عفاف، گوهر ارتباطات انسانی
به گزارش خبرگزاری رسا، ارتباطات سنگبنای شکلگیری گروه و جامعهی انسانی است و منطقیون وجه تمایز انسان را با همهی موجودات ارتباطات دانستهاند.[2] تعاریف اولیهی ارتباط، که در علم ارتباطات مورد بررسی قرار گرفته است، به سه عنصر فرستنده، پیام و گیرنده تکیه داشت؛ اما با گذشت زمان و تفکر در پیچیدگیهای مفهوم ارتباطات، عناصری همچون معنی، کانال پیام، وسیلهی انتقال پیام، پارازیت و... مد نظر قرار گرفت که ارتباطات را به عنوان یک رشتهی علمی مطرح کرد (محسنیان راد، 1382، ص 42 تا 57).
جان فیسک[3] مطالعهی ارتباطی را به دو مکتب تقسیم میکند. نخستین مکتب، ارتباط را انتقال پیامها[4] میداند. فیسک نام این مکتب را مکتب فرآیند[5] گذاشت. مکتب دوم، ارتباط را تولید و تبادل معانی[6] میداند. این مکتب دنبال آن است که چگونه پیامها یا متنها در کنش متقابل با مردم قرار میگیرد تا معنا تولید کند. روش اصلی این مکتب نشانهشناسی است (فیسک، 1386، ص 10 تا 12).
بدین ترتیب، تعریف ارتباط نیز با توجه به این دو مکتب و سنتهای ارتباطی تفاوت میکند. ما با بررسی برخی تعاریف در مکاتب نظریههای ارتباطی و همچنین تقسیمبندی فیسک، سعی میکنیم با توجه به پیام و معنا، به تعریفی از ارتباط دست یابیم (ر.ک: علمالهدی، 1391، ص 44 تا 55). بدین ترتیب پیام[7] و معنا[8] را از هم جدا میدانیم و هر دو را در تعریف ارتباط داخل میکنیم: «ارتباط عبارت است از فراگرد پیام و معنا میان فرستنده و گیرنده که موجب برانگیختن معنا در گیرنده میشود یا معنای جدیدی را در تبادل پیام به وجود میآورد.»
ارتباط عفیفانه
در یک نگاه کلی، گسترهی عفاف نه تنها اعمال و کردار انسان، بلکه طرز تفکر او را نیز شامل میشود. لذا موضوع کلی عفاف در همهی سطوح زندگی انسان جاری است. عفاف در امور اجتماعی همچون عفاف در لباس، نگاه، گفتار، مقام، مال، خندیدن، زینت، کار و عفاف در خانه و خانواده، مثل عفاف در حسن معاشرت زوجین (که لذت شهوت جنسی ایشان را بر مدار کرامت انسان قرار میدهد)، حفظ حریمها، رعایت حقوق متقابل، عفاف در سطح فردی، مثل خلوت، نیت، تفکر، مشارطه در دوری از گناه و سوءظن، پرهیز از بیکاری و تنبلی، غفلت، خواب و خوراک. و البته گاهی هم یک حکم در هر سه عرصهی اجتماعی، خانوادگی و فردی است که زمینهساز باروری عفت میشود؛ همچون توجه به کرامت انسانی. پس دایرهی عفت در زندگی بشر به وسعت دایرهی زندگی فردی، اجتماعی و کلیهی تعاملات فکری و رفتاری انسان است.
با توجه به تعریف ارتباط، اگر عفاف را محور پیام و معنا در سطوح ارتباطات انسانی قرار دهیم، آن گاه «ارتباط عفیفانه، فراگرد پیام و معنا بین فرستنده و گیرنده بر اساس کرامت انسانی و الهی است؛ به گونهای که جز در چهارچوب ازدواج، موجب تحریک شهوت جنسی نشود.» با توجه به این تعریف، مفهوم عفاف در ارتباطات با دو عنصر پیام (کلام و رفتار) و معنا (شهوت جنسی) گره خورده و اگر بخواهیم این تعریف را خلاصهتر بیان کنیم: حاکمیت عفاف در ارتباطات انسانی سبب عدم ارسال و دریافت پیام شهوتانگیز، جز در چهارچوب ازدواج میشود.
