گزارشی از نقد کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پیشگام در برگزاری سلسله نشستهای علمی نقد کتاب، پیش از ظهر سیزدهم تیرماه شاهد نقد کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر با تحلیل دینشناسی شریعتی، بازرگان و سروش با حضور حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه، مدیر و عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در جایگاه مؤلف و حجتالاسلام محسن غرویان از استادان حوزه و دانشگاه در جایگاه ناقد بود.
در ابتدای این نشست علمی که کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر با تحلیل دینشناسی شریعتی، بازرگان و سروش به همت مرکز همکاریهای علمی و پژوهشی و مدیریت ساماندهی پژوهشهای دینی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نقد میشد، حجتالاسلام سیدسجاد ایزدهی، دبیر آن در سخنانی به اهمیت روشهای برآمده از کتاب و سنت و برخوردار از حجیت اشاره کرد و افزود: خروجی روشهایی که با عنصر مغالطه، شبهه و خلط همراه است، مناسب نخواهد بود و بسیاری از کسانی که این روش را به عنوان دینپژوهی استفاده کنند با گونههای متفاوتی از آن روبرو شده و جدای از اندیشمندان آشنای با مبانی و شیوهها، در ورطه گمراهی افتاده یا در ابهام باقی میمانند.
وی با بیان اینکه کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر حائز رتبه در دوازدهمین کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران شده است، افزود: تحقیق حاضر که در صدد نقد آن هستیم، در تلاش است دینپژوهی را در عرصه معاصر با تأکید بر دینشناسی شریعتی، بازرگان و سروش مورد بررسی قرار داده و در فضای انصاف و عقلانیت به طرح مباحثی در شیوهها، رویکردها و مبانی آن بپردازد تا منطق سره از ناسره به روشنی مشخص و مخاطب با شیوهای از دینپژوهی آشنا شود.
پس از سخنان دبیر علمی نشست، نوبت به حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه رسید تا به تبیین اهداف خود از نگارش این اثر بپردازد. وی تاکنون چهار کتاب درباره جریانشناسی تألیف کرده است که خود از آنها با عنوانهای «آسیبشناسی دینپژوهی معاصر»، «جریانشناسی فکری ایران معاصر»، «جریانشناسی ضد فرهنگها» و «آسیبشناسی منظومه فکری سروش» یاد میکند. نگارنده تصریح دارد که کتابهای آسیبشناسی دینپژوهی معاصر و جریانشناسی فکری ایران معاصر به چاپ رسیده و جریانشناسی ضد فرهنگها تا یک ماه دیگر به چاپ خواهد رسید. این در حالی است که آسیبشناسی منظومه فکری دکتر سروش مراحل آخر تدوین را میگذراند.
حجتالاسلام خسروپناه در ابتدای سخنان خود به جریانهای دینپژوهی فکری و متنوع کشور اشاره کرد و با بیان اینکه برخی از این جریانها مانند «روحانیت» در دو دهه گذشته و بخشی نیز در دو دهه حاضر شکل گرفته و به جریان مکتب تفکیک سنتی معروف است، گفت: مکتب تفکیک سنتی در پاسخ به مسائل دنیای مدرن مانند اینکه دنیای مدرن چه پرسشهای جدیدی را در عرصه فقه، کلام و تاریخ به ارمغان آورده، دغدغه چندانی نداشته و بیشتر بر حفظ میراث گذشته تأکید دارند. جریان سنتی جریانی است که سعی میکند به مسائل گذشته بپردازد و تنها زمانی که جریان جدید یا پدیده نویی از جهان معاصر حادثهساز شود، حساسیت نشان میدهد.
