حجاب جهت حضور فراجنسیتی بانوان در اجتماع وضع شده است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، تبعات و آسیب های بد حجابی و بی عفتی، تهدید جدی جامعه امروزی ماست که می طلبد تا مسئولین و نهادهای فرهنگ ساز، درباره آن برنامه منسجمی را ارائه کنند. اما تهدید جدی تر این است که جریاناتی با انگیزه های عمدتا سیاسی، با القای شبهات به ظاهر علمی، فلسفه و اصول مربوط به عفت و حجاب را زیر سوال می برند و توجیه گر بد پوشی و بد حجابی در سطح جامعه می شوند. از این رو ضروری است که مسائل مرتبط با حجاب و شبهات مطرح شده در این زمینه عالمانه به بحث و بررسی گذاشته شود و به صورت مستدل پاسخ داده شود.
در همین زمینه در یک گفت و گوی تفصیلی با سرکار خانم زهرا امین مجد، عضو هیأت علمی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، به نقد و بررسی برخی از شبهات مطرح شده در زمینه حجاب پرداختیم.
در ادامه این گفت و گو را می خوانید:
رسا ـ جریانی در کشور به دنبال این است که با نگاه پلورالیستی و یا تساهل گرای شبه عرفانی، همه سلیقه ها را در زمینه پوشش، مشروع و مجاز جلوه دهد و به نوعی مرزهای حجاب و بی حجابی را کم رنگ کند. به نظر حضرتعالی، از منظر اسلام اصول و ضوابط حجاب و پوشش چیست؟ تنوع سلیقه ها در این بحث چه جایگاهی دارد؟
این نوع نگاه ریشه در یک کلاننظریه و کلاندیدگاه دارد که در مصادیق مختلف از جمله بحث حجاب خود را نشان میدهد و آن عقیده کلان و قرائت ناروا از دین، بحث پلورالیسم در حقانیت و تکثرگرایی در مشروعیت است؛ به تصریح ادله شرعی و براساس آیات و روایات حقانیت منحصر در اسلام است و پس از صدور اسلام و نزول قرآن، هیچ شریعت آسمانی و امر قدسی موجه دیگری وجود ندارد و این امر مسلمی است که در جای خود برای آن دلیل هم داریم.
متأسفانه این دیدگاه براساس مبنایی غلط به دین هم منسوب میشود و براساس ادله شرعیه میخواهند بحث پلورالیسم در حقانیت را ثابت کنند؛ در اندیشه شیعی، بسیاری از متکلمان، فقط بحث پلورالیسم در نجات را میپذیرند؛ با این توضیح که شخصی که خارج از دین اسلام است و در تشخیص حق هم مقصر نیست، اگر عمل صالحی انجام دهد این عمل او «هباء منثورا» نیست و در پیشگاه خداوند محسوب می شود؛ اما اینکه چنین فردی به درجات بالای سعادت برسد و وارد مرحله رضوان الهی شود، مسلما اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین پیششرط رسیدن به سعادت، اسلام است؛ شهید مطهری و علامه طباطبایی در اینباره ادله قابل توجهی را ذکر کردهاند.
در دوره اصلاحات تلاش شد که سلایق مختلف و قرائتهای مختلف از دین، نه تنها در زیست اجتماعی و افعال و موضعگیریهای مختلف، بلکه در حوزه معرفتشناسی و فهم از دین و حوزههای مختلف فلسفه مضاف، مشروع و موجه جلوه داده شود.
در موضوع عفت و حجاب نیز همان نگاه کلان پلورالیستی خود را در قالبهای خاصی نشان میدهد؛ نظام عفت در اسلام دارای عناصری است که پوشش یکی از این عناصر است و همه این عناصر باید در کنار هم باشند تا هدف از حجاب محقق شود. قرآن به تفصیل عناصر نظام عفت را بیان کرده است و در روایات هم تشریح بیشتری در اینباره صورت گرفته که از آن جمله میتوان به مسأله عدم تبرج، عدم اختلاط، متانت در راه رفتن، توجه به محتوا و آهنگ کلام و توجه به الگوی اخلاقی عفتمحور که امیرمؤمنان(ع) از آن به رفتار باوقار و بزرگمنشانه از سوی زن تعبیر میکنند، اشاره کرد.
باید مجموعه این عناصر اتفاق افتد تا زن از حالت شیء جنسی خارج شده و در حضور اجتماعی وی هیچیک از جذابیتهای جنسی وجود نداشته باشد؛ هر زمانی این اتفاق افتاد زن حجاب را به معنی کامل رعایت کرده، اما هر کدام از این اعضا نباشند حجاب به معنای واقعی اتفاق نیفتاده و نظام عفت ناقص است.
در بحث پوشش که یکی از عناصر نظام عفت است نیز اصولی مطرح است که باید دقیقا رعایت شود، ما یک الگوی حداکثری داریم که به اسم چادر مرسوم است و یک کف حداقلی از پوشش مانند مانتو، شلوار و روسری و سلیقه های مختلف تنها در این چارچوب مشروع و مجاز است و خارج از آن در واقع حجاب وجود ندارد.
