اختلاف دو حقوقدان بر سر خلع قاجار
در مجلس پنجم، داور با استدلالهای خود در حمایت از رضاخان و تغییر حکومت، توانست بخشی از نمایندگان را قانع کند که برای رفع بحرانهای کشور باید از سلطنت قاجار عبور کرد. او بهگونهای برنامهریزی میکرد که طرح خلع قاجاریه بهسرعت به تصویب برسد.در مقابل، مصدق با تلاش فراوان، سعی داشت نمایندگان را از پیامدهای خطرناک این تغییر ناگهانی و تمرکز قدرت بر حذر دارد. وی با استناد به قانون اساسی مشروطه و اهمیت نظارت و کنترل مردمی، استدلال میکرد که حذف قاجاریه بدون رجوع به رأی مردم و بدون در نظر گرفتن اصول قانون اساسی، ضربهای به مشروطیت و آزادیهای اساسی خواهد بود. مصدق همچنین هشدار میداد که با تمرکز قدرت در دست رضاخان، دستاوردهای انقلاب مشروطه و آزادیهای مردمی به خطر خواهد افتاد.
علی اکبر داور یکی از شخصیتهای تأثیرگذار در سیاست ایران آن زمان بود. او که در دورههای بعد بهعنوان وزیر دادگستری و از اصلاحگران نظام حقوقی شناخته شد، از حامیان قدرتمند رضاخان بود و اعتقاد داشت که برای برونرفت از آشفتگیهای سیاسی و اجتماعی، لازم است ایران از ساختار سنتی سلطنت قاجار خارج شود و بهسوی یک حکومت قوی و متمرکز گام بردارد. داور در این مسیر نقش مهمی در حمایت از رضاخان و تسریع فرایند انقراض قاجاریه ایفا کرد. در طرف دیگر این ماجرا دکتر محمد مصدق وجود داشت. مصدق که بعدها بهعنوان نخستوزیر و رهبر ملی شدن صنعت نفت شناخته شد، در آن زمان یکی از نمایندگان مجلس و مخالف جدی تغییر حکومت به نفع رضاخان بود. وی که به استقلال، حاکمیت قانون و مشروطیت پایبند بود، معتقد بود که چنین تغییراتی باید از طریق فرایندهای قانونی و با مشارکت واقعی مردم صورت گیرد. او همچنین نگران بود که به قدرت رسیدن رضاخان به دیکتاتوری منجر شود.
رویکرد علیاکبر داور(موافق)
داور از حامیان اصلی خلع قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان بود و باور داشت که یک حکومت متمرکز و قوی میتواند نیازهای اساسی ایران را برآورده کند و بحرانهای موجود را مدیریت نماید. دیدگاههای اصلی او به شرح زیر است:
1- لزوم حکومتی مقتدر برای برونرفت از آشفتگی
داور بر این باور بود که حکومت قاجار نه تنها فاقد کارآمدی و کفایت لازم است، بلکه منجر به ضعف، فساد و ناامنی شده است. او معتقد بود که ایران برای خروج از این وضعیت به رهبری مقتدر نیاز دارد و رضاخان میتواند با اقتدار و نظم، کشور را از آشفتگیها نجات دهد.
2- ضرورت اصلاحات سریع و مدرنیزاسیون
داور بر این باور بود که تنها با رهبری فردی مانند رضاخان میتوان اصلاحات سریع و گستردهای در ساختار نظامی، اقتصادی و اجتماعی ایران به اجرا گذاشت. او به ویژه بر اهمیت تقویت نظام قضایی و اصلاحات اداری تأکید داشت و معتقد بود که این تغییرات نیازمند حکومتی قوی و متمرکز است.
3- ارتش به عنوان ضامن امنیت و نظم
داور با حمایت از ارتش و قدرت نظامی، اعتقاد داشت که رضاخان با در اختیار داشتن نیروی نظامی قوی، توانایی برقرار کردن نظم و امنیت را دارد. در شرایطی که شورشهای محلی و تهدیدات داخلی کشور را بیثبات کرده بود، او نقش ارتش را در ایجاد وحدت ملی و حفظ امنیت بسیار حیاتی میدانست.
