نوجوانی، علاقه خاصی به قلم زدن داشتم اما به طور جدی این کار را پس از انقلاب و از دهه 60 آغاز کردم. دروس کلاسیک را تا سوم دبیرستان خواندم اما چون پدرم موافق دروس غربی نبود با اینکه شاگرد ممتاز بودم دیگر ادامه نداده و وارد حوزه شدم. در حوزه نیز از محضر اساتیدی چون مرحوم سیدحسن صالحی، محمدتقی فلسفی و آیت الله واعظ طبسی بهره بردم و بعضا جهت خدمت جهادی به روستاها و شهرهای مختلف اعزام شدم که بیشتر نقاط محروم و دوردست مانند رفسنجان، اهواز، بندرعباس و جنوب خراسان را انتخاب می کردم. پیش از انقلاب در مدرسه دو درب (اکنون به دارالقرآن حرم مطهر تبدیل شده است) مشغول تحصیل بودم و در عین حال از جلسات و جزوات آقایان هاشمی نژاد و خامنه ای استفاده می کردم که به همین دلیل، زندانی و پس از آن به توصیه دوستان به تهران هجرت کردم؛ سطح یک و دو را در حوزه علمیه مروی تهران به اتمام رساندم و در عین حال همراه آقایان حکمت و معلمی همچنان به فعالیت سیاسی ادامه دادم و بعد از انقلاب مجدد به مشهد برگشتم. یادم هست آلبوم عکسهای مصور قرآن کریم را که از طریق یکی از دوستان به دستم رسیده بود، همیشه همراه داشتم و حتی در سفرها برای بیان مسائل سیاسی در دوران انقلاب از آن استفاده و روشنگری می کردم.
مجاهدتهای فرهنگی تبلیغی
این روحانی جهادگر که پس از انقلاب همواره جزو برترینهای تبلیغ مورد تقدیر قرار گرفته و لوح های تقدیری از سوی سازمان تبلیغات اسلامی(با امضای رهبر معظم انقلاب)، شهرداری، مدیریت حوزه علمیه، نماینده رهبر معظم انقلاب در سیستان و بلوچستان و غیره دریافت کرده، در دوران جنگ تحمیلی نیز بیش از سه سال در جبهه های غرب و جنوب حضور فعال داشته و مسؤولیتهایی چون تبلیغات جبهه و جنگ سازمان تبلیغات اسلامی باختران، امور فرهنگی کمیته انقلاب در زاهدان، خاش، سراوان و میرجاوه و تدریس مسائل اخلاقی در ادارات و مدارس را تجربه کرده و حالا به دلیل موج گرفتگی انفجار توسط پزشک از سخنرانی و منبر منع شده است؛ «از همان کودکی و نوجوانی یک لحظه سکون و آرام و قرار نداشتم و دوست داشتم کاری برای مردم و جامعه انجام دهم لذا گذشته از روشنگریهای پیش از انقلاب، پس از انقلاب نیز در قالب طرح هجرت سازمان تبلیغات به استانهای مختلف مانند گیلان و سمنان اعزام می شدم؛ یادم هست وقتی برای تبلیغ در مدارس، می خواستم در یک برنامه ایجابی، به محجبه ها در حد یک روسری یا کتاب هدیه دهم، آموزش و پرورش با این توجیه که خرج تراشی است، مانع می شد. یا چون از دوران دبیرستان زبان انگلیسی ام خوب بود، وقتی با توریستها مواجه می شدم، با مترجمشان صحبت و درخواست می کردم اینها را به بیوت علما ببرند بلکه تاثیرگذار باشد و هدایت شوند. هرچند وقتی با آنها دست می دادم دوستان حوزوی ام می گفتند دستم نجس شده و از من دوری می کردند».
با رفتار و عملم تبلیغ می کنم
حجت الاسلام سیف با اشاره به الگوگیری اش در مسیر تبلیغ از سیره علما و اولیا ادامه می دهد: وقتی می دیدم بزرگان حوزه با وجود فرار از شهرت، شناخته شده و مورد اقبال مردم هستند، کنجکاو می شدم که سرّ این کار در چیست لذا هر شهری که می رفتم سراغ بزرگان و علمای آن را می گرفتم و نهایتا متوجه شدم سرّش این است که حرف و عملشان یکی است و این در پروش روحی ام به عنوان یک مبلغ تأثیر بسزایی داشت؛ همراه مردم غذا می خوردم و نشست و برخاست داشتم؛ هر جا فرصت و موقعیتی برای سخنرانی بود فارغ از اینکه قبرستان است یا مسجد، استفاده می کردم و سعی می کردم اگر مردم را به چیزی دعوت می کنم خودم پیش از آنان به آن امر عامل باشم و با رفتار و عملم تبلیغ کنم.
