۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۷
کد خبر: ۷۹۶۵۱۱
حجت الاسلام ملک زاده در گفت‌وگو با رسا مطرح کرد؛

از ۱۳ آبان تا فروپاشی نظم استکباری/ امام خمینی سلطه‌ بیگانه را شرک سیاسی می‌دانستند

از ۱۳ آبان تا فروپاشی نظم استکباری/ امام خمینی سلطه‌ بیگانه را شرک سیاسی می‌دانستند
کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه امروز واقعه ۱۳ آبان به الگویی برای تمام آزادیخواهان جهان در مبارزه با سلطه استکبار تبدیل شده است، تصریح کرد: در منظومه فکری امامین انقلاب واژه استکبار تنها به‌معنای یک دولت یا قدرت خارجی نیست، بلکه یک منطق سیاسی مبتنی بر نفی توحید در قدرت است.

اشاره: سیزدهم آبان در تاریخ انقلاب اسلامی ایران یادآور سه رخداد سرنوشت‌ساز است: تبعید حضرت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۳، کشتار دانش‌آموزان و دانشجویان در سال ۱۳۵۷، و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۱۳۵۸. این روز بزرگ، نماد ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطه و جلوه‌ای از هویت استکبارستیز ملت مسلمان ایران به شمار می‌آید. امروز، در شرایطی که جبهه استکبار با چهره‌های جدید و ترفندهای پیچیده‌تری در برابر ملت‌های آزاداندیش قد علم کرده است، بازخوانی پیام‌ها و عبرت‌های ۱۳ آبان اهمیتی دوچندان دارد.

در روزگار حاضر، تقابل حق و باطل دیگر محدود به خاک ایران نیست، بلکه میدان نبرد به گستره جهان اسلام و حتی افکار عمومی جهانی کشیده شده است. جنگ ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی با ایران، بار دیگر چهره واقعی استکبار و صهیونیسم را آشکار ساخت؛ همان جریانی که در پشت پرده بسیاری از فتنه‌ها و جنگ‌افروزی‌ها در منطقه حضور دارد. این نبرد نه تنها قدرت بازدارندگی و عزت ملی جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت، بلکه ضعف راهبردی دشمنان را نیز برملا کرد.

در چنین شرایطی، وظیفه حوزه‌های علمیه و فرهیختگان انقلابی آن است که تحلیل درست و مبتنی بر بصیرت از این تحولات ارائه دهند و نقش ملت ایران را در پاسداری از آرمان‌های انقلاب و مقابله با استکبار جهانی بازگو کنند.

به همین مناسبت، خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در گفت‌وگویی با حجت الاسلام محمد ملک زاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بررسی ابعاد گوناگون روز ملی مبارزه با استکبار جهانی پرداخته است.

در این گفت‌وگو، علاوه بر تبیین فلسفه و جایگاه تاریخی ۱۳ آبان در جریان انقلاب اسلامی، به تحلیل ابعاد سیاسی، فرهنگی و اعتقادی تقابل ملت ایران با جریان صهیونیسم جهانی پرداخته می‌شود تا تصویری روشن از استمرار روحیه استکبارستیزی ملت ایران در پرتو ایمان، بصیرت و مقاومت ارائه  شود.

 متن کامل این گفت و گو بدین شرح است:

رسا ـ در ایام مبارزه با استکبار و سالگرد واقعه 13 آبان قرار داریم. لطفا تحلیلی درباره این واقعه و ضرورت مبارزه با سلطه استکبار ارائه بفرمایید.

 ۱۳ آبان در تاریخ انقلاب اسلامی، صرفاً یک حادثه سیاسی نیست؛ بلکه نماد شکل‌گیری ادراک مبتنی بر استقلال جامعه اسلامی در برابر تئوری‌های وابستگی به قدرتهای غربی است. این روز، یادآور سه واقعه‌ بنیادین در مسیر تحول گفتمان مقاومت و استکبارستیزی است:

۱. تبعید امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۳؛ با هدف حذف فقیه معترض به سلطه آمریکا و رژیم مستبد و وابسته پهلوی.

۲. شهادت دانش‌آموزان معترض به رژیم وابسته شاه در سال ۱۳۵۷.

۳. تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال ۱۳۵۸؛ که مدام در پی توطئه براندازی علیه انقلاب نوپای اسلامی در ایران بود.

از ۱۳ آبان تا فروپاشی نظم استکباری/ امام خمینی سلطه‌ بیگانه را شرک سیاسی می‌دانست

می توان گفت ۱۳ آبان از سطح یک مناسبت تاریخی فراتر رفته و تبدیل به دکترین مقاومت علیه ساختار سلطه جهانی شده است. امروز این واقعه الگویی برای تمام آزادیخواهان جهان در مبارزه با سلطه استکبار است. در منظومه فکری امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، واژه استکبار تنها به‌معنای یک دولت یا قدرت خارجی نیست، بلکه یک منطق سیاسی مبتنی بر نفی توحید در قدرت است؛ این رویکرد تمرکز ثروت، رسانه و قدرت در دست اقلیت سرمایه دار جهانی را نمی پذیرد. بنابراین، مبارزه با استکبار صرفاً سیاسی نیست، بلکه در سطح فلسفه امنیت در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تعریف می‌شود؛ چنین امنیتی تنها با تکیه بر توان داخلی تامین می شود و سلطه قدرت های جهانی و نهادهای بین المللی وابسته به آنها را در تضاد با امنیت و استقلال می داند.

