سیاست کمکهای اقتصادی دولت آیزنهاور به دولت مصدق
دکتر مصدق در دوازده اردیبهشت ۱۳۳۰، کابینهاش را به مجلس معرفی کرد (۸ اردیبهشت تا ۲۵ تیر ۱۳۳۱ و ۳۱ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲). آمریکا در راستای اهداف خود در دورکردن ایران از نفوذ کمونیسم و اندیشههای آن و نزدیکی به غرب، میل داشت با مصدق همراهی کند. بسیاری از کارشناسان آمریکایی مقیم تهران، از جمله ماکس تورنبرگ، رئیس مؤسسهی ماوراءبحار، جرج مکگی، معاون وزارت خارجه، جرالد دوهر، رایزن سیاسی آمریکا در تهران و خود هنری گریدی، سفیر آمریکا، در مصاحبهها و سخنرانیهایی مرتباً ایران را به ملیکردن صنعت نفت تشویق کردند. ولی اظهار نظرها دربارهی مصدق و اهداف وی بین این مقامات آمریکایی یکدست نبود. مکگی، معاون وزیر خارجه، نظر مثبتی داشت و مخالفان وی را ارتجاعی قلمداد میکرد. اما هنری گریدی و آرتور ریچاردز در سفارت آمریکا به تواناییهای مصدق تردید داشته و حتی وی را غیرقابل اعتماد میدانستند (همراز،۱۳۸۵: ۱۷). این رویکرد دوگانه، خصیصهی اصلی آمریکا در قبال دولت مصدق در پایان دولت ترومن بود که با روی کارآمدن آیزنهاور، کفهی تردید و غیرقابل اعتمادبودن و ناتوانی مصدق سنگینتر شد.
دولت مصدق، با دو موضوع روبهرو بود: اولین موضوع کسری بودجهی مربوط به برنامهی اول توسعه و دل بستن به کمکهای آمریکا در قالب اصل چهار ترومن بود. مصدق از میزان این کمکهای اصل چهار ناراضی بود و آن را برای کمک به اقتصاد ناتوان ایران ناکافی میدانست. ولی در سال اول نخستوزیری مصدق، واکنش دولت آمریکا نسبت به تقاضای افزایش این کمکها، وابسته به موضوع غائلهی نفتی بین ایران و انگلیس گردیده بود. موضوع دومی که دولت مصدق با آن روبهرو بود، حق منفعت ایران از نفت جنوب و شروع فرآیند ملیشدن نفت از سوی این دولت بود. دولت آمریکا در نفت آمریکای مرکزی و عربستان، حق منفعت پنجاه درصد را برای کشورهای صاحب نفت پذیرفته بود ولی سیاست انگلستان و نیازهای اقتصادی ایران که برای هزینههای برنامهی توسعهی عمرانی به پول نفت نیاز داشت، زمینهی ایجاد مناقشهی نفتی را کاملاً بحرانی کرده بود (بیل، ۱۳۷۱، ۱۰۱). هنری گریدی، سفیر آمریکا در ایران، نیز نظر داشت که این شرکت حالا که دنیا عوض شده و موضوع پنجاه درصد کشورهای مالک نفت را پذیرفته، هنوز شرکت نفت ایران و انگلیس هیچ گونه درکی در این زمینه ندارد (بیل،۱۳۷۱ ۱۰۲).
