۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۷
کد خبر: ۹۳۱۱۶
از سوی استاد حوزه و دانشگاه بررسی شد:

نقش نفاق، بی‌بصیرتی و انحراف‌های جاهلی در رخداد حادثه کربلا

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام با بیان این‌که نفاق، بی‌بصیرتی و انحراف‌های جاهلی مهم‌ترین نقش را در رخداد حادثه کربلا داشتند، گفت: در فضایی که بصیرت فراگیر و حساسیت دین‌باورانه تقویت ‌شود، نفاق اندک مجالی نخواهد یافت.
اسراي كربلا


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حادثه کربلا حادثه بسیار عظیمی بود که بدون توجه به زمینه‌های تکوین آن نمی‌توان به تحلیل درستی از کیفیت و شکل‌گیری آن دست یافت؛ از این‌رو بررسی زمینه‌های شکل‌گیری این حادثه جانسوز امری اجتناب‌ناپذیر است.

نوشتار ذیل حاصل گفت‌وگوی خبرنگار رسا با حجت‌الاسلام ذبیح الله نعیمیان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام است که این کارشناس تاریخ و اندیشه سیاسی معاصر با اشاره به فضای کنترل و هدایت شعور جامعه دینی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از سوی جریان اموی به بررسی زمینه‌های شکل‌گیری حادثه کربلا پرداخته است.

رسا ـ زمینه‌های شکل‌گیری حادثه کربلا از چه زمانی ایجاد شد؟

زمینه‌های شکل‌گیری حادثه بزرگ کربلا، سال‌ها پیش از چنین رخدادی و بلکه از اواخر عمر شریف پیامبر اکرم(ص) به وجود آمد. فضاهای مختلفی که پیش از جریان کربلا و به ویژه پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) شکل گرفته بود، به راحتی توانست طی چند دهه، فضای جامعه اسلامی را تغییر دهد. برای روشن شدن این مطلب بد نیست به اواخر دوران پیامبر و تأثیر آن در فضاهای بعدی توجه کنیم.

در فضای اواخر عمر پیامبر اکرم(ص) شاهد مسلمان شدن افراد بسیاری هستیم که به صورت مناسب با مفاهیم و ارزش‌های اسلامی آشنا نشده و فرصتی برای این آشنایی نیافته بودند که یک‌دفعه با رحلت پیامبر اسلام مواجه شدند.

با رحلت پیامبر گرامی اسلام، فضای جامعه اسلامی دگرگون شد و پس از آن افراد و جریان‌های مختلفی نقش آفرینی کردند و توانستند عرصه‌های مختلف اجتماعی را به دست بگیرند. از آن هنگام که علی(ع) به عنوان جانشین منصوب آن حضرت نتوانست عرصه سیاسی اجتماعی را به دست بگیرد و رقیبان دنیاگرا زمام امور را به دست گرفتند، فضای جامعه دگرگون شده بود.

برای رسیدن به زمینه‌های مختلف شکل‌گیری واقعه عاشورا، بررسی فضای کنترل و هدایت شعور جامعه دینی، کنترل و هدایت احساسات و تعریف آستانه نشاط و حساسیت‌های جامعه دینی و تعریف قالب‌هایی برای رفتار و عملکرد اجتماعی دینی مردمان در دو سطح توده‌ها و نخبگان ضروری است.

رسا ـ آیا با توجه به سه مقوله فوق می‌توان تحلیل زمینه‌شناسانه‌ای از واقعه عاشورا به دست آورد؟

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، شعور دینی سیاسی مردم در طی چند دهه به صورت خاصی تعریف شد. بخش مهمی از این شعور سیاسی دینی معطوف به عناصر و افرادی بود که توانستند زمام امور را به دست بگیرند. در این میان شعور جامعه دینی می‌بایست به گونه خاصی تعریف و هدایت شود تا در مقابل خلافت ساختگی کسانی که زمام امور را به دست گرفته بودند، نتوان مبارزه و چالشی را رقم زد.