البته به گفته شهید مطهری در روابط زن و مرد، نامحرم و نامحرمتر هم داریم؛ به عنوان مثال فردی که پوشش حداکثری که در ارتباط با یک شخص غریبه در خیابان دارد با نزدیکان و اقوام ندارد؛ اما آن اصول و قالبهای مشخص در شریعت حتما درباره نزدیکان هم باید رعایت شود؛ یعنی یک پوششی که کف و وجهین از آن استثنا شده، عدم تماس و لمس و بقیه موارد دیگر که در نظام عفت وجود دارد باید مراعات شود تا غرض از جعل حجاب حاصل شود.
متأسفانه در کشور، حتی از سوی برخی نهادهای فرهنگساز، این نگاه تئوریزه میشود که عفت و حیا یک امر درونی و قلبی است و نمود خارجی آن که همان پوشش و حجاب است، یک امر طیفی و سلیقه ای است و افراد میتوانند با سلیقههای مختلف، به هر نوعی که مایل باشند به آن نگاه کنند. این برداشت بسیار ناروا است؛ چرا که عنصر پوشش که یکی از عناصر مهم نظام عفت است در اینجا وجود ندارد بنابراین نتایجی که از حجاب و عفت در جامعه انتظار می رود به دست نمی آید.
بنابراین نگاه پلورالیستی به مسأله حجاب را نمیپذیریم و معتقدیم یک سری اصول در حجاب حاکم است که باید رعایت شوند و اگر رعایت نشوند دیگر آن چیزی که حاصل میشود حجاب نیست. برای این گونه افراد تعبیر نیمه عریان را به کار ببریم بهتر است تا تعبیر بدحجاب. یعنی اینکه فرد یا تمام عناصر نظام عفت را رعایت میکند و محجبه است یا نیست؛ با این قضیه نمیتوان طیفی برخورد کرد.
رسا ـ شبههای که از طرف روشنفکران و غربگرایان مطرح میشود که به نظر میرسد برگرفته از حقوق بشر در مکاتب غربی باشد این است که اجبار زن بر پوشش و حجاب با حقوق زن سازگار نیست؛ به نظر شما در نظام حقوقی اسلام پوشش و حجاب زن چه جایگاهی دارد؟
تدوین نظام حقوق زن در اسلام و دیدن تمام گزارههای حقوقی و تبیین رابطه متقابل حق و تکلیف در کنار هم ضروری است؛ اگر نظام حقوق زن در اسلام به درستی تبیین شود، قطعا حجاب جای خود را پیدا خواهد کرد و تبیین آن سادهتر خواهد شد؛ در این زمینه ابتدا باید هدف از جعل حجاب، فواید و کارکردهای آن را مورد توجه قرار داد که هدف از جعل حجاب حضور اجتماعی فراجنسیتی و سالم زن در اجتماع است تا افزون بر حفظ عفت، پاکدامنی و سلامت خود و جامعه، مانع رشد اجتماعی و اقتصادی جامعه نشود.
این یک واقعیت است که جذابیتهای زن بیشتر است، لذا دعوت به حجاب و تدوین احکام اسلامی در اینباره برای زن هم بیشتر است. این نسبت متقابل و انکارناپذیر نشان دهنده آن است که به سبب توجه به این امر طبیعی یعنی جذابیتهای طبیعی بیشتر زن، حکم حجاب برای زن نسبت به پوشش مرد، جعل شده است و چون خداوند در مقام شارع جدای از خداوند در مقام تکوین نیست، از آنجا که زن را آفریده به ویژگیهای طبیعی او هم توجه داشته است و در مقام وضع قانون و جعل حکم نیز بر اساس همین ویژگیها عمل کرده است.
خداوند حکیم در آیه «أَوَمَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ» هم به این نکته اشاره فرمودهاند؛ علامه طباطبایی ذیل این آیه تصریح میکند نموّ در حلیه ممکن است امر مثبتی هم برای زن باشد و خداوند افزون بر اینکه زن را در این وضعیت توصیف کرده است، خواسته الگوی زینتمحور را برای زن در زندگی خصوصی و فردی و برای پیشبرد زندگی او توصیه کند.
بنابر این چون زن هم جذاب است و هم جذابیتهای مضاعف را دوست دارد و بر اساس این میل طبیعی به سمت زیور و زینت تمایل دارد؛ بنابراین حجاب براساس طبیعیات زن است.
به علاوه، رعایت حجاب، افزون بر اینکه فوایدی برای اجتماع دارد، فایده عمده و روشن آن مستقیما عاید زن میشود، چرا که از تغییر ذائقه جنسی در مردان و هرزگی آنان جلوگیری می کند و در نتیجه خانواده را حفظ می کند.
در دنیای جدید با پدیدهای به عنوان تغییر ذائقه جنسی مواجه هستیم که کمکم از کشورهای کاملا مدرن به کشورهای نیمه مدرن و در حال گذر از سنتها وارد میشود که یکی از آن کشورها ایران است؛ بخش عمدهای از این اتفاق به وسیله رسانه و بخش دیگر در اثر ارتباطهای اجتماعی اتفاق میافتد که مردان، خانمهای مختلف در تیپهای مختلف آرایش کرده و آراستگی های مصنوعی را در خارج از خانه میبینند و دیگر تمایلی به همسر خود ندارند.