دولت نیازمند ایران، نظام منفعتطلب آمریکا و واقعیت روابط بینالملل باعث شده بود آمریکا به اتخاذ و اجرای سیاست دوگانه و فرصتطلبانه ترغیب شود. از یک سو با نزدیک نگهداشتن مصدق به آمریکا و قول میانجی بین ایران و انگلیس، مانع از افتادن مصدق در دامان کمونیسم و تودهایها میشد و از سوی دیگر، بهانهای به شوروی برای مداخله نمیداد و از حملات احتمالی انگلیس به موازات آن جلوگیری میکرد (بیل،۱۳۷۱: ۱۰۵). سیاست مصدق نیز در برابر حکومت دموکرات آمریکا و دولت ترومن، حفظ روابط دوستانه و استفاده از فرصت منفعت از دو سوی با سیاست موازنهی عدمی بود. احتمالاً تصور مصدق این بود با کمکهای مالی و فنی آمریکا در شرایط سخت نفتی دوام آورد و در نهایت مناقشهی نفتی را به سود خود فیصله دهد. ارسال نامههای مختلف مصدق به رؤسای جمهور آمریکا در همین راستا تعریف میشود. شرایط سخت تحریم و فشارهای کمونیستها به تدریج لحن ضدآمریکایی اکثر مطبوعات و احزاب، مشکلات به وجود آمده بر سر مأموریت نظامی آمریکا و انتقادات از ادارهی اصل چهار ترومن، صبر آمریکا را لبریز میکرد. با این حال، دولت آمریکا به دنبال راهحلی برای برون رفت از مسئلهی نفت بود. حتی بسیاری از ایرانیان با توجه به شرایط، درخواست بازگشت به سیاست توازن سنتی ارتباط با شوروی و بریتانیا بودند، اگر چه دکتر مصدق بسیار محتاط بود؛ ولی دولت مستقر به تلاش برای دوری از هر دو میاندیشید. اوراق قرضهی دولت مصدق برای تأمین بخشی کسری بودجه، تکافوی هزینه را نمیداد و بزرگنمایی خطر تهدید کمونیست برای دریافت کمکهای اقتصادی آمریکا به نتیجه نرسید.
در ۱۳ ژانویهی ۱۹۵۲ (۲۲ دی ۱۳۳۰)، دکتر مصدق در ملاقاتی با لوئی هندرسون سفیر آمریکا در تهران، تقاضای کمک مالی از ایالات متحده را برای جبران کسری بودجهی ایران مطرح کرد. در این ملاقات، مصدق به سفیر آمریکا گفت که ایران بدون دریافت کمک آمریکا قادر به نجات اقتصاد نیست و از تهدید کمونیسم و حزب توده گریزی نخواهد بود. «من با خلوص نیت حرف میزنم. به خدا قسم اگر به ایران کمک خارجی نشود، از هم متلاشی خواهد شد و در عرض سی روز انقلاب کمونیستی صورت میگیرد» (بلیک،۱۳۹۴: ۷۷). مصدق حتی دولت آمریکا را مسئول آن چه پس از آن روی خواهد داد، میدانست. سفیر آمریکا هر گونه کمک مالی و فنی علاوه بر قرارداد اصل چهار را منوط به قانون امنیت مشترک (M.S.A) کرده بود. این قانون تأکید داشت کشورهایی که از کمک آمریکا برخوردار میشوند، مؤظف به تقویت نیروهای دفاع خود و کمک به دفاع از دنیای آزاد هستند و باید در پیشرفت و ترقی جهان آزاد سهمی داشته باشند. دکتر مصدق در راستای همان سیاست موازنهی منفی عقیده داشت، پذیرش این قانون، بیطرفی ایران را به خطر خواهد انداخت. سرسختی مصدق در پذیرش قرارداد امنیتی با آمریکا به رد شدن درخواست وام این دولت از بانک صادرات و واردات، در حالی که توافقات آن به مرحلهی نهایی رسیده بود، منجر شد؛ بخصوص این که حزب توده به این دولت نزدیک شده و نقش مهمی را در دورکردن دولت ترومن از مصدق و رویآوردن آمریکا به همان برنامهی مهار نفوذ شوروی در ایران داشت. چرا پرداخت وام در این وضعیت، باعث فشار پارلمان به دولت ترومن میگردید. البته این نیز برای پارلمان آمریکا عیان شده بود که دولت مصدق توان باز پرداخت وام را نخواهد داشت (نعمتی،۱۳۹۹: ۱۳۴). تلاشهای هندسون در این راستا و نیاز ایران برای دریافت کمکهای اقتصادی و فنی، منجر به این گردید که مصدق صرفاً بپذیرد که به منشور سازمان ملل متعهد باشد و یک قرارداد اقتصادی و نظامی دیگری با آمریکا جدای از قرارداد هنری گریدی، امضا کند (بلیک،۱۳۹۴: ۷۸).