4- تأثیرات مثبت تمرکز قدرت بر وحدت ملی
داور باور داشت که تمرکز قدرت در دست فردی مانند رضاخان به تحکیم وحدت ملی کمک میکند و باعث از بین رفتن تفکرات و رفتارهای قومی و قبیلهای خواهد شد. او بر این اعتقاد بود که ایران به وحدتی مستحکم نیاز دارد تا بتواند از خطرات خارجی و داخلی در امان بماند.
رویکرد دکتر محمد مصدق(مخالف)
داور از حامیان اصلی خلع قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان بود و باور داشت که یک حکومت متمرکز و قوی میتواند نیازهای اساسی ایران را برآورده کند و بحرانهای موجود را مدیریت نماید. دیدگاههای اصلی او به شرح زیر است:
1- پایبندی به قانون اساسی مشروطه و حاکمیت مردم
مصدق اعتقاد داشت که هرگونه تغییر در ساختار حکومت باید با رجوع به قانون اساسی مشروطه و حفظ اصول مردمی انجام گیرد. او معتقد بود که این اقدام مجلس در جهت تغییر حکومت بدون مشورت مردم و نقض قانون اساسی، به تضعیف مشروطیت منجر خواهد شد و پایههای قانونگرایی را در ایران سست میکند.
2- نگرانی از خطر دیکتاتوری
یکی از اصلیترین نگرانیهای مصدق این بود که تمرکز قدرت در دست رضاخان، میتواند منجر به شکلگیری یک حکومت استبدادی شود و دستاوردهای انقلاب مشروطه را نابود کند. او به خوبی میدانست که انتقال تمامی اختیارات به یک فرد، زمینهساز دیکتاتوری خواهد بود و مردم را از آزادیهایشان محروم خواهد کرد.
3- عدم مشارکت مردم در تصمیمگیری
مصدق از این که مجلس بدون نظرسنجی عمومی و رجوع به رأی مردم، تصمیم به خلع قاجاریه و انتقال قدرت به رضاخان گرفته بود، به شدت انتقاد میکرد. او معتقد بود که این تصمیم باید با مشارکت مستقیم مردم صورت میگرفت، زیرا مشروعیت هر حکومتی از اراده ملت میآید.
4- لزوم حفظ دستاوردهای مشروطیت
مصدق به عنوان یکی از وفاداران به آرمانهای مشروطیت، اعتقاد داشت که مشروطیت و قانونگرایی باید حفظ شود. وی نگران بود که تغییرات ناگهانی و شتابزده به تضعیف مجلس، نهادهای مردمی و آزادیهای عمومی منجر شود.
5- تکیه بر سازوکارهای قانونی و روند تدریجی اصلاحات
برخلاف داور که به اصلاحات سریع و قاطع اعتقاد داشت، مصدق معتقد بود که اصلاحات باید در چهارچوب قانون اساسی و به صورت تدریجی و حسابشده پیش برود. او نگران بود که تمرکز بر اصلاحات سریع بدون رعایت قانون، منجر به نتایج غیرقابل پیشبینی و حتی منفی شود.
