واکاوی ابعاد شهادت جانسوز امام حسین از منظر آیت الله مکارم
به گزارش خبرگزاری رسا، روز عاشورا، روز پرحماسه و فراموشنشدنى تاريخ اسلام و تشيّع؛ روز فداكارى، جانبازى و[1]شهادت جانسوز سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبداللَّه الحسين عليه السلام و ياران باوفايش، در سرزمين كربلا است.[2]
ضرورت و اهمیت تبیین ابعاد و زوایای شهادت امام حسین(علیه السلام)
بی شک بزرگترین مصیبت ها ، نهایتاً تا چند سال تداوم دارد لیکن مراسم سوگواری شهادت امام حسین علیه السلام هر سال داغ تر و پرجوش تر از سابق در مناطق مختلف دنیا برقرار می شود. [3] لذا باید عارف به حقّ امام حسين عليه السلام بود و دانست آن حضرت براى چه هدفى قيام كرد و در چه راهى شربت شهادت نوشيد و به ابعاد شهادت آن حضرت پی برد.[4]
به ویژه آنکه خون شهيد و شهادت او يك حادثه است، حادثه نياز به تحليل دارد، عوامل اين حادثه چه بوده؟ ابعاد و پيامدهايش چه بوده؟ امروز مى گويند خون شهيد پيام دارد، بايد با تجزيه و تحليل، حادثه را موشكافى كرده، و پيام را بيرون كشید، باید ابعاد خون حسين(عليه السلام) و پيام جهانى و انسانى او كه هميشه بعنوان تابلوئى روشن در مسير هر قوم و ملتى متجلّى است تبیین کرد.[5]
بلكه بايد گفت اثبات شهادت و اينكه خون ريخته شده خون شهيد است، اگر تجزيه و تحليل در آنها نباشد، ممكن است خون شهيد نيز هدر رود، و حتى او بعنوان فردى طاغى و ياغى و فردى دوستدار دنيا و جاه و مقام قلمداد شود، چنانكه بعضى خواستند نهضت حسينى را چنين قلمداد كنند![6]
روشنگری و افشای ماهیت ضد دینی حکومت معاویه و یزید؛ در پرتو شهادت امام حسین(علیه السلام)
توجّه به مفهوم واقعى «پيروزى» و «شكست» نشان می دهد پيروزى آن نيست كه انسان، از ميدان نبرد سالم به در آيد، يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه انسان «هدف» خود را پيش ببرد، و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد.[7]
لذا درست است كه حسين عليه السلام و ياران وفادارش پس از يك نبرد قهرمانانه، شربت شهادت نوشيدند، امّا آنها هدف مقدّس خود را، به تمام معنا، از آن شهادت افتخارآميز گرفتند.[8]
هدف اين بود كه ماهيّت نهضت ارتجاعى و ضدّ اسلامى «اموى» آشكار گرديده و افكار عمومى مسلمانان بيدار شود تا از توطئه هاى اين بازماندگان دوران جاهليّت و رسوبات دوران كفر و بت پرستى آگاه گردند كه اين هدف به خوبى انجام شد.[9]
تبعات شهادت آن حضرت، سرانجام ريشه هاى درخت ظلم و بيدادگرى «بنى اميّه» را قطع كرد و با فراهم ساختن مقدّمات انقراض آن حكومت غاصب كه افتخارش زنده كردن رسوم جاهلى و فساد و تبعيض و ستمگرى بود، سايه شوم و ننگين آن را از سر مسلمانان كوتاه ساخت.[10]
حكومت «يزيد» با كشتن مردان با فضيلت خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به خصوص امام حسين عليه السلام پيشواى بزرگ اسلام و جگرگوشه[11]پيامبر صلى الله عليه و آله، قيافه واقعى خود را به همه نشان داد، و كوس رسوايى اين مدّعيان جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله را در همه جا زدند.[12]
و عجيب نيست كه در تمام انقلاب ها و تحوّل هايى كه بعد از حادثه كربلا روى داد، شعار «خونخواهى اين شهيدان» و يا «الرضا لآل محمّد»[13] را مىبينيم كه تا زمان بنى عبّاس كه خود با بهره بردارى از اين مسأله به حكومت رسيدند و سپس راه ستمگرى را پيش گرفتند، ادامه يافت.[14]
چه پيروزى از اين بالاتر كه آنها نه فقط به هدف مقدّس خود نائل گشتند، بلكه سرمشقى براى همه مردم آزاده جهان گرديدند.[15]
شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ احیای جایگاه دین برای استقرار حاکمیت دینی در سایۀ نفی سکولاریسم