مصدق در تابستان ۱۳۳۱، در دیدار با وارن، رئیس هیئت عملیات آمریکایی اصل چهار، اصرار کرد که ایران به ۳۰ میلیون دلار نیاز فوری دارد و گفت «این برای شما آمریکاییها خیلی ارزانتر تمام میشود که الان ۳۰ میلیون دلار بدهید تا این که برای جنگ با شوروی، راهتان را به تهران باز کنید... آقای وارن، اگر به خاطر همسایگان شمالی ما نبود، شما اکنون اینجا نبودید ...» (وارن،۱۳۹۴: ۴۳۴). به عقیدهی مقامات سفارت انگلیس، ایران قصد دارد آمریکاییها را متقاعد کند که اگر به ایران کمک مالی بیشتری نکنند، اوضاع به ویژه برای آمریکا، بسیار وخیم خواهد شد. در دی ماه سال ۱۳۳۱، با تعویض سیاست در هیئت حاکمهی آمریکا و آمدن جمهوریخواهان و نفوذ برادران دالاس در دستگاه ریاستجمهوری آیزنهاور، شرایط برای دولت مصدق تغییر کرد. آشتیناپذیری مصدق و هواخواهانش در جایگزینی طرحی دیگر به جای ملیشدن صنعت نفت، موجب تغییر سیاست آمریکا و بازی فشار اقتصادی و اثرگذاری سیاسی امنیتی بر ایران گردید. در دی ماه سال ۳۱ شمسی، مصدق از آیزنهاور خواستار توافقنامهای در زمینهی مساعدت دربارهی مناقشهی نفتی بود. در بهمن ماه همان سال، پیشنهادات وی از سوی دولت آمریکا رد شد. این امر، موجب شد گرمی روابط ایران و آمریکا به سردی گراید. مصدق علت این سردی را خودداری آمریکا در ارائهی کمکهای مالی و فنی در مناقشهی نفتی اعلام میکرد. حتی این مخالفت و سردی نسبت به آمریکاییها در بین مردم و طرفداران مصدق رسوخ کرد و شعار «یانکی به خانهات باز گرد» در تمام ایران گسترش یافت (بارل، ۱۳۸۹،ج۱۴: ۱۶۹-۱۷۰).
مقامات انگلیسی چنین تصور میکردند که مصدق با میداندادن به حزب توده، ملیگرایان و تحریک آنها نسبت به آمریکا، خواهد توانست آمریکا را نگران کند و اگر کمکهای مالی و فنی بیشتری نکند، این بخش از جامعهی ایران میتواند زمام امور را به دست بگیرد. در نتیجهی این امور، حزب توده در شیراز توانستد مردم را به سوی پرسنل فنی آمریکایی و اصل چهار مستقر تحریک کنند که پیامدهای مخرب زیادی داشت. این اوضاع بیثبات چندماههی آخر دولت مصدق برادران دالس را بسیار نگران کرده بود. همراهی آمریکا و ناتوانی در میانجی نفتی و هماهنگی با دولت انگلستان در نظر مردم باعث نوعی ضدآمریکاگرایی شده بود. نسبت به ادارت اصل چهار و آمریکاییها تخاصم زیادی در ایران در حال مشاهده بود؛ حتی این ترس وجود داشت که این ضدیت با آمریکا به بیرون از ایران نیز گسترش یابد (صداقتکیش،۱۳۵۷: ۴۷). روند دولت ملی مصدق به ضدیت ایران با انگلستان و آمریکا سوق پیدا کرده بود و این دو کشور در بین روشنفکران و مذهبیون ایران، استعماری قلمداد میشدند و روزبهروز بر نفوذ کمونیستها و نفوذ شوروی در ایران افزوده میشد. به ویژه آن که سیاست دولت مصدق که امکان فعالیت تمام نهادهای مشارکت، از جمله حزب توده را فرآهم کرده بود.
در اردیبهشت سال ۳۲، آقای جان فاستر دالس، وزیر خارجهی آمریکا، به برخی شهرهای خاورمیانه و از جمله به کراچی میرود و سفر تهران را حذف کرد. حذف سفر تهران در محافل دیپلماتیک بازتاب زیادی داشت. حتی مطبوعات ایران سعی کردند آن را نادیده گرفته و به شکل دیگری بازتاب دهند. هندرسون، سفیر آمریکا در ایران، و ویلیام وارن، رئیس ادراهی اصل چهار و فعالیتهای آمریکا، به کراچی رفتند. مطبوعات تصور میکردند این نوید بخش کمکهای قابل توجه آمریکا خواهد بود. در همین زمان مصدق نامهی دوم خود را برای آیزنهاور ارسال کرد که به رد درخواست کمکهای بعلاوه ختم گردید. اما آن چه برای مصدق ناخوشایندتر بود، اطلاع یافتن همگان و احزاب از پاسخ منفی آمریکاییها به این درخواستهای مستمر بود. برخی میگفتند «مصدق چنان این پیامها را سری و محرمانه نگه داشته بود که رونوشت مکاتبات را در زیر زمین خانهاش بلکه زیر بالشت خود پنهان کرده بود» (بارل،۱۳۸۹،ج۱۴: ۱۶۹-۱۷۱).