همچنین حضور خانمها با مدلهای مختلف غیرواقعی و مصنوعی و حاصل انواع جراحیها و آرایشهای مختلف در اجتماع، بیشترین آسیب را به خانم های دیگر می زند؛ چرا که یک خانم ساده و یا کمتر زیبا کمتر مورد انتخاب قرار میگیرد و بعد هم اگر انتخاب شد، ممکن است در اثر مسأله تغییر ذائقه جنسی از سوی همسر در خانواده، با پدیده طلاق عاطفی و یا کاملا با پدیده طلاق رسمی مواجه شود و انواع بیمهریها ممکن است برای او اتفاق افتد.
با مراجعه به دلایل نزول آیه حجاب به عنوان یک حکم شرعی ، میبینیم که این آیه دقیقا به خاطر در نظر گرفتن حقوق خانمها و بالاتر از آن برای حفظ خانواده جعل شده است؛ و نه تنها مانع حقوق و آزادیهای زن نیست، بلکه به منظور ایجاد زمینه تکامل و شکوفایی استعدادها است؛ اگر مانعی بر سر شکوفایی استعدادها بود میگوییم مانعی بر سر آزادی است اما اگر مانعی بر سر هرج و مرج بود، اتفاقا می گوییم این مانع باید وجود داشته باشد.
برای استیفای حقوق زن و رسیدن زن به یک زندگی مطلوب زناشویی و اجتماعی و دادن امکان بهرهمندی از مواهب اجتماع به زن، اسلام با ارایه یک الگوی بینابین کاری کرده که علیرغم وجود جذابیتها در زن، زن خانهنشین نشود و بتواند حضور سالم اجتماعی پیدا کند.
رسا ـ با این توصیف آیا می توان گفت که اسلام میل به تبرج و خود نمایی در زن را انکار نمیکند؛ بلکه آن را جهت می دهد؟
اسلام به هیچوجه نیاز به تبرج در زن را انکار نمیکند چراکه این نیاز را خود خدا در زن قرار داده است، اما این نیاز را به داخل خانواده برده است.
در روایات مربوط به بحث خیانت به همسر از سوی خانمها، بر این مطلب تصریح شده که اگر زنی بر اثر کمبودی که از ناحیه شوهر رخ داده، مرتکب گناهی شود، آن مرد باید در قیامت به سبب این اتفاق حساب پس دهد. پس می بینیم که میل زن به تبرج در شریعت به نوعی به رسمیت شناخته شده است و برای آن برنامهریزی شده است. این میل جدی در زن وجود دارد و انکار هم نمیشود، اما به مصلحت نیست که در اجتماع تأمین شود.
رسا ـ برخی حجاب را یک مسأله فردی میدانند نه یک امر حکومتی و تأکید میکنند حکومت حق ندارد در این زمینه وارد شده و زن را مجبور به رعایت پوشش کند؛ این سخن را چگونه ارزیابی می کنید؟
مسأله حقوق فردی در سپهر فردی معنی دارد، اما وقتی وارد سپهر اجتماعی شد دیگر حقوق فردی نیست. حقوق فردی تا زمانی در سپهر اجتماعی محترم است که تزاحمی با حقوق دیگران پیدا نکند. بدپوشی به طور بسیار واضح با حقوق دیگران تزاحم دارد و روشنترین مظهر آن خانمهای محجبه هستند که به خاطر خانمهای بدحجاب، از داشتن پوشش موردنظر شرع خجالت میکشند؛ که دستهای از بدپوشیهای جامعه ناشی از این عامل است. همچنین بسیاری از خانم ها به خاطر بد پوشی زنان در اجتماع، تمایل همسران خود را از دست میدهند و این تضییع حقوق دیگران است.
در نظام و حکومت اسلامی اینگونه نیست که الگوی ایدهآل ذهنی وجود داشته باشد که در رأس آن، حاکمی اسلامی باشد و بعد همه مشکلات به خودی خود حل شود؛ بلکه حکومت برای حفظ اجتماع برنامه دارد تا هیچ مانعی برای غرض اصلی خلقت انسان که ارتقای سطح بندگی و رسیدن به کمال است به وجود نیاید و جامعه زمینهساز سعادت فرد، اجتماع و خانواده شود.
تمام مفسران قاعده «لااکراه فیالدین» را به «لااکراه فی قبولالدین» تعبیر کردهاند؛ یعنی در پذیرش اصل دین اکراه نداریم؛ اما وقتی مسلمان شدیم و زیست دینی را انتخاب کردیم و به ویژه اگر در حکومت دینی زندگی کردیم به قبول قواعد حداقلی در عرصه اجتماعی ملزم هستیم تا نظام اجتماعی حفظ شود؛ البته باید توجه داشت که نظام اجتماعی نیز به سبب مصلحت خود افراد باید حفظ شود.
این مسأله در نظام ما اهمیت مضاعفی می یابد زیرا افراد با رأی خود زندگی دینی را انتخاب کردند و میخواهند مانعی سر راه زندگی دینی آنان نباشد؛ بنابراین هیچکس حق ندارد مخل زندگی دینی آنان شود؛ اگر کسی دین را قبول کرد و وارد شریعت شد، حق تخلف ندارد؛ حتی در جامعه اسلامی غیر ملزمین به اسلام اعم از کفار، مشرکین و اهل کتاب حق حرمتشکنی و ارتکاب معاصی مانند خرید و فروش مشروب، تأسیس مکانهای گناه و منافی عفت، مشروبخواری و روزهخواری در ملأ عام را ندارند.