وی افزود: جریان دوم که به روشنفکری سکولار یا الحادی تحلیل میشود و البته سکولار هم با الحادی متفاوت است، دغدغه بررسی دنیای مدرن و پرسشهای آن را دارد و بر آن است تا دستاوردهای دنیای مدرن را اصالت داده و سنت را حذف کند یا اینکه استفاده کارکردی از آن ببرد. در مقابل این جریان، جریانهای سنتگرایی و تجددستیزی هایدگری، رنهگنون و نصر که دغدغه دنیای مدرن را داشته و حال اینکه طرفداران بسیاری هم در کشور دارند، کسانیاند که بر دین و سنت تأکید کرده و معتقدند دنیای مدرن آسیبهای زیادی دارد. و اما گروه سوم که به روشنفکری دینی از آنها یاد میشود، معتقدند میتوان بین سنت و مدرنیته جمع کرد. این جریان که از سال 1330 به بعد در ایران احیا شد، با روشنفکرانی مانند سیدجمالالدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده پا گرفت که البته اصطلاح اصلی روشنفکری دینی پس از انقلاب اسلامی مطرح شده است.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه شخصیتهایی مانند آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و در فاصله نزدیکی پس از آن، مرحوم آیتالله مطهری، روشنفکری دینی را با سبکی خاص مطرح کردند و دکتر شریعتی، نسل دومی بود که این روش را از افرادی مانند بازرگان گرفت و دنبال کرد، روشنفکری دینی را به دو شاخه اجتهادی و التقاطی تقسیم کرد و گفت: روشنفکری دینی اجتهادی در تلاش است بین سنت و مدرنیته ارتباط برقرار کرده و از سنت اجتهاد بهره ببرد تا تا دچار تفسیر به رأی نشود. در مقابل روشنفکری دینی اجتهادی، روشنفکری دینی التقاطی وجود دارد که آیتالله مطهری نقدهای متعددی بر آن داشتند. این روشنفکری در تلاش است با استفاده از پیش فرضهای خود مانند علوم طبیعی مهندس بازرگان و علوم اجتماعی دکتر شریعتی برای تفسیر آیات استفاده کند.
وی در ادامه با بیان اینکه مهندس بازرگان از علوم طبیعی در دینپژوهی استفاده کرده، دکتر شریعتی از علوم اجتماعی به ویژه جامعهشناسی برای این امر بهره برده و سروش بیشتر از فلسفههای جدید غرب به ویژه فلسفه تحلیل زمانی استفاده کرده و با این پیشفرضها به خدمت دین رفته و به تفسیر عنصر دینی پرداختهاند، خاطرنشان کرد: اثر حاضر که نمایندگان جریان روشنفکری دینی التقاطی را مورد ارزیابی قرار داده، از سه بخش اصلی دینپژوهی بازرگان، دینپژوهی شریعتی و دینپژوهی سروش تشکیل شده است که البته دینپژوهی سروش در این کتاب به صورت کامل مطرح نشده و در مجموعه دیگری منتشر خواهد شد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به ویژگیهای کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر اظهار داشت: در این اثر سعی شده با پرداختن به سیر تطور فکری بازرگان، شریعتی و سروش، دورههای فکری آنان را نشان دهد، از این رو کمتر به تحلیل فرایندی جریان دینپژوهی شخصیت فرد پرداخته است. تمام شواهد این فرایند از آثار خود آقایان آورده شده است به طوری که این نویسندگان در هیچگاه، اینگونه فرایند فکری خود را بیان نکردهاند. در این تحقیق برخلاف برخی که سعی دارند با نقدی تند به توبیخ این شخصیتها بپردازند و یا تنها کمالات این افراد را مطرح کنند، بیشتر به تحلیل این شخصیتها پرداخته و بر این عقیدهام که تحلیل هر شخصیتی نیاز به تبیین اندیشه وی دارد، از این رو در گفتهها، پیشداوری نکرده و در عین حال به نقد آرای این افراد به طور علمی پرداختهام و شخصیتها را منظومهوار تبیین کردهام.
وی با بیان اینکه در فکر و اندیشه هر شخصیتی یک دال مرکزی و دالهای پیرامونی آن وجود دارد، به ارائه نقد شریعتی از روحانیت پرداخت و گفت: هرچند نقد شریعتی از روحانیت منصفانه نیست، اما دال پیروامونی است. وی مرحوم مجلسی و بزرگان دیگری را نقد کرده و حال آنکه موقعیت اجتماعی آنان را نادیده گرفته است.
حجتالاسلام خسروپناه نقد خود از بازرگان، شریعتی و سروش را سنجیده دانست و با اشاره به نمونهای از این نقدها، اینگونه ابراز داشت که شریعتی نامهای به ساواک نوشته است، اما با بررسی وضعیت بحرانی در دوران پیش از انقلاب، هیچگاه حمل بر ساواکی بودن وی نکردم. در تمامی بحثهای اندیشهای وی سعی کردم دالهای پیرامونی را با توجه به دال مرکزی تفسیر کنم. یعنی در تمام نقدها، جریانها، افراد و آثاری که بر منظومه فکری بازرگان، شریعتی و سروش تأثیر گذاشته است را مورد بررسی قرار دادهام.
