به یاد شهدای هفتم تیر؛
شهید سید کاظم دانش خدمت گزاری پاک سیرت از خطه جنوب
خبرگزاری رسا ـ فاجعه شهادت شماری از خدمتگزاران اسلام در هفتم تیر ۱۳۶۰ نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامى بود و خون تازه ای را در رگهای انقلاب جاری ساخت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، شهید حجت الاسلام سید محمدکاظم دانش از جمله شهدای فاجعه هفتم تیر 1360 بود که پس از سالیان طولانی مجاهدت در راه خدا و خدمت خالصانه به بندگان او به دیدار معبود شتافت.
نوشتار زیر گزارش مختصری است از زندگی این مجاهد راه خدا که خدمت خوانندگان رسا ارائه می شود.
شهید دانش در ششم آبان ۱۳۱۸ در شهرستان دزفول در خانوادهاى روحانى دیده به جهان گشود. پدر و اجداد وى از روحانیون بنام منطقه دزفول بودند. درباره پدر وى گفتهاند که او در شمار کسانى بود که با خدمات زیادی که در راه تبلیغ و ارشاد مردم انجام داد، منطقه را احیا و معارف دینى را در بین آنان رواج داد.
وى مبارزى با شهامت بود و از جهاد با عوامل ستمگر داخلى و خارجى، باکى نداشت. وقتى شاه مىخواست مسجد فعلى شهید دانش در جنب حرم حضرت دانیال نبی در شوش را تبدیل به مهمانسرا کند، یک تنه در مقابل متجاوزان ایستاد و از این کار جلوگیری کرد.
او در مقابل خارجیان به ظاهر باستان شناس که با خود، فرهنگ اباحه گری را براى ایرانیان بویژه مناطق جنوبى کشور به ارمغان آورده بودند، نیز به مقابله فرهنگى پرداخت.
ایشان بسیار خداترس بود و کردار و گفتار دیگران را حمل بر صحت مىکرد و اهل تجسس نبود. آن عالم ربانى با در اختیار داشتن محضر ازدواج مورد مراجعه مردم بود و از این رهگذر به حل اختلافات آنان می پرداخت.
پدر شهید در مسجد محمدیه اندیمشک و مسجد جامع شوش اقامه نماز جماعت می کرد و به رفع نیازهاى دینى مردم اهتمام بسیار داشت.
تحصیلات
مادر شهید دانش، صاحب مکتب بود و به زنان و کودکان، قرآن و احکام دینى مىآموخت. شهید دانش در دامان مادرى فاضله و پرهیزگار پرورش یافت و پیش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را با نبوغ ذاتى و استعداد سرشار خود فرا گرفت. و از آنرو که آموختههاى وى، به هنگام ورود به مدرسه، بالاتر از کلاس اول و دوم بود، به کلاس بالاتر منتقل شد.
او پس از اتمام کلاس ششم، در سال ۱۳۳۰ وارد حوزه علمیه دزفول شد و به فراگیرى علوم دینى همت گماشت. وى در این دوران، گذشته از فراگیرى درسهاى حوزوى، به تبلیغ مىپرداخت و به رغم سن کم خود، منبر مىرفت. همسالان و هم بازی هاى شهید، اینک دوست خود را طلبهاى بسیار جوانی مىدیدند که براى مردم سخنرانى مىکرد و موجب اعجاب و تحسین همگان مىشد.
عزیمت به حوزه علمیه قم
شهید دانش در سن نوزده سالگى، در سال ۱۳۳۶ براى ادامه تحصیل راهى حوزه علمیه قم شد و در درس امام خمینى شرکت کرد. پیش از آن او دوره سطح را در محضر آیات عظام مشکینى، سلطانى، نورى همدانی و فاضل لنکرانی به پایان رسانده بود.
همسر شهید در این باره مىگوید: وقتى من با وى در فروردین۱۳۴۳ ازدواج کردم، توسط ایشان با امام خمینى آشنا شدم. او به من مىگفت: آیتالله العظمى خمینى، اعلم مجتهدان است و تقلید از او شایسته است.
مبارزات سیاسى
همسر شهید مىافزاید: حجت الاسلام دانش در درس فقه و اخلاق امام شرکت مىکرد و مبارزه سیاسى خود را از همان زمان آغاز کرد.