بی تردید راه استقرار دين و آيين اسلام در جامعۀ اسلامی ، با تمام مشكلاتى كه دارد، چون موافق روح و جان افراد با ايمان است، به همين دليل مؤمنان داوطلبانه و آشكارا، از آن استقبال مىكنند، هر چند سرانجامش شهادت باشد.[16]
لذا در حكومت دينى مردم اجراى قوانين حكومت را جزء فرايض و واجبات الهى مى شمرند و به آن به صورت يك وظيفه دينى نگاه مى كنند و همين، انگيزه نيرومندى براى اجراى آن ايجاد مى كند تا آنجا كه بسيارى از افراد حاضرند جان خود را نيز فدا كنند و شهادت را كه از افتخارات بزرگ است پذيرا شوند. درحالىكه در حكومت هاى سكولار چنين نيست.[17]
در این میان تفکیک و جدایی حكومت «دينى» از حكومت «دنيوى» در زمان خلافت معاويه و يزيد، به بالاترین حد ممکن رسید ؛ لذا از زمان معاويه مردم متوجه اين نكته شدند كه او كمترين رابطه اى با امور دينى و معنوى مردم ندارد، تنها توجه او به دنبال كردن سياست خود در جنبه هاى مادى است، و به اين ترتيب متوجه شدند كه امور دينى و معنوى مرجع و پيشواى ديگرى دارد كه بايد آن را از آنها فرا گرفت.[18]
و چون هيچ كس را از نظر علم و زهد و شجاعت و حسب و نسب از على و فرزندان او لايقتر و جامعتر نيافتند به آنها پيوستند؛ اين موضوع به ضميمه اخبار و احاديثى كه از شخص پيغمبر صلى الله عليه و آله درباره آنها نقل شده بود، سبب شد كه نهال تشيّع روز به روز بارورتر گردد، و همچون روح تازهاى در جسد رنجور و ناتوان امّت اسلامى جريان پيدا كند.[19]
به دنبال اين وضع، جريان شهادت امام حسين عليه السلام و حوادث دردناك و اسف انگيز «كربلا» پيش آمد، حوادثى كه تاريخ هرگز آن را فراموش نخواهد كرد و آثار حزن انگيز آن در دلها تا هميشه باقى خواهد ماند.[20] لیکن نباید فراموش کرد که امام حسين عليه السلام با هدف احياى دين خدا قيام و حركت خويش را آغاز كرد؛ در مرحله نخست اگر ممكن است با تشكيل حكومت اسلامى و دینی و در غير اين صورت، با شهادت خود و يارانش به مقصود بزرگ خود برسد.[21]
به هر حال، مى بايست دين از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا صلى الله عليه و آله را زنده كرد و چه كسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست كه پيش گام چنين حركتى شود.[22] لذا آن حضرت فقط و فقط براى رضاى خدا و احياى دين حق دست به قيام زد و هرگز هيچ عنصر دنيوى و جاهطلبانه در قيام او دخالت نداشت.[23]
به همين دليل انقلاب اسلامى ايران به ثمر نشست و نخستين حكومت اسلامى انقلابى تشكيل شد؛ همگى در غرب انگشت حيرت بر دهان نهادند؛ كه مگر مىشود مذهب زمام حكومت را به دست گيرد؟ مگر ممكن است دين جواب گوى تمام نيازهاى عصر و زمان ما باشد؟ [24]
در عصر ما نيز نمونه هاى بسيار زيادى از اين موضوع را با چشم خود ديده يا شنيده ايم كه پير و جوان با لاگو پذیری از سیدالشهدا(علیه السلام) در طريق حفظ دين و ايمان جان بر كف نهاده و آگاهانه و عاشقانه به سوى شهادت گام برداشتند لذا باید گفت بقای آئينهاى الهى در گذشته و امروز بدون چنين ايثارگري هايى امكان پذير نبوده و نيست.[25]اينها و آثار مثبت ديگرى كه در حكومت هاى دينى است آن را از حكومت غير دينى جدا مى سازد.[26]
البتّه نمىتوان انكار كرد كه در طول تاريخ حكومت هايى به نام دين تشكيل شد كه آثار بسيار شوم و مخرّبى از خود به يادگار گذاشت (مانند حكومت بنى اميّه و بنى عبّاس و بعضى از حكومتهاى معاصر كه خوشبختانه منقرض شدند) و ممكن است مخالفان حكومت دينى آنها را دستاويزى براى نفى اين نوع حكومت قرار دهند.[27]
ولى همه مىدانيم حكمرانان اين حكومت ها نه عالم دين بودند و نه فقيه و كارشناس دينى؛ بلكه سياستبازان حرف هاى بودند كه از احساسات پاك دينى مردم سوء استفاده كردند و تشكيلاتى شبيه سلطنت خودكامگان و دربارهاى عريض و طويل، به نام خلافت اسلامى به وجود آوردند و جالب اين كه خود آنها نيز در لابهلاى سخنانشان اين مطلب را نفى نمىكردند كه آنها كارى به مسائل دينى ندارند بلكه هدف حكمرانى شخصى آنان است.[28]