اگر مردم مسلمان از شعور دینی سیاسی مناسبی برخوردار ‌بودند می‌توانستند به صورت دیگری در جامعه نقش‌آفرینی کنند. یعنی نیاز بود تا شعور جامعه دینی به صورت مناسبی تعریف شود؛ زیرا آحاد افرادی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کردند از تفاوت معرفتی فراوانی نسبت به ارزش‌ها و آموزه‌های دینی، گفته‌ها و سنت‌های پیامبر اکرم(ص) برخوردار بودند.

بسیاری از تازه مسلمانانی که در اواخر عمر پیامبر اکرم(ص) می‌توانستند با ارزش‌های اسلامی آشنا شوند در دام هدایت برنامه‌ریزی‌ شده‌ای قرار گرفتند که توانست از سوی جریان اموی به سمت و سوی خاصی کشیده شود. بخشی از جامعه اسلامی نیز اگر با شعور طبیعی که در دوران پیامبر اکرم(ص) با ارزش‌ها، آرمان‌ها، احکام و مبانی دینی آشنا شده بودند در این برنامه‌ریزی هدایت شده می‌بایست شعور آنان نیز دستخوش تصرف قرار گیرد.

بنابراین اگر برای تصدی جامعه نیاز به مشروعیت الهی بود این امر به سمت نوعی از عرفی شدن هدایت شد؛ یعنی نیاز به مشروعیت الهی داشتن را برای تصدی جامعه نادیده گرفتند و با هدایت آن به سمت جامعه در دو سطح توده‌ها و نخبگان، نه تنها نیاز به مشروعیت الهی را برای تصدی خلافت پیامبر نادیده گرفتند، بلکه آن را انکار هم کردند و به جای آن نیاز به مشروعیت عرفی و کفایت قرآن و تعبیر مشروع «حسبنا کتاب الله» جایگزین بسیاری از امور شد.

رسا ـ آیا ممنوعیت کتابت حدیث برای کنترل شعور جامعه دینی انجام شد؟

ممنوعیت کتابت سنت و قول پیامبر اکرم(ص) باید مورد توجه قرار می‌گرفت تا بتواند شعور جامعه دینی را دستخوش تحول و تصرف‌های عامدانه و آگاهانه قرار دهد. نکته مشهوری که به عنوان منع کتابت حدیث می‌شناسیم تنها به این امر محدود نمی‌شود؛ بلکه به تدریج و در فضای خاصی شاهد منع کتابت سنت پیامبر اکرم(ص) یعنی قوانینی بودیم که خود پیامبر مجاز بود و می‌توانست آنها را تشریع کند و از آن به عنوان سنت پیامبر در حوزه امور عبادی، غیرعبادی، دنیوی، اخروی، شخصی و اجتماعی به اذن الهی یاد می‌شد که بخشی ثابت و بخشی متغیر بود.

منع نقل حدیث و سایر اموری که می‌توانست به تقویت شعور جامعه دینی منجر شود باید مورد کنترل و برنامه‌ریزی سیاستگذاران پس از دوران پیامبر اکرم(ص) قرار می‌گرفت؛ چراکه باید برای باز بودن دست خلفا، سنت پیامبر اکرم(ص) نگاشته نشده و فرمان منع کتابت سنت صادر شود. این امر در طی یک ماه بحث و بررسی با تشکیل شورایی که خلیفه تشخیص می‌داد به منع کتابت سنت انجامید که همانا از طریق منع کتابت حدیث، مانع از تقویت شعور جامعه دینی شدند.

رسا ـ جعل حدیث و ممنوع شدن رفت و آمد صحابه به نقاط مختلف نیز این‌گونه بود؟

ممنوع شدن رفت و آمد صحابه به بخش‌های مختلف مناطق اسلامی از دیگر عواملی بود که زمینه‌ساز جریان‌های بعدی از جمله حادثه کربلا شد؛ بنابراین از بین رفتن و پراکنده شدن صحابه مورد توجه قرار گرفت و بهانه خوبی بود که شعور جامعه دینی در جامعه فراگیر اسلامی مورد کنترل قرار گیرد و افراد خاصی زمینه هدایت شعور جامعه را به سمت خاصی پیدا کنند.

