۲۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۳
کد خبر: ۶۷۶۵۵۵

ابوطالب سفیر و حافظ منافع طراز اسلام در میان کفار

ابوطالب سفیر و حافظ منافع طراز اسلام در میان کفار
ابوطالب(ع) با وجود اینکه با کفار بر سر میز مذاکره می‎ نشیند، اما لحظه‎ ای از اسلحۀ پنهان دیپلمات‌های کراوات‎پوش غافل نمی ‎شود و دستکش‎ های مخملی‎شان او را فریب نمی‌دهد.

آن سالی که رهبر معظم انقلاب از عبارت «نرمش قهرمانانه» -با توجه به نتیجه‎ی انتخاب مردم- رونمایی کردند، مدام ذهنم درگیر یافتن ما به ازایی در تاریخ اسلام برای آن بود؛ چرا که به تجربه و مکرر به این نتیجه رسیده بودم که ایشان در اداره امور جاری، توجهی بس عجیب، و البته عمیق، به تاریخ و آنچه بر مسلمین گذشته است دارند.
من مدتها ما به ازایی مطمئن نیافتم؛ در عمل اما، آنچه داشت اتفاق می‎افتاد، ناخودآگاه یادآور شخصیت و عملکرد ابوموسی اشعری بود؛ متولیان ما هرچند اشعری نبودند، اما، ظاهراً دل در گرو لبخند اجنبی بودند؛ انگشتری‎های تعیین کننده‎ی معادلات را پیش از آن‎که از عمروعاص زمان تعهدی عملی بگیرند، به اعتبار تضمین امضای عمروعاص بر باد دادند؛ تا امروز فرا برسد.

جشنواره علمی-ادبی ابوطالب(ع) بهانه‎ای شد تا کمی بیشتر تاریخ بخوانم؛ اما، هرچه بیشتر می‎خواندم، نه در تاریخ، که بیشتر در عمق تعبیر «نرمش قهرمانانه»‎ی رهبری غرق می‎شدم.

ابوموسی، در مذاکره، به دشمن اعتماد کرد و نه تنها خود، باخت، بلکه روند و مسیر اسلام را نیز با مخاطره مواجه ساخت؛ اما ابوطالب(ع) که من او را، سفیر و مامور مذاکره‎ی پیامبر(ص) با کفار می‌نامم؛ با کیاستی مثال زدنی، نه تنها دل در گرو دشمن نمی‎سپارد، بلکه، بدون دادن امتیاز، در نرمشی استراتژیک، بالانس کننده‎ی موازنه‎ی قدرت بین کفار –غرب- و پیامبر(ص) تازه مأموریت یافته می‌شود؛ تا پیامبر(ص) پیچی تاریخی را رد کرده و در موقعیتی مناسب، به صدور انقلابِ اسلام بپردازد.

درست است که ابوطالب(ع)، از بیان آشکار ایمانش تقیه می‎کند، اما در لحظه‌های خاص، ضرب شست خود را نیز نشان می‎دهد؛ چه، در ماجرای تهدیدی که کفار علیه پیامبر(ص) داشتند، با دیدن وقفه‎ای کوتاه در بازگشت پیامبر(ص)، با فرستادن جوانان بنی هاشم سر وقت سران کفر، و سپس آشکار کردن دشنه‌های آخته، موضع محکم خود در حمایت بی چون و چرا از پیامبر اعظم(ص) را اعلام می‎دارد.

هرچه بیشتر ابوطالب(ع) میخوانم، بیشتر افسوس می‎خورم؛ یادم می‎افتد، از زمانی که یادم می‎آید در میان حرف‎های عامیانه‎ی مردم شنیده‌ایم، که ترفندهای عمروعاص در دانشگاه‎های خارج تدریس می‌شود!

گیرم که این سخن درست باشد؛ ما اما، در داخل، از شخصیتهای تاریخی و تاریخ ساز صدر اسلام، افکار چه کسانی را تئوریزه کرده و در حال تدریس آن در دانشگاه‌هایمان هستیم؟

اگر کید عمروعاص قابل تدریس است؛ تقیه‎های ابوطالب(ع) چرا قابل تدریس نباشد؟

اگر، اینکه، مکر عمروعاص و توسل به عریانی‎اش، باعث نجات جانش می‎شود، قابل بیان در واحدهای درسی است؛ چرا سیاست‎های هنرمندانه ابوطالب(ع)، که باعث نجات و حفظ جان پیامبر رحمت(ص) و قدرت‎گیری او می‎شود قابل ارائه در دانشگاه‎ها نباشد؟

آری، ابوطالب(ع) با وجود اینکه بسیار با کفار بر سر میز مذاکره می‎نشیند، اما لحظه‎ای از اسلحه‎ی پنهان دیپلمات‌های کراوات‎پوش آنها غافل نمی‎شود و دستکش‎های مخملی‎شان او را فریب نمی‌دهد؛ و علیرغم اینکه در تقیه‎ای تاریخ‎ساز، دلبستگی خویش به انقلابِ پیامبر(ص) را ابراز نمی‎کند؛ اما، هیچگاه ماموریت خویش را فراموش نکرده و قدمی از آنچه پیامبر(ص) و انقلابش را تقویت کند به عقب بر نمی‌دارد.

نرمش قهرمانانه‎ی ابوطالب(ص)، نه دادن امتیاز، که مشغول ساختن دشمن برای قوت گرفتن پایه‌های اسلام است؛ در هیچ جایی از مذاکرات ابوطالب(ع) نخواهیم یافت که به تسلیم سرداری از اسلام و یا کنار گذاشتن سلاح اشاره شده باشد.

نرمش قهرمانانه یعنی، حفظ تعادل در اوج فن زدن دشمن؛ و این هنری است که از اولین سفیر و حافظ منافع حکومت اسلام در بین کفار به ارث رسیده است؛ متولیان ما امروز اما، در تشخیص مصداق، اندکی با آنچه باید، فاصله انداخته‎اند؛ فاصله‎ای به بلندای فاصله‎ی شخصیتی ابوطالب(ع) تا ابوموسی.

ارسال نظرات