او ضمن دانشپژوهى، براى تبلیغ و آگاه کردن مردم از اهداف امام، به مناطق مختلف از مرز شوروى گرفته تا مرز عراق مىرفت، و به هر کجاى دیگر، که امکان مبارزه با رژیم ستمشاهى بود، مىشتافت.
شهید دانش در پوشش تشکیل کلاس هاى قرآن به مبارزه با ظلم دستگاه طاغوت مىپرداخت؛ از اینرو همواره مورد تهدید و آزار ساواک بود و بارها تبعید و ممنوع المنبر شد. مبارزه شهید از دهه چهل، آغاز شد و تا پیروزى انقلاب ادامه یافت.
حجت الاسلام سید محمدکاظم دانش، بیانیه هاى انقلابى و نوارهاى سخنرانى امام خمینى(ره) را به مناطق مختلف مىبرد و در اختیار مردم مىگذاشت.
شهید دانش با تهیه دستگاه تکثیر، اعلامیه هاى انقلابى را منتشر می کرد. او این دستگاه را مخفیانه در زیر زمین مدرسه آیتالله معزى دزفول قرار داده بود و شهید شیخ عبدالحسین سبحانى، از مبارزان مذهبی دوران انقلاب با وى همکارى مىکرد.
وقتى ساواک پى به این کار برد و شهید سبحانى را دستگیر کرد، شهید دانش تنها کسى بود که در زندان به ملاقات او مىرفت و کتاب ها و بیانیه هاى انقلاب را به صورت مخفیانه در اختیار وى و دیگر مجاهدان قرار مىداد. او با تغییر دادن صفحه نخست کتاب ها و استفاده از عنوانهاى دیگر، کتابهاى سیاسى و مذهبى را به مبارزان مىرساند.
هنوز در منزل شهید دانش، رساله عملیه امام خمینی(ره) با جلد رساله عملیه یکى از دیگر از مراجع وجود دارد.
ساواک بارها وى را مورد بازخواست قرار داد که چرا وى به صورت غیر مستقیم، از شاه به عنوان یزید نام مىبرد و امام خمینی(ره) را همچون امام حسین(ع) مىستاید.
شهید حجت الاسلام دانش، براى آگاهى مردم از ظلم و ستم خاندان پهلوى، به شیوههاى مختلف متوسل مىشد. هنوز برخى از جوانان دزفول، اولین نمایشنامه مذهبى اجرا شده در مسجد نجفیه را به یاد دارند، که در آن سعید بنجبیر چگونه به رویارویى با ظالمانى همچون حجاج پرداخته، جان خود را در راه عقیده و جهاد، نثار دین کرد.
فرزند شهید دانش خاطرات خود را از مبارزه پدر چنین بیان مىکند: «پدرم در دوران انقلاب در مسجد جامع شوش مشغول سخنرانى بود. نیروهاى امنیتى در بیرون از مسجد مستقر شده بودند و منتظر بودند سخنرانى وى تمام شود و او را هنگام خروج دستگیر کنند. وقتى سخنان شهید به پایان رسید، همه مردم او را احاطه کردند و عمامه و عبا را از تنش آورده و از در پشتى مسجد به صورت ناشناس او را خارج کردند.
رییس ساواک دزفول، همواره از او به عنوان مبارزى نام مىبرد که پروندهاش سیاه است. ساواک بارها با تهدید یا تطمیع خواست، وى را از مخالفت و مبارزه دور کند، ولى هیچ گاه موفق نشد.
سرتیپ دانش برادر شهید مىگوید: از آنرو که شهید با هوشیارى و کیاست رفتار مىنمود و سخن مىگفت، هرگز خبرچین هاى ساواک، نتوانستند علیه او گزارشى بدهند. سازمان امنیت از کادر رسمى و ثابت خود خواسته بود، وى را تعقیب کنند و او را شبانهروز زیر نظر داشته باشند. یک بار که او دستگیر شد، چون ساواک علیه وى هیچ مدرک قابل قبولى نداشت، مجبور به آزاد کردن ایشان شد.