در ادامه، برای وقوف جزئی و بهتر به اختلاف نظر مصدق و داور، قسمتی از بیانات این دو در مجلس آنچنان که در مشروح مذاکرات مجلس آمده است ارائه میشود:
بیانات دکتر محمد مصدق
دکتر محمدخان مصدق- [...] اول لازمست که بنده یک عقیده نسبت بشخص آقای رئیس الوزراء اظهار کنم بعد نسبت بسلاطین قاجار و بعد هم عقیده خودم را درباره اصول قانون اساسی عرض کنم. اولا راجع بسلاطین قاجار بنده عرض میکنم. که کاملا از آنها مایوس هستم زیرا آنها دراین مملکت خدماتی نکردهاند که بنده بتوانم اینجا از آنها دفاع کنم و گمان هم نمیکنم کسی منکر این باشد. همین سلطان احمد شاه قاجار بنده را در فارس گرفتار۳ هزارو پانصد نفر پلیس جنوب کرد و پس از آنکه من استعفا دارم بعد از بیست و هفت روز نوشت که بتصویب جناب رئیس الوزراء آقای سید ضیاءالدین استعفای شما را قبول کردم و فوری بطرف طهران حرکت کنید. مقصودش این بوده که من بیایم به طهران و مرا آقا سیدضیاءالدین بگیرد حبس کند. بنده مدافع این طور اشخاص نیستم. بنده مدافع اشخاصی که برای وطن خودشان کار نکنند و جرات و جسارت حفظ مملکتشان را نداشته باشند و در موقع خوب از مملکت استفاده بکنند ودر موقع بد از مملکت غایب بشوند نیستم اگر دوست حقیقی و قوم خویش خودم هم باشد یا از آن بالاتر هم نباشد وقتی که اینطور شد بنده مدافع او نیستم.
اما نسبت به آقای رضا خان پهلوی بنده نسبت بشخص ایشان عقیده مند هستم و ارادت دارم و خودشان میدانند که در هر موقع آنچه ایشان عرض کردم در خیر ایشان و صلاح مملکت بود و خودشان هم تصدیق عرایض بنده را فرمودهاند نه اینکه در حضور من فرموده باشند بلکه اشخاصی که با ایشان خیلی مربوط بودهاند بآنها فرمودهاند ایشان یک مقامی دارند که از من و امثال من هیچ ملاحظه ندارند و اگر یک فرمایشی بخواهند در غیاب من بفرمایند در حضور من هم ممکن است بفرمایند. ولی احتیاطا عرض میکنم آن اشخاصی که فرمایشات ایشان را به من فرمودهاند حکایت از این میکرده که خودشان هم دانستهاند که عرایضی که من عرض کردهام از روی نظریات شخصی نبوده و مبنی بر مصالح مملکت و وطنخواهی بوده است و از این حیث ایشان به بنده معتقدند. اما این که ایشان یک خدماتی بمملکت کردهاند گمان نمیکنم برای احدی پوشیده باشد وضعیت این مملکت و وضعیتی بوده که همه می دانیم که اگر کسی میخواست مسافرت بکند اطمینان نداشت یا اگر کسی مالک بوده امنیت نداشت و اگر یک دهی داشت بایستی چند نفر تفنگچی داشته باشد تا بتواند محصول خودش را حفظ کند ولی ایشان از وقتی که زمام امور مملکت را در دست گرفتهاند یک خدماتی نسبت بامنیت مملکت کرده که گمان نمیکنم بر کسی مستور باشد.
البته بنده برای حفظ خودم و خانه و کسان و خویشان خودم مشتاق و مایل هستم که شخص رئیس الوزراء رضاخان پهلوی زمامدار این مملکت باشد برای اینکه من یک نفرآدمی هستم که در این مملکت امنیت و آسایش میخواهم و در حقیقت از پرتو وجود ایشان ما در ظرف این دو سه سال این طور چیزها را داشتهایم و اوقاتمان صرف خیر عمومی و منافع عامه شده و هیچ وقت ما در چیزهای خصوصی وارد نشدهایم و بحمدالله از برکت وجود ایشان خیالمان راحت شده و میخواهیم یک کارهای اساسی بکنیم این هم راجع به آقای رئیس الوزراء اما راجع باین موضوع بنده باید عقیده خودم را عرض کنم. تغییر قانون اساسی یک تجدید نظر در قانون اساسی دو جنبه دارد یکی جنبه داخلی که باید فهمید تغییر قانون اساسی نسبت بامور داخلی چه اثری میکند. یکی هم جنبه خارجی که باید دید نسبت بامور خارجی و روابط بین المللی چه اثری خواهد داشت. اما نسبت به جنبه داخلی اگر آمدیم گفتیم خانواده قاجاریه بد است بسیار خوب هیچ کس منکر نیست و باید تغییر کند. البته امروز کاندیدای مسلم تا شخص آقای رئیس الوزراء است خوب آقای رئیس الوزراء سلطان میشوند و مقام سلطنت را اشغال میکنند آیا امروز در قرن بیستم هیچ کس میتواند بگوید یک مملکتی که مشروطه است پادشاهش هم مسئول است اگر ما این حرف را بزنیم آقایان همه تحصیل کرده و درسخوانده و دارای دیپلم هستند ایشان پادشاه مملکت میشوند آن هم پادشاه مسئول هیچ کس همچو حرف نمیتواند بزند و اگر سیر قهقرائی بکنم و بگویم پادشاه است رئیس الوزراء و حاکمه و همه چیز است این ارتجاع و استبداد صرف است ما میگوئیم که سلاطین قاجاریه بد بودهاند مخالف آزادی بودهاند مرتجع بودهاند خوب حال آقای رئیس الوزراء پادشاه شد اگر مسئول شد که ما سیر قهقرائی میکنیم.