ارتباط عفیفانه، گونهای از ارتباط انسانی است که در این ارتباط، به طور ایجابی به کرامت انسانی طرف ارتباط توجه میشود و به طور سلبی، پیامی که موجب تحریک شهوت جنسی شود، مگر در چارچوب شرع، وجود ندارد. اگر ارتباط عفیفانه را در سطح میانفردی در نظر بگیریم، در این ارتباط، طرفین ارتباط با در نظر گرفتن کرامت انسانی یکدیگر، از هر گونه پیامی که معنایی از شهوت جنسی را برانگیزاند و موجب تحریک شهوت جنسی شود، مگر در چارچوب دین، پرهیز میکنند و این ارتباط مقوم شخصیت و احترام طرفین خواهد بود. حتی در ارتباط زناشویی هم ارتباط عفیفانه به معنای رابطهی جنسی بین دو انسان وجود خواهد داشت؛ چنان که دستورات دینی در مورد رابطهی زناشویی وجود دارد.
به صورت کلی، عفاف در همهی سطوح زندگی انسان جاری است. مجموعهی دستورات دین اسلام در مورد عفاف، که با روشی فقهی مورد بازشناسی قرار گرفته است، نظام رابطهی عفیفانه را در زندگی انسان به وجود میآورد که میتوان با تقسیمبندی ارتباطات به ارتباطات کلامی و غیرکلامی، به وجوه مختلف عفاف با شیوهی مقولهبندی اشاره کرد (علمالهدی، 1391، ص 52 تا 130):
ارتباطات کلامی: عفاف در سخن و کلام، عدم شوخی و صحبتهای بیجا بین نامحرمان.
ارتباطات غیرکلامی: حجاب زن، پوشش مناسب مرد، غیرت مرد، کنترل نگاه در برخورد با نامحرم (ارتباط رودررو، عکس و فیلم)، کنترل فکر و عدم خودارضایی، کنترل رفتار در عدم ارسال پیام شهوتانگیز در ارتباط با محارم و همجنسان، عدم نازکی صدای زن در ارتباط با نامحرم، راه رفتن زن همراه با وقار و طمأنینه، عدم نمایش زینت زنانه و تبرج در جامعه، عدم انس و صمیمیت بین نامحرمان، عدم تقلید از الگوهای رفتاری جنس مخالف، عدم استفاده از عطر شهوتانگیز در برخورد با نامحرم، عدم شنیدن موسیقیهای شهوتانگیز، کسب اجازه در ورود به خلوت دیگری (استیذان)، اجتناب از خلوت با نامحرم، عدم اختلاط نامحرمان در مکانهای عمومی، عدم تماس جسمی نامحرمان، رقص همسر برای همسر، ازدواج دائم و ازدواج موقت.
این دستورات را میتوان در شاخصهای زیر تقسیمبندی کرد:
عدم وجود پیام شهوتانگیز: عدم نمایش زینت زنانه و تبرج در جامعه، عدم خودنمایی و جلب توجه نامحرم، عدم انس و صمیمیت با نامحرم، عدم استفاده از عطر شهوتانگیز در برخورد با نامحرم، عدم شنیدن موسیقیهای شهوتانگیز، راه رفتن زن همراه با وقار و طمأنینه، عدم نازکی صدای زن در ارتباط با نامحرم، پوشش مناسب برای مرد، حجاب برای زن، کنترل نگاه در برخورد با نامحرم (ارتباط رودررو، عکس و فیلم)، عدم شوخی و صحبتهای بیجا بین نامحرمان، کنترل فکر در پرداختن به گناه، کنترل کلام و رفتار در عدم ارسال پیام شهوتانگیز در ارتباط با محارم و همجنسان، عدم تقلید از الگوهای رفتاری جنس مخالف.