دموکراسی به معنای واقعی همین جا است که برای رعایت مصلحت حداکثر افراد، کسی حق تخلف در عرصه عمومی را ندارد و در جوامع غیر اسلامی هم این قاعده وجود دارد؛ وقتی به کتاب «حقوق هابز» مراجعه کنید که نگاه حداقلی به حقوق دارد، پای تزاحم که وسط میآید میگوید «افراد به خاطر حقوق اجتماعی باید از حقوق فردی خود دست بکشند».
نکته دیگری که در اینباره باید توضیح داد آن است که دخالت حکومت در مسأله حجاب مربوط به حریم خصوصی نیست؛ مثلا اگر کسی در خانه جلوی برادر شوهر خود حجاب ندارد، در این قضیه از نظر خدا مقصر است و باید حساب پس دهد، اما حکومت اسلامی خود را محق نمیداند سرزده وارد خانه او شود و او را مؤاخذه کند، اما در عرصه عمومی به خاطر استیفای حقوق عمومی، حکومت این حق را دارد.
رسا ـ برخی از مسئولین راه ترویج حجاب و مبارزه با بدحجابی را بیشتر راه کارهای فرهنگی میدانند و برخوردهای انتظامی و قضایی را در این زمینه نفی میکنند. همان طور که فرمودید، حکومت در برخی موارد باید برخوردهای انتظامی و قضایی نیز داشته باشد، اما این امر نیازمند یک مدل و تعریف است؛ حضرتعالی نسبت کار فرهنگی و کار انتظامی و قضایی را چگونه تبیین می کنید؟
در یک نظام سیاسی و اجتماعی داشتن ضمانت اجرایی برای هر مسألهای که به حکم و قانون تبدیل میشود، ضروری است، وگرنه لغو خواهد شد. ضمانت اجرایی در اشکال مختلف مطرح است؛ در برخی موارد ضمانت اجرایی به سبب جریمه سنگینی است که شخص باید بپردازد تا جنبه بازدارندگی داشته باشد؛ در جای دیگر ضمانت اجرایی در قالب یک سنت است که در مردم به صورت یک امر ارتکازی وجود دارد؛ به هر حال این ضمانت اجرایی در انواع مختلف ضروری مینماید.
هیچ شکی نیست که انجام کار فرهنگی در حوزه حجاب و عفاف امری ضروری است؛ منتها باید توجه داشت کسانی که این مسأله را به ویژه در رابطه با حجاب طرح میکنند، هیچگاه به سبب محبوبالقلوب شدن، موقعیت اجتماعی پیدا کردن و یا دادن یک شعار انتخاباتی و سیاسی وارد ورطهای نشوند که به آن اعتقاد ندارند. نفی این قضیه یا تأیید آن نباید از سر مصلحتاندیشیهای فردی باشد؛ باید بحثی علمی روی دهد که مستند به شریعت هم باشد، یعنی بگوییم این رفتار از نظر خداوند متعال رفتاری صحیح و دارای پشتوانه شرعی است.
در سالهای اخیر و به ویژه پس از برخورد انتظامی با پدیده بدحجابی میشنویم که در سطح مسئولین می گویند باید کار فرهنگی انجام شود، اما تعریف ما از کار فرهنگی مشخص نیست؛ همچنین مشخص نکردهایم که این کار فرهنگی را چه کسی باید انجام دهد و به چه صورتی باید انجام شود؛ در نتیجه گرفتار شعار زدگی شده ایم و همین شعارزدگیها در کشور، انجام کار فرهنگی را به یک فرافکنی تبدیل کرده است و هرکسی بار را بر دوش دیگری میگذارد و مسأله تا ابد حلنشده باقی میماند.
در زمینه کار فرهنگی رسانه نقش بی بدیلی دارد؛ رسانه ما باید از التقاط دست بردارد و اگر میخواهد مدلی را برای زن عفیف ارایه کند، به جای یک مدل ساختگی، یک مدل اسلامی ارایه کند، مدلی که تمام عناصر نظام عفت در آن رعایت شده باشد؛ همچنین افرادی را که به یک مدلی خاصی از پوشش در رسانه ملزم میکنند، توجیه کنند که خارج از رسانه همان تصویری را از خود ارایه کنند که در رسانه از آنها ارایه میشود.
متأسفانه الان الگوهای مصنوعی و ناقصی که در رسانه ارایه میشود با خارج از آن هیچ تطبیقی ندارد و به سبب این تناقض آشکار، مسأله حجاب در ذهن مردم کاملا یک مسأله سیاسی جلوه می کند.
در زمینه برخورد انتظامی میتوان گفت آن چیزی که اکنون اتفاق میافتد و گزارشهایی که ما از مردم میشنویم، این گونه برخوردها با مسایلی مانند بدپوشی و ماهواره یک جنبه منفی در اذهان به وجود آورده است، اما این به معنای اینکه از اساس منکر رفتار انتظامی شویم نیست.
در این میان دو نکته اساسی وجود دارد؛ یکی اینکه همه ضابطان نیروی انتظامی خود به اندازه کافی فهم از مسأله حجاب و حتی به اندازه کافی اعتقادی به مسأله پوشش ندارند. وقتی یک ضابط انتظامی به فرد بدحجابی تذکر میدهد و برخورد میکند و عصر همان روز با همسر خود که اتفاقا بدحجاب هم هست به خیابان میرود، مردم این تناقض را نمیتوانند حل کنند و اینگونه در ذهن آنان گره میخورد که برخورد با حجاب سیاسی است و حکومت میخواهد ظاهر شهرها به گونهای حفظ شود که مثلا اگر یک خبرنگاری دید بگوید هیچکس در این شهر بدپوش نیست.