پس از ارائه سخنان حجتالاسلام خسروپناه نوبت به حجتالاسلام محسن غرویان از اساتید حوزه و دانشگاه رسید تا با نقد خود بر کتاب آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، آسیبها و کاستیهای آن را مطرح کند. وی در ابتدا با تشکر از مؤلف به سبب نگارش اثر فوق، آن را بسیار مؤثر ارزیابی کرد و با بیان اینکه آسیبشناسی دینپژوهی معاصر اثری بسیار زنده و کاربردی و در راستای فضای فکری، اهداف و آرمانهای حوزویان است، گفت: جای این اثر در مجموعه نوشتههایی که به جریانشناسی فکری، فلسفی و مسائل اعتقادی حوزه دین میپردازند، خالی بوده است و استاد خسروپناه که از نویسندگان پر کار و پرتلاش هستند با مراجعه به منابع و گستره تطور و بیان نکات اصلی در مقام تحقیق، بررسی و نقد به نگارش آن پرداختهاند.
وی در ادامه به نحوه برگزاری جلسات نقد و بررسی کتاب اشاره کرد و با بیان اینکه در اینگونه جلسات باید به هر دو جنبه مثبت و منفی اثر پرداخته شود، ابراز داشت: به سبب محدود بودن وقت و رضایت مؤلف، تنها به اشکالات و نواقصی موجود میپردازیم که گذشته از جنبههای ویرایش، قلم و نکات فنی، کتاب از موضوع مناسبی برخوردار است.
حجتالاسلام غرویان در بیان نقد آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، اظهار داشت: برخی مطالب جنبه سوری و نگارشی دارد. عدم تطابق افعال در برخی از عبارتها مانند صفحه 30 که آمده است «آسیبشناسی در باب ماهیت دینی به معنای معرفت دینی است» در اینجا ماهیت دینی منظور است یا ماهیت دین که باید روشن شود. در صفحه 35 تعبیر ماهیت دین آمده که برای من دارای ابهام است و به دنبال آن این سؤال مطرح میشود که هدف نگارنده تفکیک بین وجود دین، ماهیت دینی و ماهیت دین یا تنها تفکیک وجود دین و ماهیت دین است. در حالی که قرینه آن یعنی به کار بردن ماهیت دین در صفحه 35 مطرح شده است. تعبیری در صفحه 34 مبنی بر ایدئولوژی کردن دین ذکر شده که از نظر من اشتباه است و ایدئولوژیک کردن دین تعبیر درستی است. در صفحه 40 نیز تعبیر بدعتگران به کار رفته که تعبیر مناسبی نبوده و بدعتگذار تعبیر مناسبی است.
وی با بیان اینکه نقد کتاب حجتالاسلام خسروپناه به معنای حمایت از افکار و اندیشههای بازرگان، شریعتی و سروش نیست بلکه مباحثه بر روی یک اثر علمی است و حتی معترفم که 95 درصد نقدهای حجتالاسلام خسروپناه بسیار منطقی است، اضافه کرد: فصل دوم این اثر و در صفحه 73، امتیازها و ضعفهای اجتماعی بازرگان مطرح شده است که به کار بردن تعبیر امتیاز و ضعف اجتماعی بازرگان حاوی اشکال است، چرا که بهتر بود ضعف دیدگاه اجتماعی بازرگان مطرح میشد. مؤلف در صفحه 77 آنجا که در بخش دینشناسی مهندس بازرگان، امتیازهای اجتماعی بازرگان را مطرح میکند، برای هر یک از امتیازها یک تیتر مستقل و درشت زده است، در حالی که در بخش ضعفها، عنوان مجزایی مطرح نکرده است.
این استاد حوزه و دانشگاه که تصریح میکرد به علت برداشت نادرست از زمان برگزاری این نشست علمی، نتوانسته کل کتاب را مطالعه کند، ادامه داد: در صفحه 84، از کار به عنوان عامل عقبماندگی در دیدگاه بازرگان مطرح شده و مؤلف تیتر زده است «کار عامل عقبماندگی»، در حالی که مطرح نکرده علل عقبماندگی را از دیدگاه بازرگان چه میداند. در حالی که دیدگاه بازرگان این بوده که یکی از علل عقبماندگی مسلمان اعراض از کسب و کار است و وی معتقد است اعراض از کار عامل عقبماندگی است نه اینکه کار عامل عقبماندگی باشد. هرچند در انتهای این تیتر علامت تعجب وجود دارد، اما رسا نیست و تیتر با محتوا نمیخواند.