برادر شهید حجت الاسلام دانش در ادامه می افزاید: ساواک به منظور اغوا و فریب وى، شهید را به بازدید از سد دز و کارخانه کاغذسازى هفت تپه و صنعت قند و نیشکر برد. ساواک به خیال خود مىخواست خدمات شاه را به او نشان بدهد و چنان وانمود کند که کشور در حال پیشرفت به سوى تمدن بزرگ است ولى آن شهید با افشاگرى خود این نقشه ها را خنثی می کرد.
سرتیپ دانش، تصریح کرد: ساواک که چارهاى پیش روى خود نمىدید، همسر شهید را که براى خواهران تبلیغ مىکرد به دزفول تبعید کرد، تا حجت الاسلام دانش مجبور به خروج از شوش شود. او در بحبوحه انقلاب، همواره با رهبران انقلاب در ارتباط بود و بارها به ملاقات آیتالله طالقانى چه در زندان و چه پس از آزادى رفت. شهید دانش، نماینده امام در منطقه بود و مبارزان را رهبرى مىکرد.
مسافرت به خارج از کشور
حجتالاسلام دانش، براى آگاهى از اوضاع مسلمانان به کشورهاى مصر، سوریه، عربستان و لبنان رفت. رهآورد او از این سفر، کتاب هاى ارزشمندى بود که ترجمه و انتشار یافت، و از این رو ساواک به وى اجازه هیچگونه فعالیت فرهنگى را نمىداد، وى براى گرفتن مجوز انتشار، از نام مستعار کاظم ابوعالى استفاده می کرد.
مبارزه با گروههاى الحادى
شهید دانش، گذشته از مبارزه با رژیم ستمشاهى، به مبارزه به بهائیت پرداخت. او در اطراف قم، تهران و مناطق جنوب به این کار اهتمام داشت. مناظرههاى وى با رهبران بهائى، زبانزد مردم بود و همگان شهامت و آگاهى دینى او را مىستودند.
شهید دانش با کمونیستها نیز به بحث و گفتگو مىنشست. او با در اختیار گذاشتن تربیون آزاد در مسجد زرگران دزفول، به مدعیان فرصت مىداد افکار و عقاید خود را مطرح کنند و آنگاه با بیان علمی و منطقی سخنان آنان را نقد می کرد. این شیوه، در ارتقاى بینش مذهبى مردم بسیار مؤثر بود.
مبارزه شهید با مکاتب انحرافى، آنچنان اوج گرفت که رهبران گروههاى الحادى، حضور در مجلس او را تحریم کردند.
تبلیغ و منبر
شهید دانش از طریق رابطهاى خود به تبلیغ مخفیانه در ارتش، همت گماشت. او با ارتباط با جمعى از درجهداران و سربازان، به افشاگرى می پرداخت. نقش او در آگاه نمودن ارتشیان در جریان جنگ ظفار چنان ساواک را به خشم آورد، که وى را سه سال ممنوعالمنبر کرد. از اینرو، شهید به صورت ناشناس به تبلیغ و فعالیتهاى زیرزمینى در دزفول و اهواز پرداخت. وى به همراه خانواده خود راهى مرکز خوزستان شد و در یکى از منازل مدرسه آیتالله بهبهانى اهواز سکونت گزید.
همسر شهید دانش در این باره اظهار مىدارد: برنامههاى تبلیغى شهید، بسیار جذاب و جوانپسند بود. وقتى از مجلسى به جاى دیگر مىرفت، جوانان او را همراهى مىکردند، چون مشتاق بودند سخنان وى را بیشتر بشنوند و بیشتر با معارف ناب اسلامى آشنا شوند. از اینرو شهید بسیار مطالعه مىکرد و دیر به منزل مىآمد.
وی می افزاید: شهید با همه نشست و برخاست داشت. برخى او را از معاشرت با افراد هیپى و بیتل نهى مىکردند، ولى شهید دانش معتقد بود تا مرز حلال و حرام، باید با همه رابطه داشت و بر همه، اسلام واقعى را عرضه کرد. اطلاعات و آگاهى او بسیار خوب و متناسب با روز بود، او زبان عربى و انگلیسى را مىدانست و با استفاده از دانش روز، به نشر تعالیم اسلامى همت داشت.