باید کسانی که میخواهند در این زمینه برخورد کنند واقعا به دید امر به معروف و نهی از منکر به این قضیه نگاه کنند و فهم کافی از مسأله حجاب و از آن طرف بدپوشی داشته باشند و با مواردی که واقعا مظهر ایجاد سیگنالهای جنسی است برخورد کنند نه هر نوع بدپوشی که برخی بدپوشیها در اثر ناآگاهی یا مشکلات دیگر به وجود میآید که حل شدنی است.
برخی بدپوشیها ارایه سیمای جنسی و در واقع نوعی مانکنیسم است که با آن نوع بدپوشی که به نظر سازمانیافته هم میرسد و بیش از اندازه مخل زندگی طبیعی افراد است باید برخورد کرد آن هم برخورد صحیح و منطقی، نه اینکه یک پلیس آقای جوان با یک خانم جوان برخورد انتظامی کند.
نکته دیگر اینکه برخورد با بد حجابان باید شفاف باشد و معلوم باشد که رسیدگی به وضع این افراد چه روندی را طی کرده است. الان چون اغلب این مسائل غیر شفاف و بعضا مخفی است، مردم برای آن داستانها ساختهاند؛ بخش عمده این سخنان ساخته اذهان افراد است و چون شفافیتی وجود ندارد فکر میکنند چه اتفاقهایی خواهد افتاد؛ قطعا باید شفافسازی شود. اگر خانمی در اثر رفتار خیلی خلاف عرف و خلاف شرع دستگیر میشود تکلیف او روشن است باید تذکری داده شود و اگر انجام نشد یا اعتنا نکرد، جریمه و یا برخورد دیگری شود که به صلاح هست؛ قوه قضاییه باید درباره این فرد فکری اساسی کند.
بنا بر این حکومت در زمینه بد پوشی، به خصوص در موارد سازمان یافته باید داخل شود و برای این ورود هم ادله قوی وجود دارد که برای روشن شدن آن علاقهمندان را به کتاب «نظام اسلامی و مسأله حجاب» که از سوی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان تدوین یافته، ارجاع میدهم؛ در آنجا به صورت کامل به این مسأله پرداخته شده که چه ادله شرعی برای دخالت حکومت در بحث حجاب وجود دارد؛ حکومت اسلامی در هر منکری که در عرصه عمومی اتفاق افتد مجاز به دخالت است تا جنبه بازدارندگی داشته و حجاب هم یکی از آن موارد است؛ حجاب جنبه مضاعف دارد چراکه اثرات مخرب آن بیشتر از منکرات دیگر است، اما اینکه هر برخوردی شود یا هرکسی برخورد کند یا کسی بدون داشتن پشتوانه اعتقادی برخورد کند، پذیرفتنی نیست.
رسا ـ همان طور که فرمودید استفاده از نیروی انتظامی در زمینه برخورد با بد حجابی قطعا در مواردی لازم و ضروری است؛ اما از آنجایی که نیروی انتظامی و پلیس در ذهن مردم بیشتر زندان، شکنجه و ترس از اتفاقات بعدی را تداعی میکند شاید نتیجه دلخواه از این نحوه برخورد به دست نیاید، آیا شما راهکار بهتری در این زمینه سراغ دارید؟
از نیروی انتظامی به عنوان آخرین راهکار و آن هم برای برخورد با بدپوشیهای خاص و سازمانیافته میتوان استفاده کرد؛ اما در موارد عادی پیشنهاد میکنم به جای برخورد انتظامی، مسأله امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه نهادینه کنیم تا مردم اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و بدبختیهایی که از نبود این دو عنصر در جامعه وجود دارد را فهم کنند و بعد هم جرأت امر به معروف و نهی از منکر را پیدا کنند؛ دلایلی که سبب شده مردم از امر به معروف و نهی از منکر خجالت بکشند یا هرکسی به خود اجازه دهد با آمر به معروف و ناهی از منکر برخورد بدی کند را بررسی کنیم، تا افراد به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام ورزند.
این اتفاق باید در سطح خرد از سوی وعاظ و خطبا و در مرحله بالاتر از سوی رسانهها روی دهد؛ باید رسانهها مستقیم و غیرمستقیم و با برنامههای علمی که به ویژه اثر غیرمستقیم بیشتری دارد، مرتب این پیام را به مردم القا کنند و به صورت هدفمند در فیلم¬ها و سریال¬ها پیگیری کنند که اگر منکری در اجتماع اتفاق افتاد، فرد تذکر دهد تا قبح این قضیه بریزد.
مشکل اساسی ما آن است که متأسفانه امر به معروف و نهی از منکر نه تنها در جامعه وجود ندارد، بلکه اکنون ضدارزش است و مذهبیها هم جرأت این کار را ندارند و حاضر نیستند بهای آن را بپردازند، که البته در بسیاری از مواقع هم بهای آن سنگین است.