وی تصریح کرد: بحثی در صفحه 93 مطرح شده مبنی بر اینکه مهندس بازرگان در صدد آن بود تا مسلمانان پیشرفت کرده و اسلام با پیشرفتهای غرب و دنیای جدید هماهنگ شود، اما در عنوان ملاحظه نوشته شده «بازرگان که به تبیین پیشرفت، عقبماندگی و انحطاط پرداخته است، آیا تنها علوم مدرن را نشانه پیشرفت میداند و معتقد است هر کشوری برای پیشرفت و توسعه باید به این علوم دست یابد». اینجا جمله از لحاظ عبارتی کامل نیست زیرا در نقد مهندس بازرگان باید پیشرفت را معرفی کنید. بیان کنید معیار و شاخص پیشرفت چیست؟ علمای اسلام معیار پیشرفت را چه میدانند؟ آیا مصادیق پیشرفت مانند تکنولوژی علوم مدرن و مانند آن نشانه پیشرفت است؟ که در این مطالب به آن پرداخته نشده است.
حجتالاسلام غرویان با بیان اینکه برخی عبارتهای این کتاب مفهوم مناسبی ندارد و دقتی در نقل عبارت از دیگران صورت نگرفته است، گفت: مؤلف در صفحه 124 بازرگان را به متقدم و متأخر تقسیم کرده و در جایی آورده است «بازرگان هیچگاه تز جدایی دین از سیاست را نپذیرفت» که با دیدگاه اولیه آن یکی بوده و صحیح آن است که بگوییم تز عدم جدایی دین از سیاست را نپذیرفت زیرا وی تفکر سکولاری داشته و معتقد به جدایی دین از سیاست بوده است.
وی در ادامه سخنان انتقادیاش به نقد مقالات قبض و بسط سروش در نشریه کیهان فرهنگی و چاپ نقدهایش بر دکتر سروش در روزنامه رسالت اشاره کرد و گفت: دیدگاههای سروش جای بررسی بسیاری دارد، چرا که مراجع تقلید تا بزرگان و اساتید حوزه در اینباره نظر دادهاند که البته این نظرات تفاوتهایی با هم دارند.
این استاد حوزه و دانشگاه، نقد و بررسی افکار اشخاص جریانساز را برای نسل جوان، طلاب و دانشجویان بسیار مفید ارزیابی کرد و با اعلام آمادگی برای شرکت در دهها جلسه مرتبط با این بحث، اظهار داشت: علما درباره دکتر شریعتی و دکتر سروش منشعب شدهاند و همین انشعاب سبب ایجاد سؤالهای متعدد برای جوانان شده است. پس لازم است به این سؤالات در همین جلسات نقد و مناظره پاسخ داده شود.
وی در ادامه اشکال حجتالاسلام خسروپناه به دکتر شریعتی مبنی بر اینکه حرفهای بدون مدرک زده است را شامل خود وی هم دانست و گفت: حجتالاسلام خسروپناه در اثرش ادعایی کرده که هیچ مدرکی بر آن نیاورده است. در صفحه 305 نوشته شده استنادهای بدون مدرک آسیبهای دیگر دکتر شریعتی در مباحث اسلامشناسی است. دکتر شریعتی مینویسد «علمای اسلامی تقلید در مسائل عقلی و اصول اعتقادی و فکری مذهب را به شدت منع کردهاند و گفتهاند ایمان مقلد مقبول نیست بلکه باید از روی تحقیق باشد». این مطلب دکتر شریعتی در اول رسالههای عملیه نیز نوشته شده است، اما مؤلف در نقد دکتر شریعتی نوشته است «بسیاری از علمای اسلام معتقدند که تقلید از عالم متخصص و مورد اعتماد نیز جایز است» در صورتی که این قول غیر مشهور است و نه تنها مدرک این حرف نوشته نشده بلکه اشارهای هم به علمای مدنظر نشده است. اینکه مؤلف بیان میکند بسیاری از علمای اسلام به این مطلب معتقدند مطابق با واقع نیست بلکه اندکی از علما معتقد به آن هستند.
حجتالاسلام غرویان با بیان اینکه حجتالاسلام خسروپناه در ابتدای سخنان خود گفتند نقدهای من علمی و عادلانه است و به عنوان نمونه به مسأله ساواکی بودن و یا نبودن دکتر شریعتی اشاره کردند که اگر کسی بگوید دکتر شریعتی ساواکی بوده یا نبوده، اگر ساواکی بوده، ما این را نگوییم، نقدمان عادلانه است، خاطرنشان کرد: در حالی که سید حمید روحانی در کتاب خود ادعا کرده که وی ساواکی بوده و برای این حرفش هم مدرک آورده است، اگر نخواهید به موضوع بپردازید، آیا این نقد عادلانه است؟
وی در پایان نقدهای خود بر آسیبشناسی دینپژوهی معاصر به بخشی از سخنان مؤلف درباره دال مرکزی و دال پیرامونی اشاره کرد و گفت: در این سخنان مشخص نشده که تشخیص دال مرکزی و دال پیرامونی اشخاص چگونه و برعهده چه کسی است؟ این در حالی که تا معیار تشخیص دال مرکزی و دال پیرامونی مشخص نشود، بسیاری از نقدها سلیقهای خواهد بود.
