سلام مرا به پیامبرتان برسانید
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، هفته نامه پنجره با انتشار مقالهای از حجت الاسلام محمدرضا زائری به بررسی اظهار ارادت چهره های برجسته مسیحی در لبنان نسبت به ساحت قدسی رسول اکرم (ص) پرداخته است.
در میراث ادبی مسیحی لبنان - بهدلیل تعامل و ارتباط متقابل میان ادیان و مذاهب که پیشتر بدان اشاره کردیم – نمونههایی متعدد از تجلیل و تکریم دین اسلام و قرآن کریم و شخصیت پیامبر اکرم صلّیالله علیه و آله به چشم میخورد. بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان مسیحی مانند دانشمندان مسلمان به آیات کریمه قرآن و روایات استشهاد میکنند و آیات و روایات فراوانی را در حافظه خود سپردهاند و بر زبان میآورند.
هرچند بهطور طبیعی عالمان دینی مسیحی و کسانی که دارای موضع رسمی کلیسایی هستند، دین اسلام را بهعنوان دین کامل نمیشناسند و قرآن کریم را وحی الهی – چنانکه اعتقاد اسلامی تعریف میکند – نمیدانند و از پیامبر اکرم بهعنوان آخرین فرستاده خدا نام نمیبرند (که اگر چنین اعترافی کنند باید به لوازم کلامی آن یعنی تسلیم در مقابل حجیت رسالت اسلام گردن نهند)، اما ادبیات و فرهنگ مسیحی معاصر با رویکردی عُرفی و فارغ از دیدگاههای رسمی تعلیمی کلیسا، اسلام را دینی آسمانی و رسولالله صلّیالله علیه و آله را همچون حضرت موسی و حضرت عیسی، پیامبر خدا میداند و به عظمت و شکوه مقام و جایگاه اسلام اذعان دارد و به تعالی آموزشها و پیامهای قرآن کریم و دستورات پیامبر و اهلبیت او اعتراف میکند.(1)
اینگونه اعترافات در آثار نویسندگان غربی و مستشرقین نیز فراوان دیده میشود و بزرگانی چون «عبدالمسیح أنطاکی» و برخی مسیحیان عرب غیر لبنانی نیز گفتهها و نوشتههایی در این زمینه دارند. در میان نویسندگان لبنانی معاصر بعضی چون «نصری سلهب» با کتاب ارزشمند و برجسته «فی خطی محمد» و «سلیمان کتانی» با کتاب ماندگار و مشهور «محمد شاطئ و سحاب» بهصورت مستقل آثاری درباره پیامبر اسلام منتشر کردهاند و برخی دیگر شهادتها و گواهیهای پراکنده در آثار خود داشتهاند.
ما در اینجا از میان این شهادتهای پراکنده چند مورد را از آثار نویسندگان و چهرههای برجسته لبنانی (2) بهعنوان نمونه ذکر میکنیم.(3)
نویسنده و هنرمند بزرگ «جبران خلیل جبران» که کتاب «پیامبر» او با شخصیت «المصطفی» از برجستهترین آثار ادبی معاصر جهان است(4) میگوید: «من مسیحیام و به این افتخار میکنم، ولی پیامبر اسلام و عظمت این دین را دوست دارم. حضور پیامبر در میان عرب این قوم را به طوفانی تبدیل کرد که همهچیز را از سر راه خود برداشت و پیش رفت. «محمد (ص)» رمز و اساس بیداری عرب بود که همچنان باقی است. من قرآن را دوست دارم، اما نمیپسندم کسی از آن برای ناکام کردن تلاش مسلمانان دیگر سوءاستفاده کند. ای مسلمانان، این کلام را از یک مسیحی بشنوید که یک پاره قلبش را عیسی گرفته و پاره دیگرش را محمد، اگر شما اسلام را نجات ندهید و به جایگاه حقیقیاش باز نگردانید غربیان بر اسلام چیره میشوند.»(5)
همچنین «قبلان الریاشی» از نویسندگان و متفکران لبنانی مینویسد: «به خدا قسم این را بهعنوان یک مسیحی عرب و برای فرونشاندن عصبانیت درونی خود نمیگویم، بلکه برای آنکه بر عظمت از دست رفته عرب و حال و روز امروزشان میگریم.