احترام به حریم دیگران و توجه به حریم عمومی: عدم اختلاط نامحرمان در مکانهای عمومی، عدم تماس جسمی نامحرمان، کسب اجازه در ورود به خلوت دیگری (استیذان)، کنترل نگاه در برخورد با نامحرم (ارتباط رودررو، عکس و فیلم).
کنترل زیباییهای جسمانی: رقص همسر برای همسر، عدم نمایش زینت زنانه و تبرج در جامعه، عدم استفاده از عطر شهوتانگیز در برخورد با نامحرم، راه رفتن زن همراه با وقار و طمأنینه، حجاب برای زن.
ارضای نیاز جنسی در خانواده: ازدواج دائم، ازدواج موقت، رقص همسر برای همسر.
هر کدام از این آموزهها، با توجه به مقولاتی که تقسیمبندی شدهاند، به نوعی به فضای ارتباطی انسان در حاکمیت عفاف اشاره میکنند. هرچند بیشتر این آموزهها مخصوص زن است، اما لازم است بدانیم که زن از ظرافتها و زیباییهای درونی خاصی برخوردار است و همواره مطلوب و مورد توجه مرد بوده است و از سوی دیگر، غریزهی خودنمایی و جلوهگری در زنان، کشش خاصی بین این دو برقرار مینماید. اساساً خداوند متعال نظام احسن خود را در خلقت زن و مرد برای سیر تکاملی ایشان این گونه آفریده است (مطهری، ج 19، ص 529).
حضرت علی (علیه السلام) عفاف را مهمترین عامل تعدیل حس زیباییدوستی و خودنمایی میداند و میفرمایند: «زکات الجمال العفاف» (تمیمی، 1366، ج 4، ص 105): زکات زیبایی عفاف است. البته تنها با پوشش زنان در قالب چادر نمیتوان ادعای عفاف کرد، زیرا ممکن است این نیز حجابی باشد برای بیعفتی.
به عبارت دیگر، بیش از آنکه تن زن، مرد را به سوی خود دعوت کند، کردار و گفتار وی تحریککننده است و حرکات او، نگاههای او و... حجابی دیگر احتیاج دارد که عفاف دربرگیرندهی آن است.
ملکهی عفاف و رفتار حجاب
«عفت دارای مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتنداری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتنداری در برابر تمایلات بیبندوباری جنسی است.» (مکارم شیرازی، 1386، ج 2، ص 283)
تحلیل دقیق متون اسلامی نشان میدهد که وسعت عفاف به گسترهی همهی ابعاد زندگی ظاهری و باطنی ماست و زیبایی صحنههای عفت، به زیبایی پیوستن حقایق عالم ملک و ملکوت است؛ زیرا عفاف حقیقتی برتر از عالم ماده، هویتی فطری و آموزهای آسمانی در وجود انسان است. چنان که گفته شده است: لا دین لمن لا عفاف له (کراجکی، 1394، ص 68): آیین زندگی را گم کرده هر آن کس که در حیات خویش، عفاف را به فراموشی سپرده است.
«عفاف» حالتی درونی و نفسانی است که غرایز را تعدیل میکند و تحت کنترل خود درمیآورد. میتوان گفت «حجاب» نیز به عنوان یکی از مهمترین ابعاد عفت در به کنترل درآوردن و تعدیل غریزهی خودنمایی و جلوهگری در زنان است. ممکن است شخصی از نظر پوشش اشکال نداشته باشد یا حتی حجاب چادر را انتخاب کرده باشد، ولى به آن بُعد باطنى و درونى، که پرهیز از خودنمایى است، توجه نکند و در گفتار و کردار خود، بیعفتی را ظهور دهد. در اینجا باید دانست عفاف وجود ندارد. با در نظر گرفتن عفاف، مفهوم کاملى ارائه میشود که هم حجاب رعایت شده باشد و هم قید تبرج و خودنمایى زده شود. شخص در فرآیند ارتباطات درونفردی، به وجود کرامت انسانی خودآگاه میشود و با تمایل به عفاف فردی، مجموعهای از رفتارها را در قالب ارتباط عفیفانه پیگیری میکند.