در ادامه و پس از مطرح شدن انتقادهای حجتالاسلام غرویان بر آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، حجتالاسلام خسروپناه به دفاع از اثر خود پرداخت و با بیان اینکه عمده اشکالات حجتالاسلام غرویان ویرایشی بود که برخی از آنها را هنگام تدریس این کتاب متوجه شدم و برخی را نیز پیش از چاپ به ناشر تذکر دادم تا اعمال اصلاحات کند، اما انجام نشد، اظهار داشت: برخی مطالب مانند ایدئولوژی کردن، ماهیت دینی، بدعتگران و ضعفهای اجتماعی، ذوقی است و اشکال ویرایشی ندارد. ماهیت دینی غیر از ماهیت دین است که توضیح دادهام. آنجا که آوردهام ماهیت دینی به معنای معرفت دینی و درک عالمان و اندیشمندان دینی از دین است.
وی سپس خطاب به حجتالاسلام غرویان یادآور شد: اینکه عدم تعریف پیشرفت را اشکال من در نقد خود بر مهندس بازرگان دانستید و فرمودید باید پیشرفت را تعریف میکردید و در ادامه منتقد وی میشدید، این اشکال بر شما هم وارد است که آیا شما پیشرفت را تعریف کردید؟ البته در مقام نقد لازم نیست فردی عقیده خود را بگوید که اگر بخواهیم دیدگاه خود را در برابر غربشناسی مطرح کنیم، ابتدا باید به ماهیت غرب بپردازیم که البته در مقام این نبوده و تنها میخواستم بگویم که آقای بازرگان اینقدر معتقد به پیشرفت غرب بوده است، هدفش از بیان پیشرفت چیست. پس در این جملات تنها درصدد پیدا کردن هدف بازرگان از غرب و پیشرفت بودهام و هرگز نباید مراد خود را از غرب و پیشرفت مطرح کنم. از این رو این اشکال که چرا پیشرفت را معنا نکردهام، بر من وارد نیست.
حجتالاسلام خسروپناه در پاسخ به اشکال حجتالاسلام غرویان مبنی بر اینکه دیدگاههای سروش جای بررسی بسیاری دارد، چرا که مراجع تقلید، بزرگان و اساتید حوزه در اینباره نظر دادهاند که البته این نظرات تفاوتهایی با هم دارند، گفت: اینکه مطرح شود نظر علما درباره شریعتی و سروش متفاوت است و برخی از علما نظرات این افراد را پذیرفتهاند، صحیح نیست، زیرا علما مشترکاً بر این عقیدهاند که دکتر شریعتی و سروش دچار التقاط شدهاند، اما در بیان روش با هم تفاوت دارند.
وی البته تفاوت سیر تطور فکری و قلبی را پذیرفت و با بیان اینکه در اینباره تنها تطور فکری را مطرح کردهام به بحث ساواکی بودن یا نبودن دکتر شریعتی اشاره کرد و گفت: اینکه بیان کردم دینپژوهی بازرگان، شریعتی و سروش را با دیدی عادلانه نقد کردهام به واقع همینطور است، چرا که مدارکی که اشاره کردید از سیدحمید روحانی درباره ادله ساواکی بودن دکتر شریعتی را من هم دیدهام، اما آنها را برای ساواکی بودن شریعتی، کافی ندانستم.
مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان با بیان اینکه آسیبشناسی دینپژوهی، آسیبشناسی مدلهای دینپژوهی است که مطرح کردهام در پاسخ به عدم تشخیص دال مرکزی و دال پیرامونی یادآور شد: مهندس بازرگان و دکتر شریعتی منظومه فکری دارند و براساس این منظومه و از روی آثارشان، دال مرکزی خود را معرفی میکنند، از این رو براساس دال مرکزی که گفتهاند دیدگاه آنان را درباره تجدد، غرب و تمدن نقد کردهام. یعنی ابتدا براساس دال اصلی، دیدگاه فرد را فهمیده و سپس مورد نقد و بررسی قرار دادهام. /920/ز501/ع