حضور جدی رسانه در این زمینه ضروری است چراکه رسانه نشان داده هرجا تصمیم گرفته تا قضیهای اتفاق بیفتد اتفاق افتاده است؛ جریان مشهور یار دوازدهم که مردم را به چه صورتی در تعطیلات به استادیوم کشیدند و یا جریان پس از فتنه 88 که رسانه چگونه بر احساسات مردم مسلط شد، از آن جمله است.
اگر رسانه میخواهد قضیه امر به معروف و نهی از منکر را جا بیندازد برنامه ها و مستندهای خبری تهیه کند تا جامعه این قضیه را به صورت یک جریان عمومی پیگیری کند؛ اگر این اتفاق افتاد به نظر میرسد، در یک حرکت همگانی همه با دوستی و صمیمیت به همدیگر تذکر دهند.
پیشنهاد دیگرم این است که پلیس در همه اجتماع و نه تنها در سطح پایین شهر با مسأله بدحجابی و یا منکرات دیگر برخورد کند؛ متأسفانه یکی از مشکلات ما آن است که چندان جرأت برابر شدن با ثروتمندان را نداریم و تنها با طبقه متوسط و سطح پایین جامعه برخورد میکنیم؛ این امر در همه موارد مانند رانندگی و یا روزهخواری باید به درستی رعایت شود، به همه مردم به یک چشم نگاه کنیم و اگر قرار به برخورد است نسبت به همه یکسان باشد.
رسا ـ برخی ادعا می کنند که پرداختن به بحث حجاب هزینهبر است و با توجه به اینکه کشور مسایل بسیار مهمتری دارد، ما را از اولویتهای دیگر باز میدارد؛ به نظر می رسد این سخن به سبب غفلت از آثار و تبعات اجتماعی بدحجابی و بدپوشی است؛ در این میان نسبت اولویت مسأله حجاب با مسایل دیگر اجتماعی چگونه است؟
اگر فردی براساس یک برآورد علمی جامعهشناسانه این سخن را بگوید، در خوشبینانهترین حالت باید گفت که یک تخمین عرفی است؛ اگر یک برآورد علمی باشد باید بحث کرد که واقعا آیا اینگونه هست یا خیر؟ براساس ادله علمی معتقد هستیم اینطور نیستَ؛ حجاب از اولویتها است. روژه گارودی تعبیر زیبایی در این زمینه دارد و میگوید غربیان به بهانه اینکه حجاب نیمی از جامعه را فلج کرده با آوردن زنان برهنه در سطح اجتماع همه جامعه را فلج کردند.
برخورد با بدپوشی و ارایه سیگنالهای جنسی خارج از خانواده و در اجتماع از این جهت که جامعه را از رشد و بالندگی محروم و افراد را در جنبههای شهوانی و فردی متمرکز میکند و آنان را از رشد انسانی، اجتماعی، علمی و اقتصادی باز میدارد و منجر به ضعف خانواده میشود، اولویت دارد.
در مسائل اجتماعی اینگونه نیست که اگر به مسائل فرهنگی، اجتماعی و مذهبی پرداختیم از پیشرفت اقتصادی باز میمانیم، بلکه عکس این مدعا صادق است؛ اگر مستندات غرب را مطالعه کنید و حداقل کتاب ترجمه شده «دختران به عفاف رو میآورند» اثر «خانم وندی شلیت» و «خانم نانسی لی دموس» را مطالعه کنید می ببینید کسانی که در غرب زندگی میکنند چه تفسیری از زیست مدرن دارد.
غربیان متوجه شدهاند آنجا که عفت و حدی از پوشش وجود ندارد، سقوط علمی، اقتصادی و رکود فرهنگی، اقتصادی به وجود آمده است و به این نتیجه رسیدهاند که باید در مراکز علمی، تجاری و اقتصادی ضوابطی برای پوشش وجود داشته باشد؛ البته از زن برای تسهیل فروش، تبلیغات و در سطح پورنو استفاده میکنند و برنامه هم برای آن دارند، اما جایی که بحث پیشرفت مطرح است و تمرکز علمی لازم دارد، متوجهاند که سیگنالهای جنسی کاملا باید حذف شود.
روشن است که برخورد با بدحجابی نه تنها برای رشد و پیشرفت مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه مانند قضیه تزکیه که مقدم بر تعلیم است، زدودن رذایل از اجتماع و زدودن هر عاملی که مانع رشد اقتصادی، فرهنگی، علمی و رشد انسانی و رسیدن به کمال در جامعه شود، ضرورت دارد که اگر به آن توجه نشود رشدی اتفاق نمیافتد.
باید توجه کرد که این سخنان بیشتر از ناحیه دشمنان ما مطرح می شود. آنان میدانند که اگر جوانان مسلمان ایران بر فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی متمرکز شوند، به سبب استعدادها و ظرفیتهای عظیم و بالقوهای که دارند، تمام دنیا را خواهند گرفت؛ از اینرو مرتب با ارسال سیگنالهایی در صدد گمراه کردن جوانان ایرانی از مسیر اصلی پیشرفت هستند.
ساخت شبکههای فارسی وان، پی ام سی فارسی و پخش فیلمهایی خانوادگی برای خانوادهها و به دنبال آن انتشار الگوهای غیراخلاقی از طریق رسانهها و بدتر از همه تئوریزه کردن مسأله بدپوشی و مطرح کردن آن به عنوان یک حق برای زن، از جمله این فعالیتها است.
