عکسها سخن میگویند
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدرضا زائری با انتشار مطلبی در نشریه پنجره نسبت به کمرنگ بودن مراسمهای روز دوازدهم فروردین، سالروز تاسیس جمهوری اسلامی ایران انتقاد کرده است. در این نوشتار می خوانیم:
اگر غبار حوادث اخیر کشور و بیتدبیری ما در انتقال تصویر صحیح تحولات سیاسی اجتماعی این چند دهه نبود، شاید ایام سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی چنین بیرمق و بیسروصدا نمیگذشت. (1) انقلاب عظیم و باشکوهی که به خاطر قوارههای کوچک وجود خود، عظمتش را درک نمیکنیم و تحول بینظیر و بلندی که به دلیل قامتهای کوتاه خود، اندازه واقعیاش را نمیبینیم.
شاید بیتعارف بتوان گفت فقط دو گروه حجم واقعی و مقیاس صحیح این تحول سترگ را از همان آغاز درک کردهاند و به اهمیت آن پی بردهاند:
نخست دشمنان این نظام الهی که وجودش منافع و مصالحشان را در جهان تهدید کرده و از اینرو برای نابودیاش از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکردهاند.
و دیگر دوستان و دوستدارانش در خارج از مرزها و اطراف جهان که وقوعش را معجزهای باورنکردنی دیده و همه آمال و آرزوهایشان را در آن یافتهاند و برای بقا و تقویتش از جان و جهان مایه گذاشتهاند.
شاید ما و نسلهای پیش از ما با کوتاهیها و خطاهایمان نسبت به این انقلاب عظیم پیش از هرچیز در تحقق اهداف گروه اول یاری رساندهایم و برای آزردن گروه دوم گام برداشتهایم.
بهراستی برای شکستن تصویر این رویداد بزرگ قرن، دشمن چه میتوانست بکند که ما نکردهایم و بهراستی چه سنگی میتوانست دل مسلمانان محروم و مظلوم و غریب و بیپناه را در اینسو و آنسوی جهان بشکند که ما خود برنداشتهایم؟
برای فهمیدن این واقعیت تلخ لازم نیست در نقاط مختلف جهان مطالعات میدانی انجام دهیم یا رسانههای بین المللی را رصد کنیم، همین جا و دور و بر خودمان به اندازه کافی دلیل و برهان هست که ما را به تلخی آنچه کردهایم قانع سازد.
عکسها سخن میگویند و نیازی به نوشتن و گفتن نیست.
این روزها در جستوجو برای پژوهشهای دانشگاه در برخی منابع تصویری، بهطور اتفاقی عکسهایی یافتهام که ظاهرا تاکنون منتشر نشده (2) و راوی بخشی از تاریخ معاصر است. عکس اول راهپیمایی محرم شیعیان بیروت در حمایت از انقلاب اسلامی ایران را نشان میدهد و عکس دوم مربوط به یک سال پس از آن و روز عاشورا، راهپیمایی نخستین سال ناپدید شدن امام موسی صدر در بیروت است. در این زمان هنوز حزبا... تشکیل نشده و در میان روحانیون حاضر در راهپیمایی شهید سید عباس موسوی با سلاح دیده میشود. در انتهای صف سید حسن نصرا... به چشم میخورد. وی در این زمان نوزده سال دارد و تازه از نجف به لبنان بازگشته است. عکس سوم مربوط به چند سال بعد و مراسم بزرگداشت امام موسی صدر این بار در بعلبک (مسجد رأس الحسین علیه السلام) است. دراین زمان حزبا... تأسیس شده و اینجا هم در صف اول شهید سید عباس موسوی دیده میشود. در همین صف سید حسن نصرا... نیز نشسته است.
حزبا... لبنان بهعنوان آیینه تابانی از چهره درخشان جمهوری اسلامی، شاید امروز بیش از گذشته ارزش و اهمیت مطالعه و بررسی داشته باشد. اگر به اندازه دشمن هر حرکت کوچک این مرد را زیر ذرهبین نمیگیریم، لااقل به اندازه یک دوست باید از روز و روزگارشان بپرسیم.
عکسهای اختصاصی و منتشر نشده یک دوست را تماشا میکنم. شهیدان حزبا... که در شب جمعه حین قرائت دعای کمیل به خاک و خون کشیده شدهاند.
در کنار یکی مهر و جانماز و در دست دیگری تصویر رهبر انقلاب و بر سینهاش مفاتیحالجنان. شاید اگر این تصاویر استثنایی قابل انتشار بود، قطعات این پازل کاملتر میشد.