دکتر مصدق به ویلیام وارن، نامه نوشت و گفت امیدوار است «نیات خیرخواهانهی آمریکا» در برنامهی توسعهی اصل چهار در سال مالی ۱۹۵۴(۱۳۳۳) انعکاس یابد. همین نامه در روزنامهی کیهان منتشر شد: «چند روز قبل دکتر مصدق، نامهای را برای قدردانی از فعالیتهای اصل چهار برای آقای وارن فرستاد ... ما امیدورایم در سال جدید، مدیر ادارهی اصل چهار بودجهی بیشتر را دریافت کند و برنامههای بیشتری را برای بهبودی اقتصاد کشور و کمک به مؤسسات و نهادهای متفاوت ایران به اجرا درآورد». این تلاش مصدق، روزنامههای تودهای را که ضد آمریکایی بودند، چندان خوشحال نکرد و باعث شد انتقادات زیادی به نخستوزیر برای نوشتن این نامه وارد شد. کیهان در پاسخ به آنها نوشت: «آتش این افراد از روسها تندتر است» (وارن،۱۳۹۴:۲۹۹-۳۰۰).
آیزنهاور به مصدق اطمینان داده بود که کمکهای فنی و نظامی، مثل سالهای گذشته ادامه خواهد یافت و ابراز امیدواری کرده بود که دولت ایران پیش از آن که دیر شود، گامهای مناسبی را که در توان دارد برای «جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع» انجام دهد. آیزنهاور، پاسخ نامهی درخواست کمک مصدق از طریق شبکهی رادیویی صدای آمریکا، نامهی جواب خود را پخش کرد و همهی ایرانیان متوجه شدند که مصدق قمار حمایت آمریکا را باخته است و همین باخت روی وی اثر زیادی گذاشت (صداقت کیش،۱۳۵۰: ۳۲). بعدها آیزنهاور در کتاب خاطرات خود نوشت: «من برای نجات مصدق، از مصیبت دادن پول اضافی آمریکاییها به کشوری که در آن بیانضباطی حاکم بود، خودداری کردم» (اسکندریان،۱۳۹۹: ۷۶). آیزنهاور اهل اندرز نبود. وی یک نیروی نظامی عملگرا بود که تصمیم به عمل نسبت به دولت آینده ایران گرفته بود.
کمکهای آمریکا و مناقشهی نفتی دولت مصدق
تحریم نفتی ایران از سوی دولت انگلیس و مشکلات پیش آمده برای دولت مصدق، برنامهی اقتصاد درونزا را مورد توجه دولت قرار داد. این برنامهای بود که از ضرورتها، نیازها و امکانات داخلی کشور سرچشمه میگرفت و با واقعیتهای بینالمللی و تحریم ایران همگام بود. این برنامه، نوعی روحیهی ضد استعماری ایجاد کرده بود که در دو سال دولت مصدق، شرکتهای بسیاری تأسیس گردید.
تا زمانی که همسویی آمریکا با سیاستهای دولت انگلیس آشکار نشده بود، برخی ایرانیان میپنداشتند برای رفع مشکلات اقتصادی، باید از مشورت و کمکهای اقتصادی و فنی آمریکا استفاده و حتی در طرح اقتصاد منهای نفت مصدق از آنها کمک گرفت. حتی هنری گریدی هم در گزارشی به آچسون تأکید کرد، کوتاهی آمریکا در پرداخت وام و کمکهای اقتصادی به دولت مصدق، لطمهی شدیدی به اقتصاد ایران وارد خواهد کرد. ولی در همان حال، والتر گیفورد، سفیر آمریکا در لندن، تأخیر در پرداخت کمکها و به تعویق انداختن آنها و حالت در انتظار نگهداشتن مصدق برای کمکها، احتمالاً به تغییر سیاست وی منجر خواهد شد (فاتح،۱۳۵۸: ۲۱۱). به واقع، کمکهای اقتصادی و فنی آمریکا نیز به دلیل نفوذ مقامات انگلیس در دولت آمریکا، به مناقشهی نفتی وابسته شد. اشتباه تاکتیکی مصدق برای جلب حمایت آمریکا هم همین بود که انتظار داشت این کشور در این مناقشه، سیاست بیطرفی پیش بگیرد؛ اما این تلقی دکتر مصدق از درک نادرست وی نسبت به سیاست بینالملل ناشی میشد. مصدق نسبت به بحرانهای جهانی روبهروی آمریکا بیتوجه بود و نمیدانست تا چه اندازه سیاست خارجی آمریکا متأثر از همسویی منافع آمریکا با انگلیس در مبارزه با کمونیسم شوروی در جهان بود (همراز،۱۳۸۵: ۱۷). بدیهی بود هم چنان که در دیگر مناطق جهان، هر کشوری در مقابل کمونیسم ضعف نشان میداد، آمریکا در راستای چارهجویی و جایگزین ساختن حکومتها در آن کشورها بر میآمد، در مورد ایران نیز به سمت چارهجویی خواهد رفت.