رسا ـ مبانی نفی سلطه و تقویت اقتدار داخلی از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) را تبیین کنید؟

پاسخ: اندیشه امام خمینی(ره) شالوده‌ی نظری «نفی سلطه» و «اقتدار درونی» را در نظام اسلامی بنیان گذاشت. امام نه صرفاً به عنوان رهبر سیاسی، بلکه به مثابه فقیه صاحب نظریه‌ی جامع در باب استقلال، کرامت و امنیت توحیدی شناخته می‌شود. دیدگاه ایشان بر این اصل استوار است که جامعه‌ی اسلامی باید از هرگونه وابستگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به قدرت‌های استکباری رها شود تا بتواند بر محور ایمان، علم و عدالت خودکفا و مقتدر گردد.

امام خمینی سلطه‌ی بیگانه را نوعی شرک سیاسی می‌دانست؛ زیرا قدرت مطلق تنها از آنِ خداوند است. بر همین اساس، پذیرش سلطه‌ی دیگران یعنی نفی حاکمیت الهی در جامعه. ایشان معتقد بود استقلال جامعه اسلامی در همه ابعاد آن اعم از فکری، فرهنگی و اقتصادی و... باید وجود داشته باشد. وابستگی در هر سه حوزه موجب از دست‌رفتن عزت ایمانی و تضعیف اراده امت می‌شود.

از ۱۳ آبان تا فروپاشی نظم استکباری/ امام خمینی سلطه‌ بیگانه را شرک سیاسی می‌دانست

در نظریه امام، ولایت فقیه با قرار گرفتن رهبری الهی در رأس نظام سیاسی، امکان نفوذ قدرت‌های استکباری از میان می‌رود و تصمیمات ملی بر پایه عقل و شرع سامان می‌یابد. از دید امام، استکبارستیزی نه واکنش موقت بلکه وظیفه دائمی امت مؤمن است؛ زیرا تا زمانی که نظام سلطه جهانی بر پایه ظلم و تبعیض عمل می‌کند، جهاد فرهنگی و سیاسی باید تداوم یابد.

بنابراین در اندیشه امام خمینی، نفی سلطه و تقویت اقتدار داخلی دو روی یک اصل واحد‌اند: حفظ توحید در عرصه قدرت. نفی سلطه، جنبه تدافعی دارد و اقتدار داخلی، جنبه ایجابی؛ ترکیب این دو امنیت توحیدی و فارغ از وابستگی به بیگانگان را شکل می‌دهد.

رسا ـ نقش سیاست های نهادهای بین المللی به ویژه سازمان ملل در برخورد با کشورهای مستقل و سلطه استکبار چگونه است؟

فلسفه شکل گیری سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم بنا بر آنچه اعلام شد، قرار بود حفظ امنیت جمعی باشد؛ اما در عمل به دلیل سلطه کشورهای دارای حق وتو به ویژه آمریکا، بریتانیا و فرانسه، به ابزاری برای تحکیم سلطه استکباری بدل شده است. سیاست‌های دوگانه سازمان ملل در مسائل جهانی در سه سطح قابل نقد است:

در سطح حقوقی، شاهد نقض آشکار اصل برابری دولت‌ها هستیم و تصمیمات شورای امنیت تحت تأثیر منافع بلوک غرب اتخاذ می‌شوند. به عنوان مثال پرونده‌های مربوط به جنایت های اسرائیل به ملت فلسطین یا تجاوزات و مداخلات آمریکا در مناطق مختلف جهان هیچ‌گاه منجر به اقدام عملی نشده‌اند، در حالی‌که پرونده‌های کوچک علیه کشورهای مستقل با تمام قوا پیگیری می‌شود.

از ۱۳ آبان تا فروپاشی نظم استکباری/ امام خمینی سلطه‌ بیگانه را شرک سیاسی می‌دانست

در سطح اخلاقی، دنیا شاهد استفاده ابزاری از مفاهیم «حقوق بشر» و «دموکراسی» برای مشروع‌سازی تحریم و حمله نظامی آمریکا شده است. سکوت در برابر جنایات جنگی متحدان غربی، خصوصاً در غزه و یمن، نشان می‌دهد اخلاق بین‌الملل عملاً تابع قدرت اقتصادی و رسانه‌ای است. این ناکارآمدی در بحران‌های انسانی، به بحران مشروعیت تبدیل شده و اعتبار سازمان ملل را از منظر افکار عمومی جهانی از بین برده است.

در سطح راهبردی نیز سازمان ملل از مأموریت امنیت جمعی عملا خارج و به نهادی برای توجیه مداخلات غربی بدل شده است. امروز نقش این نهاد به جای داور بی‌طرف، به سخنگوی سیاست‌های قدرت‌های بزرگ تنزل یافته است و شورای امنیت که در اصل باید نهادی برای حفظ صلح باشد، امروز به نهادی برای مشروعیت‌بخشی به جنگ و تحریم تبدیل شده است. نتیجه این روند، فروپاشی اعتماد راهبردی کشورهای مستقل به نهادهای جهانی و تقویت گرایش به الگوهای جایگزین مانند محور مقاومت و سازمان‌های منطقه‌ای مستقل است. 

ارسال نظرات