امروز مملکت ما بعد از بیست سال و این همه خونریزیها میخواهد سیر قهقرائی بکند و مثل زنگبار بشود که گمان نمیکنم در زنگبار هم اینطور باشد که یک شخص هم پادشاه باشد و هم مسئول مملکت باشد اگر گفتیم که ایشان پادشاه و مسئول نیستند آنوقت خیانت بمملکت کردهایم برای اینکه ایشان در این مقامی که هستند موثر هستند همه کار میتوانند بکنند در مملکت مشروطه رئیس الوزراء مهم است نه پادشاه پادشاه فقط میتواند بواسطه رای عدم اعتماد مجلس یک رئیس الوزرائی را بفرستد که در خانه اش بنشیند. یا بواسطه تمایل مجلس یک رئیس الوزرائی را بکارد بگمارد خوب اگر ماقائل شویم که آقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند آنوقت در کارهای مملکت هم دخالت کنند و همین اثاری که امروز از ایشان ترشح میکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد شاه هستند رئیس الوزراءهستند.خوب اگر شما میخواهید که رئیس الوزراء شاه بشود با مسئولیت این ارتجاع است و در دنیا هیچ سابقه ندارد که در مملکت مشروطه پادشاه مسئول باشد و اگر شاه بشوند بدون مسئولیت این خیانت به مملکت است برای اینکه یک شخص محترم و یک وجود مؤثری که امروز این امنیت و اسایش را برای ما درست کرده و این صورت را امروز به مملکت داده است برود بی اثر شود هیچ معلوم نیست کی بجای او میآید. اگر شما یک کاندیدائی دارید و کسی را پیش معین گردید بفرمائید ما هم ببینیمبعد از آنکه ایشان شاه غیر مسئول شدند آن رئیس الوزرائی که مثل ایشان بتواند کار کند و خدمت کند و بتواند نظریات خیرخواهانه ایشان را تعقیب کند کی است؟ اگر چنین کسی را آقای سید یعقوب به بنده نشان بدهند بنده نوکر شما چاکر شما مطیع شما هستم. من که در این مملکت هم چو کسی را سراغ ندارم و اگر بود تا حالا سر در آورده بود پس امروز که این یک نفر از بین تمام مردم سر در آورده و اظهار ملیت میکند و خدماتی هم کرده است بنده به عقیده خودم خیانت صرف می دانم که شما یک وجود مؤثری را بلا اثر بکنید. پس خوبست یک کسی که بتواند قائم مقام او بشود معلوم کنید بعد این کار را بکنید. اول چاه را بکنید بعد منار را بدزدید. این نسبت با امورداخلی مملکت. اما نسبت بامور خارجی. البته در امور خصوصی اگر یک اشخاصی یک کارهائی کردند و یک زحماتی کشیدند. اگر اشخاصی یک فداکاریهائی کردند آن را مفت و مسلم از دست نمیدهند.