ارزیابی نادرست دکتر مصدق از نگرانیها و اولویتهای سیاسی آمریکا در ایران و منطقه، منجر به نزدیکتر شدن مواضع آمریکا و انگلیس بر ضد وی گردید. قطع روند مذاکرات مصدق با انگلیس در مناقشهی نفتی، فاستر دالاس را نسبت به دولت مصدق بدبین و نتیجهی بدی بر ذهن آیزنهاور بر جای گذاشت. به خصوص مصدق در دیدار با هندرسون، سفیر آمریکا، گفته بود: «ایران ترجیح میدهد که به جای رویارویی با آمریکا و بریتانیا، به کمونیستها نزدیک شود». حمله به نهاد سلطنت و تهدید فروش نفت به بلوک شرق بدترین نتیجه را برای مصدق به همراه داشت (حسینی،۱۳۹۴: ۶۸). بهانهی قدرت گرفتن کمونیستها، دقیقاً حربهای بود که انگلیسیها در ترکیه و یونان استفاده کردند و به پیاده شدن نیروهای آمریکا ختم شد. واقعیت این بود که آمریکا میدانست مصدق نه طرفدار کمونیسم و نه طرفدار غرب بود؛ ولی سیاستهایش ایران را بیثبات کرده و زمینه را برای فعالیت تنها حزب سازمان یافته، یعنی حزب توده فراهم کرده بود. به واقع در این زمینه، مصدق در زمین انگلیس بازی میکرد؛ ولی با هدفی متفاوت از انگلیس با آمال آن کشور همراهی میکرد. تحریم نفتی ایران در مناقشهی با انگلیس، موجب فشارها و تنگناهای مختلفی برای مردم ایران گردید. برخی از یاران و همفکران نزدیک دفتر نخست وزیری هم دیگر امیدی به تغییر وضعیت نداشتند. حزب توده هم آشکارا فرصتهای خود را بر باد میدید، چون ایرانیان ناچار بودند که باور کنند باید میان این حزب و مصدق از یک سو و شاه پهلوی و جهان غرب، یکی را انتخاب کنند.
در ۷ خرداد ۱۳۳۲، مصدق در نامهای به آیزنهاور، درخواست کرد تا دولت آمریکا در بازاریابی نفت به ایران کمک کند و در صورتی که این امکان وجود ندارد، کمکهای اقتصادی برای مبارزه با «شرایط خطرناک و بحران کنونی در ایران» فراهم شود» (آیت،۱۳۶۰: ۷۳). پاسخ آیزنهاور به نامهی هفتم خرداد مصدق کمی طول کشید و حدود چهل و سه روز بعد ارسال شد. درخواستهای زیاد مصدق از آمریکا برای کمک مالی و فنی نه تنها کمکی به وی نکرد، بلکه علیرغم درخواست مصدق از آیزنهاور برای محرمانهماندن محتوای نامههای وی، انتشار نامهها در رسانهها و جوابیههای رؤسای جمهور آمریکا، بسیاری از مخالفان وی و حتی دوستانش را از وی و دولتش مکدر ساخت. پاسخهای آیزنهاور در مطبوعات داخلی نیز پوشش داده شد. روزنامهها گزارش دادند که آمریکا تا زمان خاتمه و حل مناقشات نفتی ایران، هیچ کمک اقتصادی به ایران نخواهد کرد (بلیک،۱۳۹۴: ۸۷).