پیامبر با نوری الهی که از درونش تابید و دانش را در روزگار خود شتاب داد، دینش را بنا نهاد و آیین خویش را برپا ساخت و امتی برانگیخت و در آفاق دنیا حکومتی گسترد.
علم پیامبر از آسمان میآمد و فرشته وحی بر او نازل میشد که مردم را به اسلام دعوت کرد و ندای لاالهالاالله و حی علی الفلاح سر داد و نسلهای پیاپی این ندا را تکرار کردند و پرچم اقتدار او در اطراف جهان به اهتزاز در آمد.»(6)
ادیب و شاعر نامدار، «رشید سلیم الخوری» ملقب به شاعر قروی(7) میگوید: «پیامبر هر سال بر زبان شما مسلمانها متولد میشود و هر روز در دلهایتان میمیرد، و اگر او در دلهایتان زنده میشد، هریک از شما محمدی کوچک بودید و از هزار سال پیش همه مردم عالم مسلمان بودند و همه دنیا به یک اندلس بزرگ تبدیل میشد.
ای مسلمانان، دشمنان غربی شما تهمتهایی به دینتان میزنند که هیچکدام واقعیت ندارد، لیکن شما با رفتار خود و بیتوجهی به حقیقت دینتان همان حرفها را عملا تأیید میکنید! دین شما دین آسانی است، اما خود دشوارش کردهاید، دینتان دین نیکی است، اما خود بد میکنید، دینتان دین پیروزی است، اما خود خوار و ذلیل میشوید، دینتان دین زکات است، اما خود بُخل میورزید... ای محمد، ای پیامبر راستین خدا، ای افتخار انسانیت! آیین تو آیین فطرت است و من یقین دارم که وقتی بشریت از همه مکاتب و فلسفهها خسته و ناامید شد، آنگاه برای آرامش جان و اصلاح جهان هیچ راه نجاتی جز پناه آوردن به دامن اسلام نخواهد داشت، چراکه فقط در اسلام راه حل مشکلات زندگی و طریق جمع بین قدرتهای مختلف انسانی را مییابد و سزاوار است در روز میلاد تو سر برافرازد و بگوید: میلاد مبارک تو، روز عید همه انسانهاست.»
«از آنجا که اسلام دین فطرت است، به عقیده من فطرت، قبل از ظهور دعوت اسلامی وجود داشته و محمدبن عبدالله تنها مردم را بدان متوجه ساخته و بدان هدایت کرده، او زندگی را بهعنوان بزرگترین فیلسوفی که بشریت شناخته، بررسی کرده و انسان را موجودی دارای ترکیبی از روح و جسم دیده و معتقد بوده که سعادت انسان در هماهنگی بین این قواست و این حکمت اسلامی که «برای دنیا چنان کار کن که گویی تا ابد زنده میمانی و برای آخرت چنان که گویی فردا میمیری»معجزه معجزههاست که در یک عبارت همه معانی اصلاح بشر را گردآورده و دین و دنیا را در یک کلمه جمع کرده است.»(8)
«عید میلاد پیامبر روز جشن همه بشریت است، پیامبری که آوازهاش شرق و غرب را فرا گرفته است. کسی که خورشید هدایت از قرآن آسمانی او تابید. ای مردم این یک مسیحی است که به شما یادآور میشود ...[ای مسلمانان] شرق خفته ما را جز محبت برادرانهمان نجات نمیتواند داد. اگر به یاد رسول خدا بودید، سلام مرا به پیامبر برسانید.»(9)
دانشمند و متفکر برجسته، «شبلی شمیل» نیز چنین میسراید: «هرچند من دین محمد را نپذیرفتهام، لیکن آیات و نشانههای قاطع و روشن را انکار نمیکنم. او برترین مدیر و والاترین حکیم و مولای فصاحت و بیان است. او کسی است که هم مرد سیاست است و هم در جنگ و پیکار همیشه پیروز میدان بوده است. و هیچ دینی نمیتواند با پیشرفتهای اجتماعی کاملا همپایی کند، مگر آیین قرآن.»