(خارج شدند)
بیانات علیاکبر داور
داور- [...] فرمودند شما میخواهید بیائید این خانواده را بردارید و آقای پهلوی را شاه کنید اولا بنده نمیدانم در یک پیشنهادی که هفتاد امضاء دارد این مسئله را از کجا پیدا کردند و بنده چون راجع به این پیشنهاد صحبت میکنم عرض میکنم در این پیشنهاد ابدا گفتگوی شاه کردن ایشان نبود بلکه حل قضیه و ترتیب این کار واگذار شده است به یک مجلس که مجلس موسسان است یک نکته را ایشان فرمودند که اساسا صحیح بود. فرمودند خوب وقتی که ایشان شاه شدند بایستی مسئول باشند یا نباشند اگر مسئول نباشند که این خیانت به مملکت است. بنده کاملا موافقم و تصور نمیکنم که هیچ کس در مملکت باشد که فکرش این قدر کوچک و عقب مانده باشد که تصور بکند دادن اختیاری بدست یک نفر بدون هیچ حدی و بدون هیچ قانونی یعنی یکنفر بقول ایشان شاه باشد. رئیس الوزراء باشد رئیس عالی قوا باشد وزیر جنگ باشد. یک همچو چیزی نه تنها یک مسئله ایست که همه به او خواهند خندید بلکه یک مسئله ایست بقدری واضح و مسلم که هیچ کس زیر این بار نمیرود.
بنده تعجب میکنم چطور ایشان که مدتی است در مجلس هستند و غالب ماها را میشناسند درجه فهم رفقای پارلمانی خودشان را آنقدر کوچک تصور کردند که ممکن است اینطور فرض کند پس این قسمت فرضشان مورد نداشت فرمودند اگر ایشان بالاتر از این مقام رفتند که آن وقت وجودشان دارای اثر نخواهد بود گمان کنیم که اینجا یکقدری بی لطفی کرده باشند مخصوصا ایشان که مدتی در ممالک خارجه زندگانی کردهاند و شاههای خوب و بد دیدهاند ما همیشه یک دوال دیدهایم آتا ایشان در نقاط دیگر دنیا زندگی کردهاند و میدانند بعضی مملکتها هست که شاههای خوب دارند و بعضی جاها شاههای نالایق دارند بعضی جاهها یک شخص فوق العاده لایقی سلطنت میکند و آنوقت خودشان میدانند که چقدر آن شاه فوقالعاده غیر مسئول و خودش مؤثر است و البته یک شاهی که علاقه داشته باشد و میل داشته باشد مملکتش بزرگ شود و عظمت پیدا کند و در ردیف ممالک بزرگ عالم گذاشته شود و تشخیص هم بدهد که چطور باید این کار را کرده هر قدر که قانونا غیرمسئول باشد حتما در عمل منتها درجه اثر را خواهد داشت. [...] حالا اگر ایشان یک شاهی باشند موافق قوانین ملل متمدنه و بطوریکه مشروطیت ایران تصویب کرده در اینصورت اگر چه قانون شاه را غیر مسئول قرار میدهد ولی در عمل قطعا وجود آدم لایق و نالایق تفاوت دارد.
بعلاوه در اول این پیشنهاد یک عبارتی بوده که گمان میکنم ایشان بهش توجه نکردند نوشته نشده بود که ما میخواهیم فلان کس را شاه کنیم نوشته شده بود که ما میخواهیم این خانواده نباشد و بنا بر ضدیتی که از چند سال پیش از این در این مملکت شروع شده اول این خانواده را محدود کردند مگر مشروطیت ایران غیر از این بود که اول آمدند و گفتند مشروطه و حقوق برای ملت قائل شدند و از آن روز کم کم بخصوص در این دو سال اخیر این بحرانی که پیدا شده است اصل مقصود نظر این است که اینها نباشند. پس نباید اول استدلال را برد روی یک قضیهای که بعد باید بشود و یک فرض گرفت و آن فرض را اظهار کرد در ابتدای پیشنهاد نوشته شده یک ضدیتی با خانواده که امروز سلطنت دارند در این مملکت شروع شده و یک بحرانی در مملکت تولید کرده است.
منبع
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، سهشنبه نهم آبانماه 1304 (سیزدهم ربیع الثانی ۱۳۴۴)، جلسه دویست و یازدهم.