ترجمه و نویسندگى
شهید دانش جزء هیأت هفت نفره تحریریه مکتب اسلام و مسؤول پاسخ به سوالات این مجله بود. او همچون استاد مطهرى، براى آگاهى نوجوانان و جوانان به نگارش داستان زندگى اصحاب پیامبر (ص) پرداخت. این داستانها، پس از چاپ در مکتب اسلام، با عنوان سیماى فداکاران در دو جلد منتشر شد و در سالهاى پیش، کتاب سال شناخته شد. گرچه او مىتوانست فقط مقالات فلسفى، دیالکتیک و متافیزیک بنویسد، ولى ترجیح داد مطالب همه فهم بنگارد و از این راه خدمت بزرگى به اسلام کند.
خدمات پس از انقلاب
شهید دانش، پس از انقلاب مقیم شهر شوش شد و سرپرست کمیته انقلاب اسلامى گردید. او بنیانگذار سپاه پاسداران و کمیته امداد امامخمینى در منطقه نیز بود.
او در شکستن اعتصابهاى پس از انقلاب که به تحریک ضد انقلاب انجام مىگرفت، نقش بسیار فعالى داشت.
منطقه مرزى شوش، با تفاوت هاى قومى و گروهى ساکنان آن و تعصب هاى بهجاى مانده از روزگار استبداد، وجود شخصى همچون او را مىطلبید تا بتواند همگان را دور هم گرد آورده، اوضاع منطقه را با نقش محورى خود سامان دهد. از اینرو ایشان، از سوى امام خمینی(ره) به امامت جمعه شوش برگزیده شد.
شهید دانش در جمعآورى اسلحه هاى موجود در دست مردم که در زمان انقلاب و هنگام تسخیر مراکز نظامى به دست آمده بود، نقش بسزایى داشت. همچنین او به میان شیوخ منطقه مىرفت و اسلحههایى را که صدام به آنها براى جنگ با نظام نوپاى جمهورى اسلامى داده بود، مىگرفت و در اختیار نیروهاى مدافع انقلاب قرار مىداد.
در جریان بازدید از مناطق جنوب، وى از شیوخ تعهد مىگرفت علیه نظام اسلامى، اقدامى نکنند و منطقه را به آشوب نکشانند. او در یکى از روزها که براى سرکشى به میان عشایر عرب رفته بود، با اینکه روزه بود، ولى از خوردن افطار امتناع کرد و حاضر نشد بر سر سفره شیخ عشیره بنشیند، مگر اینکه او اسلحههاى صدام را به وى بدهد و تعهد کند منطقه در آرامش باشد.
صدام براى سر شهید دانش جایزه تعیین کرده بود و عوامل نفوذى عراق همواره مترصد ترور وى بودند. از اینرو در یکى از بازدیدهاى شهید از پاسگاه مرزى، آن پاسگاه توسط نیروهاى عراقى گلولهباران شد.
همسر شهید مىگوید: به یاد دارم در بازگشت از یکى از مناطق، شهید به همراه خود دستههاى کلاشینکوف را که هنوز سفید بود و حتى رنگ نشده بود همچون بستههاى هیزم به منزل آورد. چند گونى فشنگ نیز در میان این محموله بود.
نمایندگى مجلس شوراى اسلامى
شهید دانش در اردیبهشت ۵۹، به خاطر درایت سیاسى و خدمات تحسینبرانگیز خود، از سوى مردم شوش و اندیمشک به نمایندگى مجلس شوراىاسلامى برگزیده شد.
شهید دانش همزمان با نمایندگى مجلس شوراى اسلامى، در ستاد جبهه و جنگ خدمت مىکرد و هر پانزده روز، یک بار به جبهه مىرفت. با شهید چمران در ارتباط بود و نیز در بازگشت از جبهه، به حضور فرماندهان جنگ مىرسید و اوضاع را گزارش مىکرد.
وى عضو کمیسیون مسکن مجلس بود و در خدماترسانى به جنگزدگان بسیار تلاش مىکرد.
شهادت
و سرانجام این مجاهد پارسا در شامگاه هفتم تیر ۱۳۶۰، همراه با شهید مظلوم آیت الله بهشتى و دیگر شهداى حزب جمهوری اسلامی ایران به لقاءالله پیوست./9465/ز503/ر
ارسال نظرات