بی‌جهت هم نبود که نقل احادیث به جعل احادیث توسط زمامدارانی مانند معاویه انجامید و به گونه‌ای رقم خورد که در عصر تبیین حدیث برخی سخن از یک میلیون و هفتصد هزار روایات و برخی سخن از یک میلیون و هفتصد حدیث به میان آوردند. این احادیث از کجا آمده بود آیا ابوهریره که بیش از مدت کوتاهی پیامبر اکرم(ص) را ندیده بود، می‌توانست این همه حدیث را نقل کند.

نکته اساسی در منع کتابت حدیث و سنت آن بود که بسیاری از احکام، ارزش‌ها، سخنان و اقوال پیامبر گرامی اسلام مورد ناآگاهی صحابه و به ویژه خلفا قرار گرفت و بی‌جهت هم نبود که محوریت علمی آن دوران را امام علی(ع) هرچند به مذاق آنان خوش نمی‌آمد به عهده داشت و آنان اما از سر ناچاری از گفتار، ‌علم، آموخته‌ها و اموری که پیامبر اکرم(ص) به ایشان آموخته بود استفاده می‌کردند.

رسا ـ منع رواج اطلاعات صحابه چه نقشی در ایجاد زمینه‌های شکل‌گیری حادثه کربلا، داشت؟

این امر تأثیر جدی در ایجاد زمینه‌های شکل‌گیری حادثه کربلا داشت؛ چراکه جریان نفاق با منع کتابت حدیث و نقل احادیث پیامبر اکرم(ص) می‌خواستند دست خود را باز بگذارند تا هر آنچه را می‌خواهند در قالب عرفی و خودبنیاد ترسیم کنند و شعور جامعه دینی را به صورتی رقم زنند که مناسب با گرایش‌ها و تمایلات آنان شود.

رسا ـ نقش کنترل احساسات و آستانه حساسیت جامعه دینی در این زمینه چه بود؟

داشتن شعور دینی کافی نیست، داشتن اطلاعات دینی، آشنایی با مفاهیم و ارزش‌ها هم کافی نیست؛ بلکه نیاز به داشتن حساسیت است که می‌تواند آستانه‌های مختلفی پیدا کند.

انسان‌های مختلفی می‌توانند با مبانی آشنا شوند، اما تفاوت آنها در آستانه حساسیت می‌تواند سبب تعاملات متفاوتی در جامعه دینی شود و واضح‌تر این‌که نیاز به کنترل حساسیت و تغییر آستانه حساسیت دینی اجتماعی مردم می‌تواند در خدمت قدرت‌هایی قرار گیرد که پیشتر توانستند زمام امر را به دست گیرند و از مشروعیت آسمانی به نفع مشروعیت زمینی و عرفی حرکت کنند.

اگر مشروعیت آسمانی به مشروعیت زمینی تغییر یافت و بلکه به مقوله‌ای غیر دینی تحویل یافت می‌توانیم انتظار تغییر حساسیت‌های جامعه و کنترل احساسات دین‌باورانه جامعه را انتظار داشت.

اگر حساسیت دینی جامعه به نفع طبقه خاصی و به نفع نخبگان خاصی تغییر پیدا کند انتظار رسیدن به جامعه دینی نخواهیم داشت بلکه نمی‌توانیم آنچه را داشته‌ایم نیز صیانت کنیم بلکه به طور تدریجی به سمت عرفی‌گرایی گام برخواهیم داشت.

در واقع گذر از عصر رسالت به گونه‌ای قرار بود اتفاق بیفتد که نوعی بازگشت به عصر جاهلیت و البته به نفع عده‌ای خاص و جریان اموی رقم زده شود. این جریان تلاش می‌کرد تا حساسیت‌های جامعه در سطح افراد و فضای عمومی را تغییر دهد.

رسا ـ اگر صحابه حساسیت خود را طی چند دهه به نفع جریان‌های دنیاگرایانه تغییر نمی‌دادند، آیا امید هدایت مردم در دوران امام حسین(ع) بود؟

اگر صحابه حساسیت خود را در ادوار مختلف و طی چند دهه به نفع جریان‌های دنیاگرایانه و قدرت‌طلبانه تغییر نمی‌دادند و همانند بخش محدودی همسو با جریان اصیل امامت حرکت می‌کردند و به هدایت مردم می‌پرداختند، نه تنها مردم دوران امام حسین(ع) گمراه نمی‌شدند؛ بلکه همینک شاهد جامعه بهینه‌تری در عالم اسلامی بودیم؛ جامعه‌ای که هرگز نمی‌توانست چنین روح نافرجامی پیدا کند.