همچنین نویسنده و لغتشناس و ادیب توانمند، «مارون عبود» نیز در قصیدهای مفصل اینگونه میسراید: «دست خداوند شمشیر قدرتمند امان را به تو سپرد که عدالت اساس آن بود و بیان سحرآمیز قرآن در سورههای هدایت با آن همراه شد و خداوند از آیات خود شهابهایی آسمانی فرستاد تا سپرهای تهمت و بهتان مشرکین را درهم بشکند. اگر کتاب آسمانی تو نبود، معجزهای در مقابل این مردم سختدل دیده نمیشد. این یتیم مکه بود که اینک سرپرستی امتی را بر عهده داشت و پدر سیاهان و سپیدان بود و یاری خدا درهای همه جهان را برایش گشود. راستی که دین تو بهشتی است پر از ثمرات شیرین، دینی که چون دریا در خود گوهر حکمت و بهرههای نو به نو دارد و تو بدین آیین، وحدتی جهانی فراهم کردی که برده و مولایش با هم برابر شدند. ای کسی که در هنگام مرگ حتی زره خود را به عاریه داده بودی [و هیچ از دنیا نداشتی] و شکوه سکههای طلا را لگدمال کردی، اگر امروز مردمانت زکات میدادند، هیچ فقیری در دنیا باقی نمیماند. تو کار را بر مردم آسان کردی و راحتشان ساختی، اما برای هدایت ایشان خود بیشترین دشواریها را تحمل کردی... ای معلم توحید و یکتاپرستی، بیا و امتی را که تفرقه ادیان، از هم جدایشان کرده متحد کن.»
نویسنده و شاعر برجسته، «ریاض معلوف» نیز میگوید: «اسم «محمد» کلمه گرامی و با ارزشی است که گوش جان و دل را پرکرده و هرگاه نامش بر زبانها میآید، دهانها متبرک میشود. محمد بوی خوشی است که فضای جزیرهالعرب و صحرا را معطر ساخت و با سرعت نور، پردههای ظلمت را از چشمها کنار زد. محمد نغمهای دلنشین است.
میلیونها نفر با شنیدنش به وجد میآیند و چون مؤذن نامش را بر زبان میآورد، روح و جان را سرمست میسازد.
ای پدر فاطمه زهرا! ما دوستت میداریم و بزرگت میشماریم. آیین تو آیین عدل و حق و حکمت است و ما گرچه پیروان دین تو نیستیم، اما ناقوس کلیساهایمان در همنوایی با صدای اذان تهلیل میکنند و بانگ همدلی و محبت و برادری سر میدهند.»
همچنین «لبیب الریاشی» مینویسد: «محمد کاملترین انسان جهان است و این پیامبر عرب بالاترین مقام را میان همه انسانها داراست و در حکمت و مکارم اخلاق بیشترین بهره را دارد. او در مدت سی سال از این قبایل ستیزهجو و صحرانشین عرب امتی متمدن و متحد ساخت و ارزشهایی چون انصاف و عدالت را در ایشان حاکم نمود.
آن انقلاب دینی و اجتماعی و سیاسی که او به آرامی شعلهور ساخت، بزرگترین انقلاب اصلاحی تاریخ است و اگرچه بیگانگان تاکنون این حقیقت را انکار کردهاند، در آینده نزدیک همه بدان اعتراف خواهند کرد.
