تأثیر محیط شغلی بر تربیت
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، آیت الله آقامجتبی تهرانی در یکی از درس های اخلاق خود تأثیر محیط شغلی بر تربیت افراد را مورد بررسی قرار می دهد.
آنچه که می خوانید بخشی از سخنان این استاد اخلاق است:
انسان به طور معمول، در چهار محیط روش میگیرد این یادگیری از محیط خانوادگی شروع شده، در محیط آموزشی ادامه مییابد، در محیط سوم یعنی فضای رفاقتی و چهارمین محیط که محیط شغلی است، کامل میشود.
اکنون میخواهم در زمینه محیط چهارم یعنی محیط شغلی بحث کنم؛ من قبل از آنکه وارد بحث دربار محیط چهارم شوم، باید تذکری را عرض کنم که هر چند تکراری است، ولی لازم و مفید است؛ من میخواهم مصبّ بحث و اصل مطلب کاملاً روشن شود.
روشهایی را که انسان یاد میگیرد، غالباً یا از طریق دیداری است، یا گفتاری و یا رفتاری. انسان معمولاً از این سه راه، روش میگیرد. یعنی این امور در قوه خیال انسان تأثیر میگذارد و انسان الگو برداری کرده و یک نوع رفتار را یاد میگیرد. من قبلاً توضیح دادهام که انسان با دیدار، گفتار و همچنین کردار، روش میگیرد، امّا این امر در صورتی است که آن عمل تکرار شود. اگر عملی تکرار شد، به تدریج برای انسان به صورت ملکه در آمده و ما اسم آن را «روش» میگذاریم. روش یعنی چه؟ یعنی همان ملکهای که بر اثر تکرار عمل برای انسان حاصل شده است. این تذکری بود که قبلاً گفته بودم ولی جا داشت که در اینجا دوباره تکرار کنم.
بحث محیط شغلی یک بحث بسیار گستردهای است. اگر ما بخواهیم وارد آن شویم، بحث خیلی مفصل خواهد شد، من هم نمیخواهم که اینگونه وارد آن شوم و فقط فهرستوار رؤوس مسائلی را که دارای جنبهها و نقشهای اساسی هستند، عرض میکنم. اگر بخواهیم درباره شغل بررسی کنیم، باید بگوییم که گاهی بحث ما در ارتباط با نفس شغل و خود شغل است که به انسان روش میدهد؛ یک وقت هم بحث پیرامون محیط شغلی است. این دو، با هم فرق دارند و هر کدام تأثیر خودشان را بر روی انسان میگذارند. شغل من یک تأثیر بر روی من دارد و محیط کاریام نیز تأثیر دیگری دارد. من همه اینها را توضیح خواهم داد.
گاهی هم هست که جدای از شغل و محیط شغلی، مراجعاتی در محیط کاری هست که این را هم باید از موارد قبلی تفکیک کرد. حالا من اشارتاً عرض کنم که ممکن است شغل خوب باشد، ولی در محیطی باشد که آن محیط مناسب نباشد و نقش تخریبی داشته باشد. ممکن است شغل خوب باشد، محیط هم خوب باشد ولی مراجعانی که به آنجا مراجعه میکنند، افراد مناسبی نباشند.
اینکه من این سه مورد را تفکیک کردم برای این است که اینها هر کدام بحث خاص خود را دارد. ما باید ابتدا به سراغ خود شغل برویم، بعد هم محیط و بعد هم مراجعهها مثل مشتریهایی که به آدم مراجعه میکنند. در ادارات هم همینطور است که مراجعه کنندگانی هستند که در روشگیری انسان تأثیرگذار هستند. این مسائل، از امور مبتلیبه روز همه ما است.
اما اوّل؛ نفس شغل و حرفه. ما در اسلام راجع به حرفهها احکام متفاوتی داریم. مثلاً حرفههایی هست که حرام هستند و برخی حرفهها مکروهاند؛ ما به سراغ حرفههای حرام نمیرویم بحث در مورد آنها معلوم است و لازم نیست بگوییم چه آثار تخریبی بر روی تربیت انسان میگذارند؛ اگر هم بخواهیم به جنبههای فقهی این مشاغل بپردازیم، باید مکاسب محرمه بگوییم که اینجا جای این حرفها نیست. لذا بحث ما در مورد شغلهای غیر حرام است.
ما میبینیم که شارع مقدّس، از بعضی مشاغل به نوعی تنزیه کرده و به اصطلاح آنها را به عنوان شغلهای مکروه معرفی نموده است مثلاً گفته است که فلان شغل، مکروه است؛ یک دسته از مشاغل و حرفهها را هم میبینیم برعکس ترغیب کرده و گفته است که مستحب است. هر دو مورد اشکال شرعی ندارد ولی یکی مکروه و دیگری مستحب است. چرا اینطور است که نسبت به یک شغل، تنزیه شرعی وجود دارد و به یکی ترغیب شده است؟ چون من دارم کلی بحث میکنم، لذا اوّل پاسخ را به صورت کلی میگویم و بعد بعضی از مصادیق را نیز با روایات توضیح میدهم.
در همان روایاتی که درباره نهی از بعضی شغلها و حرفهها وارد شده است، اشارهای هم به جهت حکم هم وجود دارد. مثلاً در روایاتی اینطور آمده است که شما به دنبال این حرفه نباشید و به سراغ آن نروید، در ادامه هم به جهت این کراهت اشاره کردهاند که دلیل این حکم آن است که این شغل، بر روی روح شما نقش تخریبی دارد. بهطور کلّی نقش تخریبی یک حرفه نسبت به روح انسان، دلیل کراهت داشتن آن شغل است. این همان نکتهای است که ما در باب تربیت میگوییم که انسان باید مواظب چیزهایی که بر روی روش و ملکات او تأثیر میگذارند باشد؛ لذا چون این شغلها بر روی روح انسان اثر منفی گذاشته و به آدمی ملکه و روشی میدهد که زشت است، به ضرر انسان بوده و مکروه است.