همهی این امور باعث شد آمریکا نیز برای از پیش رو برداشتن دولت مصدق با انگلیس همکاری کند. طرحی که ماهها پیش از سوی سفارت انگلیس در تهران در حال ارزیابی بود و چندین خانواده در تهران، از جمله برادران رشیدیان، برای ساقطکردن دولت مصدق با انگلیسیها همراهی میکردند. تحت فشار قرار گرفتن مصدق، به وسیلهی حزب توده برای لغو قراردادهای مالی و نظامی با آمریکا در تیر سال ۳۲ به اوج رسید و حتی درخواست تعطیلی سفارت آمریکا در تهران داده شد. در سالروز گرامیداشت قیام سیتیر، حزب توده تظاهرات فراگیری علیه کمکهای آمریکایی انجام دادند و شعار اخراج آمریکاییها را سر میدادند. دولت آمریکا از فعالیتهای سیاسی حزب توده و دیدار تیم مذاکرهکنندهی شوروی برای بررسی منازعات مرزی و برگرداندن یازده تن طلایی که از جنگجهانی دوم در شوروی نگهداری میشد، بسیار نگران شد (بلک،۱۴۰۱: ۱۴۴). شرایط به نحوی پیش رفت که آمریکا برای عملیات سیاسی و امنیتی آژاکس بر علیه مصدق با همراهی انگلیس آماده شد و به وسیلهی نیروهای داخلی عملی گردید.[1]آمریکا قصد داشت با سرنگونی دولت مصدق و اعطای کمکهای اقتصادی و حتی نظامی، دولتی را جانشین یا حتی جایگزین کند و از طریق این کمکها یا حل مناقشهی نفتی ایران و انگلیس دولت بعدی را تقویت کند. چنانچه پس از کودتای ۲۸ مرداد، به نحو بیسابقهای نیروی انسانی، ماشینآلات و دلار به ایران سرازیر کرد. اثرگذاری کمکهای اقتصادی در ساقطکردن یک دولت و حمایت از دولت بعدی، در آیندهی ایران بارها مورد استفاده قرار گرفت.
منابع:
همراز، ویدا.(۱۳۸۵). «آیا مصدق از آمریکا فریب خورد؟». مجلهی زمانه، شماره ۴۴، سال پنجم، صص ۱۶-۲۰.
- اسکندریان، گوهر.(۱۴۰۱). روابط ایران و آمریکا. ترجمهی گارون سارکیسیان، تهران: نشر ثالث.
- آیت، حسن.(۱۳۶۰). چهرهی حقیقی مصدق السلطنه. تهران: دفتر انتشارات اسلامی.
- بارل، آر.ام.(۱۳۹۵). یادداشتهای سیاسی ایران: ۱۳۳۰-۱۳۲۴ شمسی، ترجمهی مهدی رحمانی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- بلک، کریستین.(۱۴۰۱). رویارویی آمریکا و شوروی در ایران ۱۳۲۴-۱۳۴۱. ترجمهی نصراله پورمحمدیاملشی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- بلیک، کریستین.(۱۳۹۴). روابط خارجی ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۱. ترجمهی علی باقری دولتآبادی و حوریه دهقان، یاسوج: نشر مخاطب.
- بیل، ا. جیمز.(۱۳۷۱). شیر و عقاب. ترجمهی فروزنده برلیان، تهران: نشر فاخته.
- حسینی، سیدمحمد.(۱۳۹۴). سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خلیج فارس: از ترومن تا اوباما۱۹۴۵-۲۰۱۲. تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- صداقتکیش، جمشید.(۱۳۵۷). روابط ایران و آمریکا در دههی پنجاه میلادی. تهران: انتشارات کتابفروشی دهخدا.
- نعمتی، نورالدین.(۱۳۹۹). روابط ایران و آمریکا در دورهی پهلوی دوم. تهران: نگاه معاصر.
- وارن.ای، ویلیام.(۱۳۹۴). مأموریتی برای صلح: اصل چهار در ایران. ترجمهی محمدامین نادریان و مینا ناصریان، تهران: نشر هزارهی سوم اندیشه.
[1] . ریشهها و زمینههای سقوط دولت مصدق در آثار و تحقیقات مختلفی مورد بحث قرار گرفته است و تکرار آن مورد نظر این رساله نیست. سقوط دولت مصدق از زاویهی کمکهای آمریکا و اثر بخشی آن بر نوع روابط آمریکا با دولتهای ایران مورد نظر است.