تقویت روحیه شهادت طلبی و استکبارستیزی؛ ره آورد شهادت مظلومانۀ امام حسین(علیه السلام)
بدیهی است شهادت مظلومانۀ حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)خون شهادت طلبی و استکبار ستیزی را در وجود همۀآزادی خواهان جهان جاری ساخت.[29] به ویژه آنکه واقعۀ عاشورا سرشار است از شعارهاى كوبنده بر ضدّ استكبار و تسليم ظلم و ستم نشدن و مرگ افتخارآميز را بر زندگى ذلّتبار ترجيح دادن؛[30] اینگونه است که گریه برای شهادت امام حسین(علیه السلام) جنبه شخصى ندارد، و در واقع اعلام جنگ و ستيز با ظالمان وستمگران مى باشد.[31]
گفتنی است حوادث مربوط به امام حسين عليه السلام از عصر معاويه تا شهادت آن حضرت در كربلا؛ از روح مبارزه و نستوهى آن حضرت و يارانش در برابر ظالمان حكايت دارد.[32] آن حضرت هرگز با ظالمان و ستمگران همكارى نكرد بلكه مبارزه با آنان را وظيفه اصلى خود دانست و فراروى خود قرار داد.[33]
به تعبير ديگر، امام عليه السلام مبارزه با كسانى كه اطاعت شيطان را بر اطاعت خدا مقدّم شمرده، و حدود الهى را تعطيل، و فسق و فجور را آشكار ساخته، و حقوق مستضعفان را پايمال كرده بودند، وظيفه اصلى خود مى دانست؛ به هر قيمتى كه تمام شود و هر بهايى كه لازم است براى آن بپردازد! و لو با تقدیم خون و جان خود.[34]
اینگونه است که دشمنان اسلام بيشترين وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت طلبى دارند چرا كه گاه يكى از شهادت طلبان نقشه هاى پيچيده و پر خرج آنها را نقش بر آب مى كند، اين در حالى است كه آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحى كه بتوان از آن در برابر اين فرهنگ دفاع كرد در خود نمى بينند.[35]
باید اذعان کرد قدرت های استکباری؛ خشکاندن ريشه فرهنگ شهادت طلبى را هدف گرفته اند، لذا می گویند بايد واژه شهادت از كتب درسى دبستان ها و دبيرستان ها حذف گردد، بايد در كتب دروس دينى آيات مربوط به جهاد و شهادت درج نشود و مؤكدا كشورهاى دست نشانده خود را كه متأسفانه در ممالك اسلامى كم[36]نيستند به اين امر توصيه كرده اند و براى ايجاد نفرت نسبت به آن، شهادت طلبى را انتحار و خودكشى مى نامند و شهادت طلبان را تروريست.[37]
اما خوشبختانه اين فرهنگ آن چنان گسترش يافته و ريشه دوانيده كه با اين گونه تبليغات نمىتوان جلوی آن را گرفت، بلکه اين بلاى وحشتناكى است براى دشمنان اسلام، اميدواريم كه مسلمين جهان روز به روز به اين فرهنگ پر افتخار آشناتر شوند و راه شهيدان روز به روز پر رهروتر گردد.[38]
شهادت امام حسین(علیه السلام)؛ نمونۀ عالی تفسیر شعار مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت
در نظام زندگى انسان هاى شايسته و با شخصيت، زندگى مادّى و ظاهرى برترين ارزش نيست، همان گونه كه مرگ مادى ضدّ ارزش نمى باشد، بلكه ارزش والا در نظر آزاد مردان با ايمان، در زندگى توأم با عزّت است به همين دليل هر گاه بر سر دو راهى قرار گيرند، شهادت توأم با عزّت و سربلندى را بر زندگى ذليلانه ترجيح مى دهند،[39]زیرا عزّت جامعه اسلامى بر هر چيز مقدّم است و هر بهايى به خاطر آن پرداخته شود بجاست.[40]
لذا در اسلام يك سلسله شعارهاى اساسى است كه اين مكتب را از ساير مكتب ها جدا مىكند، يكى از آنها این است که مردن با افتخار بهتر از زيستن با ذلّت است، به تعبير ديگر همان گونه كه از ظلم و ستم بايد به شدّت پرهيز كرد از تسليم در برابر ظلم و ستم ستمكاران نيز بايد بر حذر بود، تعبير «أباة الضّيم»[41] در باره بزرگان اسلام اشاره به همين معنى است.[42]
این مهم در سخنان امام حسين عليه السّلام در حادثه خونين كربلا تجلّى كرد آن زمان كه فرمود: «لا و اللّه لا أعطيكم بيدي إعطاء الذّليل و لا أقرّ لكم اقرار العبيد؛نه، به خدا سوگند دست ذلّت در دست شما نمىگذارم، و همچون بردگان تسليم نمىشوم، (بلكه مىجنگم و سربلند شربت شهادت را مى نوشم![43])».[44]