عکس این قضیه هم در شرع وجود دارد که شارع بعضی از مشاغل را تحسین کرده و گفته است که فلان شغل و حرفه نه تنها نقش تخریبی ندارد، بلکه سازنده است آن وقت نقش تخریبی و سازندگی مشاغل نسبت به روح انسان، هر کدام ابعادی دارد که من الآن به آنها نمیپردازم و اگر بخواهیم مباحث را خرد کنیم، باید دهها جلسه بلکه بیشتر بیاییم و مورد به مورد مشاغل را بررسی کنیم و با معارفمان تطبیق بدهیم.
جهت کلّی این تنزیهها و ترغیبهای شرعی نسبت به مشاغل و حرفهها، این است که شارع نسبت به آثار تخریبی و یا سازندگی این حرفهها بر روی روح انسانها نظر داشته است، لذا برخی از شغلها را مورد تحسین قرار داده است، چون برای انسان نقش سازندگی داشته و برخی از حرفهها را مذمّت کرده است، چون نقش تخریبی داشته است؛ توجه کنید که بحث ما در مورد خود شغل است، مراحل بعدی را بعداً بررسی میکنیم. این کلی قضیه بود.
اما من میخواهم بعضی از مشاغل را به عنوان مثال ذکر کنم و این مطلب را در مورد آنها توضیح و تطبیق دهم. ما در مجموعه روایاتمان، روایات متعددی نسبت به مشاغل داریم که شارع مقدس بعضی از آنها را نهی کرده است. در روایت مفصلی از امام صادق(علیهالسلام) که اسحاقبنعمار آن را نقل میکند، آمده است که: اسحاق به حضرت وارد شد و به ایشان گفت: خداوند پسری را به من داده است؛ اسحاق میگوید: به حضرت عرض کردم: «فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي أَيِّ الْأَعْمَالِ أَضَعُهُ؟» من میخواهم فرزندم را بر سر یک کار گذاشته و شغلی برایش انتخاب کنم. چه کنم و او را بر سر چه کاری بفرستم؟ سائل از حضرت میپرسد که شما دوست دارید پسرم چه کاره شود؟
حضرت به او فرمودند: او را بر سر یکسری از کارها مگذار! «لَا تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً»، او را به زرگری نفرست. جهت آن را هم گفتند و من عین آن را میخوانم: «فَإِنَّ الصَّيْرَفِيَّ لَا يَسْلَمُ مِنَ الرِّبَا»، اگر او را به زرگری بفرستی، سر از ربا در میآورد. چون شما میدانید که زرگری از شغلها و معاملاتی است که به سرعت ربا در آن پیدا میشود. مثلاً در تبدیل طلا به طلا، اگر یک گرم اضافهتر شود، این ربا است. آدم یکباره به چاله حرامخواری میافتد. این شغل مخاطره دارد. اصل شغل حرام نیست ولی چون ممکن است تو را به گناه بیاندازد، و گناه هم روح تو را تخریب کرده و استمرار آن روش صحیح تو را تخریب میکند، لذا شغل مکروهی است و از آن نهی شده است.
حالا من میخواهم به یک نکته روانی اشاره کنم که در روایاتمان هست و آن مقابل این حرف است. یعنی در روایات ما نسبت به زرگری نهی وجود دارد و در مقابل آن نسبت به شغلی دیگر ترغیب و تشویق وجود دارد که اینها از نظر روانی در مقابل هم هستند. یکی نهی است، حالا مقابلش آن شغلی که امر است را نگاه کنید! تا ببینیم چه نکتهای از آن به دست میآید. در میان مشاغل، شغلی که به آن بسیار امر شده است «فلاحت و زراعت» است. هارون واسطی که از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) است، میگوید: «سَأَلْتُ جَعْفَرَبْنَمُحَمَّدٍ علیهماالسلام عَنِ الْفَلَّاحِينَ» از امام صادق(علیهالسلام) درباره فلّاحان سؤال کردم؛ «فَقَالَ هُمُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ مَا فِي الْأَعْمَالِ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّرَاعَةِ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَارِعاً إِلَّا إِدْرِيسَ عَلیهِالسَّلامُ فَإِنَّهُ كَانَ خَيَّاطاً للفلاحین»[3] حضرت فرمودند: آنها کشاورز بودند و هیچ کاری نزد خداوند از کشاورزی بهتر نیست. هیچ پیغمبری نبود مگر آنکه زراعت میکرد جز إدریس که خیاط بود. من این روایت را برای مقابله با روایت قبلی آوردم.
من میخواهم نکته دقیقی را عرض کنم؛ این شغلها از نظر اثرگذاری بر روی روح، کاملاً تقابل دارند. یکی تنگنظری میآورد، یکی وسعتنظر میآورد. چرا این را نهی میکند و به آن امر میکند؟ چون زرگری، با وزن کم یعنی مثقال و گرم سر و کار دارد و تنگنظری میآورد. آدمیکه هر روز با «گرم» کار میکند، از نظر روحی تنگنظری پیدا میکند. امّا زراعت کاری است که سر و کار آدم با خروار است و روح انسان را کوچک نمیکند. این شغل از نظر روانی حسن دارد و برای آدم بلندنظری میآورد. معارف ما خیلی دقیق است./1324/ت۳۰۳/ج