این پیامبر بزرگ مفهوم برادری را دوازده قرن پیش از انقلاب فرانسه با تعریفی علمی و اجتماعی عرضه کرد و گمان نمیکنم، هیچیک از نوابغ بشر جز او چنین سخنی داشته باشند که: «هرکه با مردم سروکار داشته باشد و به ایشان ستم نکند و با مردم حرف بزند، اما به ایشان دروغ نگوید و به مردم وعده دهد، اما خلاف نکند، مردانگیاش کامل و عدالتش آشکار شده و سزاوار برادری است.» و زیباتر از این، سخن او در روز فتح مکه است که: همه مردم از حضرت آدم هستند و او از خاک.»
ادیب و سخنور توانا «نظیر زیتون» نیز در سخنانی به مناسبت میلاد رسول گرامی اسلام چنین میگوید: «ای پیامبر اسلام، سلام خدا بر تو از جانب شخصی عربی که اگر قرآن عزیز تو نبود، او بدین زبان سخن نمیگفت. ای پیامبر اسلام، تو را بهیاد آوردم که ثروت و قدرت فراوان را در مقابل دست کشیدن از دعوتت به تو عرضه کردهاند و سپس جواب تو را در خاطر گذراندم که: «به خدا قسم اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم بگذارند، نمیپذیرم.» و در مقابل این موضع شرافتمندانهات سر تعظیم خم کردم و اگر کفر نبود، میگفتم تو خدایی هستی که در چهره بشر ظاهر شدهای.»
دانشمند بزرگ «نجیب نصار» نیز در مقالهای مینویسد: «اگر اخلاق والای محمد نبود، خداوند شریعت خود را در کتابی جامع همه دانشها بر او نازل نمیکرد و اگر اخلاق عظیم محمد نبود، عادتها و تعصبات و فساد و گمراهی محیط بر او غلبه میکرد. اگر اخلاق محمد والا نبود، نمیتوانست چنان تحول بزرگی ایجاد کند که از گمراهی هدایت برآورد و نادانی را به دانش مبدل سازد و از توحش، تمدن بسازد و عرب را از بردگی این و آن آزاد کند.»
همچنین از دکتر «جبراییل جبور» استاد برجسته دانشگاه آمریکایی بیروت، نقل شده است: «پیامبر بزرگ خدا بر در کعبه ایستاد و گفت: «ای قریش و ای اهل مکه، گمان میکنید با شما چه خواهم کرد؟» آنها گرچه دعوتش را انکار کرده بودند او را میشناختند و گفتند: «جز نیکی نمیبینیم که تو کریم و کریمزادهای.» او گفت: «بروید که همهتان را آزاد کردم.» و عکرمه بن أبی جهل که محمد از دست او انواع تلخیها و زجرها را تحمل کرده بود، وقتی از او امان خواست و به نزدش آمد، محمد به استقبالش رفت و به او خوشآمد گفت.
و أنس میگوید: «ده سال خادمش بودم و یکبار به من اُف نگفت!» و بزرگواری یعنی همین شرافت نفسانی و صداقت باطنی و تواضع روحی و گسترده بودن افق فکری و مهربانی حتی در برخورد با خدمتگزاران.»
«جورج شدیاق» پژوهشگر و روزنامهنگار مهاجر لبنانی نیز مینویسد: «گرچه تقدیر چنین بوده که برخی از مسیحیان عرب از جهت مذهبی زیر پرچم حضرت عیسی باشند، اما هیچ قدرتی از قدرتهای جهان نمیتواند آنها را از همراهی اجتماعی با برادرش محمدبن عبدالله صلواتالله و سلامه علیه بازدارد.
گذشت آن روزگاری که برخی مسلمانان از سادهاندیشی فکر میکردند محمد مخصوص مسلمانهاست و دیگران حق ندارند او را بزرگ بدارند. گذشت آن روزگاری که برخی رهبران مسیحی میکوشیدند با غرضورزی برای دور کردن مسیحیان عرب از حقیقت، چهرهای ناشایست از محمد ترسیم کنند.