اگرچه حجاب شرط لازم برای رسیدن به عفاف است، اما کافی نیست و در ارتباط با ابعاد دیگر عفاف تحقق کامل مییابد. بنابراین زن موظف است که غرایزش را تحت کنترل درآورد و تن خویش را در حجاب کامل بگیرد، زیرا این نفسانیت زن است که مرد را به سوی خویش میکشد و تنها حجاب تن نمیتواند مانعی برای چنین کششی باشد و این تسلط بر نفسانیت در حد اعتدال همان عفاف است. درهمتنیدگی این دو آن قدر زیاد است که بدون یکدیگر معنای خود را از دست میدهند. در حقیقت میتوان گفت حجاب بدون عفت صدفی است بدون مروارید.
حجاب زن را از شر افراد بدسرشت حفظ میکند.[9] از سوی دیگر، همگان را به چشمپوشی از نامحرم دستور میدهد[10] تا همگی در کنار هم، عفاف اجتماعی را رقم زنند. وقتی تکتک افراد گروه، سازمان و جامعه عفاف فردی خود را در ارتباطات میانفردی، گروهی و جمعی رعایت کنند، آن گاه در سطحی وسیعتر به عفاف اجتماعی نائل میشوند که افراد بدسرشت و ناهنجار از ارتکاب عمل منافی عفت عمومی اِبا خواهند کرد.
اگر بگوییم مهمترین و پردامنهترین بحث عفاف، حجاب است، سخنی به گزاف نگفتهایم؛ زیرا حجاب نقش بسزایی در کم کردن تحریکات جنسی در جامعه به عهده دارد (موسوینیا، 1386). البته از آنجایی که دامنهی عفاف در همهی ارتباطات انسانی گسترده است و حجاب یکی از ظهورهای آن است که در ارتباط با جنس مخالف معنا دارد، نمیتوان ادعا کرد هر کس حجاب ندارد، عفاف هم ندارد. همان طور که نمیتوان ادعا کرد هر کس حجاب دارد، لزوماً عفاف هم دارد؛ بلکه عفاف ملکهای است که منظومهای از رفتارهای انسان را در ارتباطات انسانی، از جمله حجاب، شکل میدهد.
از آنجا که زن از ظرافتها و زیباییهای ظاهری خاصی برخوردار است، همواره مطلوب و مورد توجه مرد بوده است و از سوی دیگر، غریزهی خودنمایی و جلوهگری در زنان، کشش خاصی بین این دو برقرار مینماید. با توجه به این مسائل، اسلام برای تعدیل این کشش و روابط بین زن و مرد، از یک طرف، حجاب را به زن مسلمان توصیه میکند تا فضای جامعه پاک و پیراسته از هر گونه عامل تحریکزا باشد و از طرف دیگر، با توصیه به خودآرایی زن برای شوهر، این غریزه را جهت میدهد و کنترل میکند.
زن در قبال رعایت حجاب، علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نیز تضمین میکند؛ همان گونه که خداوند متعال پس از امر به پوشش جلباب یا همان چادر، میفرماید: «ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» (احزاب، آیهی 59): این کار برای اینکه (به عفت) شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است (طباطبایی، 1417ق، ج 16، ص 340). بنابراین رعایت حجاب بهترین راه اعلام عفت است و ثمرهی آن امنیت جنسی است؛ همان امنیتی که امروزه حلقهی مفقودهای در جوامع غربی است و بعداً به این مسئله با آماری در مورد افزایش تولد کودکان نامشروع، رشد تجارت زنان، خشونت جنسی و سستی خانوادهها خواهیم پرداخت./۸۷۶/د۱۰۳/س
منابع:
پینوشتها: