رهبر دینی جامعه مورد تأیید خاص خداوند است/حضرت امام بر سر دین با کسی معامله نمی کرد
در بخش نخست گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین تحریری، به بررسی و واکاوی شخصیت امام خمینی(ره) در دو بعد عرفان نظری و عرفان عملی و نسبت انقلاب اسلامی ایران با شخصیت عرفانی حضرت امام (ره) پرداختیم.
در این بخش از گفت و گو، ادامه این بحث را پی می گیریم، همچنین به بحث درباره برخی از دیدگاه های عرفانی ایشان خواهیم پرداخت.
بخش دوم و پایانی این گفت و گو در پی می آید:
رسا ـ با توجه به اینکه جایگاه رهبری جامعه اسلامی بسیار حساس و طاقت فرسا است، رهبر جامعه بدون روحیه معنوی قوی نمی تواند از عهده این مسئولیت برآید. درباره روحیات معنوی امام خمینی(ره) مطالب زیادی نقل شده است. حضرتعالی اگر در این زمینه مطلب خاصی دارید بفرمایید.
بحث در معنویت و توجه خاص به خدای متعال در همه امور برای همه مؤمنین لازم است، اما برای عالمان دینی و آن کسانی که به نوعی رهبری دینی مردم را بر عهده دارند، لازم تر است. در این میان برای کسی که رهبریت دینی، سیاسی و اجتماعی را بر عهده دارد یعنی ولی فقیه، لازم تر است.
جایگاه رهبر، نظارت و توجه به پیاده شدن دستورات شرع مقدس در ابعاد گوناگون جامعه است، یعنی توجه به ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی... اینها نیاز به یک سینه باز دارد تا شخص بتواند در مسیر دین قرار بگیرد و رهبریت دینی و الهی داشته باشد. این سعه صدر جز با توجه خالصانه به ذات اقدس الهی به دست نمی آید. همان طور که خدای متعال در سوره انشراح خطاب به پیامبرش، بحث شرح صدر را مطرح می نماید « ما تورا شرح صدر دادیم» که لازمه اش این است که در روابط اجتماعی، ناملایمات و سنگ اندازی ها لطمه ای به روند کار او نزند «وَ وَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ الَّذِى أَنقَضَ ظَهْرَک» «خدا پشت تو را محکم کرده است.»
رهبر الهی باید به پشتوانه حقیقی که خدای متعال است، توجه خاص داشته باشد، البته مردم یک پشتوانه ظاهری هستند و رهبر باید صلاح مردم را در نظر داشته باشد، اما اتکاء واقعی اش باید به خدا باشد. خدای متعال در ادامه آیات ذکر شده می فرماید: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَب وَ إِلىَ رَبِّکَ فَارْغَب» وقتی از کارها فارغ شدی چهره دل را به سوی خدای متعال کن و همراه با خضوع و تضرع اظهار تمایل به خدای متعال داشته باش، تا مشکلات برای تو حل شود.
حضرت امام (ره) این ارتباط معنوی را داشته است، گاه گاهی ارتباطش را با مردم قطع می کرد؛ به ویژه در ماه رمضان ملاحظه می شد که ایشان ملاقات هایشان کم می شد و اعمال خاص عبادی داشتند، اینها به خاطر همین است که آن روابط معنوی همیشه باید باشد تا شخص تأیید از جانب خدای متعال بگیرد. آن شرح صدر از این طریق حاصل می شود تا بتواند با یک دید باز نسبت به ابعاد گوناگون جامعه توجه داشته باشد و افراد مختلف جامعه را با افکار و فرهنگ های مختلف، گاهی با مذاهب مختلف رهبری کند.
همین رابطه معنوی برای رهبر معظم انقلاب هم هست، آن توجهاتی که ایشان همواره در گفتارشان به افراد در مورد خدای متعال می دهند و همچنین در کارهای ایشان ملاحظه می کنیم؛ مثل آمدن به جمکران و سفر به مشهد مقدس و اهتمام به ارتباط با اهل معنا و اهل معنویت. اینها بیانگر این است که رهبر دینی باید ارتباط معنوی را با خدای متعال و آن چیزهایی که این ارتباط را قوی می کند، داشته باشد.
رسا ـ در صحبت هایتان به تأیید خاص اشاره داشتید، اگر ممکن است قدری این موضوع را بیشتر تبیین کنید.
مقصود از تأیید خاص این است که به هر حال، اگر بخواهد این عَلم را به دوش بکشد و به مقصد برساند باید از جانب خدای متعال عنایت هایی به او بشود، این معنایش این نیست که نیابت خاص داشته باشد، قطعا ما در زمانی هستیم که نیابت خاص قطع شده و هیچ کس نمی تواند ادعای نیابت خاص بکند، منتها همان طوری که گفته شد آن کسانی که می خواهند یک تأثیر دینی در دیگران داشته باشند، باید از جانب خدای متعال یک تأییداتی را بگیرند.
در رابطه با رهبر سیاسی دینی این معنا بیشتر باید باشد، تأییدی که در آیات و روایات فرموده اند مبنی بر اینکه خدای متعال مؤمن را تأیید می کند «وایدناه بروح منه» قوی ترش برای آن کسانی است که بخواهند رهبری صحیح دینی داشته باشند.
به عنوان مثال در یک مباحثه ای که امام صادق (ع) شاگردانش را به بحث با یک شامی ترغیب می کند که منکر امامت امام صادق (ع) بود، چند نفر از شاگردان بحث می کنند، حضرت بعد از مباحثه جایگاه شاگردانش را معین می سازد. در آخر به هشام بن حکم که در بحث از همه جوان تر و مقاوم تر بود، می فرماید تو در بحث پرواز می کنی اما نمی افتی، مثل تو باید در این مباحث وارد بشوند، سپس حضرت می فرمایند: ای هشام توجه داشته باش ارتباطت را با خدا قطع نکن، یعنی مغرور نشو و فریب استعداد قوی و فهم قوی و زبردستی در مباحثه را نخور. اینگونه موارد را در جاهای دیگر هم داریم که بیانگر اینست که تأییدات این چنینی باید باشد.
رساـ موضوعی که اخیرا در محافل مختلف مطرح می شود و بحث ها و گاه مجادلاتی را به دنبال داشته است، تفاوت تصوف و عرفان است. این مسأله از این جهت مورد توجه قرار گرفته که برخی از فرقه های صوفیه، خود را داعیه دار عرفان و تصوف می دانند و حتی بزرگان عرفای شیعه را نیز به خود منتسب می کنند. لطفا بفرمایید از دیدگاه امام (ره) عرفان و تصوف چه تفاوتی دارند و ملاک های عرفان صحیح چیست؟
همان طور که عرض کردم ما بحث خاصی از امام (ره) نداریم که به طور ویژه به بحث تصوف و این مباحث جدید اشاره بکنند. عمدتا امام(ره) همان مسیری را طی کردند که در عرفان نظری طی شده و بزرگان عرفان نظری و اساتیدشان طی کرده اند. بنابراین ایشان همین روال اجماعی را قبول دارند، همان طور که شهید مطهری (ره) در بحث عرفان مطرح کرده اند، در قرون اولیه عرفان هم از لحاظ مسایل بینشی و هم از لحاظ مسایل علمی گرایشش با تصوف یکی بوده، اما از زمان خاصی مباحث بینشی از مباحث علمی جدا شد، به گونه ای که تصوف تا حدی نحله ای سیاسی اجتماعی تلقی شد و سردمداران از آن استفاده سیاسی کردند، امروزه تصوف به یک روش عملی خاصی اطلاق می شود که برای خودشان آدابی دارند که برخی از این آداب خلاف شرع است مثل رقص و ارتباط با موسیقی و امثال این ها.
قطعا امام (ره) با این نحله اخیر از تصوف مخالفت دارند، عرفان امام (ره) مسیری است در جهت عمق بخشیدن به دیدگاه های ایمانی و روابط وجودی با خدای متعال، دیدگاه های عمیق نسبت به انسان، نسبت به رجوع انسان به خدای متعال که این دیدگاه ها باید در ابعاد گوناگون زندگی تحقق پیدا بکند. آن عرفان نظری امام (ره) است و این هم عرفان عملی اش که یک ذره از خط شریعت دور نمی شود.
عرفان های نو ظهور یا در جهت نظری پایشان به طور کلی می لنگد و اصلا کاری به خدا و عالم غیب و آن دیدگاهی که اسلام و شیعه دارد، ندارند، یا از جهت عملی پایشان می لنگد و یا هر دو.
این عرفان ها معمولا تابع شهوات نفسانی اند، منتها با شعارهای فریبنده ای وارد میدان می شوند و خود را طرفدار معنویت جلوه می دهند و مقصودشان از معنویت این است که انسان توجهات مبهمی به امور خارج از این عالم داشته باشد؛ خواه این توجهات ما را به خدا توجه بدهد یا نه. این ها اصلا مبنای فکری، اعتقادی و عقلی ندارند، در بعد عمل هم نه در مسایل عبادی و نه در مسائل اقتصادی و خانوادگی کاری به قانون دین ندارند. بنابراین راه امام صددرصد مخالف با تصوف جدید است.
رسا ـ یکی از موضوعات جذابی که در آموزه های عرفانی مطرح است، بحث انسان کامل است. این موضوع در آموزه های شیعی هم پررنگ است. حضرت امام (ره) مانند بسیاری از عرفای دیگر در آثار خود به این موضوع پرداخته اند. سؤالی که مطرح است این است که آیا دیدگاه ایشان همان دیدگاه رایج عرفا است و با دیدگاه شیعی نسبت به مقام امام چه نسبتی دارد؟
انسان کامل در عرفان نظری مطرح می شود و امام (ره) هم همان را مطرح کرده اند. ایشان در کتاب مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة این مساله را به طور کلی مطرح می نمایند که از دیدگاه اسلام انسان این قابلیت را دارد که با داشتن اعتقادات صحیح بر مبنای عقل و برهان و داشتن دین الهی و تبعیت از آن به طور دقیق و صحیح و مستمر، به اندازه ظرفیت وجودی خودش مظهریتی از صفات جمال و جلال الهی را داشته باشد، منتها انسان کامل آن کسی است که این قابلیت را به فعلیت تبدیل کرده، بنابراین مظهر تام اسماء و صفات الهی، نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) هستند دیگران نیز در اثر پیروی دقیق از نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) می توانند این مظهریت را داشته باشند، این اجمالی از انسان کامل.
رسا ـ آیا می توان گفت امام (ره) در نظریه خود بحث انسان کامل را با ولایت فقه و ولایت فقیه جمع کرده است؟
در بحث ولایت عرفانی و ولایت تشریعی و ولایت فقیه گذشت که از جهت تحقق، رابطه تنگاتنگ وجود ندارد، در اینجا هم این چنین است، در حقیقت انسان کامل از دیدگاه بزرگان کسی است که به مقام ولایت الهی و ولایت عرفانی برسد، همان گونه که قبلا عرض کردم ولایت عرفانی دو بعد دارد که بُعد اصلی اش همین است که شخص در سیر قلبی به سوی حق یعنی مسیر توحیدی، به مرحله ای از شهود عوالم توحیدی برسد که خدای متعال جای او بنشیند و این مفاد حدیث قرب نوافل و قرب فرایض است.
کامل ترین انسان کامل، آن کسی است که به مرحله توحید ذات و نوعی استقرار در درک شهودی توحید رسیده باشد؛ یعنی تمکن در توحید داشته باشد که این انسان ایده آل انسان کامل است، چون انسان کامل گاهی به کسانی که به آن شهودها رسیده باشند، اما تمکن در توحید نداشته باشند هم اطلاق می شود، اما اکمل انسان ها کسانی هستند که با شهود عوالم توحید و سپری کردن مراحل فنا از جهت عرفان عملی به بقا بالله برسند.
این بقاء بالله را اصطلاحا تمکن در توحید می گویند، که شخص بتواند در مقام توجه به موجودات، آن توجه توحیدی خالصش مورد غفلت قرار نگیرد و با توجه به آن حقایق در شؤون مختلف زندگی وظایفش را انجام بدهد، این را می گویند شخص متمکن در توحید است. در غیر از ائمه نادر افرادی داریم که به یک چنین مرحله ای رسیده باشند.
این مرتبه از جهت تحقق ربطی به ولایت فقیه ندارد، ممکن است کسی به مقام ولایت فقیه برسد و انسان کامل هم باشد و ممکن است نباشد. بعضی از فقهای ما به نوعی شأنیت ولایت فقیه را داشتند و از تعریفاتی که دیگر بزرگان کرده اند، به مقام ولایت انسان کامل هم رسیده اند، مثل سید بحر العلوم و سید بن طاووس. البته مقصود از ولایت فقیه در این صحبت ها، آن جایگاه زمامداری در پیاده کردن دین در ابعاد گوناگون جامعه است.
رسا- مقام معظم رهبری در سخنی می فرمایند: «امام(ره) چکیده و زبده مکتب ملاصدرا است، نه فقط در زمینه فلسفی اش، بلکه در زمینه عرفانی نیز همین جور است.» لطفا در هم تنیدگی مبانی ملا صدرا و امام (ره) را تبیین نمایید.
ملاصدرا بر وجود تکیه می کند و آنچه را که واقعیت می داند وجود است. دیدگاه رایج فلسفی او اصالت وجود است و در این بحث قائل به تشکیک است. وی معتقد است دو مرتبه کلی از وجود بیشتر نداریم یکی وجود غنی بالذات و دیگری وجود فقیر بالذات.
البته ملاصدرا دیدگاه عرفانی هم دارد. در بحث علیت ملاصدرا بحثی دارد که همراه با یک تحلیل بسیار ظریف عقلی است و به همان دیدگاه عرفان در نظام هستی منتهی می شود. نظر ایشان این است که معلول پرتویی از علت است، معلول ظهوری از علت است به گونه ای که علت در مرتبه خودش هست و این ظهور را با حفظ آن مرتبه دارد، چیزی وجود ندارد که جدای از علت باشد.
این دیدگاه با دیدگاه هستی شناسی عرفانی مناسب است، لذا اینکه مقام معظم رهبری فرمودند حضرت امام تنیده در ملاصدرا است، به خاطر این است که دیدگاه های ملاصدرا به نوعی در نهایت به دیدگاه های عرفانی بر می گردد، در ابتدا یک دیدگاه فلسفی است که همراه با تحلیل های بسیارعمیق در مباحث فلسفی، با چار چوب عقلانی پیش می آید و سپس در مباحث هستی شناسی و مباحث دیگری مانند مقامات نبوت و ..... به مباحث عرفانی منتهی می شود.
رسا ـ در پایان اگر نکته ای در نظر دارید بفرمایید.
نکته مهمی که در تحلیل شخصیت امام(ره) و سایر بزرگان باید مورد توجه قرار گیرد این است که امام یک هدف عالی در زندگی داشت و آن هدف خودسازی بوده، امام به هیچ وجه دنبال مقام و دنیا نبود. یک تعبد خاص به دین داشت، امام حاضر نبود بر سر دین و احکام دین معامله کند، جایی که مصلحتی را تشخیص می داد، به آن عمل می کرد. در مسأله پذیرش صلح با صدام فرمود به خاطر مصالح دین ناچارم جام زهر را سر بکشم، این تعبیر بیانگر تعهد بالا و وصف ناپذیر امام(ره) نسبت به اصالت دین است. ایشان پایبند به اصالت خدا، اصالت دین و اصالت تعبد به دین بود. همین روش را باید همگان دنبال کنیم و الگویی برای همگان است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند تا اسم امام و راه امام هست، انقلاب هست، ما باید همواره دنبال اهداف امام(ره) باشیم. امام(ره) بعد از ائمه معصومین (ع) بر همگان حجت بود. امام به همه فهماند که دین حقانیت دارد و حقانیت دین را می توانیم اثبات کنیم و در صحنه اجتماعی می توانیم آن را پیاده کنیم.
انشاء الله خدای متعال روح ایشان را از همه ما راضی بگرداند و دعا گوی همه ما بگرداند و همه ما را پیرو خالص ایشان قرار بدهد . و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
رسا ـ از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
/923/گ402/ر