محمد در عرب روحی دمید که از تنگناهای جهالت نجاتشان بخشید و در نیمقرن کاری کرد که دیگران در پنج قرن هم نمیتوانستند بکنند. پس ای برادران مسیحی، بیایید دست به دست برادران مسلمانمان دهیم و در بزرگداشت بزرگترین رهبری که بر پهنه جهان خلق شده، با هم مشارکت کنیم.»
در همین راستا استاد «بهجت منصور» نیز در سخنرانی جشن میلاد پیامبر اکرم، میگوید: «ما با بزرگداشت میلاد پیامبر، یاد آن نور درخشانی را گرامی میداریم که از صحرای عرب گذشت و بر شرق و غرب عالم تابید و یاد آن چشمه جوشانی را گرامی میداریم که در مکه از سینه فرزند عبدالله جوشید و عرب و ملتهای دیگر را از تاریکی به نور و از گمراهی به هدایت رهنمون شد.
ای رسول خدا، ما مسیحیان اگرچه میلاد تو را از نظر اعتقادی جشن نمیگیریم تا از پیام احسان و حقیقتی که با دست و زبان و قلب خود به ما رساندهای تشکر کنیم، اما از نظر اجتماعی به میلاد تو افتخار می کنیم و شکوهی را جشن میگیریم که قوم عرب بهخاطر خُلق عظیم و روح مهربان تو بدان دست یافت و از نظر انسانی تو را بهعنوان پیشوای بزرگ انسان سرگردان، بزرگ میداریم.»
تاریخپژوه و ادیب آزاداندیش «خلیل الطوال» با پرداختن به موضوع قرآن مینویسد: «این قرآن است که فکر را از قیود و عقل را از اوهام آزاد ساخته و مشعل تمدن و دانش را برافراشته است.
آیا قرآن غبار وهم را از عقل نزدوده و باب آزادی فکری را نگشوده است؟ آیا قرآن مکارم اخلاق و ارزشهای انسانی را ارج ننهاده و انواع حکمتها را منتشر نکرده است؟ آیا قرآن از حقوق بانوان و خانواده سخن نگفته و به حل مشکلات سیاسی و اجتماعی همت نگماشته است؟ از دشمنان اسلام بپرسید چرا با اسلام کینهورزی میکنند و با پیامبر دشمنی دارند و سپس پاسخهایشان را با قضاوت حقیقت و انصاف بسنجید و مطمئن باشید که در ادعاهایشان هیچ نخواهید یافت.»
از این نمونه نظرات و دیدگاهها بازهم در میان آثار نظم و نثر و کتابها و مجلات دهههای گذشته دیده میشود که در جای خود نیاز به بررسی و مطالعه دارد.(10)
پینوشت:
(1) درنهایت موضع اینگونه اشخاص این است که تفاوتی میان ادیان مختلف وجود ندارد و تبعیت صحیح هر یک از آنها موجب سعادت است، لیکن تعالیم رسمی کلیسا که بر مفهوم لاهوتی «خلاص» تأکید میکند، تنها تبعیت از تعالیم مسیحی را موجب خلاص میداند. هرچند پس از مجمع واتیکانی دوم نوعی تسامح در این زمینه برای برقراری ارتباط با سایر ادیان مخصوصا اسلام وجود دارد و «خلاص» از غیر طریق مسیحی نیز ممکن شمرده میشود.
(2) در میان شاعران معاصر لبنان «جورج شکور» از مدتی پیش سرودن «ملحمهالنبی» را آغاز کرده است. وی میگوید: «غدا سیُقال بعدی طاب شعر... به مدح النبوه عیسوی/ فردا بعد از من خواهند گفت خوشا شعری که یک مسیحی در مدح پیامبر گفته است.»
(3) اکثر این نمونهها را از کتاب کوچکی با عنوان «شاگردان مسیح بر منبر اسلام» نقل میکنیم که سالها پیش در لبنان به همت شیخ حسین شمسالدین گردآوری شده است.
