نهاد های دینی به ایجاد شوق الهی در جامعه توجه بیشتری داشته باشند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، استاد طاهر زاده از شخصیت هایی است که همگام با انقلاب در عرصه های مدیریتی وارد شد اما به دلیل علاقه اش به کار فرهنگی و دینی به مرور مسؤولیتهای اجرایی را کنار گذاشت و به تعلیم و تربیت نسل جوان رو آورد. از وی تا به حال نزدیک به بیست جلد کتاب چاپ و منتشر شده است. آنچه در پی میآید گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری رسا با استاد طاهرزاده درباره نقش معرفت شناسی در تربیت کودک و نوجوان است.
معرفت شناسی مطلوب از نگاه شما چگونه تشریح می شود؟
اگر در روش انبیاء توجه کنیم اینگونه برداشت می کنیم که مقصود آنها قرب الی الله است از این رو این سوال پیش می آید که راه عملیاتی شدن این هدف چیست؟ در روایات میخوانیم، من عرف نفسه فقد عرف ربه یعنی معرفت حضرت حق از دریچه خود انسان محقق می شود به عبارت دیگر عرفان حق به شناخت انسان موکول شده است. اینکه شناخت انسان مقدمه شناخت خداوند شده است دارای این ویژگی ممتاز است که ارتباط انسان با خودش حضوری است.
در روایات داریم که گفته شده اگر خودتان را نشناسید هیچ چیزی را نمی شناسید، البته باید تذکر بدهم که شناخت ما از خودمان باید واقعی باشد نه اینکه فکر کنیم خودمان هستیم.
روش عارف بزرگ حسینقلی همدانی این گونه بوده است که به سالک اثبات می کرد تصورات خارجی او هیچ ربطی با خارج ندارد بلکه خودش منشا این تصورات است و سپس سالک را با خودش طرف می کرد و این اولین مرحله سلوک از نظر وی بود که من کتاب آشتی با خدا را من با همین روش نوشته ام.
خلاصه آنکه معرفت شناسی جایگاه ویژه ای دارد و علامه طباطبایی در رساله الولایه می گوید روش ما معرفت نفس است و همینطور حضرت امام خمینی (ره) تاکید داشتند که جلد هشتم و نهم اسفار که مربوط به نفس و معاد است خوانده شود، البته اولین اثر بنده هم ترجمه این دو جلد بود که به خاطر دقت ها و ظرافت های این دو جلد، کار بسیار خطرناک و پر لغزشی بود.
معرفت شناسی چه جایگاهی در تربیت دینی نوجوانان و جوانان دارد؟
اگر بتوانیم به خودمان و نوجوانان کمک کنیم تا یک معرفت نفس پیدا کنیم این ختمش به معرفت رب است و در واقع معرفت نفس روش ورود است. اگر بخواهیم جوانان را نجات دهیم باید شوق الهی را در دل های آنها زنده کنیم تا شناخت آنها با عالم وجودی حضوری باشد نه حصولی. توضیح اینکه امروز بلایی که در کلاس های معارف مدارس و دانشگاهها بر سر جوان می آوریم این است که می خواهیم محبوب را با روش استدلال برایشان تبیین کنیم، ما باید توجه کنیم که محسوس با حس، معقول با استدلال و محبوب با دل قابل اثبات است اما مراکز گسترش معارف دینی کشور ما به مساله انس با خدا و نقش تربیتی آن در هدایت نسل جوان اهمیت نمی دهند. البته من با استدلال در اثبات خدا و دیگر مباحث مخالف نیستم اما استدلال ما هم باید بگونه ای باشد که ما را به انس برساند.
در مورد اثر تربیتی شوق الهی بیشتر توضیح دهید؟
روایتی داریم که می گوید سیئه با محبت امیرالمومنین علی (ع) جمع نمی شود، من اینگونه معنا می کنم اگر محبت علی (ع) بیاید، دیگر جایی برای سیئه باقی نمی گذارد و خود از گناه فراری می شود. از انبوه تلقی ها و سوالاتی که جوانان در سایت مطرح می کنند، من به خوبی برداشت می کنم که چون ما نتوانسته ایم شوق الهی را در دل او جایگزین کنیم او نتوانسته است از گناه آزاد شود و هنوز با خودش درگیر است.