رسا ـ آیا جریان نفاق برای تغییر بینش‌ها و ارزش‌ها به نفع جریان اموی تلاش می‌کرد؟

جریان نفاق در تلاش بود برای تغییر بینش‌ها و ارزش‌ها به نفع جریان اموی فضای کنترل رفتار را به دست بگیرد، از این‌رو در مدت چند دهه رفتار مسلمانان به گونه‌ای جهت‌دهی و قالب‌بندی شد که تنها به صورت خاصی و در چارچوب‌های خاصی می‌توانستند نقش‌آفرینی کنند.

اگر فضای جامعه به گونه‌ای رقم خورد و طی چند دهه تغییر جدی یافت به سبب آن بود که بینش‌ها و ارزش‌ها به نفع جریان اموی تعریف شد. بدان سبب بود که آستانه حساسیت و تحمل مردمان به گونه‌ای تعریف شد که اگر سخنی و گفته‌ای و رفتاری همسو با جریان اموی به میدان می‌آمد این آستانه تحول و حساسیت به نفع آن جریان نقش‌آفرینی می‌کرد؛ اما در طی چند دهه فضای جامعه اسلامی به گونه‌ای تغییر کرد که قالب‌ها و چارچوب‌های نوینی برای نقش‌آفرینی عموم مردم و نقش‌آفرینی نخبگان و از جمله صحابه و تابعان تعریف شد.

البته قالب‌هایی که در طی چند دهه تعریف شد براساس ارزش‌های جدیدی شکل نگرفته بود؛ بلکه ارزش‌هایی که پیش از دوران اسلام به عنوان ارزش‌های جاهلی شناخته می‌شد طی چند دهه به صورتی بازتعریف شد که می‌توان از آنها به عنوان جاهلیت نو و بلکه جاهلیت مضاعف یاد کرد.

رسا ـ نقش جریان نفاق در رخداد حادثه کربلا چه بود؟

نکته مهمی که در طی چند دهه شاهد آن هستیم و در عصر خود پیامبر اکرم(ص) هم رقم خورد، جریانی بود که از آن با عنوان جریان نفاق یاد می‌کنیم. جریان نفاق را نباید به افرادی محدود کنیم که خود منافقند؛ بلکه تأثیر آنها می‌تواند در ادوار و بسترهای مختلف و در جریان‌های اصیل نیز نقش ایفا کند.

جریان نفاق در واقع می‌تواند در سطوح مختلف تعریف شود. برخی از افراد حاضر در جریان نفاق افراد بی‌بصیرتی هستند که شعور آنان در خدمت جریان‌های انحرافی قرار گرفته و این عنصر عامل دخیل در تعریف شخصیت آنان است. اما برخی به خاطر اراده دنیاگرایانه است که توانسته‌اند سطوح مختلفی را در جریان نفاق تعریف کنند. جریان نفاق می‌تواند به صورت کادری حاضر در همه عرصه‌ها شناخته شود و در ادوار و شرایط مختلف پررنگ‌تر شود؛ اما در فضایی که بصیرت فراگیر و حساسیت دین‌باورانه تقویت ‌شود، نفاق اندک مجالی برای نقش‌آفرینی نخواهد یافت.

اما تکیه بر عصبیت جاهلی، تکیه بر سودجویی قبیله‌گرایانه‌ای که پیش از اسلام وجود داشت و در جریان اموی بازتولید شده بود و توانست با تصدی منصب خلافت خود را بازتولد کند، توانست فضای جامعه را به گونه‌ای تغییر دهد که حادثه کربلا را به عنوان فرجام نوینی رقم زند.

رسا ـ آیا امام حسین(ع) تنها با سخن خود نمی‌توانست مردم را به دین باز گرداند که با شهادت خود، این امر را رقم زد؟

برای ارائه تحلیل مناسبی از جریان کربلا، چاره‌ای نداریم جز این‌که زمینه‌ها را در سطوح مختلف مورد تأمل قرار دهیم. چند دهه فضاسازی توانست جامعه را به سمت و سویی ببرد که نوعی از خواب و خواب‌آلودگی را در سطح جامعه شاهد هستیم؛ بلکه بالاتر، نوعی از بی‌بصیرتی و انحراف جدیدی در سطوح مختلف جامعه به شکلی رقم خورد و فراگیر شد که تنها با به میدان آمدن امام حسین(ع) و شهادت ایشان می‌توانست چنین فضایی تغییر کند.