فرهنگ با جلسه و همایش اصلاح نمی شود
وی با اشاره به ضرورت کار جهادی برای اصلاح فرهنگ جامعه تأکید می کند: مشکل اصلی جامعه ما فرهگی تربیتی است نه معیشتی و برای اصلاح امور فرهنگی هم نباید بنشینیم تا مردم سراغ ما بیایند بلکه بایستی مانند انبیای الهی باشیم که خود دنبال مردم بودند؛ بسیجی وار و خودجوش راه بیفتیم در جامعه هر جا خلئی هست رفع کنیم وگرنه با جلسه و همایش و این چیزها نمی شود فرهنگ را اصلاح کرد. در زمینه هزینه های کار فرهنگی هم نباید متوقع باشیم صندوقی باشد تا مردم پول بریزند و ما برداریم خرج کنیم بلکه مردم اگر کار و اقدام عملی را ببینند خودشان مشتاقانه می آیند. در شرایطی که همه دنیا برای انحراف جوانان و جامعه ما رایگان سرمایه گذاری می کنند چگونه ما می خواهیم با دریافت هزینه یا شرط و شروط و بروکراسیهای اداری، مردم را جذب کنیم و پیروز میدان باشیم؟ به یاد دارم زمان طاغوت که پپسی حرام اعلام شده بود، اگر مشتری یک شیشه را شکسته می آورد نه تنها او را دعوا نمی کردند بلکه می گفتند فدای سرت و یک جعبه کامل و پتو هم به او می دادند. به قول یکی از علما، تبلیغ و منبر رفتن برای یک روحانی شغل محسوب نمی شود بلکه وظیفه است و نباید به مناسبتها منحصر شود؛ وضعیت امروز جامعه حاصل کم کاری ماست. اگر کار نکنیم تک تک معضلاتی که گریبانگیر جامعه است، گریبان خودمان را هم می گیرد.
خاطرات ماندگار؛ از وساطت برای ازدواج تا نهی از منکر در عروسی
نماینده ائمه جماعات شورای اجتماعی محله 8 در ادامه به برخی خاطراتش از سالها جهاد فرهنگی اشاره می کند و می گوید: شیرین ترین خاطراتم، استقبال جوانها از کتابخانه و حل مشکلاتشان است؛ نمی شود به مردم مدام گفت «نکن نکن»، باید گفت به جای این نکردن ها چه کار کنند. به شخصه این مهم را در تبلیغ همواره مد نظر دارم. برای مثال یک روز دیدم دختر و پسری که هر دو دانشجو، مذهبی و به هم علاقه مند بودند، اینجا جلوی کتابخانه قدم می زنند، دعوتشان کردم به کتابخانه و وقتی متوجه مشکلشان شدم با همکاری هم با خانواده ها درمیان گذاشتیم و ازدواج کردند. همچنین زمانی که در رشت مبلغ بودم، در ایام فاطمیه به همراه چند تن از دوستان شاهد مراسم عروسی در یکی از خیابانها بودیم. فکر کردم چگونه می توانم نهی از منکر داشته باشم و بی تفاوت از کنار این منکر نگذرم، دیدم یک مهر کربلا در جانمازم هست لذا با اینکه دوستان مرا نهی می کردند و می گفتند خطر دارد جلو رفتم. پس از تبریک، آن را به عروس و داماد دادم و گفتم دیدم دهه فاطمیه است این مهر کربلا را آورده ام که دعای امام حسین(ع) و مادرشان حضرت فاطمه(س) تضمین سعادت زندگی تان باشد. عروس مهر را به چشم کشید و بوسید و صدای موسیقی قطع شد. وقتی برگشتم گفتند چه کار کردی؟ گفتم هیچ، فقط منبر هنری رفتم.
در نمونه ای دیگر، به جای اعتراض به راننده اتوبوس برای پخش نوار موسیقی، یک نوار کافی دادم بگذارد و کار به جایی رسید که موقع رسیدن به مقصد، مصر شده بود نوار را به او بدهم لذا همه نوارهای موسیقی اش را با نوارهای استاد کافی معاوضه کرد.
گر بسته عشقی، خلاصی مجوی
گفت و گوی ما به پایان می رسد و مخلص آن، خلاصه می شود در مصرع نقش بسته روی یکی از قفسه ها که در بدو ورود به کتابخانه نگاه هر بیننده ای را می دزدد؛ «گر بسته عشقی خلاصی مجوی»./501/930/ب1
زهرا شریعتی