آیا معرفت شناسی که امروز باید آموزش داده شود با معرفت شناسی دوران های دیگر متفاوت است؟
بله قطعا اینگونه است، شما اگر به آثار نراقیین نگاه کنید معرفت شناسی مشاء را مطرح کرده اند چون فضای آن روز انکار بوده است. اگر به آثار جامعه مدرسین قبل از انقلاب و آثار شهید مطهری نگاه کنید می بینید چقدر تلاش کرده اند تا بعض مسائل را اثبات کنند مثلا شهید مطهری یک جلد کتاب در رد عقیده دکتر بازرگان که روح را قبول نداشت نوشته است اما امروز این مسائل حل شده است و مشکل جوان ها این نیست. من یک کتاب با عنوان ده نکته در معرفت شناسی نوشته ام که از این جهت که معرفت شناسی ناظر به روز است گویا مناسب تر باشد.
معرفت شناسی مطلوب شما برخواسته از کدام مکتب است؟
من در معرفت شناسی روش اهل بیت (ع) را مطرح می کنم که همان روش رجوع به حق است و راه رسیدن به خدا تزکیه عنوان شده است در حالی که خدای ارسطو این نیست. لازم به ذکر می دانم که امروز فضای تمدن اسلامی بر اساس اسفار است و اسفار هیچ تنافی ای با مذاق اهل بیت (ع) ندارد اما ما در بلایی گرفتاریم که شوق الهی در میان انسانها از بین رفته است و باید اول آن شوق را برگردانیم و به تطهیر عملی اهمیت بدهیم و به این نکته توجه داشته باشیم که موضوعات دینی که یک امر واقعی است بصورت علم حصولی در نیاوریم.
شما کتابهایی در زمینه غرب شناسی نیز دارد، در مورد این موضوع توضیح بیشتری بدهید.
غرب شناسی یک نوع دشمن شناسی است که در قرآن آمده است «من یکفر بالطاغوت یومن بالله» ما اگر نتوانیم نوجوان دانش آموز و جوان دانشجو را از غرب عبور دهیم هیچ کدام از درس ها و مفاهیمی که به آنها آموزش می دهیم اثر نخواهد داشت.
امثال آقای موسوی مشکلشان نشناختن انقلاب و اهداف آن نبود، بلکه نتوانست تکلیف خود را با آن طرف روشن کند یعنی اگر کسی از فرهنگ غربی عبور نکرده باشد، نمیتواند به فرهنگ دینی و انقلابی کامل دست پیدا کند.
امام خمینی (ره) نقش بی بدیلی در تبیین این مفاهیم برای مردم داشتند و به ما فهماندند اگر شوق به انقلاب را در جوانان پرورش دهیم می توانیم افکار غربی را بخشکانیم.
حاصل مطالعات من در غرب شناسی کتاب مدرنیته و توهم تمدن است که در آن از مبانی قرآنی استفاده کردهام.
انقلاب اسلامی ایران چه نقشی در عبور از غرب زدگی ایفاء کرد؟
انقلاب اسلامی نوری است الهی برای عبور مردم جهان از غربزدگی به سوی حاکمیت الله، و در این راستا تنها فردی میتواند رییس جمهور نظام اسلامی باشد که نسبت ما را با غرب بشناسد و نسبت به غربزدگیِ جوامع و آفات این غربزدگی، آگاهی کامل داشته باشد.
فرهنگ غربی نسبتی را که انسان با پروردگارش داشت مورد غفلت قرار داد و از توجه به انسان کامل و حجت خدا که متذکر چنین نسبتی است روی برگرداند و انقلاب اسلامی تمام توجه خود را متوجه بازگرداندن این نسبت کرد و هرگاه در طول سیسال گذشته، دولتها از این نکته غفلت کردهاند و اصالت را به غرب و ارزشهای غربی دادهاند، انقلاب اسلامی را در حجاب برده و عهد مردم را نسبت به اهداف عالیه انقلاب اسلامی ضعیف کردهاند و به همان اندازه به منافع ملت ایران ضربه وارد شده است.
انقلاب اسلامی موجودیت غرب را به چالش کشید و مشروعیت آن را زیر سؤال برد، از این رو تنها تفکری میتواند در جایگاه دولت، انقلاب اسلامی را به جلو ببرد که معتقد به مشروعیت غرب نباشد و متوجه باشد تمدنی که در مناسبات خود رابطه جامعه را از عالَم قدس و معنویت قطع کرده، محکوم به بحران و اضمحلال است و هرکجا پا میگذارد، آن ملت را گرفتار بحران میکند.
کار بزرگ انقلاب اسلامی این بود که در مقابل جهان غرب بر فرهنگی که به حقایق عالمِ غیب و معنا نظر دارد تأکید و از طریق این پایداری به تدریج باطن خود را ظاهر کرد و هر روز بیشتر وابستگی خود به جهان غرب را کم می کند تا به طرد کلی آن فرهنگ منجر شود.
از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزاریم. /909/