در واقع فضای موجود به گونه‌ای بود که فعالیت‌های عادی نمی‌توانست آن شعور دینی را به ساحت عصر نبوی بازگرداند. فضای جامعه به گونه‌ای رقم خورده بود که آستانه حساسیت و آستانه نشاط ایجابی مسلمانان به نفع جریان اموی تغییر کرده بود. تنها قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت بود که می‌توانست آستانه تحمل مردم را تغییر دهد و آستانه حساسیت آنان را بازتعریف کند.

قالب‌های حاکم بر فضای جامعه دینی در عصر اموی که توسط جریان نفاق تعریف شده بود، تنها با قیام و شهادت امام حسین(ع) و خاندان او می‌توانست بازتعریف و شکسته شود. امام حسین(ع) باید شالوده‌خواه جامعه اموی و جاهلیت نوین و مضاعفی را می‌شکست که طی چند دهه رقم خورده بود و به صورت عمیقی در عمق جان مسلمانان وارد شده بود. در واقع مسلمانان نیاز به تعریف مجددی داشتند؛ مسلمانانی که نفاق، بی‌بصیرتی و انحراف‌های جاهلی در عمق جان آنان نفوذ کرده بود.

اگر مسلمانان از بصیرت، شعور و آستانه حساسیت دینی مطلوبی برخوردار بودند و پیش‌تر در چارچوب‌هایی گرفتار نمی‌آمدند که رفتار آنان را به نفع حکومت اموی تعریف کند، حادثه کربلا به این صورت رخ نمی‌داد؛ اما فضای جامعه دینی چنان تعریف و آگاهانه به سمتی هدایت شد که تنها امام حسین(ع) و شهادت او بود که می‌توانست آن را مورد تأمل مجدد قرار دهد و خدشه‌ای بر آن وارد آورد که چه بسا این خدشه را بسیاری در همان عرصه هم نفهمیدند.

رسا ـ نقش افراد با بصیرت در دوران امام حسین(ع) چه بود؟

در این دوران تنها بخش محدودی از جامعه به عنوان افراد با بصیرت شناخته می‌شدند، افرادی که تنها به اندکی تلنگر نیاز داشتند تا با امام حسین(ع) همسو و همراه شوند؛ اما بسیاری از مردم جامعه در گیر و بند دنیاگرایی و بی‌بصیرتی خاصی گرفتار شده بودند که تنها واقعه کربلا می‌توانست اندکی آنان را به مقوله‌ها و مبانی اسلامی و بصیرت دینی باز گرداند.

رسا ـ آیا قیام توابین و قیام مختار در بازگشت به ارزش‌های اسلامی نقشی داشت؟

نشانه‌هایی از بازگشت به ارزش‌های اسلامی را می‌توان در قیام توابین و قیام مختار مشاهده کرد، چراکه این قیام‌ها به سبب تأثیر شگرف حادثه عاشورا شکل گرفته بود؛ اما ای کاش عاشورا چنین رقم نمی‌خورد.

عمق کفر و نفاق به شکلی در میان مردم نفوذ کرده بود که حتی مردم به ظاهر مسلمان و مردمی که حتی امام حسین(ع) را به حضور در شهر خود دعوت کرده بودند، به دام و آیین اموی بازگشتند و تنها ظاهری از سخنان فریبنده به امام و پیشوای خود ارائه دادند و در معرکه آزمایش تنها با نگاه اموی حرکت کردند.

این افراد بصیرت واقعی نداشتند و اگر از بصیرت سخن می‌گفتند، بصیرتی کور و در خدمت شیطنت معاویه‌ای بود که سال‌ها پیشتر برای نقش‌آفرینی آنان در دوره فرزند خود زمینه‌سازی کرده بود.

رسا ـ از این‌که وقت گرانقدر خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید، تشکر می‌کنم. /920/گ401/ع

ارسال نظرات