میدانم کورنا آمده ولی امکان مقابله را ندارم!
مشاهدات شخصی و جسته و گریخته من میگوید که مردم در گوشه و کنار کشور از خطر کرونا آگاه شدهاند و کمابیش راههای مقابله با آنرا هم میدانند. کمپینهای اطلاعرسانی احتمالا خوب عمل کرده و هشدار لازم به مردم رسیده ولی این همه ماجرا نیست. مطمئنم خیلی از مردم خواهند گفت که «خودم هم میدانم که چه کنم ولی امکانش را ندارم!»
اینها چه کسانی هستند؟ چند مورد را مثال بزنیم:
۱) کسانی که توانایی مالی برای خرید انبوهی از مواد و وسایل ضدعفونی و پیشگیری (خصوصا با قیمتهای جدید) را ندارند و به زحمت حداقلهای زندگی خود را تامین میکنند.
۲) کسانی که ذخیره مالی و پسانداز لازم یا حقوق ثابت و تضمینشده برای خانهنشینی را ندارند و مجبور هستند که با وجود ریسک بیمار شدن، هزینه زندگی خود و خانوادهشان را تامین کنند.
۳) کسانی که مجبورند با حضور در سر کار، بخشها و تاسیسات کلیدی جامعه را سرپا نگه دارند. کادر زحمتکش و فداکار درمان را همه در ذهن داریم ولی گروههای دیگری هم هستند که اگر همهشان خانهنشین بشوند جامعه نمیتواند سرپا بماند: صندوقدار سوپرمارکتی که باید سر کار بیاید تا مردم بتوانند خرید کنند، ماموران بخش آب و برق و انرژی و مخابرات که باید زیرساختها را سرپا نگه دارند، ماموران انتظامی، کارمندان بانکها، داروخانهها، پیکهای توزیع خرید آنلاین و ...
۴) کسانی که حمایت خانوادگی یا شرایط لازم یا توانایی جسمی برای عمل کردن کامل به اصول خانهنشینی و قرنطینه و رعایت بهداشت را ندارند.
در کنار اطلاعرسانی و دعوت به کاهش تعاملات اجتماعی به فکر این گروهها هم باید باشیم و به آنها کمک کنیم. چه جور کمکی؟ طبعا کمک مالی و لجستیکی و کالایی و خدمات داوطلبانه یک قدم مهم است. ولی در کنار آنها یک کمک بزرگ دیگر این است که که اگر امکانش را داریم «خانهنشین» شویم. این طوری جامعه را خلوت میکنیم و احتمال انتقال بیماری به قشرهای با توانایی کمتر را کم میکنیم.
با توجه به اعتراف آمریکا به موارد مرگ کرونا در آمریکا که قبلاً موارد آنفلوآنزا تلقی شده بود، تردیدها مبنی بر آنکه منشأ ویروس کرونای جدید آمریکاست، نیز منطقی است.
مشاهدات شخصی و جسته و گریخته من میگوید که مردم در گوشه و کنار کشور از خطر کرونا آگاه شدهاند و کمابیش راههای مقابله با آنرا هم میدانند. کمپینهای اطلاعرسانی احتمالا خوب عمل کرده و هشدار لازم به مردم رسیده ولی این همه ماجرا نیست. مطمئنم خیلی از مردم خواهند گفت که «خودم هم میدانم که چه کنم ولی امکانش را ندارم!»
اینها چه کسانی هستند؟ چند مورد را مثال بزنیم:
۱) کسانی که توانایی مالی برای خرید انبوهی از مواد و وسایل ضدعفونی و پیشگیری (خصوصا با قیمتهای جدید) را ندارند و به زحمت حداقلهای زندگی خود را تامین میکنند.
۲) کسانی که ذخیره مالی و پسانداز لازم یا حقوق ثابت و تضمینشده برای خانهنشینی را ندارند و مجبور هستند که با وجود ریسک بیمار شدن، هزینه زندگی خود و خانوادهشان را تامین کنند.
۳) کسانی که مجبورند با حضور در سر کار، بخشها و تاسیسات کلیدی جامعه را سرپا نگه دارند. کادر زحمتکش و فداکار درمان را همه در ذهن داریم ولی گروههای دیگری هم هستند که اگر همهشان خانهنشین بشوند جامعه نمیتواند سرپا بماند: صندوقدار سوپرمارکتی که باید سر کار بیاید تا مردم بتوانند خرید کنند، ماموران بخش آب و برق و انرژی و مخابرات که باید زیرساختها را سرپا نگه دارند، ماموران انتظامی، کارمندان بانکها، داروخانهها، پیکهای توزیع خرید آنلاین و ...
۴) کسانی که حمایت خانوادگی یا شرایط لازم یا توانایی جسمی برای عمل کردن کامل به اصول خانهنشینی و قرنطینه و رعایت بهداشت را ندارند.
در کنار اطلاعرسانی و دعوت به کاهش تعاملات اجتماعی به فکر این گروهها هم باید باشیم و به آنها کمک کنیم. چه جور کمکی؟ طبعا کمک مالی و لجستیکی و کالایی و خدمات داوطلبانه یک قدم مهم است. ولی در کنار آنها یک کمک بزرگ دیگر این است که که اگر امکانش را داریم «خانهنشین» شویم. این طوری جامعه را خلوت میکنیم و احتمال انتقال بیماری به قشرهای با توانایی کمتر را کم میکنیم.