دوست سالخوردهام آهی میکشد و میگوید شما متوجه نمیشوید، ما آدمهای درجه دو بودیم و موقعیت معمولمان در جامعه کارگری و واکس زدن کفش مردم بود. ناگهان امام آمد و در تن مردهمان روح زندگی دمید و به ما چنان عظمتی داد که بتوانیم در مقابل اسراییل بایستیم.
با دوست آمریکایی مظلوم و مهاجری صحبت میکنم که همه چیزش را از دست داده، اما چنان ایمانی دارد که به آن حسرت میخورم. میگوید ما در ایران و انقلاب اسلامی چیزی میبینیم که شما خودتان نمیبینید. شب در نشستی با استادی فرزانه درد دلها مرور میشود. استاد مهمان لبنانی است و از کسانی که در گزارشی جدید یکی از 100 فیلسوف معاصر جهان شمرده شده است. حرف به لیبرالیسم و انسان میرسد و نقش زن در نظام سرمایهداری، یا بازاریاب و فروشنده و یا بازار گرم و خریدار... یکی از دوستان به استاد میگوید: «آری، ناگهان انقلاب ایران از راه رسید و همین زن را به جایی رساند که در موشکباران خانهاش وقتی زیر آوارها در جستوجوی دختر خود دست بیجانش را لمس میکند و در همان حال دستی دیگر را در حرکت میبیند، دختر خویش را رها میکند و میگوید: عزیزکم، تو را زینب نامیدم که چنین روزی بتوانم میان جسم بیجان تو و امید حیات دیگری از جسم تو بگذرم. دخترش را رها میکند و به نجات کسی که نمیشناسد میشتابد. انقلاب ایران انسان را عوض کرده است. آری، نسیم حرکتهای غریبانه امام موسی صدر و توفان قیام مردانه امام خمینی خاکی مرده را چنان زنده کرده است که امروز از آن عماد مغنیهها میرویند.
این رویداد بزرگ در ساختن انسان را اگر در ایران به هزار و یک دلیل نمیبینیم، امروز بهانهای برای ندیدنش در اینسوی و آنسوی جهان نیست. اگر چشمها را بگشاییم، وقت تماشاست.»(3)
1) درباره رسمی کردن و دولتی ساختن مناسبتهای ملی پیشتر سخن گفتهایم و اینک جای تفصیل نیست. کوتاهسخن آنکه متاسفانه ناخواسته مهمترین مناسبتهای ملی چون سالگرد پیروزی انقلاب و هفته جنگ و سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی و... را به دلیل تنگنظریها و نادانیها و سیاستهای نادرست تبلیغاتی و عوامل دیگر به مناسبتهای کلیشهای و شعاری تبدیل کردهایم.
بهجای آنکه مردم با تمام وجود و به شکل خودجوش به بزرگداشت این مناسبتها بپردازند، دستگاههای دولتی و اداری و رسمی متصدی امر هستند و عملا مناسبتهایی که باید ملی و عمومی و مردمی باشند، حکومتی شدهاند. بدبختانه این بلا را داریم که با تمام قوا بر سر مناسبتهای مذهبی هم میآوریم و دستبردار هم نیستیم !
2) در مورد عکس دوم کاملا مطمئن هستم؛ زیرا مسئولین آرشیو روزنامه هم از وجود آن بیاطلاع بودند و در مورد عکس اول و سوم نیز لااقل خواننده ایرانی برای نخستین بار آنها را میبیند.
3) خدا میداند که چه اندازه باید بعدها حساب پس بدهیم. پیش از خدا به نسلی جوان و نوجوان که به جای ارائه حقیقت این انقلاب تنها به آنها تصاویر کوتاهیها و کوچکیهای خود را نشان دادهایم.
نسلی که به جای دیدن این عظمتها و بزرگیها تنها حقارت ما در دعواهای سیاسی و آشوبهای خیابانی و عقدههای شخصی و نزاعهای فردی را دیده و معمولا با تنگنظری و نادانی و ناتوانی ما روبهرو بوده است
حزبا... لبنان بهعنوان آیینه تابانی از چهره درخشان جمهوری اسلامی، شاید امروز بیش از گذشته ارزش و اهمیت مطالعه و بررسی داشته باشد. اگر به اندازه دشمن هر حرکت کوچک این مرد را زیر ذرهبین نمیگیریم، لااقل به اندازه یک دوست باید از روز و روزگارشان بپرسیم./916/د103/ع