رسا ـ بعضی از مخالفان برخورد با بدپوشی و بدحجابی، عنصر مصلحت را مستمسک نظر خود قرار می دهند و اینگونه می گویند که برخورد با بدحجابی سبب دلخوری زنان و بدبینی بخش عظیمی از جامعه به نظام میشود و این به مصلحت نظام نیست؛ اگرچه مصلحت در جای خود عنصر بسیار مهمی است و مبنای بسیاری از تصمیمات اجتماعی است، اما پیبردن به مصادیق آن امر مهمی است. مسأله برخورد با بدحجابی و بی عفتی را از این زاویه بررسی بفرمایید.
زمانی یک فقیه درباره کبری این قضیه بحث میکند که اصلا آیا مصلحت به عنوان یک دلیل شرعی میتواند به ما برای حل مسایل مستحدثه و تولید احکام ثانویه کمک کند و اگر اینگونه هست ضوابط و چارچوب آن چیست و در بخش صغری هم فقیه به عنوان کارشناس دینی و یا کارشناسان دیگر ورود پیدا می کند بر اساس ردّ فروع بر اصول، می گوید آیا فلان مورد تزاحمی با احکام شرعی دارد یا خیر و میتوان به عنوان یک مصلحت، حکم شرعی درباره آن صادر کرد یا خیر؟
اگر امری در چنین پروسه اجتهادی و کارشناسی به عنوان مصلحت تعیین شود و با دلایل متقن روشن شود که خلاف شرع نیست، به استناد اینکه مصلحت است میتوان برای آن حکم صادر کرد و بعد گفت این حکم شرعی یا حکومتی است. بنابراین هر حکمی که به این صورت صادر میشود، قطعا لازمالاجرا است، اما اگر مصلحتنمایی شد و به نظر طرف رسید که یک قضیهای مصلحت است و بعد هم گفت مصلحت جامعه در خطر میافتد و دلیلی هم برای آن نداشت و اگر دلیلی هم داشت دلیلی فقهپسند و مشروع نبود، نمیتواند این قضیه را به شریعت انتساب دهد و آن را با ژست دلسوزی مذهبی مطرح کند.
بر این نکته تأکید می کنم که مصلحت دلیلی خارج از ادله شرعیه نیست و مانند بقیه مسایل شرعی ضوابط خود را دارد. هر چیزی مصلحت نیست و اگر مصلحت هم باشد هر مصلحتی نمیتواند جلوی حکم شرعی را بگیرد و در کنار آیات و روایات به عنوان دلیل شرعی استفاده شود.
البته در مواردی که واقعا مصلحتی تشخیص داده شد، مکانیزم رفع این مشکلات را داریم و ولایت فقیه و تنفیذاتی که ایشان به کارشناسان دینی میکنند این گونه قضایا را حل میکند؛ رهبر معظم انقلاب از مجرای اجتهادی و کارشناسی مصلحت را میسنجند و بررسی میکنند که آیا مسألهای در چارچوب مصلحت میگنجد یا خیر.
در زمینه حجاب هم می توان گفت که برخورد قهری بدون ضابطه با بدپوشی غیرسازمانیافته به مصلحت کشور نیست و چهره کشور را خشن میکند و یک چهره غیرواقعی را از کشور جلوه میدهد و یا اینکه نشان دادن خانمهای خیلی بدپوش در سینما و از آن طرف حضور همان خانمها با پوشش حداکثری در تلویزیون و ایجاد این پارادوکس متناقض در ذهن مردم به مصلحت کشور نیست.
باید توجه داشت که مصالح اولویتدار به بهانه رعایت مصالح دیگر تفویب نشوند و چیزی که مصلحت نیست به عنوان مصلحت قالب نشود؛ کار فرهنگی در زمینه حجاب یا حتی تمرکز بخشی از فرهنگسازان به مسأله حجاب به هیچوجه خلاف مصلحت کشور نیست و به سبب اینکه زمینهساز رشد علمی و اقتصادی کشور است، اتفاقا به مصلحت جامعه اسلامی است.
البته باید توجه داشت که همانگونه که کار فرهنگی متصدی میخواهد، تشخیص این مسایل هم متصدی میخواهد؛ یا باید از فقها استفتا و یا از دستگاههای تقنینی یا قانونگذار طلب روشنگری شود و یا یک نهاد مستقل و یا شورایی از مجموعه ارگانهای مربوط به حجاب شکل گیرد که بررسی کنند چه برخوردی در قضیه حجاب به مصلحت کشور است و چه برخوردی مصلحت نیست و این البته در سطح کلان باید انجام شود اما اصل برخورد با بدپوشی و کار فرهنگی در زمینه حجاب نه تنها برخلاف مصلحت جامعه اسلامی نیست، بلکه اتفاقا به مصلحت جامعه اسلامی است.
متأسفانه الان وضعیت ما به گونه ای شده است که یک سیاستمدار ترک به نخستوزیر ترکیه پیشنهاد می دهد که اگر میخواهید داشتن حجاب را ترویج کنید حداقل مدل خانمهای ایرانی را اقتباس کرده و مانند خانمهای ایرانی لباس بپوشید چراکه هیچ اشکالی ندارد و مشکلی بر سر منافع فردی، گروهی و حزبی به وجود نمیآورد.
رسا ـ برخی می گویند که اگر بخواهیم براساس آموزههای اسلامی در زمینه حجاب عمل کنیم، دیگر امکانی برای حضور اجتماعی زنان و پیشرفت آنان وجود نخواهد داشت و این سبب میشود که اجتماع از حضور بیش از نیمی از افراد جامعه محروم شود؛ آیا عمل به آموزههای اسلام و بحث پوشش و حجاب درباره خانمها مانع حضور اجتماعی زنان و پیشرفت آنان است؟
اگر این سؤال مغرضانه نباشد و از سوی کسانی که پاسخ را میدانند مطرح نشود، از سر ناآگاهی است و این ناآگاهی هم به سبب تبیین نشدن مسأله حجاب، اتفاق میافتد؛ شهید مطهری وقتی میخواهند دلایل کسانی که پوشاندن صورت را واجب میدانند نفی کنند، میگویند اگر بنا بود حجاب اینقدر حداکثری باشد به خانمها میگفتند پردهنشین شوید و در جامعه حضور پیدا نکنید.
حضور زن در اجتماع جایز است چراکه یکی از عواملی که زن میتواند طلب علم کند حضور وی در اجتماع است. برای زنی هم که شوهری ندارد تا نفقه از او بگیرد، فعالیت اقتصادی واجب است، چراکه صیانت از ذات و تأمین معاش واجب است؛ چطور ممکن است اسلام فعالیت اجتماعی زن را مجاز بداند و بعد حکمی کند که کاملا مغایر با آن است؛ بنابراین پوشاندن صورت و دستها در حجاب واجب نیست که اگر پوشاندن دستها و صورت واجب میشد، نقض غرض از حجاب بود.
دستور حجاب برای حضور اجتماعی فراجنسیتی زن صادر شده است و در این توضیح هم فراجنسیتی مطرح است و هم حضور اجتماعی؛ یعنی نباید حضور زن جنسی باشد و تبدیل به یک کالای جنسی شود و نه اینکه امکان حضور از او سلب شود؛ از اینرو گفتهاند زن باید با این ضوابط در جامعه حضور پیدا کند. در اسلام هر عاملی که زن را از حضور در اجتماع باز دارد برداشته شده و از آن طرف هر عاملی هم که سبب ایجاد مشکلی برای زن، خانوادهها و اجتماع به وجود آید، نفی شده است.
در جوامع غربی نیز همواره بار پیشرفت را کسانی بردوش داشتهاند که حداقل در عرصه عمومی بر کار و فعالیت خود متمرکز بوده و بین عرصه عمومی و خصوصی خود تفکیک قایل بودهاند؛ رفتن به کاباره بخشی از زندگی آنان را تشکیل میداد و بخش اصلی فعالیتهای خود را در اقتصاد و اجتماع متمرکز میکردند؛ استفاده از یونیفرمهای خاص در ادارههای دولتی و یا کارخانهها دلیل این مدعا است به طوری که اگر خانمی ذرهای لباس غیرعادی بپوشد، نگاه مناسبی به او ندارند؛ بنابراین غربیها هم به این نتیجه رسیده اند که در محیط اجتماعی متعارف برخورد کنند و هیجانات جنسی یکدیگر را تحریک نکنند چراکه میدانند اگر این اتفاق بیفتد، رشد و پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
رسا ـ از مجموع سخنان حضرتعالی به این نتیجه رسیدیم که حجاب برای حفظ حریم زن، خانواده و امکان حضور او در اجتماع واجب شده است؛ بفرمایید چه پوششی مدنظر شارع مقدس است و حضرتعالی چه نوع پوششی را برای زنان مسلمان ایرانی توصیه میکنید؟
متأسفانه مسأله حجاب به درستی در جامعه تبیین نشده است که شاهد این مدعا مدلهای پوششی است که در کشور مشاهده میشود. پوشش مدنظر شارع حداقل و حداکثری دارد و پوشش مطلوب با توجه به این دلایل به نظر میرسد چادر باشد و یا پوششهایی که نزدیک به آن است؛ البته می توان با تغییراتی در این چادر آن را برای فعالیتهای مشروع اجتماعی خانمها متناسب تر کرد.
این نکته را هم اضافه کنم متأسفانه سالهای اخیر مدلهایی از چادر را ارایه کردند که به جای چادری کردن خانمهای مانتویی، خانمهای چادری ما را بدپوش کرد؛ این مدلها را توصیه نمیکنیم تا خانمها بیشتر جذاب شوند و نسبت به پوشش نقض غرض شود، بلکه چادرهایی که واقعا جذابیتهای جنسی خانمها را کم کند که البته چادر مشکی هم این کارکرد را دارد، توصیه میشود.
بنابراین کارکرد چادر کم کردن جذابیتهای جنسی زن است و به آنچه چنین کارکردی ندارد، عنوان چادر اطلاق نمیشود و اسم چادر بر آنان گذاشتن به بیراهه رفتن است؛ چادر واقعی یک پوشش سرتاسری است که روی همه لباسها میآید و در بعضی روایات هم آمده ترجیحا بدون آستین است مانند چادر سنتی ایرانی؛ اما بیان این نکته هم ضروری است که اگر یک خانم چادری براساس شرایطی مانند خرید، بخواهد دستش آزاد باشد میتواند از مدلهایی از چادر استفاده کند که هدف او را با استفاده از حجاب کامل، نقض نمیکند.
رسا - از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار این خبرگزاری گذاشتید، از شما سپاسگذاریم.
/920/گ401/ر