در دهههای آغازین قرن حاضر نوعی عکسالعمل گسترده نسبت به دو تهدید جدی فرهنگ عربی - یکی از سوی سلطنت عثمانی و یکی از سوی کشورهای اروپایی و غربی – در میان متفکرین و نویسندگان عرب دیده میشود. بسیاری از اظهارنظرهای مسیحیان عرب لبنانی پیرامون رسول گرامی اسلام مانند اشعار حماسی و شورانگیز الیاس طعمه (ابوالفضل الولید) در واقع از جنس این واکنشها و براساس ملیگرایی است. مسیحیان عرب که در مقابل آن دو تهدید برای تقویت و تحکیم اساس هویت عربی خود میکوشیدند، بهوجود مقدس پیامبر بهعنوان مهمترین رکن این فرهنگ و هویت مشترک مینگریستند و برای همگرایی و انسجام بیشتر با هموطنان مسلمان خود به تکریم و بزرگداشت این اساس میکوشیدند.
(4) جبران در چند مورد متفاوت طی سخنرانی یا مصاحبه در اینباره اظهارنظر کرده، از جمله موردی که در یکی از نامههای خود با اشاره به دیدگاه «توماس کارلایل» در مورد رسول گرامی اسلام اظهار میدارد که دیدگاه من درباره حضرت محمد همین است.
(5) مجموعه کامل آثار جبران، صص 417 – 555.
(6) عهدالرسول العربی – ص 63.
(7) مواضع و دیدگاههای این شاعر و اندیشمند بزرگ و برخی از اشعار او باعث شده بود که مورد حمله قرار گیرد و بگویند او مسلمان شده است.
او که بسیار برای نزدیک کردن ادیان تلاش میکرد و افکار شدیدا تقریبی میان اسلام و مسیحیت داشت و میگفت: «وُلدت علی دین المسیح و ربّما ...أموت علی دین النبی محمد» پیش از مرگ وصیت کرده بود که بر جنازهاش یک کاهن مسیحی و یک روحانی مسلمان با هم نماز بخوانند و بر قبرش چوبی نصب کنند که برآن هم صلیب مسیحی باشد و هم هلال اسلامی.
او میگفت: «ابتدا بهخاطر تأثیری که قرآن کریم بر من گذاشته بود، قصد داشتم بهعنوان الگویی برای سایر ادبای مسیحیمان، مسیحیت را رها کنم، اما از این موضوع منصرف شدم.» نقل از کتاب «الشاعر القروی، آخرالأوراق.»
(8) الشاعر القروی (الأعمال الکامله، النثر) – ص 222.
(9) الشاعرالقروی (الأعمال الکامله، الشعر) – ص 470.
(10) بهعنوان مثال از زبان روزنامهنگار مشهور «سلیم الحداد» نیز در مقالهای که برای مقایسه و تبیین نظامهای حقوقی و قانونی مختلف بشر با اسلام نوشته است، چنین میخوانیم:
«در این موضوع اختلافی نیست که جهان پیش از اسلام در تنگناهای نادانی و جهل چنبره زده بود تا اینکه نور اسلام همه جهان را روشن ساخت.»
همچنین نویسنده و ادیب برجسته «إمیلی فارس إبراهیم» وقتی از حقوق بانوان و وضعیت اجتماعی زنان عرب سخن میگوید، از موضع اسلام و تعالیم پیامبر اکرم یاد میکند و مینویسد:
«خیلی عجیب است که همزمان با روزگار ظهور حضرت محمد در اروپا نشستی برگزار میکنند و به بحث میپردازند که آیا زن انسان هست یا نه و بعد به این نتیجه میرسند که انسان است، اما برای نوکری مرد خلق شده و این مبنا داشت به تصویب میرسید که از آن سوی حجاز صدای حضرت محمد برخاست که زنان مانند مردانند.
او روزی از برابری زنان با مردان در حقوق سخن گفت که در کشورهای مترقی آن روزگار کسی از چنین برابری حرف نمیزد.» /916/د103/ع