با این تفاسیر شهادت امام حسین(علیه السلام) نمونۀ عالی تفسیر حديث معروف حسینی است که فرمود:«موت فى عزّ خير من حياة فى ذلّ[45]، مردن با عزّت بهتر است از زنده ماندن با ذلّت».[46]
و یا سخن آن حضرت که فرمود:«الا و انّ الدّعىّ بن الدّعّىّ قد تركنى بين السّلّة و الذّلّة و هيهات له ذلك، هيهات منّى الذّلّة ابى اللّه ذلك و رسوله و المؤمنون و جدود طهرت و حجور طابت ان تؤثر طاعة اللّئام على مصارع الكرام[47]؛ آگاه باشيد اين ناپاك ناپاك زاده، مرا در ميان «شمشير» و «ذلّت» مخيّر ساخته، و چه دور است كه او به مقصد خود برسد، و چه دور است از من كه تن به ذلّت بدهم نه خدا اين را مىپسندد و نه پيامبرش و نه مؤمنان راستين و نه پدران و نياكان پاك و مادران پاك دامن، آرى آنها هرگز اجازه نمى دهند كه تسليم در برابر فرومايگان را بر قربانگاه بزرگواران (و به خون خفتن افتخارآميز آنان) ترجيح دهم» الهام بخش اين شعار بزرگ اسلامى است.[48]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت تأمل در ابعاد و زوایای معرفتی شهادت آن حضرت، روز به روز ما را به خدا نزديكتر می کند،و درس ايثار و فدا كارى و گذشت و آمادگى براى شهادت در راه خدا را به همگان مىآموزد.[49]
بی شک سربازانى كه چنين درس هایى را با تفکر در شهادت حسینی آموختهاند هرگز قابل مقايسه با سربازان عادى نيستند، سرباز عادى به حفظ جان خود مىانديشد، اما آنها براى حفظ مكتب پيكار مىكنند و پروانهوار مىسوزند و قربانى مىشوند و افتخار مى كنند.[50]
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص599.
[2] همان؛ ص 600.
[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛http://www.eshia.ir.
[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص360.
[5] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص319.
[6] همان.
[7] احكام عزادارى؛ ص20.
[8] همان.
[9] همان.
[10] همان.
[11] همان.
[12] همان؛ ص 21.
[13] شعار نهضت بنىعباس عليه بنىاميه كه در ابتدا توسط ابومسلم خراسانى مطرحشد.
[14] احكام عزادارى، ص 21.
[15] همان.
[16] تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص19.
[17] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص548.
[18] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص124.
[19] همان.
[20] همان.
[21] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص232.
[22] همان.
[23] همان ؛ ص30.
[24] پيام قرآن ؛ ج10 ؛ ص46.
[25] تفسير نمونه ؛ ج26 ؛ ص342.
[26] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص548.
[27] همان.
[28] همان.
[29] اعتقاد ما ؛ ص112.
[30] همان.
[31] عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها ؛ ص81.
[32] همان ؛ ص271.
[33] همان ؛ ص325.
[34] همان ؛ ص355.
[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج5 ؛ ص248.
[36] همان.
[37] همان؛ص 249.
[38] همان.
[39] همان ؛ ج2 ؛ ص575.
[40] همان؛ص 576.
[41] « أباة» جمع« آبى» يعنى ابا كننده و« ضيم» به معنى ظلم است، و در مجموع به كسانى گفته مىشود كه هرگز تن به ظلم نمىدهند( ستم ناپذيران).
[42] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص578.
[43] بحار الانوار؛ج 45؛ص 7.
[44] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 576.
[45] بحار الانوار؛ ج 44؛ ص192.
[46] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص579.
[47] بحار الانوار؛ج 45؛ ص 83.
[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص579.
[49] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص217.
[50] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص523.
/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص